از همه علایم برمیآید که اوضاع در ترکیه پس از کودتای ناکام ۱۵ جولای هیچگاهی به حالت قبلی برنخواهد گشت. در واقع با شکست کودتا، ارتش ترکیه یکی از تلخترین و ذلتبارترین صحنههای زندگی خود بعد از جنگ جهانی دوم را متحمل شده است. با درنظرداشت حوادثی که رخ داد، آینده ارتش چگونه خواهد بود؟ اردوغان خواهد توانست ارتش یک پارچه ترکیه را به وجود بیاورد؟ ارتش با وضع ایجاد شده نوین سازگار خواهد شد؟ و بسا سؤالات دیگر از این دست، مطرح میشود.
از گذشته برمیآید که ارتش ترکیه بهمثابه یکی از اعضای مهم پیمان نظامی اتلانتیک شمالی هر باری که کودتا کرده است، اولاً بدون اذن ناتو نبوده و ثانیاً، بهطور مسلم مورد حمایت آن نیز بوده است. اما در این مورد اخیر، تاکنون پرده ابهام ضخیمی روی انگیزه و مرکز واقعی کودتا در ترکیه کشیده شده است و ناتو پیهم سوگند خوران اعلام میدارد که در این معامله دخلی نداشته است. {این ناتو هم چه از دنیا بیخبر رهبری و سازمان و تشکیلاتی دارد (!)}.
از عجائب روزگار یکی هم اینست که این بار در ترکیه توانستند با آوردن مردم در صحنه کودتا را شکست بدهند. بخشی از مردم ترکیه؛ طرفداران اردوغان با حضور گسترده و جانبازانه خود مسیر حوادث را باابهت و همچنان بیرحمی کم نظیری تغییر دادند. بعد از این هرکسی هوس کودتا به سرش بزند حد اقل یکبار با یاد تودههای مردم در خیابانها، به خود خواهد لرزید. در این ماجرا فقط نیروی مردمی یکی از طرفها وارد میدان شده بود و در نتیجه معلوم نیست که از روی معجزه اگر طرفداران طرف مقابل هم وارد میدان میشدند، این معادله چه راه حلی میداشت. برای یک لحظه تصور کنیم که اگر کودتاچیان از مردم ترکیه دعوت میکردند که برای دفاع از سیکولاریزم و دموکراسی به جادهها بریزند و طرفداری خود را نشان بدهند، چه حوادثی رخ میداد؟ مگر اکثریت جامعه در جادهها به راه نمیافتید؟ و در آن صورت دعوت اردوغان از طرفدارانش چه تأثیری میتوانست وارد کند؟ در ماجرای کودتا یک طرف که حکومت است مورد تعرض قرار گرفته است و طرفداران خود را به میدانها میکشد. فکر کنیم که در موارد مشابه، اگر طرف مقابل یعنی کودتاچیان هم در آینده دست به چنین کاری بزنند، چه وضعی به میان خواهد آمد؟ در آن صورت یا کودتا با خشم کمتر و بیتأثیر واقعی تودههای طرفدار حاکمیت سیاسی پیش خواهد رفت و یا جنگی با ابعاد وحشتناک در بین تودههای مردم رخ خواهد داد و در این صورت کودتاچیان یک تنه با تودههای مردم روبرو نخواهند بود.
قدر مسلم اینست که مراکز عمده تدوین کودتاها برای آینده، در فکر چارهجوئی هستند. شکست کودتای ترکیه موجب این نخواهد شد که کودتا در طاق نسیان تاریخ جا بگیرد بلکه همچنان در جاهای مختلف بازهم کودتاهایی رخ خواهد داد، منتهی این بار این فاکت عمده یعنی امکان آمدن مردم در جادهها به کمک شبکههای اجتماعی و امکانات ارتباطی معاصر را هیچ کودتاگری نادیده نخواهد گرفت و مسلم است که راههای دیگری برای مقابله با این وسیله فوق مؤثر پیدا خواهند کرد. پدیده زشت و غیر دموکراتیک کودتاگری هنوز روزهای آفتابی را تجربه خواهد کرد زیرا کودتا نیم رخ جدائی ناپذیر رویکرد عمومی قدرت طلبان و سلطه جویان دنیا است. تاریخ بیشتر از نیم قرن اخیر نشان داده است که بزرگترین نیروی دنیا یعنی دولت ایالات متحده امریکا، در عین زمان بزرگترین مرکز تدوین کودتاها در سراسر جهان بوده است. به یاد بیاوریم کودتاهای پیهم در امریکای لاتین (برازیل، شیلی، پاناما، ارژانتین، بولیوی،...)، غرب آسیا و جنوب شرق آن (ایران، پاکستان، اندونزی، فیلیپین، ویتنام جنوبی،...) و غیره نقاط دنیا را. درواقع سی آی ای عظیمترین مرکز تدوین و راه اندازی کودتاها در جهان است. خونینترین کودتاهای رهبری شده از جانب سی آی ای، کودتای خونین فاشیستی سوهارتو در سال ۱۹۶۵ در اندونزی که در نتیجه آن نیم ملیون نفر را قتل عام کردند و کودتای فاشیستی شیلی در سال ۱۹۷۳ بود که بهوسیله پینوشه اجرا شد.
در ورای همه اینها، یک امر مسلم وجود دارد وآن اینکه ارتش ترکیه نسبت به سنتهای سیکولار خود وفادار خواهد ماند و اینجاست که مشکل اساسی اردوغان قدمی افرازد. از این به بعد اردوغان با ارتشی روبرو است که هرقدر تصفیه هم شود همواره دیوار ضخیمی از شک و تردید بین آنها وجود خواهد داشت؛ در چنین وضعی چنین ارتشی با سنت یک قرنه را اگر صدبار هم از غربال تصفیه بگذرانند، تا سنت دیرینه و پایه وجودی آن تغیر بنیادی نیابد، نمیتوان با اطمینان آن را تصفیه شده دانست. در واقع تضاد اصلی که عبارت از سیکولاریزم ارتش و خصوصیت مذهبی حاکمیت اردوغان است، این دو را در برابر هم قرار داده است. گذشته از همه، تصفیه کامل ارتش با سنتهای یک قرنه سیکولار آن کار آسانی نیست. مزید براین، اردوغان آستین بالا زده و تمام جامعه را میخواهد تصفیه کند؛ چنین امری امکان پذیر است؟ تصفیه بیشتر از ۶۵ هزار نفر از دستگاههای مختلف دولت که تاکنون انجام یافته، یک اقدام جنون آمیز خطرناکی است که جامعه را یک گام به جنگ داخلی نزدیکتر میسازد. بههرحال این مسأله بسیار بااهمیت و ذوجوانب و بغرنج است که تحلیل آن در این مختصر نمیگنجد.
آنچه را در مورد ترکیه میتوان پیشبینی کرد اینست که اوضاع در این کشور بسیار متشنج و بحرانی خواهد شد. کشاکشهای اجتناب ناپذیر بین ارتش و بقیه حاکمیت وجود خواهد داشت. احتمال جنگ داخلی را هم از نظر دور نباید داشت که در این صورت خلق ترکیه رنجهای عظیمی را متحمل خواهد شد. درواقع ارتش ترکیه برای احراز مجدد نقش و"شخصیت" خود خواهد رزمید. گردن بریدن سرباز ترکی بهوسیله یک داعشی در ملاء عام یک حادثه ناچیز و کم اهمیت نیست. این نماد گویای وضع کنونی روابط حاکمیت سیاسی ترکیه با ارتش است؛ ارتش مغروری که همواره به سرکوب آزادی خلقهای منطقه بهخصوص کردها پرداخته و در قبرس یادگار نامیمونی از خود به یادگار مانده و خود را سرور دیگران میدانسته است، نمیتواند از یاد ببرد که چگونه بهوسیله اخوانیها و با موجی از تحقیر پوزهاش به خاک مالیده شد.
سیاست هم دنیای عجیبی دارد: ترکیهای که با اشاره ناتو هواپیمای روسی را در سوریه سرنگون کرد و درنتیجه آن با تحمل تحریمها و برخورد قاطع روسها، خود تا سرحد تباهی پیشرفت و برای گریز ازین سرنوشت محتوم، شاخ کبرش شکست و از روسیه عذر خواهی کرد، در مرحلهای دیگر بهوسیله همین روسیه نجات داده شد. البته چهره واقعی سیاست در دنیای جنگ سرد همین است و نمونههای بازهم بارزتری از چنین نیرنگ تاریخ را، روزگار در برابر دیدگان ما قرار خواهد داد.