بخش دوم

 ح. «حریف»

آلمان – آگست ۲۰۲۴

 

- دیده بان حقوق بشر طی گذارش سال ۱۹۹۶ خویش تعداد زنانی که مورد تجاوزجنسی قرارگرفته اند، را بین ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار تن معرفی نموده است.

 

 ازجمله موارد دیگر نسل کشی درسطح جهان همانا نسل کشی درکشور افریقایی روندا میباشد. طوریکه در ۶ می سال ۱۹۹۴هواپیمای حامل روسای جمهورکشورهای  روندا وبروندی مورد هدف قرارگرفته وتمام سرنشینان آن کشته شده واماهرگز عامل ویا عاملین آن شناسایی نشدند. ولی عده ی افراطی های قوم « هوتو» وعده ی دیگر جبهه ملی روندا را مورد اتهام قرار دادند. گارد ریاست جمهوری ازموضع قدرت،  ابتدا درپایتخت دست به کشتار توتسی ها وهوتوها زده وسلسله این کشتارها به سایر شهرها گسترش یافته و در طی ۳ ماه تعداد کشته ها که هدف از آن حذف یک قوم بود ، به ۸۰۰ هزار نفر رسید. برعلاوه هوتو ها که تعداد شان به ۲ ملیون تن میرسید، کشور شانرا ترک وپناهنده کشور های همسایه وازجمله در کمپ آواره گان کشورکانگو اقامت گزین شدند. دیده بان حقوق بشر طی گذارش سال ۱۹۹۶ خویش تعداد زنانی که مورد تجاوزجنسی قرارگرفته اند، را بین ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار تن معرفی نموده است.

     درپایان سال ۱۹۹۴ دادگاه جزایی جهانی برای رواندا درکشور تانزانیا تشکیل شده که تا هم اکنون این دادگاه مفتوح میباشد. دادگاه متذکره عده ی از رده های بالایی حکومت روندا چون «ژان – پل آکایسو» شهردار«تابا» را به اتهام دست داشتن در نسل کشی مورد محاکمه قرار داده وبه مجازات شدید محکوم نمود. طی ۳۰ سال گذشته این دادگاه مفتوح وباز بوده و مرتکبین جنایات نسل کشی روندا را به پای میز محاکمه کشانیده است.

     به سلسله نسل کشی های تاریخی یکی هم نسل کشی سربرنیتسا واقع در بوسنیا میباشد. چنانچه نظامیان صرب تحت فرماندهی راتکوملادیچ در ۱۱ جولای ۱۹۹۲ بیشتراز ۸ هزارتن ازاهالی غیر نظامی بوسنیایی در شهر سربرنیتسا را به قتل رسانیده و درگورهای دسته جمعی دفن نمودند. بعدها از داخل ۸۵ گور دسته جمعی بتعداد۶۹۷۴ قربانی درسربرنیتسا واطراف آن بیرون کشیده شده، بعد از شناسایی دوباره در محل یادبود به خاک سپرده شدند.

دادگاه عدالت جهانی لاهه در سال ۲۰۰۷ براساس شواهد ومدارک دادگاه جهانی جزایی یوگوسلاوی باصدور حکمی حوادث سربرنیتسا را نسل کشی اعلام نموده که دادگاه جهانی جزایی یوگوسلاویای سابق در لاهه در سال ۲۰۰۷ جنرال راتکوملادیچ را درارتکاب جنایت نسل کشی هزاران تن ، به حبس ابد محکوم نمود. دادگاه متذکره همچنان رادوان کاراچچ رهبرپیشین صرب های بوسنی را به اتهام ارتکاب جنایت نسل کشی به ۴۰ سال زندان محکوم نمود. برعلاوه پرونده های متهمان جنایات نسل کشی سربرنیتسا  که تعداد شان به ۴۶ تن می رسید، در دادگاه های مختلف مورد بررسی قضایی قرار گرفته ودر مجموع ۶۰۰ سال زندان محکوم شدند.

اسلوبودان میلوسویچ رییس جمهوری یوگوسلاویا نیز به اتهام نسل کشی مورد محاکمه ی دادگاه یادشده قرارگرفته ودرحالیکه پرونده اش تحت رسیده گی محاکماتی قرارداشت، در سلول زندان بدرود حیات گفت؟!.چنین ادعا شد که میلوسویچ خودکشی نموده است.

به سلسله نسل کشی ها وبه حساب آخرین مورد تاریخی میتوان به نسل کشی فلسطینی ها درفلسطین اشغالی نام برد که ازابتدای تشکیل دولت صهونیستی اسرائیل به کمک همه جانبه لندن و واشنگتن درسال ۱۹۴۸، تاکنون این نسل کشی ادامه دارد.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ میلادی ، سازمان ملل ، طرح تقسیم سرزمین فلسطین به دو کشوراسرائیل و فلسطین که اداره شهر بیت‌المقدس («اورشلیم» نزد اسرائیل و «قدس» نزد فلسطین) را، به توافق جهانی تصویب کرد. از تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۴۷ تا ۱۴ مه ۱۹۴۸ میان شبه‌ نظامیان یهودی و فلسطینی، نبردهای خونینی درگرفت. نهایتاً در ۱۴ مه ۱۹۴۸ هم‌ زمان با پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین ، صرف اسرائیل با صدور منشور استقلال ، به حیث کشتی جنگی وتخته ی خیز تجاوز،علیه همسایگان عرب ومنابع سرشارانرژی منطقه اعلام موجودیت کرده واز تشکیل دولت مستقل فلسطین هرگز خبری نشد. یک روز پس از اعلام استقلال اسرائیل ، همسایگان عرب اش برای دفاع از مردم فلسطین بطورهم‌ زمان به اسرائیل حمله کردند که البته متحمل شکست شدند . از آن پس، مجموعه‌ای از درگیری‌های نظامی بین نیروهای اسرائیلی و کشورهای عرب رخ داده که مهمترین آنها جنگهای  ۱۹۴۸، جنگ ۱۹۵۶، جنگ شش‌ روزه ۱۹۶۷ وجنگ ۱۹۷۳ میباشد.

باحفظ مقاومت قاطعانه وپرتلفات مردم فلسطین ، قطعنامه های بیشمار سازمان ملل ، کنفرانس ها وگردهمایی ها وفشار های سیاسی واخلاقی جهانی درحمایت از فلسطین اشغالی وتشکیل دولت مستقل فلسطین ، بنابرسرکشی های بی رویه ی حاکمیت صیهونیست ها وحمایت مستقیم مالی ، تسلیحاتی وسیاسی امپریالیست های واشنگتن – بروکسل وشرکا هرگز، آرمان برحق مردم فلسطین بخاطر تشکیل دولت قانونی ومستقل شان تحقق نیافته واین معضل منجربه بی ثباتی و قربانی های بیشمار، ویرانی ها ومهاجرت های بی حدوحصرمنطقوی گردید. چنانچه امریکا ، ۱۴ قطعنامه شورای امنیت را که بخاطرمحکومیت تجاوز وکشتارهای ظالمانه اسرائیل صادر گردیده را ویتو نموده است.

مرتبط به موضوع حاضر، مساله نسل کشی فلسطینی ها بوسیله صیهونیست های اسرائیل متجاوز واشغالگر را پیگیری مینمایم.

ازجمله جنایات نسل کشی صیهونیست ها ، قتل عام کمپ های آواره گان فلسطینی صبرا و شتیلا درکشور لبنان میباشد، این جنایت به تاریخ ۱۶ سپتامبر سال ۱۹۸۲ به وقوع پیوست. براساس واقعیت های انکارناپذیروگزارش های دقیق ، جنایت صبرا و شتیلا علیه ساکنان این دو اردوگاه به مدت ۳ روز طول کشیده ، طوریکه در جریان آن ازجمله ۲۰ هزار تن ساکنان دو کمپ متذکره ، بیشتر از  ۵۰۰۰ تن از آواره گان، اعم از مرد و زن و کودک و سالخورده ها قتل عام شدند که اکثر آنها فلسطینی و تعدادی هم لبنانی بودند که البته توام با محاصره قبلی صیهونیست ها وبدور از دید خبرنگاران وگزارش گران مرتکب شدند!

یک پژوهشگر یهودی امریکایی بنام «نورمن فینکلشتن»، استاد دانشگاه درکتاب اش بنام «صنعت هولوکاست»مینویسد که هولوکاست سلاح ایدولوژیک برای اسرائیل وجامعه یهودی امریکاست. او میگوید، چگونه اسرائیل یکی از قویترین نیروهای نظامی جهان باسابقه وحشتناک ی نقض حقوق بشربابهره برداری از هولوکاست خودرا بصورت« دولت قربانی»نمایانده ، مظلوم نمایی نموده  ومبدل به یکی ازقویترین ابزارهای سیاسی جهان گردیده که میتوان آنرا معامله گری واستفاده سوء از«بهره برداری ازرنج های یهودان» عنوان داد. او اضافه مینماید که مطرح کردن هولوکاست درواقع ترفندیست برای نامشروع جلوه دادن هرگونه انتقاد از یهودیان.

در تداوم نسل کشی های دولت اسرائیل ، بعد از حمله حماس بتاریخ  ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ بالای اسرائیل وآغاز حملات سنگین هوایی علیه فلسطینی ها درنوارغزه ، هدف عمده صیهونیست ها بازهم  پاک سازی کلی وحذف فلسطینی ها میباشد که اظهارات صریح مقامات دولتی اسرائیل موئید آن میباشد.

 رهبران دولت اسرائیل در وجود کابینه جنگی آن بخصوص  یوآف گالانت وزیر جنگ وآویگدور لیبرمن وزیر مالیه ،‌ باصراحت تمام اذعان داشته اند که هدف نهایی بمباردمانهای هدفمندانه شان حذف کلی فلسطینی ها ومبدل ساختن شهر ۲،۳ ملیونی غزه به زمین سوخته که هرگز قابلیت زیستن را نداشته باشد ، میباشد. آنها این همه تجاوزودهشت افگنی را «دفاع» عنوان داده ، درحالیکه کشور متجاوز واشغالگری چون اسرائیل نمیتواند از حق دفاع حرفی به میان آورد.

جنگی را که حاکمیت صیهونستی علیه فلسطینیان ادامه میدهد ، کاملن جنگ غیر متعارف ونابرابرکه هیچگونه قوانین جنگی در آن رعایت نگردیده ونمی گردد.چنانچه اسرائیل از ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ در طی ۱۰ ماه جنگ ۸۵ هزار تن مواد منفجره رابالای  شهر۲،۳ ملیونی غزه بامساحت ۳۶۰ کیلو مترمربع ریخته است که درهرکیلومتر ۶۰۰۰  نفر زنده گی مینمایند.

وبگاه البیان ، با بیان اینکه نوارغزه ۳۶۰ کیلومتر مساحت دارد نوشت ، درواقع از مجموع ۸۵ هزار تن مواد منفجره ، سهم هر یک کیلومتر از غزه ۲۲۰ هزار کیلوگرام مواد منفجره است. این مقدارعظیم مواد منفجره‌ای که ارتش اسرائیل بر روی نوار غزه ریخته است ، بیشتراز پنج برابر بمب هسته‌ای امریکایی هاست که در جنگ جهانی دوم در شش  اگست ۱۹۴۵ بر روی شهرهیروشیما ژاپن پرتاب شد.

البیان به نقل از دفتر اطلاع رسانی دولتی در غزه نوشت این حجم عظیم از مواد منفجره در سراسر نوار غزه ویرانی های بی حد وحصری را برجای گذاشت ، چنانچه
۱۹۴ مقر دولتی ، ۱۱۰ مدرسه ، ۱۲ دانشگاه ، ۶۰۸ مسجد ، ۱۵۰ هزار واحد مسکونی به طور کامل ویران شده و ۲۰۰ هزار واحد مسکونی دیگر نیز به صورت قسمی توسط رژیم صهیونیستی منهدم شده‌اند.

دفتر اطلاع ‌رسانی دولتی درغزه اعلام کرد رژیم صهیونیستی
۳۳ بیمارستان ، ۶۴ مرکز بهداشتی و ۱۳۱ مرکز بهداشتی اولیه وعاجل را از مدار خدمات رسانی خارج کرده است. برعلاوه نظامیان متجاوز اسرائیل با نادیده گرفتن قواعد جنگی بیشتر از ۳۲۰ کارمندان سازمانهای کمک رسانی وامداد سازمان ملل متحد را نیز به قتل رسانیده است.  جنگ این رژیم درغزه یک فاجعه انسانی بی‌سابقه را به بار آورده است که بر اثر آن از مجموع  ۲،۳ میلیون تن، ۸۵ درصد آواره شده‌ وبشکل اجباری بطرف جنوب یعنی شهر مرزی رفع رانده شده اند.

رژیم صهیونیستی به روز دوازدهم عملیات طوفان القصا، در اقدامی شنیع، حیوانی وغیرقابل ‌بیان، بیمارستان معمدانی را که محل پناه هزاران تن و معالجه زخمی‌ها بود، بمباران کرد که طی آن ۸۰۰ نفر قتل عام شدند.

ازجمله جنایات دولت صیهونستی ، بمباردمان بی رحمانه کمپ رفع بتاریخ ۲۶ می ۲۰۲۴ میباشد که به تعداد یک ملیون آواره گان درزیر خیمه ها زنده گی مینمودند که درنتیجه بیش از ۴۰ تن کشته وبیشتر از ۱۰۰ نفر جراحت برداشته که این جنایت آشکارا واکنش های شدیدجهانی را به همراه داشت. طی مدت ۱۰ ماه جنگ تجاوزکارانه درغزه بیش از ۴۰ هزار تن کشته وبیش از ۸۵ هزار تن زخمی گردیده که بیش از ۶۰ در سد آنهاکودکان وزنان بوده وقریب به ۱۲ هزار اجساد در زیر آوار باقیمانده اند، برعلاوه در همچو جنگها برمبنای عوامل جانبی جنگ ، چون تحمیل قحطی مهندسی شده، قطع آب ، برق ، منابع انرژی عدم دست رسی به درمان ومراکز بهداشتی،شیوع ایپیدمی ، نبود ترانسپورت ومخابرات ، رقم تلفات انسانی چندین برابر تلفات نظامی جنگ بوده که میتوان رقم مجموعی تلفات فلسطینیان را به بیش از  ۲ سدهزار تن به معرفی گرفت.به ادامه ی سیاست های خشونت آمیزصیهونیست ها درنهایت بیشتر از  ۷۰۰۰ تن ازشهروندان بیگناه غزه را دستگیر ، شکنجه وزندانی نموده است. بنابر دستور گالانت وزیر جنگ اسرائیل و این ضد بشر، همه ی نیازمندی های زنده گی  چون آب ، برق، موادغذایی وسوخت ،ترانسپورت ، مخابرات دارو و...برروی آواره شده گان رفع قطع گردید. چنین دساتیر ورویکرد های حاکمیت صیهونیستی آشکارا مغایرمفاد کنوانسیون نسل کشی به شمارمی آید.

درماه هفتم جنگ وقتی نظامیان اسرائیلی از شهر خان یونس خارج شدند، چندین گورهای دسته جمعی ازآنها بجا مانده بود، طوریکه نظامیان اسرائیلی اهالی بیگناه را گرفتار و درحالیکه دستان شان از پشت بسته شده بود ، تیر باران گردیده ودرگور های دسته جمعی دفن شده بودند که ازهرگورحداقل ۸۰ جسد وحداکثر بیش از ۱۰۰ جسد بیرون کشیده شده است.

جنایات جنگی ، نسل کشی وجنایت علیه بشریت بوسیله صیهونیست ها واکنش نهاد های حقوق بشری ، سازمان ملل وسران یک عده از کشورها را درقبال داشته است. چنانچه مجمع عمومی سازمان ملل با ۱۵۳ رای شامل ۸۹ درسد نفوس جهان جنایات متذکره ی اسرائیل رامحکوم نمود که مثل گذشته  در شورای امنیت با «ویتو» امریکا به حیث حامی ومدافع جنایات صیهونیست ها مواجه شد.

فرانچسکا البانزه گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل درسرزمین های اشغالی ، اسرائیل را به نسل کشی درغزه متهم کرده واضافه نمود که دلایل قانع کننده ی موجوداست که قبول نمائیم ، نشانه های کافی برای تائید طرح ریزی جنایت نسل کشی علیه فلسطینیان به عنوان یک گروه درغزه وجود دارد.


رژيم صیهونیستی چنین برنامه ریزی نموده که غزه را به زمین سوخته مبدل نماید ، چنانچه تمام زیر ساخت این شهرشامل جاده های عمومی ، پل ها، شبکه آبرسانی ، فاضل آب ، برق ومنابع انرژی ، وسایل ارتباط جمعی ومخابرات، دفاتر دولتی ، بانکها ، کودکستانها ،  مکاتب ودانشگاه ها ، بیمارستان ها ومراکز بهداشتی ،  مارکیت های مواداولیه و... را منهدم نموده تا این شهر دوباره قابل زیست نباشد. رژیم صیهونیستی بخاطر نابودی سیستماتیک اهالی غزه ، درحالیکه بیشتر از یک ملیون از شهروندان غزه را بطرف ناحیه سرحدی رفع کوچ اجباری داده ودروضیعتی که سدها لاری حاوی کمک های اولیه زنده گی وبهداشتی کشورهای امداد رسان منتظرعبورازگذرگاه بطرف آواره شده گان وپناه جویان رفع اند، اسرائیل گذرگاه رفع را عمدن مسدود نموده ومانع ازرسی
دن این کمک های زنده گی بخش به هدف بوجودآوردن وضیعت قحطی مهندسی شده وشیوع امراض اپیدیمی درمیان نیازمندان رفع گردیده است که درنتیجه سد ها تن از فرط گرسنگی  ، ابتلا به امراض گوناگون وعدم دسترسی به خدمات بهداشتی بخصوص کودکان جان های شیرین شانرا از دست داده اند.

حکام صیهونیست دراظهارات شان خلاف موازین حقوق بشری وبدور ازکرامت انسانی به توهین وتحقیر فلسطینیان پرداخته اند. چنانچه آرییه کینگ معاون شهرداربیت المقدس اسرای فلسطینی را نازی خطاب نموده که بایستی زنده بگورشوند. یوآوگالانت وزیر جنگ اسرائیل ، فلسطینی ها را حیوانات خطاب نموده ، وبه گفته ی او ارتش اسرائیل با حیوانات انسان نما می جنگد و براساس آن عمل میکند.  درنهایت عمیحاالیاهو وزیر میراث کابینه اسرائیل انداختن بم هستوی بالای غزه را پیشنهاد نمود.

به ادامه واکنش ها و دریک اقدام بی پیشینه «اران بوشنل» افسرنیروهای هوایی امریکا دراعتراض به کشتار بیرحمانه صیهونیستها به هدف  پاکسازی قومی ونسل کشی فلسطینیان بتاریخ ۲۵ فبروری ۲۰۲۴، درمقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن خودرا به آتش کشیده ودرمیان شعله های آتش فریاد میکشید«فلسطینیان را آزاد کنید». بادریغ که تل ابیب و واشنگتن این افسرانساندوست را بیمار روانی!؟ بشمارآورده که با تروریستان همدردی نموده است..

سیریلرامافوسا، ریس جمهور افریقای جنوبی دراعتراض علیه اسرائیل درجنگ غزه به استناد اسناد، شواهد ومدارک انکار ناپذیر،‌ اتهامنامه ی علیه جنایات صیهونیست ها در وجود «کابینه ی جنگ » آنها ، در راس بنیامین نتانیاهو صدراعظم اسرائیل ترتیب وهمراه با وزیر عدلیه اش به دادگاه عدالت جهانی درلاهه فرستاد که تحت عنوان ۷۵ سال اپارتاید ،۵۶ سال اشغال و۱۶ سال محاصره غزه آماده شده بود.

ریس جمهورافریقای جنوبی میگوید که اسرائیل کنوانسیون نسل کشی سال ۱۹۴۸ را نقض مینماید. مطابق آن اسرائیل مکلف است تا مانع از وقوع نسل کشی شود.حمله ۷ اکتوبر حماس جنایات ضدبشری اسرائیل را توجیه نمی کند ، زیرا اسرائیل به کشتارجمعی دست زده ، کنوانسیون متذکره را شدیدن نقض نموده ودرنهایت فلسطیتیان در هیج مکانی امنیت ندارند.

دادگاه عدالت جهانی درلاهه بعد از رسیده گی قضایی ، حکم خود را مبنی برتوقف نسل کشی از طرف اسرائیل درغزه اعلام نموده واسرائیل رامکلف ساخت تا زمینه های ورود و توزیع کمک های اولیه به فلسطینیان را فراهم سازد.

به همین ترتیب دادگاه عدالت جهانی اعمار شهرک نشینیی ها از طرف اسرائیل را اشغال دانسته وحکم داده است که این سرزمین های متعلق به فلسطینی ها بوده وبه ساخت وسازها درآنجا توقف داده شود.

 انتنیوگوترش سرمنشی سازمان ملل ازحکم دادگاه استقبال نموده وگفت که حکم متذکره را به شورای امنیت ارسال میدارد. امریکا حکم دادگاه مبنی بر نسل کشی فلسطینیان بوسیله اسرائیل را نپذیرفته واسرائیل نیزحکم دادگاه را مردود شمرده وآنرا به باد تمسخر گرفته  وعلاوه نمود که دادگاه متذکره را به رسمیت نمی شناسد. چنانچه براساس حقایق وارقام ، درتداوم جنگ، به جنایات ضدبشری اش درجهت نسل کشی فلسطینیان با شدت هرچه تمام ترادامه داده ومی دهد.

چنانچه ، بتاریخ ۱۸ جولای ۲۰۲۴ پارلمان  ۱۲۰ عضویی اسرائیل درمغایرت کامل با حکم دادگاه عدالت جهانی در لاهه ، علیه تشکیل دولت مستقل فلسطین، قانونی را به تصویب رسانید که تشکیل دولت فلسطین برای موجودیت وبقای دولت اسرائیل خطر حیاتی داشته که بایستی جلوی تشکیل چنین دولتی گرفته شود.

دولت اسرائیل ، باحفظ عضویت درسازمان ملل ، ازهمان ابتدای تشکیل اش همه ی فیصله نامه ها وقطعنامه های آن سازمان را که در مورداش صادر گردیده  نقض نموده ودراتکا به واشنگتن وشرکا وحمایت صریح وهمه جانبه ی آنها ، بارها اعلام نموده که اصلن دادگاه لاهه را به رسمیت نشناخته ومکلف به قبول وعملی ساختن فیصله های آن نمی باشد.

همه بخاطر دارند که بعد از حمله ۷ اکتوبرحماس به اسرائیل ، رهبران جهان غرب وهم پیمانان شان جهت ابراز حمایت نزدیک وهمدردی عمیق به حاکمیت صیهونستی ، به تل ابیب سفر نموده و خودشانرا قبل از همه «یهودی» به معرفی میگرفتند. درحالیکه درنتیجه تجاوز وبمباردمان وحشیانه نیروهای نظامی اسرائیل وریختن هزاران تن مواد منفحره بالای غزه ، همه روزه سد ها کودک ، زن وسالمند وحتا بیماران غیر نظامی بخاک وخون کشانیده شده واین ضدبشرهای جنایتکارکوچکترین نگاهی به اینها نداشته اند.

به همین ترتیب حمایت آشکار واشنگتن را در سفر ۲۲ جولای ۲۰۲۴بنیامین نتانیاهو به واشنگتن وزمینه سازی سخنرانی اش در کنگره امریکا مشاهده مینمائیم. نتانیاهوکه مطابق حکم دادگاه عدالت جهانی محکوم به نسل کشی فلسطینی ها در جنگ غزه گردیده وحکم بازداشت او وکابینه جنگی اش صادر شده است ، در صحبت ۵۴ دقیقه ای اش، سناتوران ۵۸ باربه پا ایستاده وازاین قاتل وجنایتکار جنگ با گرامی استقبال نمودند. شرم و ننگ به کشوری چون امریکا که ادعای حمایت از حقوق بشرراداشته ودموکراسی اشرا به سایر کشورها صادر نموده وگویا علیه تروریست ها مبارزه می نماید واما در واقعیت امر، واشنگتن این خالق تروریست ها ، ازیک فاشیست ، یک قصاب درنده خوواز یک نسل کش چون نتانیاهوچنین استقبال گرم را انجام میدهد. حرف های نتانیاهو واقعیت است که جنگ غزه جنگ امریکا بوده ومطابق صراحت های  کنوانسیون نسل کشی ، واشنگتن شریک انکار ناپذیر جنایات نسل کشی اسرائيل وجنایت علیه بشریت میباشد.

این درحالیست که یک روز قبل از آمدن نتانیاهو، به دهها هزارتن ازحامیان مردم فلسطین ، سازمان یهودیان حامی صلح وسازمانهای مدنی وحقوق بشری درخارج از کانگرس  ، یکی از تالار های کانگرس و چند شهر دیگر امریکا به تجمع های اعتراضی زیر عنوان« روز خشم» پرداخته ، پرچم های امریکا ، اسرائیل ومجسمه های آویزان به دیوار نتانیاهورا به آتش کشیدند. همچنان دریک مورد دیگر پرچم آمریکا را با پرچم فلسطین تعویض کردند. اعتراض کننده ها شعار های را سردادند که نتانیاهو یک جنایتکار تحت پیگرد میباشد. تظاهرات به خشونت کشیده شده وپولیس به پاشاندن سپری مرچ مشکل تنفسی وبینایی به تظاهرکننده گان وخبرنگاران بوجوده آورده وتعدادی را هم بازداشت نمودند.

همچنان به تعداد ۴۰۰ تن ازاعضای سازمان یهودیان حامی صلح دریکی از ساختمانهای کنگره امریکا تجمع نموده واین شعار را علیه نتانیاهو سر داده بودند که « از نام ما نسل کشی نکنید».

واما برمبنای  گزارش ها، در سخنرانی نتانیاهو چیزی تازه ی به نظر نرسیده وتکراری از حرف های گذشته بگوش میرسید. درحالیکه۱۱۱ تن از اعضای کانگرس تالار جلسه را ترک نموده ویکی از اعضای کنگره بنام رشیده طلیب نماینده شهر مشیگن درحالیکه دستمال مقاومت فلسطینی ها را برگردن داشت، بادستان اش پلاکت دو رویه را بلند نموده که روی آن نوشته بود:« نتانیاهو مجرم نسل کشی» و«جنایتکار جنگی » میباشد.

نتانیاهو گفت : «حمله ۷ اکتوبر چندین برابر از حمله ۱۱ سپتمر ۲۰۰۱ به برج های تجارت جهانی در نیویارک بوده است،  اگر ما با حماس ، حزب الله لبنان ویاحوثی های یمن می جنگیم ، جنگ ما با ایران است. اگر اسرائیل سقوط نماید، امریکا کشور دوم است. ماباید درکنارهم قرارداشته وپیروزشویم، پیروزی ما پیروزی شما وشکست ما شکست شما میباشد. آمدم تابشما اطمینان دهم که پیروز خواهیم شد.» اوگفت که «تلفات درغزه کمترین میزان تلفات درجنگ های شهریست»، ما بادشمن مشترک که ایران است می جنگیم، امریکا واسرائیل قادر به تشکیل یک اتحادیه جنگی در خاور میانه اند».او مخالفت خود را با تشکیل دو دولت اسرائیل وفلسطین اعلام نموده و آینده غزه را یک اداره غیر نظامی به معرفی گرفته که امنیت آنرا اسرائیل تامین مینماید.

نتانیاهو معترضان خارج کانگرس را« احمق های دست آویز ایران وحامیان تروریست های حماس معرفی نمود». همچنان جمهوری خواهان ، اعتراض کننده ها را عوامل ایران دانسته وکاملاهریس را بخاطر انتخابات پیشرواش، درسازماندهی آن متهم نمودند.

توماس ماسی نماینده دموکراتهای کنگره هدف سخنرانی نتانیاهو را تقویت جایگاه درحال تضعیف اش معرفی نمود، چنانچه حزب لیکود به رهبری نتانیاهو از ۳۲ نماینده درکنست(پارلمان اسرائيل) به ۲۰ کرسی سقوط نموده ، به این معنی که به مجرد ختم جنگ غزه ، از قدرت افتاده و به ارتباط دوسیه های فساد مالی اش مورد بازرسی ومحاکمه قرارمی گیرد.

نتانیاهو که با سیلی از دروغ هاوارقام دوراز واقعیت سخنرانی نمود، در دهمین ماه جنگ ، به اهداف خوداش  که نابودی حماس وبرگشت گروگانها باشد، نرسیده است . صحبت عوامفریبانه ی نتانیاهو واستقبال بی سابقه ی جمهوری خواهان در کنگره  با واکنش های همراه بوده است.

انتیوگوترش دبیر اول سازمان ملل گفت که در سخنرانی نتانیاهو به کدام موضوع تازه ی برنخورده است.

روزنامه های اسرائیلی ، سخنرانی نتانیاهو را«پیروزی درسخنرانی بدوراز واقعیت وباخت درجنگها معرفی نمودند.» رجب طیب اردوعان ریس جمهور ترکیه گفت ، که امریکا ازیک جنایتکارجنگ ودرواقعیت امر، ازادلف هتلر استقبال بعمل آورده است.

در رابطه با استقبال کانگرس از سخنرانی نتانیاهوچنین نتیجه میتوان گرفت که، جنایاتی را  که اسرائیل درطول موجودیت غیر مشروع اش ، به حیث تخته خیز وکشتی جنگی غرب  ، بخصوص بعد از ۷ اکتوبر۲۰۲۳ درزیر چتر حمایت همه جانبه مالی، نظامی وسیاسی واشنگتن درفلسطین اشغالی ارتکاب نموده است، صحه گذاشته وچراغ سبزی را برای نتانیاهوودولت صیهونستی نشان داد تا از این به بعد نیز با خاطر جمع به تداوم تجاوز ،اشغال ونسل کشی هایش در سرزمین های اشغالی ادامه بدهد.

چنانچه یک هفته از برگشت نتانیاهوبه اسرائیل نگذشته بود که بر اساس همین چراغ سبزوبرنامه مشترک واشنگتن – تل ابیب، اسماعیل هنیه رهبرسیاسی حماس وفاتشوک یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان در تهران وبیروت ترورشدند، تا ایران را ، تحریک به حمله وجنگ مستقیم علیه اسرائیل نموده وامریکایی ها نیز زیر نام حمایت از دوست استراتیژیک شان یعنی اسرائیل حضورنظامی وتسلیحاتی شانرا در خاور میانه افزایش داده و واردحنگ مستقیم گردند. بامشتعل شدن چنین جنگی، اسرائیل وحامی امریکایی اش به کدام بردی دست نیافته  و تبعات خانمان بر انداز آن بازهم متوجه فلسطینی های بیگناه وجنگزده خواهد بود!

 درغیرآن وقتی برای یک هفته کمک های مالی وبخصوص نظامی واشنگتن بوسیله پل هوایی ۲۴ ساعت فعال واشنگتن – تل اویو متوقف گردد، اسرائیل توان نفس کشیدن را نخواهد داشت. در واقع حاکمیت صیهونستی به حیث عوامل نیابتی ، جنگ واشنگتن را به دفاع از منافع امریکایی ومجتمع نظامی- صنعتی آن ادامه میدهد. واشنگتن وتل اویو درجنگ جاری به اهداف شان نایل نیامده ونخواهند آمد. اینبار وضیعت متفاوت تر از گذشته است. اسرائیل دروضعیت دشوار جنگی قرارگرفته، اقتصاد اش آسیب شدیدی  دیده واز نگاه سیاسی واخلاقی ، هم از داخل وهم درسطح جهانی این جنگ را باخته است. ازجانبی سرنوشت ساز تراز همه ، موضع جسورانه و قاطعانه ، همانا ایستاده گی شجاعانه ی جنبش مقاومت فلسطین وحامیان منطقوی وجهانی شان در برابر اینهمه تجاوز، دهشت افگنی ، قتل عام ونسل کشی صیهونیست هاست که سرنوشت جنگ را به نفع جنبش مقاومت فلسلطین رقم زده است. چنانچه با حفظ اینهمه خشونت وفشار وتلفات انسانی و ویرانی ها وآنهم در یک جنگ نابرابر، تاآخرین فرد وآخرین نفس ایستاده گی دارند. واقعن اراده یک ملت مصمم را نمیتوان شکست.

 

با آنچه گفته آمدیم ، به این نتیجه میرسیم که تاوقتی امپریالیزم جهانی در راس واشنگتن با پیروی از اصول ظالمانه ی « سلطه وتابعت» در جهان تک قطبی حاکم باشد، نمیشود از استقرار صلح وقطع جنگ حرفی به میان آورد. واما بامطرح شدن قدرت های نوظهورچون روسیه وچین واتحادیه کشورها در وجود بنیاد های بریکس وشانگهای ، که موانع بزرگ واثرگزاری در برابر یکه تازی وقلدر مآبی امپریالیست هاست. ما شاهد شکست های پیاپی امپریالیست ها در افغانستان ، عراق ، سوریه ، اوکرائین وغزه هستیم. نظام یک قطبی به سردمداری واشنگتن درحال وفول بوده ودر عوض سیستم چند قطبی جهانی زیر شعار بزرگ «تامین منافع متقابل ، عادلانه ومشترک همه ی کشور ها در نظم نو جهانی» در حال شکل گیری واستقرار است. پایان.                                        

بخش نخست

 

آلمان – آگست ۲۰۲۴

 

    مراد وهدف از نوشتارموجود بررسی وکنجاوی واژه ویا پدیده زشت وزندگی برانداز «نسل کشی» ویا جنوساید بوده که پیوست به آن جنایات جنگی ویانسل کشی های آشکاری که بوسیله دولت ها وحاکمیت های جنگ افروز، متجاوزو اشغالگرچون فاشیست های هتلری ، امپریالیست ها وبخصوص در زمان حاضربوسیله ی  صیهونیست های اسرائیل وشرکا درراس واشنگتن ازتاریخ ۷ اکتوبرسال ۲۰۲۳درسرزمین های فلسطین اشغالی تحمیل شده ، به بررسی گرفته میشود.

    اصطلاح نسل‌کشی که به عنوان هدفی برای نابود کردن گروه خاصی از مردم تعریف می‌شود، برای اولین باردرزمان وحشت ودهشت «هولوکاست » درجریان جنگ جهانی دوم به کار برده شد.

 البته ژینوساید تنها به معنای نابودی فیزیکی یک جمعیت ملی، نژادی یا مذهبی نیست بلکه دارای ابعاد دیگری نیز هست ؛ نظیر ژینوساید بیولوژیک چون ممانعت از رشد جمعیت گروههای موردنظر، ژینوساید ملی -  فرهنگی مانند ممنوعیت سخن گفتن به زبان مادری و تخریب اماکن تاریخی و سایر میراث  های فرهنگی یک گروه موردهدف و ژینوساید اقتصادی مانند ویران کردن زیر ساخت ها، شهرها و آبادی‌ها و غارت اموال.

     در سال ۱۹۴۴ «رافائل لمکین»، وکیل یهودی ـ پولندی، این اصطلاح را قسماً در پاسخ به قتل های گروهی ، برنامه ریزی شده وهدفمند یهودیان توسط ماشین جنگی هیتلردرآلمان نازی به کار برد. لمکین که تمام خانواده خود را به استثنای برادرش درجریان هولوکاست از دست داده بود.تلاش کرد تا نسل ‌کشی به عنوان یک جنایت جنگی براساس قوانین بین‌المللی به رسمیت شناخته شود. او راه را برای تصویب «کنوانسیون نسل کشی» سازمان ملل متحد درسال ۱۹۴۸ هموار کرد. کنوانسیون متذکره که یک روز قبل از صدوراعلامیه جهانی حقوق بشر( ۱۰ دسامبر۱۹۴۸) ، شامل ۱۹ اصل به تصویب رسید، در سال ۱۹۵۱ نافذ واجرایی شد.

بهترخواهد تا نسل کشی را به حیث اقدام عمدی ، به دوراز قواعد جنگ های متعارف که درنهایت میتوان به آن «جنایت جنگی » نیزعنوان داد ، در روشنی «کنواسیون نسل کشی» تدوین شده ی ۹ دسمبر ۱۹۴۸سازمان ملل به بررسی بگیریم.

 

براساس اصل اول کنوانسیون نسل کشی:

«طرف های متعاهد، تائید وتصدیق مینمایند که نسل کشی یا(جنوساید) درمواقع جنگ ویا صلح براساس قوانین جهانی جرم محسوب میشود.»

کنوانسیون نسل کشی (جنوساید) ، طی اصل دوم خود نسل کشی را چنین تعریف نموده است:

 «  هر اقدامی که به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی ، قومی، نژادی یا مذهبی انجام شود، نسل‌کشی بشمارمی آید.»

همچنان مطابق مندرجات کنواسیون منع نسل کشی یکی ازاعمال زیرنیزدر زمره ی نسل کشی ویاجنوساید محسوب میشود:

۱ صدمه شدید به سلامتی جسمی ویا روحی افراد گروه.

۲ قراردادن عمدی گروه درمعرض زنده گی نامناسب که منجر به زوال قوای جسمی ، کلی ویا قسمی آن شود.

۳ اتخاذ اقدامات بخاطرجلوگیری ازتوالد وتناسل گروه.

۴ انتقال اجباری اطفال گروه به گروه دیگر.

کنوانسیون متذکره شرکای جنایت نسل کشی را بصورت آتی به معرفی میگیرد:

- مشارکت مستقیم درکشتار جمعی.

- تبانی بخاطرارتکاب نسل کشی.

- تحریک مستقیم وعلنی برای ارتکاب نسل کشی.

- شروع به ارتکاب جرم جنوساید.

- وشراکت در جرم جنوساید.

کنواسیون فاعلین وشرکا ، شامل رهبران منتخب ، اعضای حکومت ، مستخدمین دولت ویا اشخاص عادی را قابل مجازات میداند.

کنوانسیون طرف های متعاهد چون دولت ها وحکومات را ملزم میداند تا مندرج قوانین اساسی شان،  تدابیری را جهت اجرایی ساختن مواد کنوانسیون ذکر شده بگنجانند.

اشخاص متهم به ارتکاب جرم نسل کشی ، در دادگاه باصلاحیت کشوری که جرم درآنجا ارتکاب یافته ویا دادگاه جزایی جهانی که از طرف متعاهدین به رسمیت شناخته شده ، جلب میشوند.

دیوان کیفری بین المللی مکلفیت دارد که نسل‌کشی ، جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت را بررسی و عاملان را به محکمه بکشاند. طبق اساسنامه این دیوان ، هرکس مرتکب نسل‌کشی شود، دستور آن را بدهد ، به نسل‌کشی کمک و یا تحریک کند ، قابل پیگرد قانونی است.

یک دادگاه جداگانه بنام محکمه بین المللی دادگستری درلاهه به اختلافات بین دولت ها رسیده گی کرده  و همچنین صلاحیت دارد، حکم کند که دولت‌ها مسئول نسل‌کشی هستند.

مطابق پیش بینی اصل ۸ کنوانسیون نسل کشی ، هریک از متعاهدین ، شامل دولت ها وحکومات اجازه دارند تا از مراجع با صلاحیت سازمان ملل مطالبه نمایند که برمبنای اصل ۳۰ منشورسازمان ملل ، بخاطرجلوگیری ومجازات نسل کشی اقدامات مقتضی را به عمل آوره وبه همین ترتیب مرتکبین عمل جرمی نسل کشی را نیر به معرفی گرفته وطالب تعقیب عدلی شان در دادگاه جزایی جهانی شوند.

براساس متن کنوانسیون نسل کشی ، موارد اختلافی میان دولت ها وحکومت ها در زمینه ی تفسیروتطبیق مواد کنوانسیون ، به اثر درخواست یکی از طرف های اختلاف ، موضوع به «دیوان جهانی عدالت» محول میشود.

بعداز تاریخ انفاذ یعنی اول جنوری سال ۱۹۵۰ ، دولت های عضو وغیر عضومیتوانند به کنوانسیون نامبرده ملحق شده که این الحاق تا ۱۰ سال ادامه می یابد. وقتی ۶ ماه قبل از انقضای مدت متذکره کدام اعتراضی مطرح نشود ، مدت الحاق تا ۵ سال دیگر تمدید میشود.همین اکنون به تعداد ۱۵۳ کشورعضویت کنوانسیون نسل کشی را دارد.امریکا ۴۰ سال بعد یعنی درسال ۱۹۸۸ به کنوانسیون نسل کشی ملحق گردید.

«دیوان بین المللی عدالت» که رکن قضایی سازمان ملل به شمار می رود ، ازسال ۱۹۴۶ رسمن به فعالیت اش درشهرلاهه کشورهالند آغاز نموده است ، دارای ۱۹۳ عضو میباشد. مسایل اختلافی میان کشورهای عضودرمورد روابط میان آنها ویا تشخیص قضایا ویاشکایات کشورها قبل ازدادگاه یی شدن ، همچنان بررسی ومداقه قضایی اتهامات مبنی برارتکاب جنایات جنگی را رسیده گی قضایی نموده ونتایج آنرا به شورای امنیت سازمان ملل ارسال می نماید. هرگاه فیصله دادگاه عدالت جهانی ایجاب نماید تاموضوع به دیوان جزایی جهانی ارجاع شود، شورای امنیت آنرا به محکمه جزائی  بین المللی گسیل میدارد.

به ارتباط ارتکاب جنایت نسل کشی نیز پروسه متذکره مورد اجراء قرارمیگیرد.

برای اولین بار وبصورت رسمی کاربرد واژه «نسل کشی» مندرج اتهامنامه های دادستانهای محاکم نظامی «نورنبرگ آلمان» مطرح شد که از ماه نومبر ۱۹۴۵ تا اکتوبر سال ۱۹۴۶تدویر یافت. متهمان در دادگاه متذکره به اتهام های جنایت علیه صلح ، جنایات جنگی وجنایت علیه بشریت مورد محاکمه قرارگرفتند.

برمبنای گاه شمار تاریخی درزمینه نسل کشی ، بعد از کشف امریکا بوسیله دریانوردان اسپانیایی درسده ی ۱۶، بزرگترین وخشن ترین نسل کشی وقتل عام سرخ پوستان امریکا بوسیله اشغالگران اروپایی چون اسپانیه ، فرانسه وانگلیس به منظور سلطه قومی برقاره ی امریکا ودستیابی به املاک واموال سرخ پوستان صورت گرفت.

بعدها درنیمه دوم سده ی ۱۹ ، امریکایی ها ، باکوچ دادن اجباری وخشونت بار، که جنگ های را هم به دنبال داشت، نقش بزرگی در نسل کشی سرخ پوستان امریکای شمالی ایفا نمودند.

براساس مدارک و مستندات تاریخی ، جنگ های متذکره نزدیک به ۱۰۰ ملیون کشته بجا گذاشته که در ردیف دراز ترین وپرتلفات ترین جنگ های تاریخ بشریت بشمار می آید. امریکایی ها برای توجیه این همه نسل کشی ها چنین استدلال می نمودند که  «سرخ پوستان بایستی رفتارغیرمتمدنانه خودرا کنار گذاشته وبه جامعه ی انسانی ومتمدن مسیحی مبدل شوند»!

به همین ترتیب امپراطوری ترکان عثمانی طی سالهای جنگ جهانی اول (۱۹۱۴- ۱۹۱۸ ) و تا۱۹۲۳ که منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی گردید ،  بین ۶۰۰هزار تا یک ملیون و۵۰۰هزارارمنی ی عمده تن یونانی تبار رابه هدف حذف سیستماتیک قومی ونسل کشی بصورت مستقیم وغیر مستقیم به قتل رسانیدند ، طوریکه به هدف «حل مسایل ارامنه»سدها هزارارمنی را که جمیعت باقیمانده امپراتوری عثمانی بودند ، بخاطر هلاک ساختن آنها،  پای پیاده روانه بیابان های بی آب وعلف  سوریه نموده که طی این راه پیمایی های اجباری بنابر نبود آذوقه ، درجه بالای گرمی هوا ، طولانی بودن راه وشدت عمل نگهبانان ایشان به هلاکت رسیدند ،  آنها ساکنان کشورهای همسایه چون سوریه ، روسیه وعراق بوده وتعداد آنها از ۲۰۰ هزار تایک ملیون تن تخمین زده شده است. برعلاوه به هدف نسل کشی وحذف قومی ، هزاران ارمنی را ازسراسر امپراطوری شان جمع آوری و به قتل رسانیدند.

دولت کنونی ترکیه به رهبری رجب طیب ادوعان ، بحیث وارث امپراتوری ترکیه عثمانی هرگز به نسل کشی اعتراف ننموده ، کشته شده گان را که عمده تن یونانی بودند ، متهم به همکاری به دشمنان امپراتوری متذکره یعنی روسیه نموده ونسل کشی شانرا دفاع ازخود عنوان داده اند ، درحالیکه کشور های متفقین در جنگ جهانی اول آنرا نسل کشی وجنایت علیه بشریت بشمار می آوردند.

یکی ازتراژیدی های انکارناپذیرو فراموش ناشدنی تاریخ افغانستان ، همانا نسل کشی هزاره ها درعهد امیرعبدالرحمان خان(۱۸۸۸ – ۱۸۹۳) میباشد.

هزاره ها که ازجمله اقوام عمده وباشنده گان اصلی افغانستان به حساب آمده ودرساحات مرکزی افغانستان زنده گی مینمایند ، بنابر ساختارجغرافیای طبعی وصعب العبور بودن راه ها واوضاع اقلیمی سرد دربخصوص در زمستانها ، رابطه شان با حاکمیت مرکزی بادشواریهای مواجه وهمچنان بنابرحاکم بودن مناسبات فیودالی وماقبل آن ، بشکل ملوک الطوایفی اداره شده وازجانبی بنابرتسلط باورهای دینی ومذهبی ، افرادی چون سید ، مجتهد ، مبلغ ، ملا وخطیب ، درسیطره برآنها نقش بلامنازعی را دارا بوده است. مشغولیت هزاره ها عمده تن زمینداری ، مالداری ، فلزکاری، صنایع دستی وگلیم بافی بوده که بخش قابل ملاحظه حاصل کار وزحمات شان به کام ملوک الطوایف ها، پیر وارباب و سلطان وقریه دارها ریخته می شد.

     بخاطراستقرارحکومت مرکزی با استفاده از ابزار های خشن و مستبدانه ، ۶۰ در سد قوم هزاره طی سالهای اخیر سده ی نزدهم (۱۸۸۸ تا ۱۸۹۳) در آوان سلطه استبدادی امیرعبدالرحمن خان قتل عام شدند. هزاره ها که شعیه مذهب ، بعضن سنی مذهب وعده ی هم اسماعیلیه اند ، در آن برهه زمان دارای اداره های محلی بوده و از طرف «میران» اداره میشدند.

پس از به قدرت رسیدن امیرعبدالرحمان خان درسال ۱۸۸۰ ، به حیث یک امیر دست نشانده درسال ۱۸۹۳ معاهده ننگین دیورند رابا برتانیایی های متجاوز واشغالگربه امضا رسانید. عبدالرحمن خان تابعیت هزاره ها را از حکومت مرکزی تقاضا ومالیات های سنگین وکمرشکن بالای آنها وضع کرد. عده ی از آنها از اوامر مرکزی اطاعت نموده واما بخش بزرگی از هزاره ها ، آنرا نپذیرفته که بعد ازسرباز زدن شان از اوامرظالمانه ی حکومت مرکزی حرف به جنگ کشید. امیرعبدالرحمن این دیکتاتور جبار، آن بخشی از هزاره ها را که تابع حکومت مرکزی شده بودند ،علیه بخش نافرمانان سوق داده که سبب شکست نافرمانان شد. ولی عبدالرحمن همین هزاره های فاتح وپیروزمند را نیزقتل عام کرد. انگیزه نسل کشی هزاره ها، تسلط وسیطره بلامنازع یک قوم بالای سایراقوام کشوربه شمار می آمد. برخوردعبدالرحمان علیه هزاره های تابع کاملن تحقیرآمیز وغیر قابل تحمل بود.

حکومت کابل موجودیت هزاره ها رایک تهدید وچالش جدی پنداشته که بایستی پاکسازی شوند.امیرعبدالرحمن درکتاب اش بنام تاج التواریخ مینویسد که :«هزاره ها درطول تاریخ موجب وحشت افغان ها بوده اند»، منظور عبدالرحمان خان ، از کاربرد واژه «افغانها»، «پشتونها» میباشد.

 درواقعیت امر، اساس وبنیاد چنین سیاست خشونت آمیز ومستبدانه علیه هزاره ها را سیاست های استعمارگرانه واشغالگرانه انگلیس ها تشکیل میداد ، طوریکه هزاره ها برمبنای اشتراکات مذهبی با ایران ، با آنها متحد شده وخطرجدی را در برابرتجاوز واشغال انگلیس ها درمنطقه تحت تسلط شان بوجود می آوردند.بخاطر تحقق همین سیاست های استعمارگرانه ، عبدالرحمن خان به حیث دست نشانده وحافظ منافع استعمارگران ، برنامه ی غیر انسانی حذف قومی ونسل کشی هزاره ها را ) بعد ها مطابق کنوانسیون منع نسل کشی ، جنایت علیه بشریت به شمار می آید) ، ادامه میداد.

امیر قشونی به سرکرده گی عبدالقدوس خان را بالای هزاره ها سوق داده که همین قشون متجاوزدرتداوم سایر جنایات ،علیه تعدادی ازدختران هزاره با کاربرد شیوه های خشونت آمیز تجاوزهای جنسی را انجام دادند . هزاره ها درواکنش با این بی ناموسی غیر قابل پذیرش ، قشون متجاوزعبدالقدوس را محاصره وتارومارنمودند.

بعدازاین شکست ، حکومت کابل فتوای جهاد علیه هزاره ها راصادرنمود.

چنانچه درتداوم سرکوب ونسل کشی هزاره ها ،۲۶ تن از سران ومیران هزاره را به کابل احضارواعدام نمودند . به تعقیب آن به تعداد ۲۰ هزار نفر ازاهالی هزاره را به کابل آورده وسربریدند .

بعد ازسرکوب خشن و اشغال مناطق هزاره نشین بوسیله حکومت کابل ، عبدالرحمن خان برای علمای اهل سنت هدایت داد تا طی فتوای ، حکم تکفیر هزاره هارا صادرنمایند ، طوریکه هزاره ها وادارشوند از مذهب اهل سنت تبعیت نموده و تکیه خانه های شانرا به مساجد تبدیل نمایند. درصورت مخالفت زمین ها وخانه هایشان ضبط ومصادره شده وخودشان فرار داده میشدند. وقتی به مقاومت دست میزدند، کشته می شدند.

هزاره ها بخاطر رهایی از چنین وضع ناهنجار، فرار نموده وبه کشورهای ایران ، نیم قاره هند(کویته ، مرکزبلوچستان کنونی)، آسیای مرکزی ، عراق و سوریه مهاجر گردیده که به قیمت از دست دادن زبان وفرهنگ شان نیز تمام گردید.

اماکن بجامانده ی  مذهبی هزاره ها مسدود گردیده ، طوریکه درمساجد اهل تسنن حضور بهم رسانیده ودرعقب ملاهای سنی اقتداء نمایند، درنهایت مراسم عزاداری ماه عاشورا نیز متوقف گردید. مورخ ونظریه پردازنامدار میهن ما میرغلام محمد غباردراثرومعروف اش « افغانستان درمسیر تاریخ » ، کشتارهزاره هارا بوسیله عبدالرحمن خان بیشتر ازقساوت و کشتار وحشیانه چنگیز به معرفی گرفته است. حکومت ، زنان ودختران هزاره را جمع آوری نموده وبه حیث کنیز به سایر ولایات بفروش رسانیدند. برعلاوه براساس فتوای علمای سنی مبنی برمشرک خواندن شیعه ها، امیرعبدالرحمن خان حکم قتل وغارت شعییان راصادرنمود.عین دیدگاه ها را بعد از طی زمان ۱۱۰ سال ، امارت سیاه وتحجرگرای طالبی درمورد هزاره ها روا داشته ، چنانچه درموجودیت ملیونها هزاره  وشعیه مذهبان ، فقه جعفری را ازنساب آموزشی مکاتب ودانشگاه های افغانستان حذف نموده اند. طالب ها ، هزاره ها ازجمله باشنده گان اصلی افغانستان بشمار نیاورده ورهبران شان باصراحت تاکید نموده اند که «آنها بایستی راهی گورستان شوند» 

 

چنانی که گفته آمد ، هزاره‌ها در طول تاریخ به علت داشتن دو تعلق مورد سرکوب، کشتار و استبداد قرار گرفته‌ اند؛ یکی تعلق قومی یعنی هزاره بودن و دیگری تعلق مذهبی یعنی شیعه بودن. قتل‌عام ۶۰ درصدی مردم هزاره در زمان حکومت عبدالرحمان خان، تغییراجباری مذهب و عقیده، کوچ دادن اجباری و ترک مناطق و جایدادهای اجدادی شان ، از موارد مبرهن این جنایات است. قتل‌عام بیش از دو هزار هزاره درشهر مزار شریف ، قتل‌عام ولسوالی یکاولنگ به دست طالبان در دور اول امارت تروریستی ، تک قومی ، تک مذهبی  و تک جنسیتی شان . همچنان کشتار منظم و سلسله‌ وار، انفجارهای متداوم در مناطق خاص هزاره ‌نشین(غرب کابل)، هدف قرار دادن پی‌هم اماکن آموزشی و فرهنگی ، سرکوب این مردم به علت تشیع بودن‌ شان ، سرکوب خونین «جنبش روشنایی»(به اثر ۳ انفجارانتحاری درجریان تظاهرات مسالمت آمیز هزاره هادر ناحیه دهمزنگ شهر کابل بیش از ۱۰۰ تن به قتل رسیده وبیش از ۳۰۰ تن زخم برداشتند) وتوقف دادن بس های مسافربری( کابل – وتیر باران کردن جوقه جوقه آنها بشکل صحرایی ،عملیات انتحاری در دهمزنگ کابل وبه خاک وخون کشانیدن، جلوگیری از برگزاری مراسم مذهبی و تکفیر هزاره‌ها ، حذف ساختاری، محروم نگه داشتن ازحقوق اساسی، درشرایط موضع طالبان به حیث اپوزسیون مسلح علیه جمهوری اسلامی . برعلاوه جلوگیری از انکشاف متوازن مناطق هزاره‌ نشین ، توزیع ناعادلانه منابع، تبعیض ساختاری برای جلوگیری از رشد نسل جوان و آموزش دیده هزاره ها در شرایط جمهوری های اسلامی دوران تجاوز واشغال واشنگتن وشرکاو… موارد زیادی از این طیف جنایات که علیه هزاره‌ ها اِعمال شده است.

بادریغ که بعد از به حاکمیت رسانیدن طالبان بوسیله واشنگتن، مطابق «قرارداد دوحه» بتاریخ ۱۵ اگست ۲۰۲۱ ، برمبنای همان شیوه های حکومت« تک قومی» ،«تک مذهبی» و «تک جنسیتی» در تداوم همان اهداف دور اول امارت شان، مبنی بر حذف هویتی هزاره ها ، اقدام های انکار ناپذیری را اجرایی ساختند که برشمردن آنها دراین مختصر نمی گنجد. ازجمله اقدام های نسل کشانه علیه هزاره ها ، میتوان از حذف «فقه جعفری» از نصاب آموزشی مدارس ودانشگاه هانام برد. درحالیکه ملیونها شهروند افغانستان را شعیه های پیروی فقه جعفری  تشکیل میدهد. برعلاوه موانع حشونت باری را در برابر اجرای مناسک ومراسم مذهبی شان نیز اعمال مینمایند و...

به ارتباط نسل کشی هزاره ها، به اساس گزارش خبرگزاری جمهور،  بتاریخ  ۸ آگست ۲۰۲۴ ،‌ انجمن وکلای مدافع امریکا ازاین دولت خواسته اند تا نسل کشی هزاره ها بوسیله دولت های افغانستان را به رسمیت بشناسد.

این انجمن طی گزارشی به کنگره امریکا اذعان داشته که مردم هزاره از اواخر قرن ۱۹ قربانی اعمال خشونت آمیز وکشتار جمعی غیر قابل توصیف بدست حاکمان مختلف افغانستان بوده اند که اولین نمونه نسل کشی هزاره هادرزمان عبدالرحمان خان حاکم پشتون (۱۸۸۰ تا ۱۹۰۱) رخ داده ، طوریکه نزدیک به ۶۰ درسد هزاره ها یا قتل عام ویا درکشورهای همسایه وآسیای مرکزی متواری شدند. به اساس گزارش متذکره طالبان دردور اول امارت شان با کاربرد شیوه های خشن به نسل کشی هزاره ها ادامه دادند. گزارش در اشاره به رویدادهای مشخص ،  ازقتل عام هزاره ها درافشار ، مزارشریف ، یکاولنگ ، تخریب تندیس های بودا در بامیان ، گورهای دسته جمعی وکوچ دادن های اجباری نام برده وبرعلاوه هزاره ها بین جولای ۲۰۰۲ تاجون۲۰۲۲ حداقل ۲۹۴ حادثه چون کشتار های هدفمند را علیه شان تحمل نموده اند.

وقتی آدلف هتلردرجنوری ۱۹۳۳بعنوان صدراعظم آلمان منتصب گردید، کنفرانس خلع سلاح ژینو راترک واز جامعه ملل خارج شد. درسپتمبر۱۹۳۹ باحمله باپولند جنگ جهانی را آغازوازجمله اهداف اجتماعی هتلرهمانا تغییرساختارقومی وجمیعتی اروپا بود. بخاطر تحقق این سیاست ، کشتن تمام یهودان اروپایی که از آن بنام«هوکاست»یادمیشود، همچنان قتل عام اکثریت جَت های (جامعه کولی) اروپا ودرنهایت ازبین بردن رهبری وقشر حاکم پولند واتحادشوروی (کمونیست ها) می باشد ، که میتوان از آن به عنوان پاکسازی قومی نام برد، این جابجایی های مجدد توام باکشتار وخشونت های ظالمانه همراه بوده است.

بنابرگزارش کمیته یهودیان آمریکا، تعداد یهودیان پولند از سه میلیون نفر در سال ۱۹۳۳ به ۴۵ هزار نفر در سال ۱۹۵۱ رسید. این در حالی است که تعداد یهودیان بریتانیا از سیصد هزار نفر در سال ۱۹۳۳ به ۴۵۰ هزار نفر در سال ۱۹۵۰ افزایش یافت.

طبق اعلام موزه ی یادبود هولوکاست درآمریکا، تعداد یهودیان درکل اروپا از ۹ و نیم میلیون نفر در سال ۱۹۳۳ به ۳ و نیم میلیون نفر در سال ۱۹۵۰ کاهش یافت.

هتلرمدعی بود که عامل شکست آلمانی ها در جنگ جهانی اول یهودی ها بوده که آلمان را از پشت خنجر زدند. بنابر همین دلیل سران حزب نازی درسال ۱۹۴۲ تصمیم به نابودی یهودها گرفته که بایستی بصورت سیستماتیک اجرا میشد.وقتی به سالهای قبل از جنگ جهانی دوم برگردیم، به نابودی سیستماتیک پی می بریم . طوریکه :

درسال ۱۹۳۳ شبه نظامیان اس- آ یا حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان ، آلمانی ها را از خریدن مواد مورد ضرورت شان از مغازه های یهودی ها منع نمود.

درسال۱۹۳۵ پوستر های درسراسر آلمان انتشاریافت که آلمان جای یهودی ها نیست.درهمین سال بر اساس قانون نورنبرگ ازدواج آلمانها با یهودی ها واشتراک یهودی ها در انتخابات ممنوع اعلان شد. همچنان یهودی ها اجازه نداشتند شبها را دربیرون گذرانده ویا بایسکل داشته باشند.

درسال ۱۹۴۰ آلمان بسیاری از یهودی ها را از سراسر آلمان جمع نموده وبه گتوها(محلات قوم خاص ویا محله های فقیرنشین) فرستاده ودرحالیکه هیچگونه حقوق ودرآمدی نداشتند، از گرسنگی جان باختند.

درسال۱۹۴۱ جوخه های مرگ اس اس آلمان نازی دراروپای شرقی بیش از یک ملیون یهودی را قتل عام کردند.

درنهایت درسال ۱۹۴۲ ، سران نازی طی جلسه ی در«وانزه» برلین، تصمیم گرفتند که راه حل نهایی درمورد سرنوشت یهودها همانا کشتار جمعی وحذف سیستماتیک شان می باشد وبس.

دادگاه نورنبرگ درپایان جنگ جهانی دوم بوسیله متفقین ، امریکا، فرانسه انگلیس وشوروی بخاطر محاکمه ی نازی ها شامل رهبران سیاسی ، نظامی وقضایی آلمان نازی که هلوکاست وسایر جنایات علیه بشریت را برنامه ریزی نموده بودند ، از۲۰ نومبر۱۹۴۵  تا اول اکتوبر سال ۱۹۴۶ تشکیل گردید.

ازتعداد مجموعی ۲۰۰ تن متهمان ، تعداد متهمان اساسی ۲۴ تن بوده که به تعداد ۲۳ تن آنهامحاکمه ومحکوم به مجازات گردیدند. افرادغایب یافرار ویا خودکشی نموده بودند.

در دادگاه نورنبرگ از هرکشورمتفقین یک قاضی و گروهی از دادستانها معرفی شده بود.متهمان از حق داشتن وکیل مدافع قانونی برخورداربودند. دادستانها برای متهمین ، مجازات های اعدام وحبس دوام را مطالبه نموده بودند.

آدلف هتلر، هاینرش هیملر(فرمانده نیروهای اس اس ) ویوزوف گوبلر(وزیر اطلاع رسانی وآخرین صدراعظم آلمان) بنابراینکه قبل ازختم جنگ خودکشی نموده بودند، مورد محاکمه ومجازات غیابی قرارگرفتند.

درمجموع به تعداد ۱۱ تن محکوم به اعدام ،۳ تن محکوم به حبس ابد، تعدادی به حبس های ۱۰ تا   ۲۰ سال زندان ، واز جمله محکومانی هم به چوبه های دار آویخته شده ، بعدن جسد شان سوختانده شده وخاکستر آنها به رودخانه ایزار ریخته شد.

این تنها نازیست ها به رهبری آدلف هتلر نبودند که مرتکب جنایات نسل کشی یا جنایت علیه بشریت بشیوه ی هلوکاست شده اند، بلکه بمباردمان اتمی شهرهای هیروشیما وناگاساکی جاپان به دستورهری ترومن ریس جمهوروقت امریکا نیز ازجمله جنایت علیه بشریت یا هلوکاست اتمی میباشد که هرگز به دادگاه جنایات جزایی جهانی کشانیده نشده ومرتکیبن آن محکوم به مجازات نشدند. بخاطر آنکه در پایان جنگها ، همیشه جنایات جنگی کشورهای بازنده ، مورد بررسی قرارمیگیرد.

جاپان ازجمله کشور های متحدین درجنگ جهانی دوم درحالیکه ازاوایل سال ۱۹۴۵ تمایل به تسلیم شدن را داشت ، هیچ نیازی به بمباردمان اتمی آن از جانب امریکا وجود نداشت ، اولین بم  اتومی بنابر دستور هری ترومن ریس جمهورامریکا به روز ۶ آگست بالای شهرهیروشیما وبم دوم بتاریخ ۹ آگست سال ۱۹۴۵ بالای شهرناگاسازکی  جاپان بوسیله هواپیمای بوینگ در ارتفاع ۵۰۰ متری زمین شهر های مذکور رها گردیده که باتولید ۴۰۰۰ درجه سانتی گیرت همه چیز را ذوب وبالافاصله جان ۲۲۰ هزار نفر وتا پایان سال ودر سال آینده ناشی از تشعشات رادیواکتیف بم های هستوی متذکره ، شمار تلفات به ۳۰۰ هزار نفر افزایش یافت.

پرتاب بمب های وحشتناک اتمی در شهرهای پرجمعیت هیروشیما و ناکازاکی و قربانی کردن صد هاهزاران نفر مردم غیر نظامی عکس العمل امپریالیست های آمریکا و انگلیس در مقابل پیروزی ارتش سرخ در نبرد تاریخی و آزادیبخش استالین گراد بود. امپریالیست ها میخواهند چنین جنایات هولناکی را به عنوان آئینه تمام نمای تمدن بشری به خورد تاریخ دهند و ماهیت جنایتکارانه آن را پرده پوشی نمایند.

در ۷۹ سال پیش در روزهای ۶ و ۹ اگست ۱۹۴۵ امپریالیست های آمریکا بمب های اتمی خویش را که قبلا در تاریخ ۱۶ جون در صحرای نیومکسیکو آماده و آزمایش کرده بود ، برای زهر چشم گرفتن از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، برای سرکوب نهضت کارگری، برای ممانعت از اوج نهضت های آزادیبخش و سرانجام برای تامین سرکردگی خویش در منطقه اقیانوس آرام به شهرهای هیروشیما و ناکاساکی پرتاب کرد که حدود ۲۲۰ هزار تن ازاهالی ملکی بی گناه وبی دفاع درعرض لحظات کوتاه جان دادند. میلیونها خانه ویران شد و هزاران نفر آواره شده و نسلها در اثر تاثیرات اشعه رادیو آکتیو به انواع و اقسام بیماریها دچار شدند که پس از جنگ در بیمارستانهای “حقوق بشر“ آمریکائی به وضع آنها رسیدگی گردید تا نتایج تاثیرات انفجارات اتمی را بر روی بدن آنها آزمایش کنند و آمادگی ارتش آمریکا را برای مقابله با صدمات ناشی از بمب اتم مجهز گردانند. امپریالیست های آمریکا که در آن زمان نیز با ریاکاری در مورد لزوم پرتاب بمبهای اتمی مدعی بود که پایان دادن هر چه زودتر به جنگ از قربانی شدن افراد بیشتر جلوگیری کرده و در واقع استفاده از بمب اتمی در خدمت نجات بشریت است.

اگربرای یک لحظه این استدلال کودکانه را بپذیریم آنوقت این پرسش هنوز بی جواب میماند که پرتاب بمب اتمی در ناگاساکی چه لزومی داشت؟ چرا پس از پرتاب بمب اتمی در هیروشیما که نتایج غیر قابل تصورش برای هر نوع تسلیمی کفایت میکرد منتظر عکس العمل حکومت جاپان نشدند و با پرتاب بمب دومی دههاهزار نفر دیگر را نیز نابود ساختند. کجای این تناقض با خدمت به بشریت هم خوانی دارد.

ولی حقیقت این است که دولت ژاپن آمادگی تسلیم خویش را به اتحاد شوروی اعلام داشته بود. وزیر امور خارجه جاپان “توگو“ Togo به سفیر خویش در مسکو تلگراف زد: “اعلیحضرت امپراتور با توجه به این واقعیت که جنگ کنونی روزانه نتایج وخیمی را نشان میدهد، معتقد است، که... باید فورا قطع گردد“. علاوه بر آن “توگو“ از سفیر جاپان می طلبد که دولت شوروی را قبل از تشکیل جلسه سه جانبه متفقین در پتسدام از تصمیم صلح طلبانه دولت جاپان مطلع کند. امپراتور جاپان آماده است شاهزاده “کونویه Konoye را برای مذکرات اعزام کند. در این خواست جاپان آمده بود که آنها حاضراند شرایط سخت تسلیم را بپذیرند و مناطق اشغالی را ترک کنند.

پرزیدنت ترومن که از نتایج مثبت آزمایشات اتمی در صحرای نیو مکسیکو مطلع شده بود در ۲۵ جولای سال ۱۹۴۵ به نیروی هوائی دستور داد شهرهای ژاپن را از آغاز ماه آگست بمباران اتمی کند. در حالی که ترومن در پی کشتار جمعی یانسل کشی بود دولت جاپان تلاشهای خویش را برای پایان بخشیدن به جنگ و تسلیمی ادامه میداد و میخواست بر سر شرایط تسلیم با متفقین مذاکره کند. امپریالیست های آمریکا مخالف مذاکره با جاپان بودند و از سایر دول متنفق میخواستند که مطابق توافقنامه فیمابین ، جنگ را بر علیه جاپان ادامه دهند و ازآتـش بس یکطرفه خودداری کنند. این کش دادن زمان مذاکره، وابستگی کامل با نتایج آزمایشات اتمی در آمریکا داشت. وقتی ترومن با کسب خبر از واشنگتن خاطر جمع شد با یک امضا جان صدها هزار نفر را عزرائیل گونه قبضه کرد. آمریکائیها حتی لزوم آنرا نیز ندیدند که جاپان را نخست به پرتاب بمب اتم تهدید کنند و از مردم هیروشیما و ناکاساکی بخواهند که شهرها را ترک گویند. تاثیر منهدم کننده بمب اتمی حتی در شهرهای خالی از سکنه جاپان نیز میتوانست به همان انتظاراتی منجر شود که امپریالیستها در آرزوی آن بودند.

از جانبی دلیل ومحرک اصلی آن اعلان جنگ از جانب اتحادشوروی بتاریخ ۹ آگست ۱۹۴۵علیه منچوریا بود. امریکا وانگلیس بخاطر جلوگیری از پیشروی اتحادشوروی بطرف کشور های آسیایی درمنطقه ی آسیا – پاسفیک به چنین اقدامی دست زدند، تانظم مورد نظر خودرا در دوران بعد از جنگ جهانی دوم درمنطقه ی آسیا – پاسفیک مشخص سازند ، صرف از پیشروی جیوپولوتیک شوروی مانع شوند. به این اقدام امریکا جز تروریزم دولتی کدام عنوان دیگر نمیتوان داد. چنانچه حمله اتمی امریکا به شهر ناگاساکی جنایتی به مراتب بزرگتر بود، بخاطریکه امریکا بدون ارزیابی تلفات مدحش وسرسام آور هیروشیما، ۳ روز بعدتربه حمله دومی دست زد.

 

بنابرخود داری امریکا از پذیرفتن واقعیت هلوکاست اتمی آن کشوردر اواخر جنگ جهانی دوم در خصوص بمباردمان اتمی شهر های هیروشیما وناگاساکی ، عدالت تحقق نیافت.