به بهانه ثبت رکورد افغانستان به حیث نا امنترین کشور جهان؛

 

در تحت سایه امنیتی آمریکاوناتو، اخیراً افغانستان همه شاخص های امنیتی جهانی را درهم شکست ورکورد «ناامنترین کشورجهان» را بنام خودثبت ساخت.

 آری؛

 آمریکا درآستانه سومین فصل زرع وخرمن برداری محصولات سیاسی اسلام گرایی درافغانستان قرار دارد. برقول برژینسکی مشاور امنیت کاخ سفید، انگار که تخمه های جهادونخل طالبان بدست زارعین کاخ سفیدواسلام آباد درزمین افغانستان افشانده شدو آبیاری گردید، حال بستر جدیدی برای پرورش «داعش» در افغانستان هموار شده است. بیگمان ریشه های آن با خون ملت افغانستان آبیاری شده و چندین دهه برای جمع آوری محصولات پروژه جدید باید انتظار کشید تا تجارت استخوانهای ملت بازار های غرب و پاکستان را رونق بخشد.

 چهل سال است که افغانستان به حیث قربانی بازیهای ژئوپلیتیک دردریای خون و کوره زارآتش غوطه میخوردوهیچ روزنه یی برای نجات آن دیده نمیشود.

 آمریکا ۱۸ سال قبل به بهانه «جنگ باتروریسم» افغانستان را اشغال نمود اما بطرزدراماتیک وناباورانه در حضورداشت یکصدوچهل هزارسربازناتو وایساف، اپیدمی تروریستی درکشور فراگیرشد وپس از بلعیدن هزاران پیکر خون آلودبرهفتاد درصد خاک افغانستان، شیوع یافت و امروز به بزرگترین آفت مرگبار مبدل شده است.

 در آنسو درکشور سوریه تروریست های تحت حمایت غرب در راستایی اهداف راهبردی بخاطر سرنگونی دولت سوریه یورش بردند و هفتاد درصد اراضی آنکشور را اشغال نمودند که لاجرم به مدد وپیکارصادقانه ارتش روسیه، مبارزه بی امان خلق قهرمان سوریه ومتحدین، تروریسم جهانی در سوریه دفن شد و آن کشورآزادگردید.

 در راستای رفتار صادقانه رهبران کرملین وبرخورد غیر صادقانه رهبران کاخ سفید در خصوص ماموریت نظامی شان درافغانستان وسوریه، وبگاه معتبر گلوبال ریسرچ گزارشاتی را تحت عنوان «سوریه و افغانستان، دوواقعیت متفاوت» به نشر رسانیده وآنرا درتصویردوجنگ وحشتناک، دوویرانی بزرگ، امادونتیجه ُ کاملا متفاوت پردازش داده است. نویسنده کلام اش را با این سخن آغاز میکند:«در سوریه، اکنون ممکن است پاییزباشد، اماتقریبا کل کشور دوباره شگوفامی شود، که به معنای واقعی کلمه از خاکستر، آفزینش می یابد؛ اما حدوددو هزار مایل آنسوتر درسمت شرق اش افغانستان باتوجه به قدامت تاریخی اش، ورشکسته گردیده، به خاک یکسان شده وبه خون میغلطد.

 اینجادرافغانستان مهم نیست که چه فصلی است؛ زندگی به سادگی ترسناک است و به نظرمی رسد که «امید» درتبعید دائمی بسر میبرد»

 نویسنده آب و هوای سیاسی را پس از شکست تروریسم درسوریه به تصویر کشیده خاطر نشان میسازد:

 دردمشق، پایتخت باستانی وپرزرق وبرق شهرعربی سوریه، اکنون زندگی دوباره بازگشته است. مردم تادیروقت شب بیرون می روند، محافل براه می افتد، موسیقی وزندگی اجتماعی پرجنب وجوش وجود دارد. نه همه، امابسیاری هادوباره لبخند می زنند.

 مردم دمشق امیدواروخوش بین هستند، اما بعضی از آنها عصبانی هستند. آنها سخت جنگیدند، صدهاهزارنفرازمردان، زنان وکودکان را ازدست دادند، اما آنها برنده شدند. آنها سرانجام در برابر همه شكست ها، به حمایت دوستان ورفقای خودبرنده شدند.

 آنها ازآنچه که به دست آورده اند افتخار می کنند.

 درسوریه مردم، دربسیاری ازموارد، به مدت طولانی تحقیر شدند، مردم سوریه به طورناگهانی برخاستندوبه جهان نشان دادند که میتوانند مهاجمان را شکست دهند، مهم نیست که چه قدر آنها قدرتمند هستند، مهم نیست که تاکتیک های آنها چه هستند و چه کینه یی بردل دارند. همانطورکه درموارد متعددی نوشتم، حلب استالینگراد خاورمیانه است. این یک نمادقدرتمند است. در آنجا، فاشیسم و امپریالیسم نا امیدانه متوقف شدند.

 به دلیل استقامت، شجاعت و توانایی مردم سوریه، آن کشوربه مرکزپان عربیسم مبدل شده و باردیگربه حیث مهمترین کشوربرای مردم آزادی بخش منطقه مبدل گردید.

 سوریه دارای بسیاری ازدوستان، ازجمله چین، ایران، کوباو ونزوئلا است، اما به حیث مصمم ترین وبااعتبارترین کشوردر میان انهاباید از روسیه نام برد "

 نویسنده نقش صادقانه روسها دردفاع از مردم سوریه را مورد کنکاش قرار داده می‌نویسد:"روس ها درکنار متحد تاریخی خود ایستاده شدند، حتی زمانی که همه چیز بدبود، تقریبا ناامید کننده بود، حتی زمانی که تروریست ها توسط غرب، عربستان سعودی، قطر وترکیه آموزش دیده و به سوریه نفوذکردند، انگارکه تمام شهرهای باستانی سوریه در کام جنگ فرورفته بود وملیونها شهروند سوریه از شهر های مهم و باستانی، قراوقصبات وازطریق هفت دروازه آن کشور راه مهاجرت را درپیش گرفته بودند.

 روس ها به سختی کارکردند، اغلب در "پشت صحنه "در جبهات دیپلماتیک، همچنان در خط مقدم نبردو ارائه پشتیبانی ضروری هوای، انهدام ماین های محله ها، کمک به تامین مواد غذایی، تدارکات ومسائل استراتژیک.

 روس ها در سوریه جان های خود را از دست دادند، ما اعداد دقیقی را نمیدانیم، اما قطعاً تلفات وجود داشت. برخی حتی می گویند تلفات "قابل توجه ".

 با این حال، روسیه هرگزپرچم خود را به نمایش نکشید، هرگز دست به سینه نزد تا این پیروزی را در ژست های خود به نامش ثبت نماید وبه خودتبریک بگوید. آنچه انجام شد، به عنوان یک وظیفه بین المللی انجام شد، بی سروصدابا افتخار و باشجاعت و عزم جدی تحقق یافت.

 همه این رامی دانند؛ آنهادرک می کنند وسپاسگزار هستند. برای هردو ملت، کلمات لازم نیست. حداقل نه دروضع کنونی. اتحاد عمیق برادرانه آنها مهرو موم شده است. آنها باهم یکجا دربرابرتاریکی، تروریسم ونیوکلونالیسم مبارزه کردند و پیروز شدند.

 وقتی نیروهای نظامی روسیه از طریق جاده های سوریه عبورمی کنند، آنجامشکل امنیتی وجود ندارد. آنها دررستوران های محلی توقف می کنند تا خودشان را تازه کنند، آنها با مردم محلی صحبت می کنند. وقتی مردم روسیه از طریق شهرهای سوریه حرکت می کنند، احساس ترس ندارند. آنها به عنوان "نیروی نظامی خارجی " دیده نمی شوند. آنها اکنون بخشی از سوریه هستند. آنهابخشی از خانواده هستند. سوری ها برای آنها شرایطی را پدید می آورند که انها در خانه خود احساس می کنند "

 نویسنده که خود از کابل دیدن نموده است نگاه خویش را از وضعیت شهر چنین بیان میدارد:"در کابل من همیشه بادیوار "مواجه هستم. دیوارها در اطراف من هستند. دیوارهای کانکریتی، و همچنین سیم های خاردار.

 برخی ازدیوارهابه اندازه ساختمان های ۴-۵ طبقه بابرج های تماشایی در هرگوشه ای، دارای شیشه یی ضد گلوله ای هستند.

 مردم محلی، عابرپیاده، طوری جلوه میکنند که گویا در خواب راه میروند. آنها چون تسلیم شدگان مقدرات سرنوشت، به این تفنگ ها خیره شده وبیم دارند که این ماشین دارها، به سرها، سینه ها، پاهاو حتی به پیکر فرزندان شان نشانه گرفته نشده باشد.

 تقریباهمه در این کشور به اشغالگران خشمگین اند، اماهیچ کسی نمی داند چه باید بکند. چگونه بتوان مقاومت کرد؟ نیروی متجاوز ناتوهم وحشی صفت بیرحم وهم بی آزرم هستند. برخورد فرماندهان و سربازان شان بسیارسرد وتنها از خود محافظت می‌نمایند.

 قطار های نیروهای انگلیسی و آمریکایی که به شدت زره پوش هستند آماده هستند تابادید خصومتبار، هرجنبنده یی را که در حالت حرکت اند، آماج قرار دهند.

 مردم افغانستان در صحنه های جنگی، ویاپرتاب راکتهاوبمب ها از راه دور کشته میشوند، زندگی غربی ها بسیار "گران بها "است و آنهانمی خواهند تادرنبرد های متقابل ورویاروی درگیر شوند. کشتارها یا توسط هواپیماهای بدون سرنشین یا توسط "بمب های هوشمند " و یاباتیراندازی از وسایل‌نقلیه هیولائی که ازشهر ها و روستاهای افغانستان عبور مینمایند، انجام می شود.

 در طول این اشغال ظالمانه، تازمانی که حفظ حیات مردم اروپاوآمریکا مطرح است، اینکه چه تعداد از مردمان غیر نظامی افغانستان به قتل می‌رسند، ارزشی ندارد.

 آنها ازکشور خود دفاع نمی کنند. برای آنها غرض ماموریت شان پول پرداخت میشود تابطرز موثروظایف شانرابه هرقیمت ممکن به سربرسانند "

 نویسنده بازتاب فاجعه بارتجاوز غرب در افغانستان رامورد تحلیل قرار داده مینگارد:"پس ازآنکه غرب در سال ۲۰۰۱ افغانستان را اشغال نمود، حدود صد-یکصدوهفتاد هزارمردمان غیر نظامی در افغانستان به قتل رسیدند. میلیون هانفر مجبور شدند کشور خود را به عنوان پناهنده ترک کنند. افغانستان در حال حاضر در آسیابعد ازکشوریمن در فهرست HDI (شاخص توسعه انسانی، که توسط UNDP تهیه شده است) دررتبه دوم قرار دارد.

 من در سوریه وافغانستان کارنموده ام و وظیفه خود میدانم که به تفاوت بین دوکشور و این دو جنگ اشاره کنم "

 نویسنده بطرز مقایسوی اوضاع سوریه و افغانستان را به بحث کشیده ادامه میدهد:"هر دو سوریه و افغانستان توسط غرب مورد حمله قرار گرفتند. یکی از آنها مقاومت کرد وبرنده شد، ودیگری توسط نیروهای ناتو و اروپایی اشغال شد و در نتیجه نابودگردید.

 پس از انجام وظایف در حدود ۱۶۰ کشوردراین سیاره وپس از پوشش خبری و شاهدبودن در جنگ های متعدد ودرگیری ها (دربیشتر آنها توسط غرب و متحدان آن آتش افروخته شد ویا تحریک شد)، من می توانستم به روشنی این الگو را ببینم: تقریبا همه کشورها که به "حوزه نفوذ غرب "فرو رفتند، اکنون ویران، غارت و نابود شده اند. آنهاتفاوت های بزرگی میان تعداد اندکی از نخبگان (افرادی که باغرب همکاری می کنند) و اکثریت بزرگی از کسانی که در فقر زندگی می کنند، را تجربه می کنند. اکثر کشورهای دارای روابط نزدیک باروسیه یاچین (و یا هر دو)، در حال رشد و پیشرفت هستند، از بهره جوی و احترام به فرهنگها، سیستمهای سیاسی و ساختارهای اقتصادی برخوردار هستند.

 در طول سفراخیر خویش به سوریه، من با بسیاری از مردم در دمشق، حمص و... صحبت کردم.

 آنچه شاهد آن بودم اغلب به عنوان "شادی از طریق اشک " توصیف میگردید. قیمت پیروزی‌گزاف است. وحدت مردم سوریه ودولت آنها واضح و قابل توجه است.

 صادقانه بگویم، در ۱۸ ساله اشغال غربی، کابل به یک جهنم نظامی مبدل شده، تکه تکه شده وبه مستعمره دوزخی در جهان تبدیل شده است. همه آن را می دانند: فقرا آن رامی دانند، و حتی دولت از آن آگاه است.

 من یک پایگاه نظامی آمریكا را دیدم و عكس گرفتم كه به طور آشکارا توسط كشتزار های خشخاش محاصره شده بود."

 نویسنده بر نقش موسسات خارجی در جامعه نظر اندازی نموده می نگارد:"در حال حاضر سفارتخانه های غربی، سازمان های غیردولتی و سازمان های بین المللی که در افغانستان فعالیت میکنند، از نظرفکری واخلاقی فاسد شده اند وگروه قابل توجهی از مردم محلی را به فسادمی کشانند.

 آنها کسانی هستند که اغلباً بورسیه دریافت نموده، درکشور های اروپایی آموزش داده میشوند، و بطوررسمی در خط منافع اشغالگران درحرکت می افتند.

 آنهاروزوشب کارمی کنند تا کابوس هایی را که در کشورشان پرتاب می شود، قانونی کنند "

 در بخش دیگر از مقاله خویش، نویسنده برنقش رهبران اتحاد شوروی سابق در ساختمان افغانستان اشاره نموده نتیجه گیری مینماید:"اما افرادمسن ترکه هنوزهم دوران اتحادجماهیر شوروی وجمهوری دموکراتیک افغانستان را به یاد می آورند، عمدتا "طرفدارروسها هستند و روزهای رهایی، پیشرفت و ساخت وساز رایادآوری نموده ازکارخانه های نان شوروی، کانال های آب، خطوط لوله، برج های الکتریکی باولتاژ بالاو مدارس که هنوز هم در سراسر کشورازآن استفاده می شود، نام میبرند. در حالیکه برابری جنسیتی، سکولاریسم و مبارزه ضد فئودالی آن روزها، در زمان اشغال غربی، عملا غیرقانونی است "

 نویسنده در بخشی از گزارشات خود آورده است:"مردم افغانستان، به حیث مردم باغرور و مصمم شهره آفاق اند؛ اما اکنون غرور آنها شکسته شده است، در حالی که عزم واراده آنهادر دریای ازبدبینی و افسردگی غرق شده است. اشغال غرب صلح و سعادت، آزادی، استقلال و دموکراسی رابه ارمغان نیاورد (اگردموکراسی به عنوان "حکومت مردم " در نظر گرفته شود).

 امروزه بزرگترین رویای یک مرد یازن جوان درکابل این است که به اشغالگران خدمت کنند، برای تحصیل دریک مدرسه سبک غربی گماشته شده وبرای کاردر سفارت آمریکایادریکی ازسازمان های مربوط به سازمان ملل متحدتقرر حاصل نماید "

 درین چشم انداز، نویسنده، جامعه سوریه وافغانستان را مورد بررسی قرار داده اذعان میدارد:"

 دردمشق، همه اکنون در مورد بازسازی کشورصحبت می کنند.

 چگونه و چه زمانی محله های آسیب دیده بازسازی گردد؟ آیا ساخت و ساز مترو ها که در وضعیت قبل از جنگ قرار داشت بزودی مورد بازسازی قرارخواهد گرفت؟ آیا زندگی بهتر از قبل خواهد بود؟

 مردم نمی توانند صبرکنند. من شاهد خانواده هاوجوامع بودم که کارهای ساختمان منازل خودوخیابان هاراشروع کرده اند.

 بله، دردمشق، من خوشبینی واقعی انقلابی را در عمل دیدم، خوش بینی که من در کتاب اخیر خوددرین مورد تحت عنوان " خوشبینی انقلابی، پوچ گرایی غربی "توضیح داده ام. از آنجا که دولت سوریه خودباردیگر بطرزفزاینده دولت انقلابی است. به اصطلاح "اپوزیسیون " تحت حمایت غرب، عمدتاهیچ چیزدیگری جزبرنامه انهدام سوریه و تلاش برای بازگشت سوریه به روزهای تاریک استعمار ندارند.

 دمشق ودولت سوریه به دیوارهای عظیم نیازی ندارند، پرچم های بزرگ جاسوسی در آسمان پرتاب می شوند. آنها در هرگوشه ودر همه جابرای حضور وسایط نقلیه زرهی وماشیندار های مرگبار نیازی ندارند.

 از سوی دیگر، اشغالگران کابل به همه این نمادهای مرگبار قدرت نیاز دارند تاکنترل را حفظ کنند. با این حال آنها نمی توانند مردم را برای حمایت و یا دوست داشتن خود بترسانند.

 در دمشق امید و زندگی در هرگوشه ای وجود دارد.

 در کابل، زندگی متوقف شده است. به جزترافیک وبازار های سنتی، حتی موزیم ملی اکنون یک قلعه است و درنتیجه تقریباهیچ کس نمی تواند در آن یافت شود.

 هفت دروازه دمشق بطور گسترده باز است. پناهجویان از هر گوشه وکنارجهان باز میگردند. وقت آن رسیده است تا بخاطر اعمارمجددسوریه وبخاطر عظمت اش نسبت به هرزمانی دیگر آشتی ملی براه افتد.

 کابل که در میان دیوار های بزرگ وترسناک احاطه شده است، اغلب در اثر انفجار تکه تکه گردیده است. هلیکوپتر هادر فضاغوغا برپامینمایند. بالون های فضایی باچشمان مرگبار خویش همه چیز را درزمین نظارت می کنند.

 در سرتاسر سوریه، بلاخره ملت متحد موفق به شکست امپریالیسم، تعصب و فرقه گرایی گردیدند.

 امادر افغانستان، ملت منقسیم گردید، سپس تحقیر شد، بعداً از شکوه سابق خود افتیدند.

 دمشق متعلق به مردم آن است. امادر کابل، مردم توسط دیوارهای کانکریتی وسیم دار، پایگاه های نظامی وتوسط متجاوزین خارجی خُردگردیدند.

 دردمشق مردم نبردکردند، وبخاطر میهن وشهرجان دادند.

 امادرکابل، مردم از سخن گفتن در راه آزادی می هراسند.

 دمشق برنده شد، دوباره آزادگردید.

 کابل نیزبرنده خواهد شد. شایدنه امروز، نه امسال، امالاجرم برنده خواهد شد. من به این اعتقاد دارم. من هردوشهر رادوست دارم امایکی در حال حاضر سرگرم برپایی جشن است، در حالی که یکی دیگر هنوز رنج می برد، ودر درد غیر قابل تصور گرفتار است "؛

 

با احترامات بی پایان

 لندن، ماه جون ۲۰۱۹

 منابع:

[1]Globalresearch,Syria and Afghanistan: Two Different Realities.04/01/2019