آنچه در اوکراین میگذرد بهطور طبیعی از جانب طیفهای مختلف سیاسی با انگیزههای جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد، همین انگیزههای جداگانه سمتگیری سیاسی دولتها، احزاب و شخصیتهای انفرادی را سمت و سو میدهد و اینکه کی در کنار کیست را مشخصتر میسازد.
اگر شما در اتحادیه اروپا زندگی میکنید تبلیغات بیست و چهار ساعته رسانههای این کشورها گوشهای تان را از این مطالب پُر میکنند که روسیه پوتین تجاوز گر است و میخواهد به زور نقشه جغرافیایی اروپا را تغییر دهد. اولاف شولتز صدراعظم سوسیال دموکرات آلمان گفت که پس از جنگ دوم جهانی این برای اولین بار است که نقشه اروپا به زور تغییر داده میشود، از جو بایدن رییس جمهور ایالات متحده امریکا، بوریس جانسون صدر اعظم انگلستان، امانویل مکرون رییس جمهور فرانسه و رهبران سایر کشورهای اروپایی گرفته تا نهادهای مدنی و مطبوعاتیشان عمل روسیه در مقابل اوکراین را یک اقدام مخالف قراردادهای بینالمللی در مورد حاکمیت ملی کشورها میدانند و در عمل با وضع تعزیرات شدید علیه روسیه و کمک همه جانبه به اوکراین متجاوز را به مجازات میکشانند. دولتهای اروپایی سعی میکنند تا با استفاده از تجارب واشنگتن از همین اکنون مردم کشورهای خود را در مقابل بحران اقتصادی که بمیان میآید و پیامد آن فقر بیشتر و افزایش نرخ تورم است آماده بسازند. فراموش نکنیم که در امریکا و اروپا حافظه کوتاه مردم را دستکاری میکنند، تورم و فقر نتیجه تقسیم سرمایه از طرف پایین به بالاست نه تجاوز روسیه بر اوکراین و این اولین جنگ برای تغییر نقشه جغرافیایی کشورهای اروپایی نیست بلکه در نتیجه تجاوز کشورهای عضو پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) چند سال قبل کشور یوگوسلاوی در اروپا به چند کشور جداگانه تقسیم شد. اینجا کسانی به شما درس اخلاق میدهند که خود سمبول شکستاندن تمام عهدنامههای بینالمللی به بد اخلاقترین شیوهاند.
در جانب دیگر شما با یک تجاوز آشکار روسیه سرمایهداری تحت رهبری یکی از خود شیفتهترین رهبران جهان بنام ولادیمیر پوتین قرار دارید که میخواهد اشتباهات جبران ناپذیر اسلاف خود میخاییل گرباچف در سال ۱۹۹۰ م (تسلیم آلمان شرق به غرب بدون هیچگونه ضمانت قبلی) و فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ را با حفظ سیستم کنونی تصحیح کند. گرباچف و بعد یلتسین وظیفه داشتند تا اتحاد شوروی را نابود کنند نه اینکه یک روسیه نیرومند را
پی ریزی نمایند. تعجب آور نیست که تا امروز کدام موافقت نامه تحریری میان سران ناتو و روسیه در مورد توسعه ناتو و یا دادن ضمانتهای امنیتی پایدار به روسیه وجود ندارد. آنچه در مورد گفته شده چیزی جز تمنیات نیک و تشویق روسیه به خود ویرانی در لفافه دیپلوماتیک نیست. روسها زمانی به این حقارت بزرگ تاریخی پی بردند که کشورشان از یک کشور صنعتی تا حدودی خودکفا به یک کشور با سیستم مافیایی اقتصاد مبدل گردید و نیمی از جامعه زیر خط فقر فرو رفت. روسیه وجاهت و وقار جهانی خود را در صحنه دیپلوماتیک نتوانست حفظ کند و دیگر در بازی جهانی قدرت کسی روسیه را به حیث همتای قابل مشورت جدی نگرفت. در اروپا بهجای صدای پوتین به حیث رییس جمهور روسیه صدای یکی از ضعیفترین منتقدانش بنام ناولنی طنین بیشتر داشت. دولت روسیه تحت رهبری پوتین در صدد جبران خیانتهای اسلاف خود برآمد و با استفاده از ناسیونالیسم روسی و برخورد قاطع شورشهای داخلی را سرکوب کرد، ارتش روسیه را به یک سازمان مدرن نظامی مبدل نمود، پیوند با کشورهای که در گذشته بخشی از اتحاد شوروی را تشکیل میدادند در چوکات جدید تقویت نمود و در سیاست خارجی و اقتصادی با قراردادهای جدید بر مبنای منافع متقابل با چین و سایر کشورها وضع اقتصادی روسیه را بهبود بخشید. با تمام دگرگونیهایی که در روسیه بمیان آمده بود بازهم اروپا به تضعیف روسیه ادامه داد و از بیثبات سازی روسیه دست نکشید.
دولت روسیه که با از دست رفتن پیمان وارسا در سال ۱۹۹۱ م و پیوستن اعضای آن به پیمان ناتو آرم آرام خود را زیر تهدید کشورهای عضو ناتو میدید به نمایش توان نظامی خود آغاز کرد و در سال ۲۰۱۴ به کمک دولت سوریه شتافت و ساحه حاکمیت مخالفین بشار اسد و سربازان امریکایی مقیم در سوریه را به کمک ایران محدود ساخت. پس از آنکه در سال ۲۰۱۴ دولت منتخب طرفدار روسیه در اوکراین با حمایت غرب از ناسیونالیستهای اوکراینی سقوط داده شد دو نوع تعبیر از این سقوط به دست آمد، یکی تعریف غرب که این حرکت را انقلاب نارنجی و به دفاع از دموکراسی تبلیغ کردند و دومی تعبیر روسیه که دولت اوکراین را نماینده فاشیستهای اوکراینی و دست نشانده غرب میدانست. بحران در دولت اوکراین و تکیه بدون قید و شرط آن به غرب زمینه اشغال شبه جزیره کریم را در گام نخست توسط روسیه در سال ۲۰۱۴ فراهم ساخت و منتج به ایجاد جمهوریهای لوهانسک و دونتسک در مرز با روسیه گردید. دولت اوکراین که به رهبری زلنسکی میخواست با یک محاسبه نادرست عضویت پیمان ناتو و اتحادیه اروپا را حاصل کند مورد غضب پوتین قرار گرفت. نیروهای نظامی روسیه چهار روز قبل به اوکراین حمله کردند ولی از فتح سریع اوکراین هنوز خبری نیست، جنگ توسعه مییابد و دولتهای غربی و واشنگتن امروز تصمیم علنی گرفتند تا به اوکراین تجهیزات نظامی ارسال نمایند. اگر جنگ در اوکراین ادامه یابد و خرد دیپلوماتیک غلبه نکند از این سرزمین زیبا نیز چیزی جز یک ویرانه باقی نمیماند.
موضعگیری نیروهای چپ در اروپا در رابطه به بحران اوکراین
____________________________________________
اکثریت احزاب چپ اروپایی ضمن توضیح عوامل جنگ و توضیح نقش نادرست کشورهای غربی و ناتو در بحران، حمله بر این سرزمین را مخالف حقوق بینالدول و تجاوزگرانه تعریف کردند. در ابلاغیه حزب چپ آلمان آمده است که: بمباران و ورود سربازان به خاک اوکراین مرحله جدید تحریکات پوتین است. این حمله تجاوزگرانه را که به شدت محکوم میگردد نمیتوان به هیچ عنوانی توجیه کرد. سازمان ملل متحد باید پیش از اینکه بحران ابعاد غیرقابل پیش بینی را اتخاذ کند وارد عمل گردد و طرفین منازعه به شمول کشورهای منطقه را به میز مذاکره برگرداند.
در اعلامیۀ حزب نوین مردم افغانستان در رابطه با اوضاع اوکراین آمده است که:
حزب نوین مردم افغانستان با نگرانی اوضاع فاجعه بار اوکراین را تعقیب کرده، همبسته گی خود را با مردمان تمام مناطق اوکراین اعلام میدارد.
حزب نوین مردم افغانستان از نام مردم افغانستان – که خود قربانی سیاست جنگ افروزانۀ کاخ سفید و دست یاران ناتویی آن است – روش غیر مسؤولانۀ امریکا – ناتو را در قبال سرنوشت مردمان اوکراین جداً تقبیح میکند.
امّا موضع گیریها و تحریکات ناتو – امریکا به هیچ وجه لشکر کشی روسیه به خاک اوکراین را توجیه کرده نمیتواند. تاختن به سرزمین اوکراین و افروختن یک جنگ خانمانسوز که تنها قربانیاناش مردمان اوکراین و روسیه خواهند بود یک عمل ضد انسانی است که مسؤولیت آن به دوش پوتین و زعمای دولت روسیه است. حزب نوین مردم افغانستان با قاطعیت لشکر کشی روسیه به اوکراین را نکوهش کرده خواهان قطع فوری جنگ و خروج قوای روسیه از خاک اوکراین است.
موضعگیری حزب کمونیست روسیه بیشترین حد به بیانیه توجیهی پوتین در رابطه به حمله مشروع به خاک اوکراین شباهت دارد.
به خاطر توضیح وضعیت جنگ و پیشینه بحران اوکراین در کنار مردم جهان تحلیلگران افغانی نیز نقش فعالی در صفحات مجازی دارند. آنچه تاکنون انجام مییابد توضیح فاجعه است نه دریافت راه حلی که حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک اوکراین دموکراتیک و بیطرف را ضمانت کرده بتواند. حاصل حمله روسیه به خاک اوکراین برای افغانستان و سایر کشورها به هم خوردن نظم بازار مالی، صعود قیمتها و توسعه فقر است. باید با عقل سالم به پدیده نفرت انگیز جنگ نگاه کرد.