دولت ایالات متحده آمریکا در هفته های اخیر با کرات حکومت پاکستان را مبنی بر قطع همکاری با تروریستان طالبی محکوم نموده و هوشدار های را از عقب میکروفون ها متوجه دولتمداران این کشور محور شرارت میسازد.
انتقادات از سیاست حمایت گری پاکستان از تروریستان سابقه ۱۶ ساله دارد و آنهم از زمان که پای عساکر آمریکائی بر اساس سیاست استراتیژیک آمریکا در افغانستان جنگ زده گذاشته شده است. در حالی که سیاست حمایت گرانه پاکستان از تروریستان که بیشتر از ۲۰ گروه در آن کشور فعالاند، پیشتر از آن نیز وجود داشته ولی در آن گذشتهها تروریستان در آن کشور در یک همکاری و استراتیژی مشترک، سازماندهی مشترک و حمایت مالی مستقیم آمریکا فعال بودند و بر ضد دولت و مردم افغانستان هر روز فاجعه میآفریدند. این تروریزم امروز با تروریزم دیروز فقط در شیوههای جدید قتل مردم مظلوم و بلاکشیده ما تفاوت دارد. این گروههای شریر و فاقد وجدان انسانی با کرات با اعمال تروریستی و انفجارات انتحاری مرتکب شدیدترین جرایم در برابر مردمان ملکی افغانستان گردیدهاند. چنانچه آخرین عمل تروریستی روز شنبه گذشته در یکی از مزدحم ترین نقاط شهر کابل و محل عبور و مرور مردمان اهل کسبه و در مقابل یک بیمارستان قریب ه صد هموطن ما را به کام مرگ فرو برد.
طالبان مربوط به حلقه حقانی بهمانند پاکستان به هیچ صورتی حاضر بهملایمت نبوده و طرح پیش شرطهای برای حل مسالمت آمیز ختم جنگ ندارند و پاکستان با کرات حمایت از طالبان و دادن خانههای امن به رهبران آنها را انکار میکند ولی از جانب دیگر پاکستان از مذاکرات با رهبران طالبان در داخل پاکستان حکایت میکند و یا به گفته سر تاج عزیز پاکستان «نفوذ کافی بر طالبان» دارند. تنها یک حلقه از طالبان تحت رهبری ملا رسول با چانه زنیها راههای تسلیمی را جستجو میکند و در مورد زمینۀ تجارتهای سیاسی منجمله حزب اسلامی و بعض حلقات دولت را نیز مساعد ساخته است.
در هر حالتی نتیجه روندهای ۱۶ سال اخیر چنین میتواند باشد که طالبان میگویند که طرف جنگ آنها در افغانستان «آمریکای اشغالگر» است و به همین دلیل طرف مذاکرات آنها هم صرفاً آمریکا خواهد بود. در تقابل آمریکا میگوید که «تا موجودیت تروریزم طالبان در افغانستان باقی خواهند ماند». در اینجا ملت و سرزمین افغانستان تحت یک معادله تناسب حسابی قرار دارند که نقش و موقعیت دولت افغانستان و مسأله ختم جنگ موقعیت (اکس مجهول) را به خود گرفته است. اکس که در نهایت به صفر تقرب داده میشود.
ولی سؤال اصلی در اینجاست که با در نظر داشت این واقعیت که منافع استراتیژیک و نظامی منطقوی پاکستان و ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۵۵ بدین سو به هم عمیقاً گره خوردهاند، میتوان به هوشدار های کنونی آمریکا به حکومت پاکستان و حمله هوائی بر مراکز اصلی تروریستان اعتماد نمود؟ واضح است که از زمان الحاق پاکستان به پکت نظامی سنتو هر دو دولت یک اساس پایدار همکاری استراتیژیک نظامی منطقوی طویلالمدت را گذاشتند و این همکاری استراتیژِیک در زمان مسلح سازی، تربیه و ارسال جنگجویان تنظیمهای اسلامی به افغانستان به اوج خود رسید. از جانب دیگر سرمایه گذاری سیاسی و استخباراتی آمریکا و انگلیس در میان نیروهای مسلح و استخبارات پاکستان به گونه قوی و عمیق صورت گرفته است که تغیر در ساختار و ترکیب سیستم سیاسی پاکستان در دراز مدت غیرقابل پیشبینی و باور به نظر میرسد.
به اتکای مطالب فوق اعلام به تعویق انداختن کمک سالانه ۲۵۰ ملیون دالری حکومت آمریکا به دستگاه نظامی پاکستان، به تعقیب تهدید به قطع کمکهای آمریکا به خلق مظلوم فلسطین، و یک سلسله تصامیم رئیس جمهور ترمپ را نیز میتوان از زوایای مختلف به تحلیل و ارزیابی گرفت و سؤالات زیادی را میتوان مطرح نمود.
آیا میتواند قطع مقطعی کمک مالی آمریکا به پاکستان اثرگذار باشد و یا پاکستان در تغیر سیاست خویش مبنی بر قلع و قمع تروریستان داعشی، طالبی و بیش از ۱۸ گروه دیگر تروریستی وادار خواهد شد؟
این سؤال را هم میتوان مطرح نمود که چرا اکثریت بزرگ جهان ما نسبت به سیاست و سیاسیون آمریکا نه تنها که مشکوکاند و باور ندارند، بلکه با بدبینی و حتی با چشم عقده و نفرت میبینند.
اگر به سیاستهای بعد از ختم جنگ جهانی آمریکا تا به امروز یک نظر کوتاه و گذرا انداخته شود، این دولت همان خصوصیت برتریجوئی، تفوق طلبی نظامی و اقتصادی خویش را بدون کدام تغیر حفظ نموده است و فقط با جو سیاسی جهانی در هر مقطع سیاست بینالمللی،«در سطح و آنهم ریاکارانه» اقداماتی را روی دست گرفته است. ادامه تشنجات بینالمللی به تحریک و دست اندازی دستگاه نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا در هر مقطع تاریخی در عمق و محتوا ادامه همان سیاست امپریالیستی و ملیتاریستی بوده است که فقط در شکل و با آمد و رفت رئیسان جمهور در ظاهر امر تغییرات شکلی روی دست گرفته میشود.
اگر در دهه شصت بحران کوبا خطرات جدید را برای آغاز یک جنگ اتومی ایجاد و دستها را بر دکمههای فیر راکتها آماده ساخته بود، به تعقیب آن در دهههای ۶۰ و ۷۰ با مداخله آمریکا و شرکایش جنگ در شرق میانه و جنگ وحشیانه در ویتنام مناطق مختلفه جهان را به نابودی و وحشت جنگهای نابرابر واداشت تا آمریکا تفوق و ادامه سیاست توسعه طلبی و جیواستراتیژیک خویش را ادامه دهد و زمینههای جدید را برای تسلط سیاست و باز کردن میدانهای جدید از طریق ایجاد و تشویق بیثباتی سیاسی و نظامی میسر سازد.
سیاسیون آمریکائی و صاحبان کارتل های بزرگ چندین ملیتی در وجود دستگاه ناتو و در یک همکاری استراتیژیک شان همان طور یکی با سازمان دادن کودتاهای نظامی و تحمیل حکومتهای دست نشانده و دیکتاتور منش در شاخههای مختلف جهان چهرههای را روی صحنه آوردند و چهرههای را بعد از یک استفاده برای اهداف خویش، چنان به حاشیه راندند که دیگر بدانها دیوانههای روی سرک میتواند لقب داد. ضیا الحق که دیگر با ایدههای پان اسلامیاش برای آمریکا حیثیت پارچه تکه گندیده و بد بو را داشت قربانی سانحه بهاصطلاح هوائی گردید. گرباچوف دیگر با کلاه شپوی اش مسخره اطفال روی سرک شده است. جنرال نوریگا مارک قاچاق مواد مخدر خورد و به دو صد سال زندان محکوم گردید و دههای دیگر.
اکنون سیاست پاکستان در دست و تسلط عقب ماندهترین اسلامگراهای تند رو قرار گرفته که در مدرسهها اطفال را مورد سؤاستفاده جنسی قرار میدود، رهبران شان در مساجد ملنگ و در اوباش خانهها و محافل رقص و موزیک پلنگاند و سیاست بازان سطح بالای شان با مسابقه دادن، خواندن قل هو الله و احد را وسیله رفع خستگی و تفریح جلسات مینمایند. ولی از جانب دیگر اظهر منالشمس است که دستگاههای نظامی- استخباراتی آمریکا و انگلیس سرمایه گذاری کافی در استخبارات نظامی و لشکر آن دارد که در هر زمانی میتواند یک کودتای آرام را (مانند کودتای جنرال پرویز مشرف که در فضا در هواپیمای به صوب اسلام آباد قومانده کودتا داد) سازماندهی دهد و موقف ژاندارم «عنعنوی و گره خورده شده به بخت پاکستان» را دوباره احیا نماید.
این بدین معنی است که هر گونه فشار بهاصطلاح اقتصادی با به تعویق انداختن کمک ۲۵۰ ملیون دالری به پاکستان غیر از یک اقدام سطحی نتایج ملموس را بدست نخواهد داد. اگر دستگاه سیاسی آمریکا واقعاً میخواهد نفوذ و تسلط رو به تزاید و وخامت تروریزم بینالمللی طالب و داعش را در وجود یکی از حامیان و تربیه دهنده گان و صادر کننده گان آن در منطقه یعنی پاکستان بشکند، باید علاوه بر این تحریم نظامی، تحریمات بزرگ اقتصادی خود و دولتهای هموند خویش را با این حکومت حامی تروریزم روی دست گیرد، آنچه که قبلاً آمریکا این چنین تحریمات را بر ایران، روسیه، کوریای شمالی و تعداد از کشورهای دیگر روی دست و اجرا نمود.
این واقعیت کنونی را نمیتوان بر مبنای «سیاست روز» روپوشی نمود که تروریستان از پاکستان و به کمک پاکستان به افغانستان و از مناطق سرحدی با بسها و هلیکوپترها به منطق دیگر کشور، اخصاٌ ولایات شمال کشور انتقال میآزند، هلیکوپترهای که زیر ریش چتر کنترول رادار فضائی آمریکا و ناتو آزادانه پروازهای شبانه انجام میدهند.
پاکستان نه تنها دشمن تاریخی حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و مردم افغانستان است، بلکه دولت تحریک کننده جنگ و تشنج با همسایه دیگر خود، هند است.
ملت و مردم کشور ما زمان بر تهدیدات و هوشدار های آمریکا اعتماد خواهند نمود که نیروهای نظامی آمریکا با جدیت و بدون از دست دادن وقت و طولانی ساختن انجام تعهدات، اقدامات کثیرالجوانب (حملات بر مراکز تروریستی در جوار سرحدات افغانستان، قطع تمام کمکهای اقتصادی و نظامی برای پاکستان، آغاز تحریمهای اقتصادی ایالات متحده و اعضای پیمان ناتو) آن را بر علیه دستگاه شیطانی پاکستان روی دست گیرد.
با احترام