هیاهوی تروریسم اسلامی در آمریکا:
تفکر جنگ"صلیبی"، اسلام ستیزی و اسلام هراسی اغراق آمیز در میان زمامداران کاخ سفید به اصلیترین ابزار راهبردی آمریکا مبدل شده است.
بار نخست جورج بوش فرماندار کاخ سفید درست بعد از یازدهم سپتامبر در جریان سخنرانی خویش در کنگرهٔ آمریکا واژه جنگ صلیبی را بکار برد و این نبرد را تحت بهانهٔ" مبارزه با تروریسم و تأمین امنیت آمریکا"طی هشت سال زمامداری خویش با کاربرد تجاوز بر افغانستان و عراق و کشتار بیرحمانهٔ مسلمانان و ویرانی سرزمین شان تحقق بخشید.
سپس بارک اوباما چهل و چهارمین زمامدار کاخ سفید در جهت مأموریت ناتمام جورج بوش، سیاست خارجی آمریکا را بر دکترین جنگ صلیی بنیاد نهاد و با تداوم جنگ در افغانستان، عراق، یمن، سوریه، لبنان و راه اندازی جنگهای نیابتی برای کشتار مسلمانان وانهدام سرزمین شان به دریافت جایزهٔ نوبل مفتخر گردید.
حال دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا با صدور فرمان منع ورود شهروندان هفت کشور اسلامی در آمریکا و تهدید برخی کشورهای اسلامی، با چهرهٔ عریان اسلام ستیزانه و نژادپرستانه داخل این کارزار شده، بر اسب "جنگ صلیبی"و نژادپرستانه جولان داده و هنوز معلوم نیست که تا پایان کار، او چند هزار آرامگاهی از مسلمانان در داخل آمریکا و بیرون از آن به میراث میگذارد.
سوگوارانه اساساً یورشهای اسلام ستیزی و تخریش هویت اسلامی با ایجاد گروها، تنظیمها و احزاب اسلامگرای افراطی که به ابتکار سازمانهای استخباراتی غرب در کسوت دین به حیث ابزار سیاسی برای تحقق اهداف غرب و ارتجاع منطقه به میدان آمد، با راه اندازی جنگهای نیابتی و نمایش صحنههای وحشت و بربریت اکنون این نمایشنامه بخشی اعظم از سیاره ما را فراگرفته و حال رهبران اروپا به تأسی از رفتار سردمداران کاخ سفید، پیش شرطهای مانیفست انتخاباتیشان را با اسلام ستیزی و انسداد گذرگاههای درماندهترین افراد یعنی مهاجرین مقید میسازند.
در اثر فعالیت مسلمان ستیزانه و اغراق آمیز ناوگانهای تبلیغاتی آمریکا با نمایش سیمای مسلمانان در چهره وحشت و تروریسم و معرفی آنها بهعنوان تهدید امنیتی آمریکا چنین وانمود میشود که مسلمانان در جامعهٔ آمریکا عامل اصلی بحرانها و چالشهای داخلی و خارجی این کشور هستند.
این طرز تفکر مهندسی شده و برداشت کاذب، در حال حاضر به رشد افراطگرای ضد اسلامی در آمریکا منجر شده ودر چنین اتمسفیر سیاسی و نژادپرستانه، مسلمانان آمریکا تأکید دارند که به شهروندان درجه دوم آن جامعه مبدل شدهاند.
این بحث کنونی به طرز مستند و پژوهشی عمدتاً بر ماجرای اسلام ستیزی داخل جامعه آمریکا تمرکز دارد و حقایق پنهان و معکوس را در خط مخالف طغیان خشم اسلام ستیزانه دونالد ترامپ این هیتلر ثانی تجلی میبخشد.
در پایان این پژوهش که آیینهوار حقیقت جامعهٔ مسلمانان در آمریکا را به طرز مستند میتاباند، بهطور مقایسوی حضور و نقش مسلمانان و اثرات آن را در جامعهٔ آمریکا و حضور شهروندان آمریکا و سازوبرگهای استخباراتی و نقش ارتش آمریکا را در قلع و قمع مردمان بیدفاع جهان از جمله مسلمانان در بیرون از مرزهای آمریکا به تحلیل گرفته و آنگاه در مییابیم که در کمال بیرحمی و تنفر چگونه سیمای مسلمانان بدست نقاشان و آرایشگران کاخ سفید و ماشین پروپاگندی آن در شرارههای اغراق آمیز رسامی گردیده و اتمسفیر سیاسی را با تغییر افکار جامعه برای هموار سازی جادههای تجاوز و اشغال بر قلمرو مسلمانان شکل میدهند.
بر بنیاد تحقیقات «واشنگتن بلاگ» و مبتنی بر منبع پایگاه انترنیتی گلوبال ریسرچ منتشره جون ۲۰۱۶(*۱)، میتوان چنین استنتاج نمود که:"
(۹۰) فیصد مجموع حملات تروریستی در آمریکا بهوسیله افراد غیرمسلمان به اجرا در آمده است".
درین پژوهش آمده است که:" تروریسم یک تهدید واقعی است اما در خصوص اعمال تروریستی بهوسیله مسلمانان اغراق صورت گرفته است."
درین ریسرچ گفته میشود که بر بنیاد گزارشهای «FBI» فیصدی محدودی حملات تروریستی در آمریکا که طی سالهای (۱۹۸۰ -۲۰۰۵) انجام یافته است، بهوسیله مسلمانان رُخ داده است.
دانشگاه «پرینستون لوون» بر پایهٔ دادههای FBI نگارهٔ را برای آمار حملات تروریستی در آمریکا طراحی نموده که به وضاحت بر گزافه گوییهای اسلام ستیزی و نژادپرستانهٔ بلند گویان کاخ سفید و بهویژه رأسیست بیمثال آن دونالد ترامپ خط بطلان میکشد.
بر رویت این چارت و دادههای (FBI) که در برگیرندهٔ سالهای (۱۹۸۰ و ۲۰۰۵) میباشد، بیشترین اعمال تروریستی در آمریکا بهوسیله پیروان دین یهود (۷%) به مقایسه مسلمانان (۶%) صورت گرفته است.
این حملات تروریستی بهوسیله رادیکالهای یهود تحت نام " دین" انجام یافته است. آنها بنیادگرایان یهودی بودند که در تحت احساسات مذهبیشان چون القاعده و همراهانشان دست به اعمال تروریستی زدند. یافتههای این پژوهش تأکید میدارد که:" کمتر از یک فیصد حملات تروریستی که تا حال در اروپا اتفاق افتیده است بهوسیله مسلمانان انجام یافته است".
خبرهای مربوط به جامعهٔ آمریکا و گزارشهای جهانی در فبروری سال ۲۰۱۶ اذعان میدارد که مبتنی بر گزارشهای «مرکز مثلث مبارزه با تروریسم و امنیت داخلی» از جملهٔ (۳۰۰) حادثهٔ قتل شهروندان جامعه آمریکا در خشونتهای سیاسی و تیراندازی دسته جمعی بعد از یازدهم سپتامبر، تنها (۳۳) تن آنها بهوسیله مسلمانان آمریکایی تبار صورت گرفته است.
از مجموع (۲۰۰) تن از مظنونین مسلمانهای آمریکایی تبار شامل نیمرُخ این نگاره و یا بیرون از آن که به اقدامات تروریستی مبادرت ورزیدند، (۵۱) تن آنها از هویت عربی برخوردار بودند.
در همین راستا،Charles Kurzman پروفسور جامعه شناس دانشگاه «کارولینای شمالی»، در «مرکز مثلث مبارزه با تروریسم و امنیت داخلی» ضمن یاد داشتی اظهار میدارد که:"به تعداد (۳۳) تن از شهروندان آمریکا در حملات تروریستی توسط همسایههای مسلمان آمریکایی تبارشان به قتل رسیدند. طی این دوران حدود (۱۸۰۰۰۰) شهروندان آمریکا در حملات غیر تروریستی کشته شدهاند.
فقط این سال پار بود که در نتیجهٔ رگبار جمعی به تعداد (۶۶) تن از شهروندان آمریکا درست پس از یازدهم سپتامبر به میزان دو برابر، توسط مسلمانان آمریکایی تبار کشته شدند و نگاه مردم آمریکا را در خود پیچید."
درین گزارش آمده است:"بر اساس یافتههای «تیم مثلث»، مجریان قانون، مأموران اطلاعاتی و مأمورین مخفی تقریباً در همه توطیه های تروریستی که بهوسیله مسلمانان آمریکایی تبار به وقوع پیوست درگیر بودند.
اخیراً FBI، در تمرینات پسین خویش با کاربرد مأمورین مخفی و «اجنت های دوجانبه» برای تشویق تروریستهای فرضی برای انجام عمل تروریستی و به دام انداختن آنها راهکارهای خطر ناکی را برگزیده است."
کورزمان در «اطاق خطر» خاطر نشان مینماید:"نمونهٔ از مسلمانان آمریکایی تبار که به تروریسم میگرایند به طرز ناپدید شونده کوچک بوده و همچنان کاربرد روش احصائیه گیری مسلمانان در آمریکا نادرست است. چون این شیوه تعلقیت دینی را به نمایش نمیگذارد بل خاستگاه و کشور مربوط را نشانه گیری نموده، بنآ پژوهش گران میخواهند تا با این شیوه برای تفکیک مسلمانان تمسک جویند.
در اکثر برآوردها رقم شهروندان مسلمان در آمریکا بین (۱، ۷) و (۷) میلیون را احتوا میدارد؛ اما «کورزمان» اظهار میدارد که او با کاربرد مُدلی معین این رقم را دو ملیون برآورد میدارد، که درین صورت دست داشتن شهروندان مسلمان آمریکایی تبار در اعمال تروریستی از رقم (۱۰) در ملیون در سال ۲۰۰۳ به رقم (۴۰) در ملیون در چارت فوق، کاهش ملاحظهٔ را بازتاب میدهد.
باید گفت که تاکنون سیستم «مجریان قانون» و «ارگان امنیت داخلی» در خصوص احصائیهٔ مسلمانان آمریکایی تغییر نیافته است.
اف بی آی از «نقشههای محلی» برای تثبیت جنایت مسلمانان بر اساس محل زیست و محیط کار بدون درگیر بودن آنها در آن جنایت استفاده مینماید و همچنان «قانون میهن دوستانه» و سائر محدودیتهای مربوط به نظارت دولت بعد از یازدهم سپتامبر بدون تغییر باقی مانده است.
بارک اوباما در سال ۲۰۱۱ برای همه اپارات امنیت فدرال هدایت داد تا از تمرینات ضد تروریستی اجنتها که تنها وابستگیهای اسلامی را مورد توجه قرار میدهد اجتناب نموده ودر عوض آن به طرز اخص در مورد گروههای تروریستی متمرکز گردند.
کورزمان انکار نمیورزد که مجریان قانون برای اخلال و برهم زدن فعالیت تروریستهای مسلمان آمریکایی تبار که در آمریکا زاده شدهاند، نقش ایفا میدارند. پژوهشهای کورزمان پرسشهای بیپاسخ را احتوا داشته واو از نامرتبط بودن سطح فعالیتهای تروریستی و ضعف واکنش متناسب دولت در قبال آن شگفت زده شده است.
کورزمان همچنان خاطر نشان میدارد که:"از جمله (۱۸۰) هزار تن افرادی که بعد از یازدهم سپتامبر به قتل رسیدهاند حتی یک فیصد آنها شامل قربانیان تروریسم اسلامی نمیباشند.
یکی از وحشتناکترین حوادث عبارت بود از جریان انفجار مسابقات دوش «بوستون»، اما یکی از بلند مرتبت ترین متخصص در امور تروریسم خاطر نشان میدارد که حملات بوستون مانند جریان حادثهٔ مکتب «کولمباین» بود، تا در برگیرنده تشابهات حادثه یازدهم سپتامبر و بمگذار آن یک قاتل بود نه تروریست."
قریب به اتفاق، اکثر حوادث تیر اندازی بهوسیله غیرمسلمانان رُخ داده است. (این هم در قاره اروپا حقیقت دارد وهم در اروپا). به هرگونه که شما این جریانات را تروریسم و یا قتل طبقه بندی مینمایند.
بمب گذاری بوستون بعد از همه تجزیه و تحلیل کارشناسانه در همین طبقه فوق به حیث حادثه قتل عام قرار میگیرد. علاوه بر آن گروپهای مختلف در خصوص طبقه بندی عاملان، اجندای مختلف خودشان را داشته، لذا ما، فیصله نمودیم تا به احصائیههای روتین برای جمع بندی گزارشهای خویش برای حصول ارقام علمی و منطقی تمرکز نماییم. ما به تمام رخدادهای حملات تروریستی که در سرزمین آمریکا بر اساس «کنسرسیوم ملی» و بر بنیاد مطالعات تروریستی و پاسخ به تروریسم بهطور مستند اتفاق افتیده است، بازنگری نموده و جریانات را از دیتابس ۲۰۱۲ بازیابی نمودیم.
ما حملاتی را که بهوسیله افراد و گروههای غیر اسلامی مانند «کو کلکس کلن»، «کارتل مخدر مدلین»، «ارتش جمهوریخواه آیرلند»، «گروههای مخالف کاسترو»، «بنیادگرایان مورمن»، «سازمانهای ویتنامی برای امحای کمونیستها و احیای نظام ملی»، «اتحادیه دفاعی یهودها»، «سفارشهای کمونیستی ۱۹ می»، «جبهه آزادی چیکانو»، «ملت آریایی»، «مقاوت مسلحانه یهودها»، «جنبش هندو باوران آمریکایی تبار»، «جبهه آزادی همجنسگرایان»، «جنبش عمل یهودها»، «جبهه آزادیبخش برای آزادی کیوبا»، به اجرا در آمده است مجزا ساختیم.
همچنان ما حملاتی را که بهوسیله القاعده، طالبان، سیاهپوستان مسلمان آمریکایی تبار اتفاق افتیده است به شمارش گرفتیم.
درین گزارش آمده است که از سال (۱۹۷۰-۲۰۱۲) مجموعاً (۱۰۴) هزار عمل تروریستی در آمریکا به وقوع پیوسته است.
این گزارش خاطر نشان میدارد که بعد از ایجاد سیستم دیتابیس، ما مشخص ساختیم که از حدود (۲۴۰۰) حملهٔ تروریستی در خاک آمریکا، فقط (۶۰) حادثه آن بهوسیله مسلمانان به اجرا درآمده است.
به عبارت دیگر میتوان اظهار نمود که از مجموع حملات تروریستی که از سال (۱۹۷۰-۲۰۱۲) در آمریکا رُخ داده است فقد (۲، ۵) فیصد آن بهوسیله مسلمانان اتفاق افتیده است.
در تداوم این گزارش آمده است که:"ما مشخص نمودیم که حدود (۱۱۸) حمله تروریستی و یا (۴، ۹) فیصد بهوسیله گروههای یهود مانند جنبش «مقاومت مسلحانه یهود» و «اتحادیه دفاعی یهود» همچنان اتحادیه زیرزمینی یهود و تندر صهیون انجام یافته است، که این رقم تقریباً دو برابر حملات تروریستی مسلمانان در خاک آمریکا میباشد.
هرگاه ما در خارج از قلمرو ایالات متحده آمریکا نظر افگنیم، مسلمانان سنی مذهب بیشترین عاملان حملات تروریستی را احتوا داشته و متقابلاً مسلمانان بیشترین قربانیان حملات تروریستی را در برمیگیرد.
پژوهشها نشان میدهد که بین سالهای (۱۹۷۰-۲۰۱۱)، حدود ۳۲ فیصد عاملان حملات، بهوسیلهٔ نشنلیسم قومی و یا اجندای جدای طلبانه، حدود (۲۸) فیصد بهوسیله مسائل متعدد مانند حفاظت از حقوق حیوانات و یا مخالفت با جنگ، و حدود (۷) فیصد به خاطر اعتقادات مذهبی تحریک گردیدهاند.
علاوه بر آن (۱۱) فیصد عاملان مربوط بهردیف بندی افراطیون شاخه دست راستی و ۲۲فیصد آن مربوط به افراطیون شاخه دست چپی میگردند.
قابل یاد دهانیست که گروههای تروریستی با ایدیولوژی مذهبی دربرگیرنده (۴۰) فیصد همه گروپهای بر آینده میان سالهای (۲۰۰۰-۲۰۱۱) (یعنی از ۵ به تعداد ۲ آن) میباشند.
به هر رو مجموع تحلیلها در ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که:" همه حملات تروریستی که بهوسیله مسلمانان انجام یافته است کمتر از (ده) فیصد میباشد."
مقیاس کشتار آمریکاییها در حریم دیگران:
درست بعد از حادثهٔ مصیبتبار و فاجعه انگیز یازدهم سپتامبر در اوج طغیان غم و اندوه، در وجود عدهٔ از شهروندان آمریکایی این درک نشئت یافت که آمریکا نیز خانه بسیاری ملل جهان را ویران و آنها را به گلیم ماتم نشانیده است، اما بهزودی در سایهٔ مصنوعی غبار «جنگ با تروریسم» بر افکار مردم خاک افشانده شد.
اما این سؤال تاریخی مطرح گردید که بعد از جنگ دوم جهانی تاکنون ایالات متحده آمریکا چه تعداد حادثهٔ یازدهم سپتامبر را بر مردمان جهان تحمیل نموده است؟
دریک ریسرچ جداگانه آمده است که درست بعد از جنگ دوم جهانی تا کنون بیش از (بیست) ملیون انسان در (۳۷) کشور جهان توسط ارتش آمریکا به قتل رسیدهاند. (۲*)
این مطالعات نشان میدهد که ارتش آمریکا بهطور مستقیم مسئول کشتار (ده - پانزده) ملیون انسان در جنگهای کوریا و ویتنام و دو جنگ عراق میباشد. گفتنیست که در جنگ کوریا از تلفات مردمان چین ودر جنگ ویتنام از امحای مردمان لاوس و کمبودیا نیز میتوان یاد کرد.
در جنگهای بعدی آمریکا، حدود (۹-۱۵) ملیون انسان جانهای خود را از دست دادهاند که شامل افغانستان، آنگولا، جمهوری دموکراتیک کانگو، تیمور شرقی، گواتیمالا ایندونزیا، پاکستان و سودان میگردد.
اما استنتاج کلی درین پژوهش مشعر است که ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی، بهاحتمال قوی مسئول مرگ (۲۰-۳۰) ملیون انسان در جنگها، منازعات و مناقشات جهانی و جنگهای نیابتی میباشد.
آگاهان سیاسی معتقد اند که در جریان جنگها کشته شدن هر انسان بهصورت میانگین ده تن زخمی بجا میگذارد که درین صورت تلفات و ضایعات انسانی ضریب قابل ملاحظه یافته و ابعاد گستردهتری را احتوا میدارد.
به گزارش بینالمللی خبر گزاری تسنیم، یازدهم سپتامبر بهانهٔ برای لشکرکشی آمریکا به جهان اسلام شد که تا کنون بیش از (سه ملیون) کشته از خود بجا گذاشته است.
آگاهان سیاسی و پژوهشگران، حادثه یازدهم سپتامبر را یک دروغ بزرگ پنداشته و از جمله پروفسور «دیوید رِی گریفین» در اثری تحت عنوان «از قلم افتادهها و با قلم اضافه شدههای کمیسیون تحقیق ۱۱سپتامبر» به بررسی دروغهایی که دولت آمریکا درباره ۱۱ سپتامبر پرداخته و ۱۱۵ دلیل بر رد ادعای مقامهای آمریکایی در خصوص رخداد یازدهم سپتامبر اقامه کرده است. (*۳)
یکی از کشتارهای گسترده اخیر که چهرهٔ مسلمانان در آن میتابد عبارت از حادثهٔ «اورلندو» در امریکا میباشد که در آن یک شهروند آمریکایی افغانی تبار بنام عمر متین برای کشتار حدود پنجاه تن از قربانیان این رخداد متهم میباشد؛ اما حقیقت این رخداد چگونه است؟
"مبتنی بر تحقیقات اف بی آی، تا زمان دخول تیم ضربتی پولیس در باشگاه همجنسگرایان، هیچ فردی به قتل نرسیده بود.
بنا بر بازرسی اف بی آی، عمر متین ساعت ۲ شب وارد باشگاه گردید و تا حوالی ساعت ۵:۱۳ صبح یعنی تا زمان دخول تیم ضربتی پولیس هیچکسی در آنجا به قتل نرسیده بود.
گفته میشود که به تعداد (۵-۶) تن از افراد پولیس قبلاً برای مدت ۱۵- ۲۰ دقیقه در کلب حضور داشتند. حتی افراد پولیس اعتراف نمودند که از تعداد پنجاه تن قربانیان ممکن تعدادشان بهوسیله افسران پولیس به قتل رسیده باشند"(۴*)
در متن بالا در بخشی ازین پژوهش آمده بود که «اف بی آی» در آمریکا، برای به دام انداختن مظنونین احتمالی صحنههای ترور را طراحی میدارد و مبتنی بر آن این سؤال ذهن بسیاری از بازرسان را میآزارد که چگونه در یک چشم بهم زدن و در حضور پولیس یک تروریست موفق به ابعاد چنین جنایت بزرگ گردید؟
در فرجام با چشم انداز این حقایق ناب که خورشیدوار از درون دمه و غبار تبلیغاتی غرب و از درون جامعهٔ آمریکا قد برافراشته و کمترین سهم مسلمانان را در حملات تروریستی در جامعهٔ آمریکا ترسیم نموده ورقم کشتار سه ملیون مسلمان بدست ارتش آمریکا را درست بعد از یازدهم سپتامبر ۲۰۱۱ به نمایش میکشد، این سؤال در ذهن خواننده عزیز تداعی میگردد که کدام درب باید نخست بسته گردد؟
درب کشورهای اسلامی به رخ آمریکائیان و یا درب آمریکا به رخ مسلمانان؟
با احترام بیپایان به شما خواننده عزیز؛
لندن، نوامبر ۲۰۱۷
منابع:
۱-پایگاه پژوهشی گلوبال مقیم آمریکا، ۱۳ جون ۲۰۱۶، تحت عنوان" ۹۰ فیصد غیرمسلمانان همه حملات تروریستی در آمریکا را انجام دادهاند".
۲-پایگاه پژوهشی گلوبال، مقیم آمریکا مورخ ۲۹ جنوری ۲۰۱۷تحت عنوان" آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی، ۲۰ ملیون انسان را در ۳۷ کشور جهان به قتل رسانیده است".
۳-خبرگزاری تسنیم، ۲۰/۶/۱۳۹۴ خورشیدی، تحت عنوان "دروغ یازدهم سپتامبر".
۴-پایگاه تحقیقاتی گلوبال ۳۰ جون ۲۰۱۶, تحت عنوان" هیچ سؤال اصلی پرسیده نشد".