تا بکی حرف و شعار انگیختن
یک عمل بهتر بود از صد سخن
طوری که معلوم است بهرغم کوششها و مبارزه خستگی ناپذیر در راه خدمت به مردم افغانستان با مسؤولیت پذیری و تعهد در پیشگاه مردم، ظاهراً از مردم فاصله داریم. هرچند باتحمل دردهای جانکاه غربت، احساس مسؤولیت و عشق خدمت به مردم همیشه در خون و شریان ما جاریست ولی دوری از دامان وطن چه از روی ناگزیری یا در نتیجه جنگهای تحمیلی، تجاوزات خارجی، ناامنی، تغیر نظام و یا به هر دلیل موجه ای که باشد، در واقع هزاران کیلومتر دوری از خاک وطن بر ما تحمیل گردیده است که این وضع فاصله زمانی و مکانی ما را با بدنه اصلی نفوس کشور مشخص میسازد.
امپریالیزم جهانی که جنگ، ناامنی و بربادی کشورها خصیصه ذاتی آن میباشد، با راه اندازی جنگهای خانمانسوز و با افسانه سراییهای مذهبی و نیرنگهای قومی، سمتی، لسانی، نژادی و غیره، ابتدا کشورهای مورد نظرشان را با مشتعل ساختن جنگ داخلی و حتا لشکر کشیهای سنگین، به خاک و خون کشانیده و از سکنه خالی میسازد، پس از آن میراثهای پر غنای تاریخی مادی و معنوی وزیر بناهای اقتصادی را توسط نوکران زر خرید خود نابود کرده و ثروتهای زیر زمینی و سرزمینی آن کشورها را به تاراج میرسانند و بر نفوس باقیمانده زخمی، مریض، خسته از جنگ و گیرمانده در میان خون و آتش، بهوسیله گماشتگان گوش بهفرمان خود حکمروایی میکنند.
افغانستان یکی از مهمترین قربانی جنگهای تحمیلی بوده است که در نتیجه بیش از سی سال جنگ، هست و بود کشور در گرداب نابودی فرو رفته و مردم در شرایط ناامنی ودر میان خون و آتش بهسختی نفس میکشند. چنانچه حوادث خونبار تاریخ نشاندهنده آن است که سیهترین دوران آن زمان شکل گیری روند عقب گرایی با پیدایش گروهای واپسگرا و رویش آن در سرزمین مرده ریگ پاکستان، پای تجاوز گران شرق و غرب جهان و اجیران مزدور پاکستانی را به کشور ما کشانید.
و اما تلخترین فصل تاریخ، شدت گیری دسایس ارتجاع و استعمار بود که منجر به فرو پاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حاکمیت مردمی آن گردید و در قبال خرابی اوضاع و فرار مغزها بیش از پنج میلیون نفوس کشور به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده ودر قارههای جهان به شکل آواره بسر میبرند. و اما بهرغم دسایس ارتجاع و استعمار و فرو پاشی حزب د خ ا و حاکمیت مردمی آن، هیچ توفان مدهشی نتوانست چراغ جنبش ترقیخواهی در افغانستان را خاموش سازد؛ زیرا وطنپرستان مسؤول و متعهد از همان آغاز، با کار پیگیر و خلاق سیاسی، با بسیج نیروهای پراگنده و از هم پاشیده ح د خ ا و تشکل دوباره اعضای سابقه دار حزب و سایر روشنفکران وطنپرست وحدت خواه و همبسته، توانستند پرچم مبارزه را در داخل کشور و بیرون از آن خاصتاً در قلب اروپا در اهتزاز در آورند.
و اما تداوم جنگ و ناامنی در داخل کشور جان صدها هزار هموطن ما را گرفت عده کثیری را معیوب و مجروح ساخت همچنان فقر، جهل، مرض بیکاری، بیماری، بی سرنوشتی اعتیاد به مواد مخدره از پیامدهای مدهش جنگ است که با موجودیت دولت ضعیف، مریض، ناکار آمد، و فرمایشی، نتنها مشکل مردم حل نگردیده است بلکه روز تا روز تشدید مییابد طوری که معلوم است دهشت افگنان و تروریستان پرتاب شده از خارج و زورمندان منطقوی وضع امنیتی را به چالش کشیده و مردم را به گروگان گرفتهاند. با این حال اوضاع نابسامان کشور از سربریدنها، قتل و غارت، شکنجه و تجاوز، حق تلفی و قانون شکنیها حکایت دارد. ازین رو ادامه حیات و تحمل زندگی برای مردم در زیر پاشنههای دهشت افگنان تروریست دشوار گردیده است که پیامد آن اخیراً آواره شدن هزاران نفر هموطنان ما به کشورهای اروپایی میباشد.
جریان مهاجرت نشاندهنده آن است که فشار جانکاه کشورهای مسیر مهاجرت بر پناهجویان هموطن ما و کشاندن عدهای از مهاجران به گروگان گرفته شده به جنگهای سوریه و دیگر کشورهای عربی و زندانی شدن مهاجران هموطن در کشورهای پاکستان، ایران، یونان و دیگر کشورها، غرق شدن کشتی مهاجران هموطن در آبهای مدیترانه و ناپدید شدن پناهجویان بیدفاع در راه سفر و آوارگی، لکه ننگی است بر جبین مسؤولین امور و خاصتاُ کسانی که با سنگ اندازی در امر پذیرش پناهجویان هموطن در دیگر کشورها، سرنوشت آنها را به بازی گرفته و حتا مقامات داخلی و خارجی را به اخراج و عودت قسمی آنها و آنهم در چنین شرایط جنگ و ناامنی تشویق و ترغیب میکنند.
و این در حالی است که هموطنان پناهجوی در راستای سفر و مهاجرت، باتحمل مشقات راه، تلفات جانی و با از دست دادن اقارب و اعضای خانوادههای شان، توانستند به حالت نیمه جان خود را به کشورهای اروپایی برسانند و بیشترین تمرکز آنها به کشور آلمان است که به نسبت تراکم پناهجوی عدهای از آنها که مشتمل بر زنان، مریضان و کودکان میباشند، در زیر خیمهها در سرمای سرد ودر شرایط سخت و هولناک بسر میبرند. آنان در چنین آبوهوای سرد شبیه زمستان به حالت مریضی، در انتظار سرنوشت شان، روزهای دشواری را پشت سر میگذرانند. گفته میشود تعدادی از آنها در خطر دیپورت قرار دارند.
ولی سازمانهای حزبی و نهادهای اجتماعی ما بهجز عده انگشت شمار، هیچ عضو حزب و یا سازمان اجتماعی به این مردم آواره، مصدر خدمت و همکاری نشده ودر رابطه پشتیبانی از آنها با نشر اعلامیهها، پیامها و مضامین محدود بسنده میکنند. اگر ما مدعی کار با مردم هستیم و خود را خدمتگار مردم میدانیم اینها مردم ما هستند. و اگر مدافع آرمانهای والای خلق ستمدیده و بلا کشیده افغانستان هستیم که در آن تردیدی وجود ندارد، همینها مردم بلا کشیده و رنجدیدههایی هستند که بهسختی تمام تا اینجا رسیدهاند. اینها مشکلات زبانی و مشکل صحی دارند. آنها به همکاری و همیاری و کمک رسانی نیاز دارند. به ترجمان نیاز دارند. به دفاع از حقوق پناهندگی خود نیاز دارند. به رساندن صدای شان بگوش جهانیان نیاز دارند. به داکتر، دوا، نان و آب و لباس ضرورت شدید دارند. به احوال گیری و دلجویی نیازمند اند. اگر ما از وطن به دوریم ولی حالا مردم نزد ما آمدهاند و ما مکلف به همکاری با آنها میباشیم.
نمیشود صرف با صدور اعلامیههای مقبول و الفاظ شیرین، مشکل مهاجران هموطن تازه وارد را حل نمود. آنها مشکلات فرا وان دارند ولی ما در اطراف آن جمعامد بی سرنوشت اصلاً دیده نمیشویم. در صورتی که حزبيُ متعهد در محل بود و باش مهاجران رفت و آمد نداشته باشد چگونه میتوان از پرابلمهای ایشان باخبر شد و با آنها تماس بر قرار کرد و مفکوره سیاسی و راه نجات را برای آنها تشریح و توضیح نمود و چگونه او را به اهداف والای دادخواهانه معتقد ساخت و به ساختار سیاسی جلب یا جذب نمود. به گونه سؤال مطرح میشود که آیا درین زمینه کدام برنامه کاری در رابطه به مهاجران تازه وارد طرح و عملی گردیده است و با شورای مهاجران ما همکاری صورت گرفته است؟ اگر نی چرا با چنین بیتحرکی، جنبش دچار رکود گردد. بنا بر آن به تأکید باید گفت که اینها فرزندان مردم مصیبت زده افغانستان استند که بر اساس ظلم و ستمگریهای داخل کشور و جریان جنگ تحمیلی، مجبور به فرار از وطن گردیدهاند. اگر اینها به فرض محال در حساب مردم نمیآیند پس مردم کیست که به سراغ آن باید رفت.
بنا بر آن احترامانه پیشنهاد میگردد که در رابطه به چنین رویدادهای رقت آور، باید متعهدین و مسؤولین امور پروگرامهای عاجل، ضروری، هدفمند و مشخصی را در همکاری و مشوره با شورای محترم مهاجران روی دست گرفته و با پیگیری تمام وارسی نمایند که بر موجب آن هموطنان مهاجر ما مورد همکاری قرار گرفته و از حقوق حقهشان دفاع قانونی صورت بگیرد.
با درودهای رفیقانه
عبدالو کیل کوچی