در یک نظر گذرا به تجارب تاریخی بازمانده از دو جنگ جهانی و بهویژه جنگ دوم بینالمللی (۱۹۴۵-۱۹۳۹) بهوضوح به این نتیجه میتوان دست یافت که نظام سیاسی امپریالیستی و جهان سرمایه بهمنظور انحراف افکار عامه داخلی و ذهنیت عمومی در عرصه جهانی از حقایق نهفته در بحران عمیق و گسترده سیاسی و اقتصادی سیستم جهانی سرمایهداری که از کرکتر و خصلت ذاتی آن ناشی میشود، همواره به آغاز جنگ در مقیاس وسیع و ویرانگری دست – یازیده است. شکل گیری جنبشهای ملی گراء در اروپای دهه سی سده بیستم، عروج ناسیونالیزم و افکار پاپولیستی در جرمنی که در بطن نظام سرمایهداری توأم با عمیقترین بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تکوین یافت، موجب شد تا چهرهای ماجراجوی چون آدولف هیتلر بهمثابه رهبر دلخواه مردم در چنین یک فضای سیاسی حاکم که آگنده از تنفر و انزجار در برابر سایر مردمان جهان و نظم حاکم جهانی بود، به قدرت رسیده و ناقوس انهدام کامل مدنیت بشری را در تبانی استراتیژیک با کانونهای ملیتاریستی و سکتاریزم جهانی که اهداف محوری و راهبردی این اتحاد را ایجاد یک دولت جهانی، غارت ثروتهای ملی سایر خلقهای جهان و ایجاد یک سیستم بردگی عمومی تشکیل میداد، به صدا درآورد.
هیتلر و حزب نازی با شعار ایجاد یک آلمان نیرومند که در نتیجه جنگ اول جهانی ورشکسته شده و ماشین جنگی آن نابود گردیده بود و هکذا با شعار برتری نژادی، حمایت قاطع مردم آلمان را کسب نمود و بعد از دستیابی به قدرت همه مساعی خود را در راستای بازسازی و ارتقای توانمندیهای تهاجمی نیروهای مسلح آن کشور معطوف کرد و این امر باعث شد تا قدرتهای اروپای این اقدامات نازیها را مغایر مفاد معاهده صلح و رسای اعلام و با ابراز نگرانی از اهداف پشت پرده نازیها، از هیتلر دعوت شد که در کنفرانس خلع سلاح اشتراک و به نگرانیهای بینالمللی پایان دهد.
هیتلر که دیگر نمیتوانست نیات و مقاصد میلیتاریستی و جنگ افروزانه خود را کتمان نماید در (۱۴) اکتوبر (۱۹۳۳) از کنفرانس خلع سلاح خارج و در یک اقدام شگفت انگیزی، از مردم کشورش خواست که در یک همه پرسی به خاطر عدم دوام حضور آن کشور در جامعه ملل ابراز رأی نمایند و سرانجام جرمنی تحت اداره نانیزم در دوازدهم نوامبر سال (۱۹۳۳) از جامعه ملل خارج و اهداف تجاوزکارانه این هیولای تاریخ بیش از پیش نمایان گردید.
هیتلر بعد از خروج کشورش از جامعه ملل یعنی نهاد بینالمللی که به دلایل گونان منجمله ضعف در صلاحیتهای حقوقی و ساختاری قادر به حل و فصل قضایای پیچیده جهانی نبود، با دستباز و خود مختاری نامحدود از تعهدات بینالمللی آلمان در مناسبات بینالمللی تخطی نموده و به ارتش آلمان دستور صادر نمود که از آمادهگی خود غرض شرکت در یک درگیری با ابعاد وسیع اطمینان دهد و سرانجام با ایجاد اتحاد با ناسیونالیستان ایتالیوی و رهبری میلیتاریست جاپان پلان حمله مسلحانه را علیه حاکمیت و تمامیت خاک پولند در سال (۱۹۳۹) طراحی و بدین گونه جنگ جهانی دوم که ویرانی بخش قابل ملاحظه جهان و با بیش از پنجاه میلیون تلفات انسانی را باعث شد، آغاز گردید.
فلهذا با توجه به آشفتگیهای عدیده در مناسبات جهانی، ناتوانیهای گسترده سازمان ملل متحد در حلوفصل بحرانات جهانی، توسعه روزافزون افراطیت دینی با اهداف نفرت انگیز، گسترش کانونهای تشنج در اروپای شرقی، خاور میانه، شمال افریقا، جنوب آسیا، تشدید و تعمیق بحران در سیستم سرمایهداری جهانی، ظهور فزاینده جنبشهای ملی گراء و احزاب راست افراطی، توجیه کننده این واقعیت است که کمپلکس این فکتورها، شباهتهای مزیدی با کلیه شرایط و فکتورهای دارید که وقوع جنگ دوم را در وجود و سردمداری فردی چون آدولف هیتلر موجب گردید.
پیروزی دراماتیک و غیرقابل باور چهره ناشناخته شده چون دونالد ترامپ در انتخابات نوامبر در ایالات متحده و کسب آرای بیش از پنجاه درصد رأی دهندگان ایالات متحده با سردادن شعارهای ضد جهان اسلام، ضد حق مهاجرت، مخالفت با حضور بانوان در تحولات سیاسی جامعه و سایر اکتهای مغایر ارزشهای بهاصطلاح جامعه امریکایی و بخصوص وعدههای شگفت انگیز موصوف مبنی بر عدم همکاری با ملل متحد و پیمان آتلانتیک شمالی و یا (ناتو) بدون تردید یاد آور اقداماتی است که رهبری جرمنی دهه سی سده بیست بدان متوسل گردیده بود.
دونالد ترامپ این فیگور غیرسیاسی و چهره غیرمعمول و ناشناخته بعد از رسیدن در مقر فرماندهی خود در کاخ سفید در نخستین موضعگیریاش در قبال تعهدات بینالمللی واشنگتن، معاهده تجارت آزاد با دوازده کشور مهم و دوازده اقتصاد نیرومند را، بنام معاهده ترانس پاسیفیک پشت پا زد و علی الرغم عواقب ناگوار اقتصادی و تجاری آن خروج کشورش را ازین معاهده اعلام نمود و متعاقب آن چین را به دستکاری در نرخ ارز (اسعار) متهم نموده وآن کشور را که بزرگترین شریک تجاری ایالات متحده پنداشته میشود فقط به دلیل رقابتهای راهبردی به وضع (۴۵) درصد تعرفه گمرکی بر محمولههای تجاری چین تهدید نمود.
به تأسی از گزارش پایگاه خبری گلوبل ریسرچ، آقای رئیس جمهور ترامپ به تاریخ (۲۸) جنوری با امضای سه فرمان اجرائی، ضمن صدور دستور سرکوبی کامل تشکیلات تروریستی داعش و فرمان منع صدور ویزه مهاجرت به اتباع هفت کشور اسلامی (ایران، عراق، سوریه، لیبیا، یمن، سومالی و سودان) حین بازدیدش از پنتاگون، به وزیر دفاع و ارتش ایالات متحده مسؤولیت سپرد که نیروهای مسلح آن کشور و بخصوص زرادخانه هستوی و استراتیژیک امریکا به اسرع زمان ممکن بازسازی و آمادهای یک جنگ بزرگ با ابعاد گسترده علیه چین و روسیه گردد.
هکذا درین فرمان علی الرغم تعهدات ایالات متحده به میثاق منع استفاده، منع تهدید به کاربرد تسلیحات هستوی مصوب (۱۹۶۷) و سایر تعهدات دو جانبه آن کشور مبنی بر منع گسترش و استعمال تسلیحات غیرمتعارف با مسکو، تهدید بالقوه با کاربرد سلاح اتمی تا سال (۲۰۲۲) را تجویز داشته و افزایش بودجه جنگی پنتاگون را تا (۲۰۱۸) چندین برابر منظور نمود.
گفته میشود که بورد کاری اداره ترامپ همین اکنون روی ایجاد طرح منطقه امن در داخل قلمرو سوریه کار مینماید که در حقیقت وجوه تشابه با طرح منطقه ممنوعه پرواز در سوریه دارد که از سوی انقره مطرح شده و دولت اوباما به دلیل خطر تقابل با روسیه، این طرح را در حاشیه قرار داد. ایجاد منطقه امن که قرار است با استقرار بیش از سی هزار رزمندگان امریکای عملی گردد، به هدف حمایت از معارضان مسلح دولت سوریه در خاک آن کشور صورت خواهد گرفت که با جابجای تسلیحات متنوع پاسداری شده و نیروهای مسلح سوریه و متحدان چون روسیه و ایران نمیتوانند در آن نفوذ نماید، زیرا هرگاه معارضان سوری مورد حمایت غرب در منطقه امن مورد هدف روسیه و ایران قرار گیرد، هیچ تردیدی نمیتوان داشت که نظامیان امریکایی مستقر در منطقه واکنش متقابل صورت داده که بدون ابهامی به یک رویاروی قدرتهای هستوی خواهد انجامید.
جیم میلیش از کارشناسان ارشد در اندیشکده هریسیج ضمن مصاحبه به رویتز که در افشای این اقدامات واشنگتن نقش دارد، اذعان داشته است که نهایتاً این تصمیم بخواست ایالات متحده برای ورود به جنگ است. هکذا رابرت فورد سفیر پیشین امریکا در سوریه و مشاور ارشد در انستیتوت خاورمیانه در خصوص این اقدامات واشنگتن گفته است که در صورت عملی شدن طرح فوق، هرگاه این منطقه امن از سوی نیروهای روسی، ایرانی و یا سوری مورد حمله قرار گیرد، امریکا قطعاً باید واکنش نشان دهد، که جزء جنگ بزرگ چیزی بیش بوده نمیتواند و معتقد است که فکر نمیکند کشورش بر سر سوریه جنگ سوم را به راه اندازد.
از علایم و نشانههای دیگری مبنی بر آمادگی جنگی ایالات متحده در مقیاس وسیع، تلاش تعدادی از قانونگذاران امریکا است که سعی دارند روی چگونگی طرح خروج کشورشان از عضویت سازمان ملل متحد کار نماید، این طرح که از سوی نه تن از سناتوران به کانگرس ارایه خواهد شد، احتمالاً به نظریات ترامپ پیوند خواهد داشت که در جریان کمپاین انتخاباتی خود از سازمان ملل بهعنوان یک نهاد پوشالی یاد دهانی نموده بود که قادر به حل هیچ اموری جهانی نبوده است. و همچنان رویاروی بالفعل رزمندگان امریکایی با هزاران ادوات و تسلیحات سنگین مستقر در مرزهای ملی روسیه در شرق اروپا که درین روزها با تشدید جنگ در شرق اوکرائین به پیچیدگی بیش از پیش اوضاع افزوده است، از فکتورهای دیگری است که موجبات نگرانیهای فزاینده بشریت صلح خواه را برانگیخته است.
بهعنوان حسن اختتام میتوان اذعان داشت، که با توجه به تحولات ایالات متحده و با در نظر داشت انکشافات اوضاع در حال استحاله در نظام بینالمللی، مجموعهای از رویدادهای فوق بازتاب وقوع یک رویاروی نظامی با ابعاد وسیع و با مقیاس بزرگ بوده و خطر وقوع یک نبرد ویرانگر احتمالی سیاره زیبا ما را تهدید مینماید و لذا بر تمام نهادهای مدافع صلح، نهادهای مدافع حقوق بشر، ملل متحد، نخبه گان و سیاسیون ایالات متحده و همه بشریت صلح خواست که با درایت و متهورانه مانع از برهم زدن نظم جهانی گردند.
رویکردها:
پایگاه انترنیتی گلوبل ریسرچ.
گزارش خبری اسپونیک.