انسانیت وفرهنگ انسانیت را در مکتب انسانیت میتوان جستوجوکرد زیرا انسانیت ملهم ازارزشها ومعیارهای اساسی ی است که درابعاد بزرگ پژوهشی، تحقیقی وتحلیلی قلم از توضیح وتشریح آن عاجز میباشد. چنانچه معاریف وتعاریف انسانیت باخصایل ذاتی و اساسی آن را انس، مهر ومحبت تشکیل داده وبر پایه ی بینشها، آفرینشها وانگیزه های روانی واحساس درونی با آمیزه ها، ارزشهای اساسی و خلاقیتهای بنیادی، روشنی، روشنگری، تفکر واندیشه، صداقت وعقلانیت، مولفات کاری وتحقیقاتی، ادراکی ومعرفتی، فرهنگی وعرفانی، آزاده گی وهزاران ارزشهای فلسفی وتحقیقاتی استوار است که مجموع پژوهشهای علمی، فلسفی جامعه شناسی وعلوم انسانی با وجود
پیشرفتهای اکادمیک در رابطه به شناخت انسانها تاهنوز در قدمه اول قرار داشته است
بنا بر آن برخورد خشونت آمیز با قشر زنان در واقع با خصایل وکرکتر انسانی در تضاد بوده موقعیت شخصیتی عوامل وعاملین موضوع مورد بحث را زیر سوال می برد.
دوم از نگاه حقانیت: برخورد با این مسُله براساس شناخت ورعایت کرامت انسانی وبادرنظرداشت حقوق انسانها برپایه ی معیار های انسانیت، ادراک واندیشه، تعاریف وتبلور ارزشهای ذاتی انسان با فلسفه ی حقانیت بربنیاد تامین وتساوی حقوق با تمام ابعادش که شیرازه وبنیاد روابط انسانی را تشکیل میدهد گروه انسانی را بکار مشترک وبخصوص خواندن ونوشتن، فراگیری علوم، رشد فرهنگی و بافت مرتبط ومتوازن اجتماعی سوق میدهد که برعکس آن با مختصات فوق الذکر درتضاد کلی قرارداشته وجوامع را بسوی انحراف میکشاند.
سوم از دید گاه عدالت: عدالت بر بنیاد برابری وتامین عادلانه ی حقوق وپابندی اساسی به اصول کلی جامعه شناسی وکاربست کلیه دیدگاه ها ی پسندیده و پدیده های موثر دریک چهار چوب قابل قبول ومنافع همه شمول با دید وسیع واحترام متقابل اجتما عی
وهمه جانبه میباشد که برعکس خشونت، موانع وبنبست را از خط السیرانسان بدور ساخته راه را برشد ترقی وتامین عدالت هموار میسازد.
در غیر اینصورت هرنوع برخورد ظالمانه با عدالت درتضاد بوده وجفا به حق انسان و وانسانیت وتاریخ افتخارات انسانی محسوب میگردد. درحالیکه افتخارات کاروفعالیت مشترک زنان بامردان بشکل گسترده وتاریخی از گذشته های دورتا به امروز بمیراث مانده است.
چنانچه در سر زمین مشترک ما آریانا و خراسان برای نخستین بار تمام راهکار ها و انگیزه ها ی کاری سنگر کارآفرینی و ایجاد مدنیت بزرگ در جغرافیای عظیم انسانیت بنا نهاده شد که در طول دوره ها وقرنها ی گذشته تاریخ گواه آنست که همواره زنان کشور دوشادوش با مردان در جبهه ی کار ومبارزه فعلانه شرکت داشته اند و نمونه های بارز آن با نام های آزاده زنان کشور همچون رابعه ها، راضیه ها، عایشه ها، ثریا ها وصدها هزار زن آزاده درکنار مردان باکار ومبارزه روشنگرانه خویش تاریخ آفریدند وهمچنان زنان آزاده چون ملالی ها، زرغونه ها، زهراها، ثریا ها، دکتوریس اناهیتا وهزاران قهرمان زن دیگر در سنگر نبرد علیه دشمنان افغانستان در شدید ترین جبهات جنگ پرچم مقدس آزادی را برافراشته نگهداشته افتخارات آفریدند.
زنان چیز فهم وآگاه کشور ما در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان رهبری سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بریاست دکتوریس اناهیتا راتبزاد درمبارزه بخاطر تامین حقوق مساوی زنان با مردان، ایحاد شوراهای مدافع حقوق زن درسرتاسر کشور، حق اعتصاب ومظاهره، اتحادیه ها، شرکت فعال درسنگر دفاع از وطن، حق تعلم وتحصیل داخل وخارج کشور، حق آزادی بیان، قلم، مطبوعات، حق کار و مشارکت در تمام رده ها ومواقف دولتی تا سطوح رهبری تامین کردیده بود که از دستاوردهای تاریخی آندوران طلایی میباشد.
واضحاً خلاقیت درونی انسان به درک وتشخیص کاربری وکارایی آن بستگی دارد. بنا بر آن اگر اینمجموعه نیمه ی از نفوس کشور همراه با مردان برشد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی برسد آنگاه
جامعه بر سکوی اهداف استراتیژی خود قرار میگیرد.
اما این گونه پیشرفتها برای ارتجاع وآمپریالیزم دور ازتحمل بوده که بر اساس دسایس ومداخله ی بیرحمانه ی آنها در وطن ما با ایجاد خشونت علیه زنان و ضربه زدن به شخصیت زن متاسفانه جواهر وگواهر انسانیت
لگدمال میشود. چنانچه پس از فروپاشی حزب د خ ا ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان همزمان با جابجایی گروه های جهادی در کشور بار دیگر زنان ودختران کشور از حق تعلیم تحصیل وحق کار محروم گردیده مکاتب
وموسسات شان به آتش کشسده شد. در چنین دوران سیاه ونکبتبار تاریخ زنان کشور با محرومیت از حق تعین سرنوشت خود همانند برده ها به کنج خانه زندانی شده وبا خشونت همه روزه دست وپنجه نرم کرده اند. بسیاری
از مادران مظلوم شاهد عقد جبری دخت صغیر خود بوده وبخشی از آنها در اثر نا امنی جان خود را از دست داده وبخش دیگر از زنان مجبور به ترک وطن گردیده اکثریت زنان کشور درحال فقر مرض گرسنگی بی خانمانی و بی
سرنوشتی بسر برده بخشی از آنها بخاطر نجات جان خویش حتا کودکان خود را بفروش میرسانند. گذشته از آن هزاران طفل صغیر کشور بجای تعلیم وتربیت بکارهای شاقه وفراگیری استعمال اسلحه مجبور ساخته میشوند و عده
ی بیشتر کودکان به گدایی کشانده شده اند.
در چنین حال و هوا که دل سنگ بحال مردم افغانستان گریه میکند. ولی گوش نا شنوای جهانیان وجوامع بین المللی نتوانستند کوچکترین صدای مظلومانه ی آنها را بشنوند و دردی از دردهای زنان رنجدیده ومردم ستمدیده کشور را مداوا نمایند. درین برهه ی حساس زمانی بر آگاهان امور، دلسوزان وطن، بشردوستان مسُولیت پذیر، سازمانها واحزاب سیاسی ودموکراتیک متعهد ومسول لازم است تا براساس رسالت تاریخی خویش همه در یک صف مقدس واحد، متحدانه ومسُولانه صدای داد خواهانه مردم درد رسیده افغانستان را بگوش جهانیان وجوامع مستقل و با اعتبار جهانی رسانده وبا حضور فعال خود در مجامع ومجالس بین المللی از حقوق حقه مردم افغانستان رسماًدفاع نمایند.
با عرض حرمت
وکیل کوچی