ارتش پاکستان حملاتی را برخاک ایران انجام داد که به گفته آن، مخفی گاه های بلوچ ها را هدف قرار داده است. قبل از آن ، ایران نیز حملاتی را بر مخفی گاه های جیش العدل در خاک پاکستان انجام داده بود. این حمله سومین حمله ایران بعداز حملات این کشور در عراق و سوریه است. معلوم می شود که ایران می خواهد وجه فعال کنش گری نظامی و عملیاتی را در کنار مانور های دیپلماتیک، از خود نشان دهد. ارتش پاکستان هم حالت آمادهباش به خود گرفته و گفته حق دفاع از خودش را محفوظ نگهمیدارد. به دنبال آن، دوکشور اعلامیه های را از طریق وزارت های خارجه خویش، نشر نمودند که هریک در تلاش توجیه عملکرد شان بودند. موقف پاکستانی ها در اعلامیه وزارت خارجه پاکستان، تند تر بوده ولی ایران در اعلامیه نشر شده اش، نرمشی در برابر پاکستان نشان داد. این حملات روابط دیپلماتیک دوکشور را دچار تنش جدی کرده است. دو متحدی که در بسیاری مواقع، در یک هماهنگی در قبال مسایل منطقه با هم مشترک کار می کردند، امروز در فضای مخاصمت آمیز، به لفاظی های دیپلماتیک مملو از اخطار و هشدار می پردازند. واقعا چه چیزی در پس پرده در جریان است؟ آیا منطقه یک تنش جدید بین کشوری را به تجربه می گیرد؟ آیا واقعا شرایط برای چنین سناریوی ای، آماده است؟ و یا اینکه منطقه را به ناچار، وارد یک بحران امنیتی و درگیری نظامی ساخته اند؟
در راهبرد بی ثبات سازی منطقه ای که انگلیس و امریکا در پیش گرفته اند، گروه های تروریستی که تهدیدی به امنیت منطقه اند، منحیث حربه استفاده می شوند. این راهبرد پس از خروج نظامی امریکا از افغانستان، اجرایی شده است. تلاش عمده بر این است تا فضای همکاری جویانه در منطقه که بیشتر ناشی از مجبوریت های امنیتی در منطقه است، به یک فضای تنش آلود امنیتی مبدل گردد و پارادایم حاکم بر آن مبتنی بر معمای امنیت باشد. در ضمن، تلاش های دیپلماتیک میان چین، روسیه، ایران و پاکستان برای جستجوی میکانیزم های فعال منطقه ای که برای امنیت خودمنطقه، مهم حساب می شود، باعث شده تا راهبرد بی ثبات سازی منطقه ای، با چالش مواجه شود. بنا آنچه که در روز های اخیر اتفاق می افتد، ضد حمله و واکنش امریکا در تحت راهبرد بی ثبات سازی منطقه ای است که معمای امنیت و تنش های جنگی و نظامی، جز آن محسوب می شوند.
در این برنامه بی ثبات سازی منطقه ای، تلاش می شود تا ایران در محور شرق با دوهمسایه اش جنگانده شود. همانطوریکه قبلا تلاش شد تا با طالبان داخل جنگ شود که به شکل هوشیارانه از این مسئله بحران ساز، عبور کرد. البته که ماهیت تروریستی رژیم طالبان را نمی توان انکار کرد و نمی توان هیچ احتمال برنامه های تروریستی را از افغانستان، منتفی دانست، اما هدف اصلی برنامه بی ثبات سازی منطقه ای، درگیر ساختن اضلاع شکل گرفته در اسیا است که تلاش دارند با تروریسم تعبیه شده در افغانستان، از طرق مختلف مقابله کنند. شاید در حال حاضر، منطقه تعامل با طالبان را مناسب ترین گزینه می داند، اما در درازمدت، گزینه ی جز مقابله با آن ندارند. حالا امنیت ایران که به آن بسیار مباهات می کرد، در معرض تهدید های جدی قرار گرفته است. از اینکه در چند روز گذشته منافع ایرانی، نماینده گی های مستشاری این کشور هدف قرار گرفته اند، بنا ایران می خواهد از حالت دفاع و انفعال بیرون شود و اندک واکنشی به این مسایل نشان دهد و خود را یک بازی گر فعال نشان دهد و پیامی به امریکا بفرستد. بنا ایران برای اینکه در نزد ذهنیت عامه، رقبای منطقه ای و سایرین، زیر سوال نرود دست به حملات این چنینی واکنشی می زند. اما همانطوریکه دیده شد، این حملات تنها در سطح کنش وواکنش باقی خواهند ماند. بعید به نظر میرسد که این نزاع به درگیری نظامی مستقیم بکشد. چراکه ایران با چالش های جدی ای مانند نارضایتی داخلی، امکان تحریم مردم در انتخابات پارلمانی، درگیری ایران در قضیه حوثی ها در یمن، حزب الله در لبنان، حماس در غزه، ردپای این کشور در جنگ اکراین، تحریم ها و مشکلات اقتصادی ایران، یگانه دوست ایران در منطقه که پاکستان است و به هیچ صورت آن را از دست نمی دهد، از مشکلات و چالش های عدیده ای هستند که به هیچ صورت ایران، حوصله درگیر شدن در جبهه های دیگر را ندارد. اما ایران در این عرصه، دچار یک اشتباه استراتیژیک شد. این کشور با آغاز زنجیره ای از حملات متقابل و واکنشی، پاکستان را با عراق و سوریه اشتباه گرفت. زیرا، مسئله سوریه و عراق نسبت به ضعف خودشان، یک موضوع جداگانه است. اما قضیه پاکستان اندک متفاوت است و ارتش این کشور از قوت بیشتری در این خصوص برخورد ار است. این جاست که تله گذاشته شده برای ایران، کار ساز افتاد.
از سوی دیگر، پاکستان هم خواستار تنش بیشتر نظامی نیست و تنها این مسئله را با واکنش متقابل نظامی پاسخ داده است. انتخابات پیش رو در ماه فبروری، مشکلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی، مجال بیشتر را برای پاکستان در این زمینه نمی دهد تا ماجراجویی کند. در اصل هردوکشور به خوبی درک می کنند که تروریسم در افغانستان با قوت و امکانات دولتی در تحت حاکمیت رژیم طالبان، در انتظار نشسته تا فرصتی پیش بیاید و از آن به نفع خودش استفاده برد. اگر چنین شود، هردوکشور دچار یک معضل بزرگ امنیتی خواهند شد. زیرا ظرفیت و ضریب تهدید های امنیتی ناشی از عملکرد گروه های تروریستی مستقر در افغانستان، می تواند به یک جنگ دنباله دار در منطقه دامن بزند و تمام منطقه را دچار یک بحران جدی امنیتی و سیاسی سازد. به همین دلیل است که دوکشور ایران و پاکستان، علی رغم تقابل آتش، در سطح واکنش دیپلماتیک، بسنده کرده و زیاد خواستار افزایش بحران نیستند. اما چیزیکه بسیار مهم است این است که این حملات و علت های آن، حاوی پیام های هشد دار دهنده به امنیت ملی هردو کشور، بیرون شدن تهدید ها از سطح متعارف توسط گروه های تروریستی به شکل درگیری های مستقیم میان دولت ها حاکم، بالا رفتن ضریب نا امنی و تهدید ناشی از گروه های تروریستی، است که منطقه باید با یک میکانیزم سنجیده شده به آن پاسخ مناسب و به موقع دهد.
اما باید به علت این حادثه امنیتی میان ایران و پاکستان، اندکی تعمق کرد و علت های مزید و احتمالات موجود در زمینه را برشمرد که قرار ذیل اند:
• این تنش به وجود آمده که به گونۀ بی پیشینه رخ داده، جز برنامه بی ثبات سازی منطقه ای است که امریکا در پیش گرفته است. بنا ماهیت آن می تواند پای قدرت های بزرگ در منطقه و جهان را به آن بکشاند و این چیزی است که فرا منطقه خواستار آن است؛
• هدف عمده این درگیری که توسط قدرت های بزرگ سازماندهی شده و دوکشور ایران و پاکستان را در معرض یک تقابل بزرگ امنیتی کشانده است، جلوگیری از شکل گیری یک اجماع منطقه ای در خصوص حل بحران های موجود امنیتی، سیاسی و اقتصادی در منطقه است. در این میان، بحران افغانستان تحت حاکمیت گروه تروریستی طالبان، یکی از این بحران ها است. زیرا کشور های همسایه افغانستان و منطقه به این اجماع نظر دارند که تعامل تاکتیکی با طالبان یک راه حل موقتی است و باید راه حل های دراز مدت برای مهار چالش های امنیتی در این کشور جستجو گردد. این کار تنها در قالب یک میکانیزم منطقه ای، قابل اجرا است. برنامه گروه تماس که یک رویکرد منطقه ای برای معضل افغانستان تحت حاکمیت طالبان تروریست است، در نظر بود تا با چالش های جدی ناشی از سو اعتماد میان ایران و پاکستان، مواجه شود. حالا تنش تازه بوجود آمده میان ایران و پاکستان، می تواند این برنامه را با اصطکاک مواجه سازد؛
• این درگیری و شروع یک بحران تازه امنیتی میان کشور های منطقه، در واقع به هدف حفظ گروه های تروریستی و شروع یک بحران امنیتی دیگر بود، تا منطقه در گیر آن شود و گروه های تروریستی در افغانستان، نفس آرام بکشند. در ضمن، بن بست حاکم در میدان های جنگ در اکراین و خاورمیانه، موجب شده تا فرامنطقه تلاش کند که متفقین آسیایی، درگیر جبهات متعدد نظامی شوند و تمرکز ویژه را در این مناطق از دست دهند؛
• هدف دیگر این درگیری سازماندهی شده، به چالش کشیدن ایران در مرز های شرقی اش بود تا حلقه محاصره را بر ایران تنگ تر سازند. در حالیکه بحران خاورمیانه در حالت بن بست است، باید راهی برای عبور از این بن بست با گشودن جبهات جدید برای ایران جستجو گردد. زیرا دست بالای ایران در بحران خاورمیانه، پیام خوشی برای رقبای آن نداشت؛
• در ضمن، در نظر بود تا با دخیل ساختن ایران در حلقه ستیز منطقه ای، جو همکاری جویانه منطقه ای را با بحران سو اعتماد مواجه سازند تا محور ایران، روسیه و چین، ضربه بخورد و بحران تازه مانع ابتکارات منطقه ای شود و زمینه را برای مداخله فرامنطقه فراهم سازند؛
• عمده ترین هدف این درگیری و درگیری های که قرار است در آینده در منطقه رخ دهد، گسترش حوزه نفوذ تهدید های فزاینده امنیتی در منطقه است که تمام منطقه از آن متضرر خواهد شد. با این کار، منطقه که در تلاش راه حلی برای مهار بحران های امنیتی است، به ناچار باید در جغرافیای خود بجنگد و تمام انرژی و پوتانسیل خود را صرف مهار این چالش ها نماید؛
• تنش تازۀ به میان آمده میان ایران و پاکستان، در واقع به هدف فرصت دادن به گروه های بلوچ و جیش العدل بود تا بیشتر به فعالیت های سازمانی و غافل گیر کننده بپردازند. در حالیکه ایران و پاکستان مصروف تنش های جنگی و نظامی اند و تمرکز لازم را بر فعالیت های آن ها نداشته باشند؛
• و بلاخره، مجبور ساختن ایران برای جنگیدن در محور مقاومت خودش که برای منافع امنیت ملی آن، مهم و ارزنده تلقی می شود. با این راهبرد در نظراست تا منطقه دچار یک آشوب بزرگ امنیتی، سو اعتماد سیاسی، بحران فراگیر اقتصادی ناشی از تنش های نظامی میان دولت های همسایه، قدرت گیری گروه های تروریستی خوابیده در جغرافیای افغانستان که مترصد چنین فرصتی اند، در گیر شدن متفقین آسیایی در بحران تازه و از دست رفتن ابتکار حل منطقه ای، شود.