مکتب واقع گرایی، به علت نزدیکی با عملکرد سیاست مداران و فهم متعارف از سیاست بین الملل، رهیافت قابل توجهی است. این مکتب گزاره های دارد؛ همانند نظام بین الملل انارشیک، ستیز دائمی در این نظام، دولت ها منحیث بازیگران عقلایی، دولت ها منحیث بازیگران اصلی، نگرانی متداوم دولت ها برای حفظ بقای شان و راهبرد های موازنه سازی در قالب اتحاد ها و ائتلاف ها که شیوه های معمول در بررسی این مکتب هستند.
در این نوشتار به بررسی اجمالی و متکی بر مستندات موجود در نحوه شکل گیری اتحاد میان فدراسیون روسیه و کوریای شمالی، می پردازیم. در حالیکه جنگ اکراین وارد سومین سالش شده است، از یک طرف منجر به یک بن بست نظامی در نحوه نتیجه بخشی کامل آن می شود و از طرف دیگر، با گذشت هرروز این جنگ ابعاد جهانی تری به خود می گیرد. تشکیل اتحاد ها و ائتلاف های نظامی در دوطرف منازعه باعث شده تا نگرانی های جدی ای بابت گسترش دامنه های این جنگ که نظم و امنیت بین الملل را مختل می کند، شود. حتی بسیاری ها از شروع جنگ جهانی سوم حرف می زنند. زیرا قدرت بازدارنده ی اتومی، استفاده از توان موشکی و سلاح های غیر متعارف و تلاش طرفین برای غلبه بر یکدیگر، باعث می شود تا صورت واقعی این جنگ از شکل یک جنگ میان دولت ها، به یک جنگ بین المللی، مبدل شود. البته نقش ایران، چین و کوریای شمالی در تقویت موضع روسیه در جریان سه سال گذشته باعث شده تا اکراین نیز با حمایت وسیع و بی دریغ اروپا، امریکا و سایر متحدین آن، به مصاف روسیه برود. ابتدا محاسبه بر این بود تا ورود روسیه به جنگ اکراین به مثابه یک عملیات محدود نظامی، کار اکراین را یکسره کرده و باعث شود تا دکتورین گسترش ناتو به سوی شرق، خنثی شود، اما با گذشت زمان و ایجاد موانع جدی در امر پیشروی نیروهای روسی در خاک اکراین، این محاسبه اشتباه از آب بر آمد. اینجا بود که هم مسکو و هم کیف با استفاده از فضای موجود بین المللی، جزوی از اتحاد های نظامی شدند. مسکو با تعمیق روابط تجاری، اقتصادی، سیاسی و نظامی با پکن، پیونگ یانگ و تهران، محور وحدت بخش جدیدی را بنام کرینکیس، به وجود آورد. کمک های تسلیحاتی تهران بویژه پهپاد های انتحاری، حمایت و اعزام نفرات نظامی پیونگ یانگ برای تقویت مواضع روسی در اکراین و حمایت های بین المللی چینایی ها هم در شورای امنیت سازمان ملل متحد و هم پمپاژ بی رویه پول و خریدن گاز و نفت روسیه، باعث شد تا مسکو جسور تر و بی باکانه در مسیر ادامه این جنگ، قدم بردارد. اما اعزام نیروهای کوریای شمالی، صفحه ی جدیدی از این نبرد وحشتناک است. کوریای شمالی و روسیه با وجود مجاورت جغرافیایی، دارای روابط دیرینه ی تاریخی هستند. هردو کشور با شدید ترین تحریم ها مواجه استند. هردو، دشمن هژمون گرایی غرب به رهبری امریکا اند و تلاش های بی حد و وصفی را برای مقابله با تحریم های وضع شده ی غربی انجام داده اند. اما، تحول اخیر در روابط این دو کشور، معنای واقعی اتحاد را در رهیافت واقع گرایی که مبتنی بر وجود تهدیدات و دشمن مشترک و قدرت هر دو کشور است، آشکار می سازد.
اتحاد در مکاتب مختلف واقع گرایی و آرمان گرایی، تعبیر های مختلفی دارد. رهیافت آرمانگرایی و لیبرالیسم در بررسی اتحادها به اشتراکات فرهنگی دولت ها، جنبه های ایدئولوژیک اتحاد و همچنین مسائل اقتصادی می پردازد. این رهیافت نقش ایدئولوژی را در شکل گیری اتحادها بسیار مهم ارزیابی می کند. در مقابل آن، رهیافت واقع گرایی در بررسی اتحادها به قدرت کشورها و تهدیدات خارجی تمرکز دارد.
خبر اعزام نیروهای کوریای شمالی به اکراین که قرار است به نفع روسیه وارد میدان شوند، نشان می دهد که هم مسکو و هم پیونگ یانگ، برای رفع تهدید های مشترک امنیتی و سیاسی و هم برای ایجاد سپر دفاعی در برابر غرب و امریکا به تقویت پایه های اتحاد محور آسیایی، توجه خاصی دارند.
منابع تعداد این نیروها را در حدود دوازده هزار سرباز تخمین می زنند که هردو کشور در اقدام به این مسئله، به اهداف استراتیژیکی نظر دارند. روسیه با اعزام نیروهای کوریای شمالی از یک طرف می خواهند بار جنگ را از لحاظ منابع انسانی کاهش دهد و از طرف دیگر این جنگ را به یک جنگ چند کشوری در قالب یک اتحاد نظامی وارد سازد. همان طوریکه در حمایت از جبهه اکراین، امریکا، اروپا و سایر کشور های دیگر به تقویت جایگاه دفاعی اکراین پرداخته اند. به همین دلیل می توان، ورود نیروهای کوریای شمالی به جنگ اوکراین را به عنوان یک تحول مهم در زمینه امنیت جهانی و استراتژیهای نظامی روسیه تلقی کرد. این اقدام نه تنها نشاندهنده همکاری نزدیکتر بین مسکو و پیونگیانگ است، بلکه اهداف چندگانهای را برای روسیه به همراه دارد. از طرف دیگر، کره شمالی نیز برای پیشبرد منافع و اهداف خود وارد جنگ شده است و هردو کشور با اهداف استراتیژیک، در پی حصول آن اند.
روسیه با هدف تقویت نیروهای انسانی، ازمایش توانایی های نظامی اکراین، نشان دادن اتحاد با کوریای شمالی، تاثیر گذاری بر توازن قدرت جهانی،استفاده از تاکتیک های غیر متعارف، در پی تغییر دراماتیک جنگ است. در حالیکه، می توان اهداف کوریای شمالی، همچون تقویت روابط با روسیه، جلب فناوری نظامی، استفاده از بحران برای تقویت قدرت داخلی و نقض تحریم ها، ارزیابی کرد.
به این حساب، مشارکت کره شمالی در جنگ اوکراین، میتواند تنشها را در سطح جهانی افزایش دهد و روابط این کشور با اروپا را پیچیدهتر کند. این اقدام ممکن است به عنوان اعلان جنگ نه تنها علیه اوکراین بلکه علیه کشورهای غربی نیز تلقی شود. زیرا تشکیل چنین اتحادی که در شرایط حاضر غیر متعارف و بی پیشینه تلقی می شود، معنای واقعی اتحاد نظامی را میان دولت های دوکشور، متبلور می سازد. ایجاد چنین تشکلی که بر تقویت مواضع دوجانب، رفع تهدید های مشترک امنیتی و سیاسی، دور زدن تحریم ها و ارسال نوعی از پیام به دشمنان مشترک هردو کشور است، نشان می دهد که عصر واقع گرایی در قالب اتحاد ها و ائتلاف ها برای تغییر مسیر تحول در نظام بین الملل، برگشته است. از جانب دیگر، واشنگتن با ارسال مجوز استفاده از موشک های اتکامز برای اکراین، صفحه ی جدیدی از این عصر اتحاد را ورق زده است. این ارسال مجوز به اکراین می تواند در پاسخ به اعزام نیروهای نظامی کوریای شمالی در جنگ اکراین و تقویت راهبرد های بازدارنده در جهت دفع تهدید های محسوب شود که غرب و امریکا در محاسبات شان، نگران آنها هستند.
واقع گرایی که اتحاد ها را بر مبنای وجود تهدید های مشترک و قدرت کشور ها مدنظر دارد، توسل به راهکار های سخت افزاری را برای مقابله با تهدید ها، الزامی می سازد. اکراین عرصه ی است برای رقابت کشور های جهان جهت ایجاد قدرت بازدارنده و دیوار دفاعی که باعث می شود تا این قدرت ها با هزینه سازی هنگفت نظامی، از یک طرف به فرجام این رقابت ها نظر داشته باشند و از جانب دیگر، توان نظامی و عملیاتی خود را برای سناریوی محتملی جنگ سوم جهانی به محک بگذارند. اتحاد روسیه و کوریای شمالی، مولود این ذهنیت های امنیتی است که هردو را در قالب یک محور متحد و با دشمن مشترک، در یک جبهه قرار می دهد. عصر دولت ها برای بازی گری عقلایی، تلاش برای حفظ بقای شان، وجود نظام بین الملل انارشیک و خاصیت متداوم ستیز در آن، در قالب اتحاد ها و ائتلاف برای ایجاد موازنه سازی، نمود دار اصلی این تفکر است. این جاست که ایده ای اتحاد نظامی میان روسیه و کوریای شمالی، باعث می شود تا بیشتر به قالب واقع گرایی و تسلط آن بر نحوه سیاست های جهانی و امنیتی در نظام بین الملل فکر کرد. روسیه و محور کرینکیس که محور ضد امریکایی هستند، جنگ های بی پایانی در پیش دارند و باید برای حفظ جایگاه شان که مولود دو دهه هژمون طلبی امریکایی است، هزینه های بی شماری، به مصرف برسانند. در طرف مقابل، غرب اکراین را اولین و محکم ترین دژ در برابر این تفکر شرقی می بیند. اتحاد قدیمی میان اروپا و امریکا، هم یک ذهنیت امنیتی در برابر زیاده طلبی های شرق است. پس می توان گفت که اتحاد و ائتلاف برای ایجاد موازنه و مقابله با تهدید های روز افزون امنیتی در سطح جهان، یکی رویکرد معمول مبتی بر رهیافت واقع گرایی است که دولت های متخاصم شرق و غرب به آن، توجه دارند.