چپ رادیکال* در پاریس، برلین، مادرید و آتن در باره برون رفت اروپا از بحران، ریاضت کشی و ناسیونالیزم رایزنی کردند

والتر بایر

برگردان: داکتر اسد محسن زاده

اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن در حال گذار از بحرانی استند که نمی‌توان آنرا با ساده گی بیان کرد. این بحران در درز همبسته گی میان دولت‌ها در جریان پناه جویان تازه وارد برجسته‌تر گردید. با اتحادیه اروپا با معامله جنجال برانگیز با ترکیه نه تنها با حق جهانشمول انسان برای حمایت وداع گفت، بل یکی از دستاوردهای عمده یعنی مسافرت آزادانه افراد را نیز مورد سؤال قرار داد.

بحرانی که امروز پیامدهای سیاسی آن برجسته می‌گردد؛ در سال ۲۰۰۷ ترسایی با بحران مالی شروع شده و در پی سیاست‌های ریاضت کشی نیولیبرال که با آن دولت‌ها و مؤسسات اروپایی در برابر آن کنش نشان دادند تشدید یافت. بدین گونه این بحران به یک بحران اجتماعی مبدل گردید که تقسیم جوامع از درون را عمیق‌تر ساخته؛ و دولت‌ها را در برابر همدیگر قرار داد.

 

خوشبینی بیش‌ازحد

وقتی در جنوری سال ۲۰۱۵ ترسایی حکومتی که توسط چپی‌ها ایجاد تشکیل شده بود در یونان شروع به کار کرد، چنین به نظر می‌رسید که این گرایش قادر خواهد شد نه تنها در یک کشور، بل در مقیاس اروپا سیاست ریاضت کشی را زیر سؤال قرار بدهد. با تحمیل میمورندوم یا یادداشت سوم بر حکومت سیریزا؛ ضربه شدیدی بر این امیدواری‌های وارد آمد.

بدینگون معضله دوگانه‌ای پدیدار گردید.

از یک سوی اقتدارگرایان تلاش می‌نمایند تا سیاست‌های شان را با ابزار خشن ادامه دهند که باعث از بین بردن بحران اروپایی نشده؛ بل مقاومت‌ها را بیشتر می‌نمایند. در آن جاهای که این اقدامات باعث پیدایش الترناتیف سیاسی نگردید، ناباوری و بیزاری مردم از نهادهای سیاسی را تقویت نمود. از طرف دیگر چپ بایست اعتراف نماید که با وجود جنبش وسیع اجتماعی و پیروزی چشمگیر احزاب چپ در انتخابات، آن‌ها قادر نشدند تا به سیاست نیولیبرال ریاضت کشی پایان بخشند.

این امر بیشتر در مورد حکومت چپ در یونان و تلاش‌های آن برای یافتن یک راه حل عادلانه برای معضله بدهی‌هایش صدق می‌نماید. به نظر می‌رسد که خوشبینی در مورد سنجش تناسب موجود قوا؛ و موانع نصب شده در سیستم دولت‌ها و نهادهای اروپایی در برابر دگرگونی‌ها زیاد بود.

 

خطر گردش اروپایی به راست

وضع به این دلیل پیچیده و خطرناک است که نیروهای چپ در یک نبرد سیاسی دو جانبه درگیراند. آن‌ها دیگر تنها با ادامه سیاست خشن ریاضت کشی نیولیبرال، بل با رشد راستگرایان ناسیونالیست در سراسر اروپا نیز دست و گریبان هستند؛ که با در خدمت گرفتن ابزار پوپولیستی از بی باوری گسترده، صاحبان قدرت را به چلنج می‌کشانند.

با وجود رشد چشمگیر چپ، بیشتر در کشورهای جنوب اروپا؛ خطر گسترش راست در اروپا افزایش یافته است. پیآمد انتخابات سال گذشته به نوبه خود سخن می‌گویند. در کشورهای تازه (کشورهای شرقی عضو اتحادیه اروپا ـ م) احزاب راست افراطی حد میانگین ۲۲ در صد آرا را بدست آورند.۱

ما دیگر با انکشافات موازی در سطح چند کشور نه؛ بل با یک گرایش اروپایی روبرو هستیم. هدف مشترک این راستگراها تخریب یک اروپایی واحد و دگرگونی قهری دولت‌هاست.

 

به چه نوع برنامه‌یی نیاز است؟

نیروهای چپ از آغاز سال در چند کنفرانسی تلاش می‌نمایند تا موضعگیری‌های شان را در چنین شرایط تازه مشخص نمایند. گرچه در این گفتمان‌ها تا حال یک دلی ایجاد نشده است، اما گرایش‌های در حال شکلگیری می‌باشد.

کنفرانس اروپایی برای پلان ب (برنامه الترناتیف ـ م) سازمان یافته شده توسط ژان لوک ملنخون (حزب چپ فرانسه)، اوسکار لافونتین (چپی‌های المان)، ژو کنستانتوپولوس رییس پیشین پارلمان یونان و استیفانو فاسینا وزیر دارایی پیشین ایتالیا در ماه جنوری آغازگر ین سلسله بود. هدف مرکزی این کنفرانس در آن نهفته بود تا کشورهای جنوب اروپا را دعوت به ترک سیاست‌های ریاضت کشی نماید.

چنانکه لافونتین گفت: «چپ اروپا، سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها و سایر گروه‌های چپ در کشورهای عضو اتحادیه اروپا با کنار گذاشتن رقابت‌ها به دور برنامه ب که هدف آن پایان بخشیدن به سیاست‌های ریاضت کشی و برپایی دوباره دموکراسی اجتماعی می‌باشد، جمع شوند.» ۲

بر بنیاد درک سازمان دهنده گان این گردهمایی؛ کنفرانس پاریس بایست آغازگر یک سری از نشست‌های مشابه در پایتخت‌های کشورهای اروپایی گردد.

در آغاز ماه فبروری در برلین فعالین ایتلاف فراملیتی بلوک اوپی که در سال گذشته اعتراضاتی در برابر بانک مرکزی اروپا در شهر فرانکفورت را سازماندهی کرده بودند؛ گردهم آمدند. بلوک اوپی می‌خواهد منشوری را آماده سازد که در آن موضعگیری جنبش جمع بندی گردد. در این منشور بایست اندیشه یک اروپای دیگر، «اروپایی همبسته و دموکراسی واقعی، اروپایی سازمان یافته از پایین با زیر ساختارهای اجتماعی» مطرح باشد. این اروپا «نمی‌تواند اروپایی با مرزها و در حال تجرید؛ و اروپایی فرمان ده و تهدیدگر باشد. این اروپا بایست یک اروپا برای همه و یک اروپایی همبسته باشد».

 

جسارت برای دموکراسی

در همین خط جنبش یانس فاروفاکیس (دموکراسی در جنبش اروپا DiEM25) که بروز ۹ فبروری در برلین به شناسایی عامه گذاشته شد قرار دارد.

این جا هم «منشوری برای دموکراتیزه سازی اتحادیه اروپا» پیشکش گردید. منشور نیز وضع دشوار اینکه «اتحادیه اروپا دموکراتیزه می‌شود، یا اینکه باعث از بین رفتن خود می‌گردد!» را طرح می‌نماید. برخلاف طرح برنامه ـ ب پاریس، DiEM25 در فروپاشی اتحادیه اروپا الترناتیف مثبتی را نمی‌بیند. به جای آن DiEM25 خواستار یک ایتلاف گسترده برای اتحادیه دموکراتیک و شفاف اروپا می‌باشد. در کنار خواست‌های ساده و قابل اجرا در کوتاه مدت؛ چون پخش زنده جریان نشست‌های شورای اروپا، گروپ اروپا، شورای وزیرهای دارایی (ایکو فین) و شورای کورنرهای بانک مرکزی اروپا و همچنان نشر پروتوکول ها (مشروط به اراده سیاسی)؛ DiEM25 خواستار پروسه پیریزی دوباره اتحادیه اروپا می‌باشد. «شهروندان اروپا حق دارند تا در باره آینده اروپا تصمیم بگیرند و آن‌ها موظف‌اند تا اروپا را به یک دموکراسی واقعی با یک پارلمان مستقل تبدیل نمایند؛ که حق خود ارادیت ملی را احترام و اداره منطقه وی و محلی را بپذیرد.» DiEM25 نیز خواستار سازماندهی یک سری از کنفرانس‌ها و نشست‌ها در جریان ماه‌های آینده در اروپا می‌باشد.

 چهارمین رخداد بااهمیت بروز ۲۱ فبروری در مادرید، جایی که در فضای داغ گفتمان‌ها در مورد تشکیل حکومت، ۱۵۰۰ تن برای یک گفتمان پررنگ جمع شده بودند، برپاشد. گرچه این نشست به نام «کنفرانس پلان ب» دعوت شده بود؛ ولی جریان و نتیجه گیری‌های نهایی آن از کنفرانس با همین نام در پاریس متفاوت بود. در سند نهایی مصوب کنفرانس «دعوت به خیزش دموکراتیک در اروپا» هیچ درخواستی مبنی بر ترک اسپانیا و یا کدام کشور دیگر از حوزه ایرو و یا اتحادیه اروپا مطرح نشده است. یکی از خواست‌های کلیدی اعلامیه می‌گوید که باید جنبشی پی ریزی گردد تا

«حقوق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و شهروندی انسانی در محراق پروژه اروپایی قرار گیرد».

بروز ۲۲ فبروری در بروکسل AlterSummit، یگانه ایتلاف سراسری اروپایی که سندیکاهای کارگری، جنبش‌های اجتماعی، نهادهای غیردولتی و احزاب سیاسی را باهم گره می‌زند؛ تشکیل جلسه داد. تصمیم اتخاذ گردید تا یکجا با DiEM25 کنفرانسی زیر عنوان «مقام و منزلت کار» برپا گردد، که از سوی سندیکاهای کارگری سازماندهی شود.

سلسله کنفرانس‌های استراتیژیک (راهکاری) در ۱۸ مارچ در آتن ادامه پیدا نمود. سریزا، انستیوت نیکوس پاولانتساس، حزب چپی‌های اروپایی و ترانفورم! یورپ کنفرانس سه روزه‌ای را راه اندازی کرد، که در آن چپ اروپا از سندیکای فلزکاران ایتالیا تا فعالان حفظ محیط زیست، نماینده گان سازمان‌های غیردولتی، و پیش کسوتان جنبش چپ اروپا چون لوچیانو کاستیلا و سوزان جورج، اتک، احزاب چپ اروپا از اسپانیا، پرتگال و ایرلند به خاطر بیان همبسته گی گردهم آمده بودند. پیرلورانت رییس حزب چپ اروپا پیشنهاد کرد که تا در همخوانی با مدل امریکای لاتین «ساوو پاولو ـ فورم» یک فورم چپ اروپا را ایجاد نمایند، تا به محلی برای دیسکورس نهادینه و منظم چپ در مفهوم گسترده آن (جریان‌های مختلف، حزب‌ها، سندیکاها و جنبش‌ها تبدیل شود.)

 

عملکرد جنبش انتقادی برجهانی شدن را باید سر از نو پیدا نمود

ترانس فورم! یوروپ، اتاق فکری همپیوند با چپ اروپا، در همه‌ای این رخدادهای یاد شده شرکت نمود. در اعلامیه‌ای آمده است: می‌خواهیم تا در گفتمان‌های در حال پیدایش در باره «برنامه‌های الترناتیف برای اروپا» سهم بگیریم. ما از «برنامه ب» حرفی بر لب نمی‌آوریم، چون نمی‌خواهیم با آن برنامه ب ـ ارتجاعی که در اروپا در حال پیاده شدن است و بنام آن مرزها احیا؛ و سیاست‌ها دوباره ملی گرا می‌شوند، گمراه گردیم. بدون تردید این دگر یک امر تصادفی نیست که در گفتمان‌های پوپولیستی راست افراطی، ناسیونالیزم، راسیزم و ضد اروپاگرایی با هم گره خورده‌اند.

مسأله فراتر از برنامه‌های ب ج ... و غیره است. مسأله شعارها در میان نیست. اروپا در عمیق‌ترین بحران پس از جنگ دوم جهانی بسر می‌برد. هیچ دولتی و یا مردمی نباید به این عقیده باطل باور کند که می‌تواند از اثرات این بحران خود را جدا سازد. بسا چیزها در خطراند. آنچه چپی‌ها در چنین وضعی به آن نیاز دارند گفت و گوی صادقانه و شفاف در باره یک برنامه واقعبینانه برای اروپای دیگر می‌باشد.

ما همه ابتکارات را در تلاش‌های شان نه درهم چشمی، بل مانند روزهای خوب گذشته جنبش‌های انتقادی از جهانی شدن؛ در تلاش‌ها برای نتیجه گیری‌ها و کنش‌های مشترک حمایت می‌نمایم. به‌ویژه در مبارزه مشترک سراسری اروپایی در برابر توافقنامه تجارت ترانس اتلانتیک و مشارکت سرمایه گذاری (موافقنامه تجارت آزاد بین امریکا و اتحادیه اروپا TTIP ـ م). / فولکس اشتیمه ـ اتریش

 یادداشت و رویکردها:

*در باره سازمان‌ها و جنبش‌های چپ امروزین تعریف‌های گونه گون و ناهمسانی وجود دارد. هدف نویسنده مقاله از «چپ رادیکال» احزاب و سازمان‌های سیاسی چپ‌تر از سوسیال دموکراسی و راست تراز چپ کلاسیک؛ به گونه مثال: حزب چپی‌ها در المان، سریزا در یونان، پودیموس در اسپانیا، چپ متحد در سلونیا و... می‌باشد؛ که در جاهایی بنام «چپ مدرن» در برابر «چپ کلاسیک» نیز یاد می‌شوند.

۱ـ در مقایسه با آن، حد میانگین آرا احزاب چپ رادیکال با وجود رشد چشمگیر در یونان و اسپانیا به ۱۱ در صد می‌رسد.

۲ـ به نقل از گزارش نشر شده روزنامه یونگه ولت، ۲۵ جنوری در ویب سایت:

http:// www.fabio-de-masi.de/de/ artikcle/ 696.plan-b-koerenz-in-paris-html

برای آشنایی بیشتر با سازمان‌های یاد شده در این مقاله به نشانی ویپ سایت آن‌ها سر بزنید:

ـ ترانفورم! یورپ ـ transform! europe

http://www.transform-network.net/de/startseite.html

ـ الترسمیت ـ AlterSumm

http://www.altersummit.eu/?lang=en

ـ حزب چپی‌های اروپایی

http://www.european-left.org

ـ بلوک اوپی ـ Blockupy

https://blockupy.org/