درین روزها حملات مخالفان مسلح در سراسر افغانستان و بخصوص در ولایات شمالی افغانستان ابعاد مضاعف کسب نموده است وسعی دارند که با سقوط حاکمیت دولتی در محلات به گسترش سلطه ظالمانه خویش افزوده و به حمایت و دستور محافل و حلقات معین بیرونی مدعی گردند که بخش قابل توجه از اراضی کشور را در اختیاردارند و به اشاره تمویل کنندگان جنگ ادعای حاکمیت و مشروعیت نماید. مسلم است که تلاشهای مخالفان مسلح در راستای گسترش حوزه نفوذ آنها در چنان برهه حساس سیاسی و امنیتی کشور صورت میگیرد که گفته میشود فشارهای بیرونی بهویژه واشنگتن بر اسلام آباد نسبت به گذشته بیشتر گردیده و پاکستان بهمثابه کشور حامی تروریزم با شدت فزایندهای تحت فشار افگار عمومی در منطقه و جهان قرار دارد.
جنگ ویرانگر نیابتی کنونی در افغانستان که اداره جاسوسی نظامی پاکستان سازمانده، طراح و تمویل کننده آن است و در وجود مخوفترین و بیرحمترین تشکیلات تروریستی چند ملیتی در کشور ما دنبال میگردد، پیشینه تاریخی چندین دهه دارد که هدف محوری و استراتیژیک اسلام آباد فروپاشی مجدد افغانستان، ایجاد یک دولت مزدور و کنترول از سیاست خارجی افغانستان است و اداره جاسوسی پاکستان بهمثابه مجری دخالت سیستماتیک، تجاوز و جنگ حتا در صورت گذشتن افغانستان از ادعای حقوقی مرزی بسود اسلام آباد از ادامه دخالت و استمرار بحران درین کشور دست نخواهند برداشت زیرا بقول کرستین فییر پژوهشگر و محقق بلند آوازه غرب و نویسنده اثری ((نبرد تا آخرین نفس)) پاکستان پیش ازین که یک کشور باشد یک تفکر توسعه طلب است، کشوری که ارتش آن منازعه و نبرد با کشور هند را ابدی دانسته و خود را مدافع یک کشور و جغرافیای معین نمیداند بلکه رسالت دیگری نیز برای ارتش تراشیده است و آن دفاع از مرزهای ایدئولوژیک پاکستان است مرزی که یک جغرافیای وسیع تا آسیای میانه را احتوا نموده و پاکستان در صدد است تا با تداوم راهبرد جنگ و تجاوز، افغانستان به عمق سیاست استراتیژیک پاکستان مبدل گردد. نویسنده معتقد است از آنجائی که دشمنی اسلام آباد و دهلی دشمنی هویتی و ایدئولوژیک است بنا بر ان پاکستان سعی خواهد کرد که افغانستان را درین مسیر جذب نماید.
با توجه به تئوریهای فوق و تجارب تاریخی روابط پرتنش حاکم میان کابل و اسلام آباد بهوضوح میتوان اذعان داشت که اهداف نظامیان پاکستانی بهمراتب فراتر از آن است که در کابل تصور آن میرود لذا به باور این قلم اسلام آباد کماکان به جنگ و خونریزی در کشور ما ادامه داده و از حمایت مزدوران و جنایتکاران درین جنگ نیابتی تحت هیچ شرایطی دست نخواهند برداشت، بنا بران تشدید مداخلات پاکستان درین فصل جدیدی از قتل و کشتار مردم ما بهوضوح بازتاب این حقیقت است که اداره جاسوسی (ای-اس-ای) بیشرمانه تلاش دارد که فشار جهانی مبنی بر حضور دستجات متعدد تروریستی در قلمرو آن کشور را نه با قطع حمایت از مزدوران جنگی بلکه با گسترش ابعاد جنگ و توسعه حملات سربازان اجیرش به عزم گسترش حوزه نفوذ آنها در داخل پاسخ دهد و با گسترش ساحه نفوذ مخالفان مسلح و سقوط حاکمیت دولتی در محلات، سیاست هدفمند جدیدی را با توجه به وضعیت پیش آمده احتمالی عملی نماید لذا اداره جاسوسی پاکستان درین برهه معین از بحران به استقرار هستههای اصلی مزدوران جنگی در داخل پرداخته و تلاش خواهند نمود تا از فشار جهانی و منطقوی خود را بیرون کشیده و مدعی گردند که گویا مخالفان مسلح کابل بیشترین قلمرو آن کشور را در کنترول خود داشته وبا استناد واهی به اصل حق دولتها درحمایت ازجنبش های ملی وآنانیکه بخاطررهای ازاشغال میجگند، به جنگ اعلام ناشده و تحمیلی کنونی با استفاده ازتجاروب جنگ داخلی دهه هشتاد در افغانستان مشروعیت دهد؛ اما آیا رزمندگان مسلح اجیرکه بدستوروحمایتهای همه جانبه مالی، تسلیحاتی واطلاعا تی بیگانه به هدف تحقق اهداف دشمن بیرونی درکشورما دست به انواع جنایات ضد بشری وتروریستی میزنند مبارزان ملی هستند ویا گروه های اجیرتروریستی؟
بمنظوردریافت پاسخ به این موضوع وجوه تشابه وافتراق میان وضعیت حقوقی وسیاسی مبارزان ملی ورزمندگان مسلح تروریستی غیرمشروع را درچهارچوب قواعد بین المللی تبیین می بخشیم:
مسلم است که مبارزه ملی بخاطررهای ازاشغال وتجاوزازدرخشانترین فصول تاریخ بشری است واین حق بهمثابه یک اصل حقوق بین المللی، درفقره دوم ماده اول منشورسازمان ملل متحد تصریح ومبارزه بخاطراستقلال سیاسی ورهای ملی ازاشغال وتجاوزمشروعیت کسب نموده است، هکذا قطعنامه های شماره (۲۹۱۸) سال (۱۹۷۲) وقطعنامه (۳۱۳۴) مورخ (۱۹۷۸) مجمع عمومی ملل متحد به صراحت مجوزاستعمال زوررا برضد تجاوزواشغال به رزمند گان ملی اعطاء نموده است، بنا بران با توجه به اصول فوق، گروه های چند ملیتی تروریستی وجنگجویان اجیرتحت حمایت اسلام آباد که آن کشوربا تشدید جنگ سعی درراستای توسعه حوزه نفوذ ودرنهایت مشروعیت آنها دارند درفقدان وضعیت وویژه گیهای سیاسی وحقوقی قراردارند که رزمندگان مسلح مشروع ازان برخورداراست که این ویژه گیها وتفاوتها قرارآتی است:
الف- مزدوران مسلح درجنگ کنونی ازمنابع مجهول، حمایتهای مالی، تسلیحاتی، لوژستیکی واطلاعاتی کسب نموده دولت یا دولتهای حامی آنها با هویت مخفی ازین دسته جات مسلح آدمکش بهمثابه ابرازسیاست خارجی خویش استفاده می نمایند درحالیکه رزمندگان ملی چه درعصراستعمار، اپرتاید ونژاد پرستی ونیزدردوران کنونی بهوضوح در پناه حقوق بین المللی قراردارند.
ب- جنگجویان حاضردرصحنه نبرد درکشورپیوسته بخاطردستیابی به مقاصد ضد بشری وظالمانه شان ازمردمان ملکی وغیرنظامی و بخصوص کودکان ومادران میهن حین رویاروی با نیروهای دفاعی کشوربمثابه سپرانسانی استفاده نموده واهالی ملکی ازاهداف دست اول آنها بمنظورایجاد فضای رعب ووحشت محسوب میگردد درحالیکه حمایت مردمی عنصراصلی درمبارزات میهن پرستانه پنداشته میشود.
ج- حمایت مردمی ازویژه گیهای بنیادین وممیزات حقوقی وسیاسی مبارزان راه آزادی ملی دربرابرتجاوزواشغال است درحالیکه تفنگداران اجیردرجنگ نیابتی کنونی با سیماهای اجحاف آورودهشت آفرین بدون ابهامی درفقدان حمایت مردمی بسرمیبرند.
د- گروگانگیری درمسیرجاده ها ودرروستا های کشور، به اسارت کشیدن مردم بیدفاع، شکنجه، تعذیب، توهین وتجاوزبه عزت وشرف مردم بی گناه غیرنظامی ازروشهای معمول جنگجویان اجیردرکشوراست که ازویژه گی های گروه های تروریستی است درحالیکه راه رزمندگان مشروع ازچنین فیگورهای مخوف جدا است.
ح- ایجاد فضای ترس ووحشت با انجام حملات انتحاری وحملات دیگری ازین نوع درمکانهای ملکی که قربانیان آن جزغیرنظامیان نیست ودرنتیجه آن فقط مردم بیدفاع کشته میشوند علی الرغم توصیف آن به جنایت جنگی، بیگانگی دشمن مسلح را ازمردم بهمثابه عمال خارجی برجسته ساخته است.
فلهذا با درنظرداشت مفاد فوق، کرکتروماهیت سیاسی وحقوقی جنگ تحمیلی کنونی در افغانستان که توسط سربازان اجیرومزدوران بیگانه درضدیت با همه اصول ومعیارهای پذیرفته شده جهانی درراستای تحقق اهداف رهبردی دراز مدت دشمن خارجی به پیش برده میشود، یک جنگ تمام عیارتروریستی تجاوزکرانه بوده ومکتوم داشتن چهره واقعی دشمن تحت پوشش مبارزه بخاطردفاع ازارزشهای دینی، ملی ومفاخرتاریخ ویا حتا توسعه حضورونفوذ دشمن در بیشترین ساحات جغرافیای کشورازعدم مشروعیت جنگ نیابتی درکشورنخواهند کاست.