زنان در طول تاریخ مورد تبعیض و خشونت قرار گرفته از این خشونت و تبعیض طیف وسیعی از رفتارهای خشن و آزار دهنده را در برمیگیرد که آزار جنسی یکی از انواع این رفتارها محسوب میگردد. خشونت علیه زنان همواره بهمثابه یکی از شیوههای اعمال سلطه مردانه و نوع کنترول اجتماعی به کار رفته که برخاسته از ساختار جامعه مردسالار است. اگرچه امروز خشونت علیه زنان بهصورت عام و آزار جنسی بهصورت خاص قبیح شمرده میشود ولی با توجه به زمینههای تاریخی و سنتی که بر آن وجود دارد هنوز هم در برخی از موارد نزد بعضی از اقشار جامعه از مشروعیت برخورداراست.
هرچند پیشرفت زنان در عرصه اجتماعی رضایت بخش و تحسین برانگیز است اما با نگاهی عمیقتر به مواردی برمیخوریم که چندان رضایت بخش نیست و افزایش کمی زنان در محیط کار دلیل بر وجود امنیت روانی، فکری و جسمی برای آنان در این محیط نمیباشد. زنان شاغل نه تنها درگیر مسایل مربوط به کمی حقوق، دستمزد وعدم تساوی شغلی و غیره موارد کاریاند بلکه آزار و سوءاستفاده از آنان در محیط، امنیت روانی و آینده شغلی زنان را بهشدت به چالش کشانده و بعضاً حس فرودستی و تبعیض را در آنان تقویت کرده است.
در تعریف آزار میتوان گفت که هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق صریح یا ضمنی زن مشروط بر این که ماهیت جنسی داشته باشد آزار جنسی به شمار میآید. در تعریف دیگری، آزار جنسی برابر با تحمیل تقاضای جنسی بر فرد بدون در نظر گرفتن رضایت اوست و این امر زمانی رخ میدهد که مناسبت قدرت نابرابر باشد. آزار جنسی ازجمله در محیط کار ممکن است رویدادی منفرد یا الگوی رفتاری پیوسته و ثابت باشد. بحث خشونت و آزار جنسی علیه زنان در همه کشورها از اهمیت خاص برخوردار است.
دو نوع آزار جنسی در محیط کار قابل تفکیک است گاهی این آزار جنسی بهمنزله پاداش محسوب میشود و مدیر و مراجع بالایی تقاضای جنسی را با قول موقعیت شغلی بهتر یا منافع بیشتر به کارمندان زن میدهد. در نوع دیگر که از آن بهعنوان الگوی رفتاری خصمانه یاد میشود فرد آزاردهنده زن را بهشدت معذب میکند و برای او محیط کار را تحمل ناپذیر میسازد تا جایی که به ترک اشتغال قربانی منجر میگردد.
در مورد علت قربانی شدن زنان در محیط کار میتوان به دلایلی مانند عدم تعادل قدرت میان مجرم و قربانی، فقدان نظارت کارآمد و مؤثر بر محیط کار بهخصوص در بخش خصوصی، نگرش نادرست به زنان شاغل و مقصر دانستن آنها در ارتباط با وقوع این آزار و توجه به زنان بهعنوان ابزار جنسی، اشاره نمود.
زنان که در مرتبه شغلی پایینتری قرار دارند و یا با محدودیتهای بیشتری برای انتخاب شغل مواجه هستند در معرض آزار قرار میگیرند و همچنان آزار جنسی علیه زنان تازه کار بیشتر از زنانی است که در محیط کار از سابقه بیشتری برخوردار اند.
در بحث آزار جنسی عواملی مثل تحصیلات، وضعیت تأهل، مرتبه شغلی، درآمد و نوع محیط کار از مؤلفههای تأثیرگذار است و همچنان آزار جنسی در بخش محیط خصوصی کار نسبت به محیطهای کار دولتی و نیمه دولتی بیشتر است زیرا در بخش خصوصی بعضاً نظارت دقیقی بر رفتار کارمندان وجود ندارد و در گزینش کارمندان دقت چندانی نمیشود. عواملی مانند ساعات کار طولانی و تعداد محدود کارکنان در این ارتباط مؤثر است، تعداد محدود کارکنان و محیط خلوت زمینه مساعد را برای آزار جنسی مساعد میسازد.
در محیط ای که تعداد مردان بیشتر از زنان باشد احتمال وقوع این آزار افزایش مییابد. زنان در مشاغلی که مردان بر آن مسلط هستند بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرند. بحث سلسهمراتب و تعداد مردان حاضر در محیط کار مؤثر است.
مردانی که در سطوح پایینتر اجتماع قرار دارند و عموماً جز کارگران و کارمندان هم رتبه محسوب میشوند در ارتباط با آزار جنسی فرد قربانی با یکدیگر همکاری میکنند و آزار جنسی بیشتر در مکانهای رخ میدهد که مناسبات قدرت در میان زنان و مردان بهشدت نامتعادل است.
ویژهگیهای رفتاری قربانیان مانند سادگی، نداشتن جرأت اعتراض، کوتاه آمدن، در مواردی اعتماد کردن بیش از اندازه، درد دل کردن و صمیمی شدن با مجرم در افزایش احتمال وقوع چنین آزارها میتواند مؤثر باشد.
عدم تمایز جنس از جنسیت از سوی برخی از مردان آزارگر نیز زنان را در محیط کار مورد آزار قرار میدهد زیرا این مردان به زنان در محیط کار بهعنوان سوژههای جنسی و تأمین کننده نیازهای خود مینگرند؛ به نظر میرسد تفاوت زیادی میان زنان و مردان نسبت به درک نوع آزار جنسی وجود دارد برخی از رفتارها که از دیدگاه زنان آزار محسوب میشوند در دیدگاه مردان بر اساس همان نگاه شی انگارانه فقط یک شوخی است.
استراتیژی زنان در برابر آزارهای جنسی به سه دسته فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم میشوند که بیشترین نوع استراتیژی مورد استفاده، مقابله فردی است. در مقابله فردی زنان از شیوههای سکوت، مدارا، تغیر رفتار، اعتراض، مجاب سازی فرد آزاردهنده و ترک محیط کار استفاده میکنند. از استراتیژی ناکارآمد سکوت هنگامی استفاده میشود که قربانی به شغل و درآمد نیازمند باشد و فرد آزار دهنده در جایگاه بالاتری قرار داشته باشد.
برخی زنان به علت ساختار خانوادگی و اجتماعی مردسالارانه موجود در جامعه با این تفکر وارد محیط کار میشوند که مردان از آنها بیشتر اند و از پایگاه و قدرت بالاتری برخوردار هستند همین نگاه باعث میشود که آنها نگاه فرودستی به خود داشته باشند و در برخی از مواقع در برابر این نوع آزارها از خود واکنشی نشان نمیدهند و سکوت اختیار میکنند. این نوع برخورد ناشی از ترس از دست دادن شغل و آبرو است. از سوی دیگر تفاوت پذیر شدن دختران و پسران در جوامعی مانند افغانستان سبب شده که زنان دائماً مراقب اعمال خود باشند و در صورت وقوع آزار جنسی خود و همجنسان شان را مقصر اصلی این خشونت تلقی کنند و در صورت وقوع آن آزار "خودسرزنشی" مینمایند. تبعیض زن علیه زن بنا بر خصومت و رقابتهای منفی عدهی از زنان را معتقد مینماید که رفتار ناشایست زنان دیگر زمینه قربانی شدن آنها را فراهم کرده است درحالیکه این نوع از آزار مانند تمام خشونتهای دیگر به دلیل عدم موازنه قدرت و تبعیضهای دامنه دار جنسیتی و سلطه جویی روی میدهد.
در بسیاری از کشورها مطابق با قوانین، آزار جنسی بهشدت منع شده و مجازات سنگینی را به دنبال دارد اما عدم اعتماد زنان به سیستم قضایی باعث میشود که تمایل چندانی به شکایت وجود نداشته باشد زیرا بعضاً این سیستم را جزیی از نمادهای مردسالارانه موجود در جامعه میدانند.
از سوی دیگر زنان مجرد جوان به علت نگرش سنتی حاکم بر جامعه و ترس از متهم شدن کمتر اقدام به گزارش دهی در مورد آزارهای جنسی مینمایند و حتی خانوادههای شان را در جریان همچو موضوعات قرار نمیدهند درحالیکه زنان مسنتر و متأهل از شجاعت بیشتری برای گزارش چنین آزارها برخوردار هستند.
هرچند در افغانستان برای بار اول قانونی در مورد آزار و اذیت زنان و کودکان نافذ گردید. هرچند تا حال در مورد انفاذ قوانین مربوط به رد خشونت علیه زنان باوجود تقاضاهای مکرر نهادهای جامعه مدنی و زنان پیشآهنگ، حکومت افغانستان کوتاهی به عمل آورده است. دولت افغانستان بنا بر نفوذ جنگسالاران و سنتهای ناپسند در جامعه آزاردهندگان را بنا بر وابستگی آنها به افراد صاحب نفوذ در مقامات دولتی مجازات نکردهاند. بنا بر آن آزار و اذیت زنان تاکنون بهمثابه یک معضل و پرابلم جدی در برابر مردم و طور خاص زنان کشور قرار دارد که باید برای رفع این معضل و زدودن این لکه سیاه از جبین اجتماع و مجازات عاملان آن؛ تلاش و مبارزه پیگیر و منسجم صورت گیرد. مبارزه علیه خشونت و آزار جنسی زنان جزی از وظایف و مکلفیتهای نیروهای ترقیخواه و احزاب و سازمانهای ملی- دموکراتیک محسوب میگردد تا در جهت افشای بهموقع عوامل و زمینههای این پدیده نامیمون و راههای محو آنها مبارزه نمایند.