ناف زمین؛ زیر پای من است؛ قبول نداری گز کن!!

 تیتر های خوانش

 در فکاهی ها؛ مسایل مهم بشری مطرح است:

 کدام دین، اسلام است؟

 تنها در هند 3000 خدا و گاد و بگوان پرستیده میشود:

 دین با مرگ رابطه دارد:

 قصه ها و آیین های دین های فراوان مشابه است:

 مسلمانان از اسلامِ عندالله خبر ندارند:

 علمای سوء؛ اسلام را هم؛ کروی ساخته اند:

 هیچ دین در دنیا به اصالت نخستین نمانده است:

 جهاد فی سبیل الله! از توحش کلیسایی تا جهانخواری عربی:

 اغلب شنیده اید که از ملا نصر الدین پرسیدند:

 ناف زمین کجا خواهد بود؟

 اندکی خود را جابجا کرد؛ فرمود:

 همین جا زیر پای من است؛ اگر قبول ندارید؛ گز کنید!!!

 ****

 در سطح؛ این پاسخ نه تنها به عقل عامیانه؛ بلکه به عقل ریاضیاتی و هندسی هم درست است. چون زمین ساختمان کروی دارد؛ وقتی کره را از تمامی خطوط فرضی گز کرده بیایید، زیر پای ملا نصرالدین؛ مرکزیت می یابد و مصداق «ناف زمین» می گردد. پس؛ درین ادعا مشکلی نیست!

 ولی مشکل وقتی غول آسا نمو دار میگردد که ملا نصرالدین؛ در هر کجای کره زمین که بایستد؛ بازهم نتیجه گز کردن ها؛ کماکان در زیر پای او؛ مرکزیت می یاید!

 لذا دیگر نقطه زیر پای ملا نصرالدین؛ «ناف زمین» نیست بلکه خود شخص ملا نصرالدین «ناف زمین» است.

 از آنجا که ملا نصرالدین؛ فردی از افراد بشر است؛ لذا به این حساب گز و پل تمامی خطوط فرضی سراسر کره زمین تا به زیر پای هر کدام از افراد بشر؛ به همان نتیجه "زیر پای ملا نصرالدین" ختم میگردد و هرکدام از تمامی این افراد؛ اگر در هرجای کره زمین جابحا شوند؛ بازهم نتیحه گز کردن ها تا زیرپای شان همان میشود که پیشتر دیدیم.

 لذا هیچ نقطه زمین زیر پای هیچ کس در سراسر کره زمین؛ «ناف زمین» نیست و برعکس عیناً مانند ملا نصرالدین؛ هریک از افراد هفت ملیاردی (کنونی) بشر، یک «ناف زمین» است.

 پس «ناف زمین» هفت میلیارد عدد است؛ پس کره  زمین هفت ملیارد «ناف» دارد!!!

 از اینکه نتیجه گز کردن های ما تا به زیر پای هر جانور دیگر در کره زمین؛ هم عین چیز میشود یعنی هر جانور دیگری هم مانند فرد بشر «ناف زمین» قرار میگیرد؛ لذا عدد «ناف های زمین» بیحساب و بیرون از شمار میگردد.

 به یک عبارت دیگر؛ تمامی نقاط کره زمین؛«ناف زمین» استند و دست کم کلیه سطوح خشکی و آبی کره زمین تشکیل شده است؛ از تعداد بیشمار و بیرون از حساب «ناف» ها!!!!

 در فکاهی ها؛ مسایل مهم بشری مطرح است:

 درست است که اینجا ما با یکی از فکاهیات ملانصرالدین مقابل استیم ولی درین فکاهی و بیشترین فکاهیات عالم؛ مسئله های بس مهم موجود نزد بشر است که طرح میگردد و عمداً پاسخ های احمقانه یا کودکانه که به آن داده شده و میشود؛ مورد تمسخر قرار میگیرد؛ چه بسا خود مسئله ها هم آمیخته با مغلطه هاست.

 از جمله همین سوال «ناف زمین کجا خواهد بود؟» مسئلهِ با مغلطه یا مغلطه دار است؛ اینکه بجویم «ناف زمین» کجاست؛ چه ضرور است و چه بیش و کمی در زندگانی و مرگ ما می آورد... اصلاً آیا زمین میتواند «ناف» داشته باشد؟

 چرا باید زمین «ناف» داشته باشد....؟؟؟

 ************

 درین روزگاران؛ عمده ترین مسئاله ما افغانستانی ها و ما «مسلمانها» گویا «نظام اسلامی» است و «دین اسلام» و «شریعت اسلام»!

 از جمله؛ به تازگی جناب مصباح هراتی هم سعی فرموده اند به این پرسش؛ پاسخی ارمغان نمایند. توجه فرمائید؛ بسیار بسیار خواندنی و دلچسپ است:

 http://afghanpaper.com/nbody.php?id=166226

 کدام دین، اسلام است؟

 

کدام دین، اسلام است که طالبان و یا دیگران آن را ادعا می کنند که ما دین اسلام را می خواهیم پیاده نماییم و در راه پیاده کردن دین اسلام مردم را می کشند و میزنند، زندان می کنند و تبعید می کنند و انفجار و انتحار و ترور می نمایند 

تاریخ انتشار:   ۱۰:۲۷    ۱۳۹۹/۱۱/۱۶

کد خبر: 166226

منبع:

پرینت

 

 این روزها طالبان در تهران و قبلا هم در جلسه صلح قطر ادعا می کنند که ما حکومت اسلامی میسازیم‌ و جنگ ما در افغانستان برای حکومت اسلامی می‌باشد.

 قرآن هم همین را می گوید که؛ (ان الدین عند الله الاسلام‌) همان دینی که نزد خداوند است، اسلام است.
سؤال این است که کدام دین، اسلام است که طالبان و یا دیگران آن را ادعا می کنند که ما دین اسلام را می خواهیم پیاده نماییم و در راه پیاده کردن دین اسلام مردم را می کشند و میزنند، زندان می کنند و تبعید می کنند و انفجار و انتحار و ترور می نمایند.

 همین آیه شریفه فوق می گوید: که همان دینی که پیش خداوند (الله) هست اسلام است. نه دین شما.
پس اینچنین برداشت می شود که دین و مذهبی که پیش مسلمانان هست، اعم از سنی و شیعه و در کل تمام مذاهب و شاخه های منشعب از دین اسلام و همچنین ادیان دیگر (یهودی ها و نصرانی ها و زردشتی ها و...) با دین خداوند (الله) فرق دارند.

 باید هم فرق داشته باشند چرا که هر کدام از مذاهب و ادیان ادعا می کنند که دین آنها اصل و درست است و دین و مذهب طرف مقابل آنها باطل است.

 پس نمی شود که دین خداوند در بین این ادیان و ‌مذاهب مسلمانان باشد. چرا که بسیار اتفاق می افتد و بسیاری از مسلمانان و غیر مسلمانان، زنان و اقلیت های قومی و زبانی و مذهبی همدیگر را با ذکر روایات و حدیث و آیه های قرآن و کتب اسمانی و تفسیری و اجتهادی و برداشتی خود، تکفیر می کنند و جواز قتل شان را می دهند و آنها را از حقوق سیاسی و اجتماعی شان منع می کنند و یا اگر هم این کار را نمی کنند به خاطر برخی مصلحت ها هست و الا روزش که برسد آنها بر اساس همان روایات و اجتهاد و تفسیر خود کار خود را می کنند.

 پس نتیجه این می شود که تمامی دین‌ها و مذاهبی که در دست بشریت هست باطل است و دین خدا در بین این همه ادیان و مذاهب نا پیدا می‌باشد.

 چرا که؛ دینی که؛ (عندالله) پیش خداوند جل جلاله هست در آن، قتل و تکفیر و توهین و تحقیر و شکنجه و عذاب و زندان و درجه دوم دانستن دیگران نمی باشد.

 دین خدا شیعه و سنی و یهودی و نصرانی را و نیز زن و مرد را در نفرت و توهین و تحقیر و تحصیل و سواد و شهروندی و حقوق بشری از هم جدا نمی کند، دین خدا، معیار را مسلمان بودن و تقوی و فضیلت و عدالت و رحمت و‌ مروت و مهربانی انسان‌ها با همدیگر می داند و شعار آن این است که (و لقد کرمنا بنی آدم) ما فرزندان آدم را از خود دانسته و‌ گرامی می داریم.

 بله ‌درست است دین واقعی و حقیقی و لوح محفوظی (عندالله) در پیش خداوند و انبیاء علیهم السلام هست و مسلمانان از آن خبر ندارند.

 ادیان اسلام، یهودیت، مسیحیت، زردشتیت و مذاهب موجود همانند شیعه و سنی و وهابی و داعشی و طالبان و القاعده و... و یهودی و نصرانی اینها قرائت ها و تفسیرها و برداشت های خود آنها از دین و مذهب هست و هر کدام قرائت خود را بر حق و‌ واقعیت و درست می دانند و بقیه را بر باطل می شمارد.
اگر چنین است که برداشت و قرائت شما از دین و مذهب تان درست باشد پس چرا برداشت و قرائت دیگران از دین و مذهب شان درست نباشد؟ شما از کجا آمدید که دیگران نیامدند؟ اگر کشتن و تکفیر دیگران نظر به دلایل شما درست است چرا کشتن و تکفیر دیگران، شما را، درست نباشد؟

 مگر قانون اساسی افغانستان و ایران و پاکستان و سعودی و... اسلامی نیست، که طالبان و داعش و القاعده و... میخواهند این کشور ها و قوانین آنها را اسلامی بسازند و مردم را مسلمان کنند.

 ...........................
پس هیچ دلیلی ندارد تا کسی بنا بر قرائت خود از دین، ادعا کند و دست به قتل و توهین و تهدید دیگران بزند و حقوق سیاسی و بشری و اجتماعی، زنان و مردان و مسلمان و غیر مسلمانان و اقلیت های قومی ‌‌و مذهبی را ضایع گرداند و یا حکومتی بسازد که دیگر اقشار سیاسی و اجتماعی و مذهبی و زنان خود را در آن نبینند و یا حکومت که حق همه مردم هست متعلق به یک قوم و دین و مذهب و جنسیت خاص باشد.                    (مصباح هراتی)

 https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=&cad=rja&uact=8&ved=2ahUKEwjyvaOVyenuAhWRtlkKHdlKBzMQFjADegQIDxAC&url=http%3A%2F%2Fafghanpaper.com%2Fnbody.php%3Fid%3D166226&usg=AOvVaw3IbKRRubFt0sZE1HpM7dUW

 *****************

 مسلم این است که احساسات و عواطف و عقاید جناب مصباح و طرح و حلاجی شجاعانه مسئله مطروحه از جانب ایشان بسی گرامی و قابل تقدیر و تمجید است. به حکم قرآنی «لیس للانسان الا ماسعی»* ایشان سعی و مجاهدت جمیله خویش را در زمینه انجام داده اند. در یک کلمه؛ کدام اما و اگر و خدای نخواسته مغلطه ای در بحث و کلام ایشان نیست!

 فقط سخن بر سرِ سوال اساسی ایشان است که عنوان مقالت خویش قرار داده اند؟

 در واقع این سوال؛ سالها و قرن ها پیش از به دنیا آمدن جناب مصباح و ما و شما وجود داشته و مطرح بوده است؛ مگر پاسخ هایی که به آن عرضه و بر عرب و عجم و سایر توده های بشری قبولانده شده است؛ ماهیتاً و نتیجتاً چندان تفاوتی با پاسخ به سوال «ناف زمین کجا خواهد بود؟» نداشته است و ندارد!

 بیائید عمیقتر برویم!

 راستی راستی راستی؛ «کدام دین؛ اسلام است!»

  تنها در هند 3000 خدا و گاد و بگوان پرستیده میشود:

 مؤرخان و باستانشناسان طبق اصول علمی ثابت ساخته اند که گونه های بشری منقرض شده مانند نئاندرتال ها هم آئین هایی داشته اند که همانا مقدمات «دین» است؛ سپس قبایل اولیه طی میلیونها سال تا قرون وسطی هزاران دین و خدایان اولیه را به وجود آوردند و به پرستش گرفتند. ادیان اولیه ماقبل دین های ابراهیمی چنانکه هموطنانی در کامینت ها بر مقاله جناب مصباح نوشته اند؛ همین اکنون نیز در قبایل و مردمان بدوی ی موجود در جنگل هایی چون آمازون به قوت رایج است. رویهمرفته دنیا متجاوز از هفت میلیارد نفوس دارد که هزاران دین و شعب و فرق دینی دارند؛ طبق گفته شیخ محمد صالح پردل یکی از سخنوران دانشمند معاصر؛ تنها در هندوستان 3000 خدا، گاد و بگوان پرستیده میشود.

 درین میان کمتر یا بیشتر از یک و نیم میلیارد یا یک پنجم بشر فعلی دارای دین اسلام قلمداد میشوند که به هزاران فرقه و قرائت خورد و بزرگ مخالف و متضاد با هم؛ متفرق میباشند و تمامی نیز دارای «نظام و دولت اسلامی» نیستند بلکه اتباعِ «نظام ها و دولت ها»ی  دیگران هستند و اغلب هم پناهنده و زیر چتر کشور های غربی میباشند و متباقی نیز «از بی چادری به خانه مانده اند» و به مجرد یافتن امکانات از چنگ «نظام ها و دولت های اسلامی» میگـریزند و با قبول خطرات مرگ و غرق شدن به بحر ها و افتادن به چنگ درندگان انسی و جانوری.... میروند که در سایه «نظام ها و دولت های غیر اسلامی» بیاسایند و بیارامند و دانایی و توانایی بیابند!!

 بدینگونه در بشریت چیز هایی به نام «دین» هست و بوده است و در آینده نیز خواهد بود. ولی اینکه دین چیست و چرا هست، پاسخ و تعریف دنیاپذیر و حتی اکثریت پذیر ندارد.

 دین با مرگ رابطه دارد:

 دانشمندانی میگویند که دین؛ در آدمیان با «مرگ» رابطه دارد. چرا که آدمی با تکامل ذهنی خویش؛ به کشف «مرگ» نایل گردیده و آنرا چون معمای خطیر همیشگی برای خویش دریافته است، لذا دین اساساً تدابیر و آیین های جادویی آدمی در قبال مرگ و میرایی و فناپذیری میباشند. هیچ جانور دیگر عالم تا کنون به سطح بشر با مسئاله مرگ و میرایی و فناپذیری روبرو نمی باشد؛ چرا که هنوز به این سطح هوش و ادراک نرسیده است.

دین در گذشته ها و در دورانهای غارنشینی و شبانی و شکارگری آدمیان، در دوران های مقهوری ایشان در قبال طبیعت و نیرو های طبیعی، در روزگارانی که تجمعات بشری قبیلوی و عشیروی بوده است؛ به وجود آمده و نضج یافته است و سپس همانند میراث نیاکان به آیندگان انتقال کرده رفته است.

 لهذا دین از کدام آسمان به فرد آدمی اعم از کودک و جوان و پیر نازل نمیشود؛ بلکه مانند وطن و قبیله و جامعه و سنت ها و عنعنات... امر جبری و ارثی است. فرد بشری؛ اگر در جامعه هندویی بار آید، هندو میشود؛ در جامعه اسلامی بار آید مسلمان و در جامعه مسیحی بار آید مسیحی و الی نهایه.

 قصه ها و آیین های دین های فراوان مشابه هم است:

 طی مطالعات اندک دقیق ثابت میشود که قصه ها و آئین ها و بکن نکن های دینی میان هزاران دین مشترک و مشابه استند؛ دین های آسمانی ابراهیمی بر مبنای دین ها و اندیشه های سومری و بابلی و یونانی و زردشتی ... استوار اند و در عین حال سنت ها و باور های کهن قبایل یهودی و "اعراب جاهلی" را «امضا» و آیین گردانیده تداوم بخشوده اند. چنانچه آیین حج کعبه و پرستش حجرالاسود و قربانی کردن و حتی نماز و روزه و زکات... سنت های «اعراب جاهلی»(مشرکین) بوده، بهشت و دوزخ و رستاخیز و صراط (چینوات پهل) و نجات دهنده آخر زمانی و اهریمن و اهورا و امشاسپندان(فرشتگان) ... در دین زردشت پارسی با اسلام عربی تطابق شگفت انگیز دارد.

 جناب مولوی مصباح هروی؛ چنانکه خواندید؛ به اتکا به آیه قرآن تصریح کردند که دین نزد الله و در «لوح محفوظ» دین اسلام است. حسب قرآن اولین مسلمان حضرت ابراهیم پیامبر میباشد و به تأویل دیگر تمام ادیان ابراهیمی؛ همانا اسلام است که شامل یهودیت، داوودیت، مسیحیت، محمدیت؛ و نیز حنفیت، رحمانیت و رحیمیت میگردد که از جمله در ترکیب «بسم الله الرحمان الرحیم» مزج دیانت محمدی گردیده است. جریات دینی اخیر الذکر همزمان با نبوت حضرت محمد و حتی پیشتر در شبه جزیره عربی موجود بودند.

 مسلمانان از اسلامِ عندالله خبر ندارند:

 روی همین حقایق؛ شاید جناب مصباح هراتی حکم کرده باشند که «بله ‌درست است دین واقعی و حقیقی و لوح محفوظی (عندالله) در پیش خداوند و انبیاء علیهم السلام هست و مسلمانان از آن خبر ندارند.»

 اینکه الله تعالی برای مسلمانان به شمول پیامبر اعظم شان؛ از علم (دین) مقدار اندکی داده است و ایشان به غیب الهی کوچکترین دسترسی ندارند؛ نُص صریح قرآنی دارد. لذا هیچ مسلمان و فرقه و شعبه و شخصیت مسلمان؛ طبق قانون اساسی اسلام یعنی قرآن مجید؛ ادعای دسترسی به غیب و ارتباط با الله و ملکوت و نمایندگی از طرف خدا و ماورالطبیعه را داشته نمیتواند. بنابرین «اسلام» هر مسلمان عبارت میشود از فهم «معنای قرآن» توسط وی. قرآن که مخاطبش قوم عرب در زمان و مکان معین 1400 سال پیش؛ در لفظ عربی ی همانوقتِ قریشی از زبان پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی شنیده شده و با مشکلات زیاد و امکانات کم و کمترینِ عصر پیامبر؛ مکتوب شده و به طریق انسانی که جایز الخطا و وسوسه پذیر وغیره میباشد؛ نشر و تکثیر گردیده است.

 علمای سوء؛ اسلام را هم؛ کُروی ساخته اند:

 ولی به خصوص «علمای سوء ـ به سخن حضرت سیدجمال الدین افغانی» و درباریان امپراتور ها و پادشاهان نامنهاد مسلمان؛ در درازای 14 قرن گذشته؛ و مزیداً سیلی از جواسیس عالم نمای استعمار و امپریالیزم به ویژه در دو سه قرن اخیر؛ از قران و «معارف اسلامی» خاصتاً سیره نبوی و احادیث و روایات؛ چیزی عیناً مانند زمین؛ کُروی ساخته اند. لهذا «اسلام» اینان؛ هم مانند زمین «ناف» دارد و «ناف» اسلام نیز در زیر پای هر کدام از این جنابان است.

 همانگونه که در مورد کُره زمین؛ گز و اندازه و محاسبه میکردید؛ در زیر پای هر مدعی به مرکزیت میرسیدید و همو را ناف زمین می یافتید؛ مدعیان رنگارنگ اسلام و جهاد فی سبیل الله و نظام اسلامی و الهی؛ حتی تک تک همه به یکسان «ناف اسلام» می برآیند یعنی هرکدام انبوهی از موئیدات و پشتوانه ها را در منابع تراکم کرده اسلامی به نفع خویش می یابند و می تراشند و تآویل و تفسیر میکنند وانگهی با زور سلاح و جنگ افزار های موحش مدرن و کفری و تکنیک های دهشت افگنی و تروریستی امروزی ی اغلب غربی بر خلق الله تحمیل میکنند که شرح مختصر ولی تمام نمای آنرا جناب مصباح هروی پیشکش کرده اند.

 هیچ دین در دنیا به اصالت نخستین نمانده است:

 البته هیچ دیانتی در دنیا به اصالت نخستین و قدیمه خود نمانده است که بیشترینه تمرکز به تزکیه نفس و مکارم اخلاق فردی و اجتماعی و جلب خیر و دفع شر و انهماک بر کسب حسنات در دنیای پس از مرگ داشتند.

 با تقسیم جوامع به طبقات و ازدیاد فاصله میان غنی و فقیر و حاکم و محکوم، عبادی ترین و ریاضتی ترین دین ها؛ آلوده به سیاست و قدرت حاکمه شدند و حتی بر خلاف ماهیت و هدف و جوهر دیانت و عبادت و وقف برای آخرت، مدعی خکومت و دولت و دنیا داری گردیدند.

 در قرون وسطی در اروپا کلیسا ها قدرت حاکمه را متصرف شدند و مسیحیت را به پلیدترین وجه به گند کشیده عاملی برای جنگ و غارت و تاخت و تاز و قتل و کشتار گردانیدند. نتیجه و معنا و ماهیت این «نظام الهی!مسیحی» کلیسایی و دینی را در تاریخچه های مخوف «تفتیش عقاید» و «جنگ های صلیبی» می یابید که عمدتا با شعار جهاد در راه خدا(جهاد فی سبیل الله)؛ فجیع ترین جنایات علیه بشریت را توجیه میکردند.

 در نیمه دوم قرون وسطی؛ به مجرد قتل محمد پیامبر اسلام؛ جعل حدیث و تغییر و تأویل سیاسی سنن و باور های محمدی به راه افتاد. همه چیز زیر نام خلافت و جانشینی محمد پیامبر به سیاست و دنیا داری محض تعویض شد؛ حاکمیت به بهانه تفوق و افضلیت قبیلوی قریش غصب و تصرف گردید. جریانات به حدی انحرافی و رسوا و بیداد گرانه بود که منجر به خروج هزاران نفر از دین اسلام شد؛ دوران خلافت اول؛ به جنگ ها علیه ترک کردگان مسلمانی سپری شد و در شبه جزیره عرب حمام خون به راه افتاد. اینهمه را به نام جهاد فی سبیل الله انجام دادند که در تاریخ مشهور به «جنگ های رده» میباشد.

 جهاد فی سبیل الله! از توحش کلیسایی تا جهانخواری عربی:

 در خلافت دوم که از جنگ های رده فارغ شده بودند؛ برخلاف وصایا و آمال حضرت محمد که آیین خودش را تنها و منحصر به جزیرة العرب می خواست؛ بنای تاخت و تاز بر سرزمین های پُرثروت و پُرنعمت دیگران را بازهم با شعار الله اکبر و حهاد فی سبیل الله گذاشتند و با قتال و وحشت و غارت و برده گیری و کنیز سازی.... بر شرق و غرب یورش بردند.

 بدینگونه دیانت اسلام به ایدئولوژی و سیاست نامنهاد اسلامی مبدل شده جهانگشایی و استعمار و استبداد و انسان کشی و عالم سوزی را «نظام اسلامی» خواندند.

 اینک پاسخ بسیار روشن «کدام دین؛ اسلام است؟» با دقت قرآنی و تاریخی؛ این است که:

 همان دین که همراه با حضرت محمد پیامبرش به گور اندر شده است!

 دین راستین اسلام؛ با بانی و داعی مقتول و اهانت شده اش؛ از دنیا رفته و گویا نسخ شده است. حتی قرآن با گذشت دهه ها و به روایاتی با گذشت دو قرن؛ استنساخ و تدوین و با حکم حکومتی تحمیل گردیده در حالیکه ده ها نسخه موجود از قرآن در زمان حضرت عثمان خلیفه سوم از سراسر قلمرو نظام اسلامی جمع آوری و با حکم حکومتی حریق و خاکستر گردانیده شده است!

 کسی که تاریخ و روایات و منابع سندی دین اسلام خود را نخواند و نداند؛ «نادان» است و به حکم صریح همین قرآن که به ما رسیده است؛ «نادان؛ مسلمان نیستً!»**

 احتجاجات پیرامون اینکه «یا نادان؛ مسلمان نیست؛ یا مسلمانی (ادعایی) نادانی است» را اینجا بخوانید:

 http://www.ariaye.com/dari12/siasi/eftekhar3.html

         وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ﴿۳۹﴾ سوره النجم

 **ـ نادان تنها مؤمن است یعنی دارای باور و ایمان تقلیدی و میراثی کور.