چند روز قبل خلاف انتظار همگانی آقای ترامپ اعلام کرد که تمامی نیروهای نظامی امریکا از سوریه بیرون کشیده میشود. این بزرگترین عقب نشینی و شکست امریکا بعد از فروپاشی شوروی است. چه کسی تا همین مدتی قبل میتوانست باور کند که نیروی قدر قدرت و متکبر پنتاگون در برابر طوفان کمر خم میکند؟ این یکی از اولین علایم استقرار تعادل استراتیژیک تسلیحاتی است که بر مردمان جهان مبارک باد! اگر در آخر سپتامبر 2016 نیروهای هوائی روسیه به کمک خلق دلاور سوریه نمیشتافت چه کسی میتوانست باور کند که حیات حاکمیت قانونی و قهرمان صفت سوریه به رهبری بشارالاسد در برابر فشار سنگین و مضاعف امریکا- داعش به پایان خود نزدیک نیست؟ بالاخره نیروی قدرقدرت نظامی امریکا برای نابودی سوریه، کمربسته بود و داعش را تا دندان مسلح ساخته و در پی آن به تضعیف روزمره رژیم مردمی حاکم بر سوریه میپرداخت.
آقای ترامپ ادعا کرده است که بیرون بردن عساکر امریکایی از سوریه در نتیجه شکست دادن داعش مقدور بوده است. بگذارید بالاخره آقای ترامپ در این شکستهای پیهم در سوریه به یک حرف مفت هم دل خوش کند و الی چه کسی نمیداند که امریکا نه تنها خالق داعش بلکه کمک کننده دائمی آن بوده است. برای امریکاییها تنها و تنها شکست بشارالاسد از اولویت برخوردار بود. صاف و ساده همه میدانند که شکست داعش به هیچ روی نتیجه عمل امریکا نه بلکه نتیجه عمل روسیه بوده است. این بهاندازهای روشن است که بحث در مورد آن بیهوده و اضافی است.
تاریخ شهادت خواهد داد که مبارزه تاریخی رزمندگان دلاور سوری در خط مقدم جبهه به کمک تلاشهای جانبازانه سربازان و افسران دلاور و تکنیک پیشرفته نظامی روسی، فداییان حزب الله لبنان و رزمندگان ایرانی نه تنها ملت با اعتبار سوریه را از نابودی نجات دادند بلکه در این نبرد مرگ و زندگی یکی از حماسههای پرمحتوای عصر ما را ر قم زدند. در واقع این روز را باید بهمثابه یکی از روزهای عمده و طلایهدار نجات بشریت از نظم بربرمنشانه مبتنی بر رلیبرالیزم افسار گسیخته دوران ما جشن گرفت.
شاید خیلیها این حادثه بهظاهر کوچک ولی دارای اهمیت بزرگ تاریخی را با ابعاد واقعی آن در نظر نگیرند. اما حوادث بعدی نشان خواهد داد که خطوط قرمز در برابر زورگویی بیحد و اندازه امریکا دارد شکل میگیرد و این اقدام آقای ترامپ (که شاید ناخودآگاه واقعبینانه است) اولین گام علنی در جهت تمکین به خط قرمز عمده منطقه ما، در برابر واقعیتهای موجود جهانی است.
درواقع برای امریکا در سوریه هیچ کار دیگری جز رو در رو شدن علنی با روسیه باقی نمانده بود و این همان کاری است که با در نظر داشت مجهز شدن زرادخانههای تسلیحاتی روسیه با سلاحهایی چون کینژال، سلاح روز قیامت، زیردریائی بیسرنشین هستهای و راکتهایی که قدرت پرواز بیانتها دارند برای امریکا نمیتواند بازیچه باشد. بانگ رسای نیروی بازدارنده تسلیحاتی روسیه در وجود همین اقدام بسیار واقعبینانه آقای ترامپ انعکاس یافت.
اقدام اخیر امریکا نشان داد که سیاست مداران امریکایی بالاخره سر عقل آمدهاند و دقیق میسنجند که دیگر تنها با زور و زورگویی نمیتوان به جلو رفت. آنان که تا دیروز به حرف روسها اعتنائی نداشتند، به گفته ولادیمیر پوتین مجبوراند امروز به حرف شان گوش بدهند. بناً ما در آستانه جهانی با نظم دیگری قرار داریم که مشخصه اساسی آن پایان دادن به زورگوییها و تصمیم گیریهای یکجانبه در باره سرنوشت ملتها و خلقها است. این نوید بزرگی است برای بشریت ترقی پسند و آزادی خواه که پایان جهان بیدادگر یک قطبی را جشن خواهد گرفت.
مسلماً حدسیات فراوانی در قبال تغییر سیاستهای امریکا در منطقه ما به میان میآید. بیهوده نخواهد بود سنجیده شود که شاید اقدامات اخیر روسها در همآهنگی با ایران و چین و پاکستان در قبال حوادث افغانستان و بازی ماهرانه با کارت طالبان، تأثیر بزرگی بر اقدام دیروزی امریکاییها داشته است. زیرا بر همگان هویدا است که کار نه تنها داعش بلکه همه مداخله گران در سوریه در حال اتمام بود و خیره سری امریکا در جهت حفظ پایگاه نظامی در داخل خاک سوریه اقدام بسیار ضعیف و صدمه پذیر از لحاظ قواعد بینالمللی و همچنان اذهان عامه به شمار میرفت و از جانب دیگر حفظ آن از لحاظ درازمدت نه تنها عملی نبود بلکه میتوانست بهطور فزایندهای چهره تجاوزگر امریکایی را بنمایاند و به پیشینه خطرناکی برای خود امریکاییها مبدل شود. شاید آنان از این امر میترسند که بههرحال سوریه را که از دست دادهاند، باید به افغانستان محکم بچسپند. امریکاییها این بار قبل از اینکه تشت رسواییشان در سوریه از بام بیفتد فرار بر قرار را ترجیع دادند و یقیناً کار عاقلانهای کردند. زمان آن که به روسیه و نیروی بازدارنده تسلیحاتی آن اعتنائی نداشتند دیگر سپری شده است. این بار امریکاییها قبل از اینکه طوفان بروبدشان کمر خم کرده و تمکین کردند. بر علاوه اما شاید علت عمده دیگری این بوده است که با تصور اینکه در سوریه برای آنان دیگر امیدی باقی نمانده، بهتراست تا قبل از اینکه روسیه و متحدین آن با اتکا بر پیشینه عملکرد امریکاییها در سوریه به عمل بالمثل در افغانستان متوسل شوند، زمینه آن را از بین ببرند. زیرا روسها بارها اعلام کرده بودند که در صورت تجاوز از خاک افغانستان وارد عمل خواهند شد. این «وارد عمل شدن» میتوانست حتی ایجاد پایگاههای عملیاتی در داخل خاک افغانستان باشد که در صورت وجود پیشینه قبلی (حضور پایگاه امریکایی در کشور سوریه که متحد عملی روسیه است) کسی نمیتوانست مانع آن شود و در این صورت یکبار دیگر مردمان بلا کشیده ما در زیر پاشنههای آهنین دو ابر قدرت امروزی جهان برباد خواهند شد.
امر مسلمی است که مجموعهای از عوامل باعث این تصمیم امریکا شده است که بهطورقطع همان بازدارندگی استراتیژیک تسلیحاتی روسیه، تعیین کننده ترین فاکتور میتواند باشد.
اقدام اخیر امریکا میتواند نشانهای جدی از تغییر تناسب نیروهای تعیین کننده و بازدارنده جهانی کشورهایی که در برابر هم قرارگرفتهاند، باشد. بهاحتمال قوی، تغییر سیاست امریکا در منطقه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی میتواند نشانهای از توجه به امکانات جدی پایان نهائی یک قطبی بودن جهان ما باشد و این خود بحث گستردهای است که در آینده باید گشوده شود.
در این میان تحرکات اخیر در جهت فعال ساختن سیاستهای مربوط به طالبان را نمیتوان از این اقدام بیربط دانست. تصور میرود که امریکاییها با اطمینان از عدم کارایی حضور بیشتر خود در سوریه، مرکز ثقل توجه را به فعال ساختن سیاست و تحرکات بغرنجتری در عرصه آسیای جنوب غربی که افغانستان و ایران در آن موقعیت دارند، در جهت توسعه فعالیتهای اوپراتیفی و بکار بردن دقیقتر و ماهرانهتر کارت «طالبان» متمرکز سازند. بیرون بردن نصفی از نیروهای نظامی امریکا از افغانستان در اصل موضوع نمیتواند نشانه تغییر عمده و اساسی در کادر سیاستهای شان در قبال مسئله افغانستان باشد. این یک بازی فریبنده و مانور دیگری است که از نظر اهل خبره نمیتواند به دور بماند زیرا در اوضاع کنونی جهان، امریکاییها با همان نیم باقی مانده نیروهای خود و استفاده از پایگاههای متعددی که در افغانستان در اختیار دارند، با درنظرداشت وضع کنونی استفاده از تکنولوژی پیشرفته نظامی معاصر میتوانند بهخوبی مسأله اشغال افغانستان را کماکان مدیریت کنند و فراتر از آن، تنها بهشرط مساعدت اوضاع (که تعامل غامض تأثیر متقابل نیروهای وارد معرکه برای آنان شانس چندانی به بار نخواهد آورد) خواهند توانست به سیاست بلندپروازانه مداخله و ایجاد بلوا و اغتشاش در آسیای میانه هم ادامه بدهند. بازهم در این صورت همان سناریوی رو در رویی با روسیه تکرار خواهد شد که پیامدهای برباد کننده آن برای بشریت از قبل قابل حدس زدن است.