چین در برابر مسیر واخان که افغانستان را با چین وصل می کند، محتاطانه برخورد می کند. دلیل اصلی این نگرانی ها، چه بوده می تواند؟ در ادامه به بعضی از احتمالات می پردازیم:
- عمده ترین نگرانی چین از درک افغانستان، تهدید های فزاینده امنیتی ای است که به محرک اصلی حساسیت چین در برابر وضع موجود این کشور مبدل شده است. ایغور ها و در مجموع جنبش اسلامی ترکستان شرقی، بزرگ ترین تهدید امنیتی در برابر چین در منطقه است؛
- اگر این مسیر باز شود، خط مقدم و دفاعی چین در برابر دشمنانش، خواهد شکست. چون چین گذرگاه واخجیر را که در میان شبهنظامیان افغانستان و جمعیت اویغور در سین کیانگ واقع شده، خط مقدم مبارزه با تروریسم میداند. بنا به هیچ صورت این کشور، اجازه نمی دهد، راهی برای نفوذ شبه نظامیان ایغوری به داخل خاک چین، باز شود؛
- پاکستان در بی میلی چین نسبت بعضی از دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی، نقش عمده دارد. اگر چنین شود که افغانستان مستقیما به چین وصل شود، پاکستان از لحاظ اقتصادی و امنیتی و هم مسایل سیاسی، یک طالبان خود مختار و غیر متکی را بخود خواهد داشت. در ضمن، این کار باعث می شود تا پاکستان بازار های اقتصادی و فروش تولیدات خود در افغانستان را از دست دهد؛
- چین در انتخاب های استراتیژیک خود همانند ارجحیت مسایل اقتصادی، سیاسی و امنیتی، خیلی ها محتاط عمل می کند. بنا اگر مسیر واخان باز شود، ممکن خطرات امنیتی آن به مراتب بیشتر از مفاد اقتصادی اش، باشد. این چیزی است که چین آن را نمی خواهد؛
- چین به هیچ صورت نمی خواهد، با باز شدن مسیر واخان، نقطه ی ضعفی از خود نزد شبه نظامیان ایغور، داشته باشد؛ زیرا در صورت چنین کاری، کاروان های تجاری از چین، به منبع اصلی باج گیری و افزایش تقاضا های سیاسی ایغور ها در پکن، مبدل خواهد شد؛
- پاکستان بنا بر اشاره امریکا و انگلیس، اجازه نمی دهد تا چین از طریق زمینی به منابع، جغرافیا و موقعیت استراتیژیک نظامی، مسیر زمینی داشته باشد. این تجربه در مورد تهاجم اتحاد شوروی سابق در سال 1979 نیز صادق است که ابتدا گذرگاه سالنگ را ساختند و بعدا از مسیر آن، به تهاجم نظامی در افغانستان دست زدند؛
- پاکستان تلاش دارد تا چین با طالبان نزدیک نشود و یگانه راه تامین روابط و داد وستد، از مسیر اسلام آباد بگذرد. این کار باعث می شود تا طالبان نسبت به چنین انتخاب استراتیژیک و حیاتی، قدرت عمل بیشتری نداشته باشند؛
- طالبان نیز با چین محتاطانه رویه دارند. هرگونه تغییر در رفتار با چین، باعث می شود تا سایر گروه های تروریستی متحد طالبان در افغانستان، مخصوصا جنبش اسلامی ترکستان شرقی، نسبت به این تحول، واکشن جدی نشان دهند که این کار به مثابه انفجاری در درون طالبان خواهد بود؛
- چین الی اقدام قاطعانه طالبان در برابر ایغور های که در افغانستان هستند، منتظر فرصت مناسب برای باز کردن این مسیر خواهد ماند. هنوز هم طالبان نتوانسته اند، نسبت به تعهدات شان در برابر ایغور ها در افغانستان، رفتار و عملکرد قناعت بخشی داشته باشند؛
- از اینکه قرار گاه اصلی نیروهای خوابیده تروریستی خارجی، در شمال شرق افغانستان خواهد بود و مخصوصا مسئله داعش خراسان که به یک تهدید راهبردی در برابر امنیت منطقه و چین، مطرح است و قرار گزارش ها، اکثریت نیروهای ایغور، تمایل زیادی نسبت به پیوستن به داعش دارند. بنا باز شدن یک مسیر زمینی به سوی چین، بسیار پر مخاطره تر نسبت به مفاد اقتصادی آن، خواهد بود.
چین در منطقه با تهدید های گوناگونی مواجه است. از سیزده همسایه همرز با چین، این کشور با اکثریت، مشکل امنیتی و سیاسی دارد. اگرچه چین برای داد وستد اقتصادی، مفاد مالی و تامین وجوه در آمد، بسیار اهمیت قایل است و اکثریت حضور چین در مناطق مختلف جهان، در سایه همین معادله از طرف چینایی ها، توجیه می شود، اما تهدید های امنیتی، احتمالات امنیت زدا برضد امنیت این کشور، در اولویت سیاست های امنیتی چین، باقی می ماند. چین امروز، مجبور است برای حفظ امنیتش، با استفاده از حربه های اقتصادی، مالی و راهکار های سیاسی، دست به اقدامات امنیتی نیز بزند که افغانستان با توجه با حجم تهدید های امنیتی، حضور گروه های تروریستی خارجی و موقعیت حساس آن برای چین، نمی تواند، خالی از این دست محاسبات باشد.