وزیر معارف طالبان میگوید: بر اساس شریعت دختران تا صنوف شش باسواد میشوند، بیشتر از آن لازم نیست چون باعث فساد اخلاقی میشود.
در زمان صلح بارها اشرف غنی میگفت که سران طالبان برای خود چندین زن گرفتهاند و بهشت را برای خود ساختهاند. در زمانی که طالبان در پاکستان، ایران یا میان اعراب نیرو را جذب میکرد به آنان وعده میداد که اگر افغانستان را گرفتند برای مجاهدین خود دختران افغانی هدیه میدهند... بعد از سقوط کابل ما شاهد به زور عقد کردن دختران برای سربازان طالب بوده و هستیم و همچنین شاهد ناپدید شدن دختران جوان، پیدا شدن جسد آنها در سر سرکها، در میان آشغال ها و در درهها و دشتها بودهایم ...
طالبان در تلاش برای به رسمیت شناختنش و آزاد شدن پولهای بلوکه شدهی افغانستان، متعهد شد که به دختران اجازهی تحصیل را بدهد اما بعد از شش ماه و در زمان باز شدن مدارس، دختران زیادی با شوق به سوی مکاتب خود راه افتادند اما درب مکاتب را بر روی خود بسته دیدند. تعداد کثیری از آنان با دل شکستهگی گریه و فغان کردند و تعدادی از دختران در مقابل دوربین خبرنگاران با گلویی پر از بغض و گریه درد خود را برای جامعه بیان کردند...
سخنگوی طالبان استدلال میکند که به گریه دختران برای تحصیل توجه نکنید چون در قرآن آمده است که مکر زن از مکر شیطان بالاتر است! با این گریه و زاری نمیتوانید ما را بد نام کنید، باید تابع قانون باشید ...
در آیه ۲۴ یوسف آمده است که "پس همين كه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بىشك اين از حيله شما زنان است. البتّه حيله شما عظیم است.
حیلهی زنان عظیم است نقل قول از عزیز مصر در قرآن است و نقل آن بیان اندیشه و باور مصر باستان در مورد زنان است.
در مصر باستان زن را از شیاطین میدانستند و به زن فریبکار و بدکاره " سیاه سر " میگفتند بدین معنی که تمام افکار شیطانی را در سر خود میپرورانند ... پس کلام عزیز مصر بر اساس باور و بینش او بوده است.
چرا طالبان به سخن عزیز مصر استناد میکنند و آن را بنام کلام خداوند به جامعه معرفی میکنند؟!
شاید بگویند هر آنچه در قرآن آمده است آن بصورت حقیقت میپذیریم؛ پس در انعام آیه ۲۵؛ کافران گفتند قرآن اساطیر الاولین (افسانهی پیشینیان) است یا در آیهی ۱۹ شعرا فرعون به موسی میگوید " تو از کافران هستی " و غیره. آیا این نقل قولها را آگاهانه رد میکنید یا بعنوان منطق قرآنی قبول میکنید؟
مشخص است که سخن کافران یا فرعون یا عزیز مصر، کلام خداوند نیست بلکه نقل قول برای اندیشیدن و فهمیدن است ...
اگر ساده ارزیابی شود علمای طالب برای فریب اذهان عمومی جامعه و فرار از واقعیتها موضوع شیطان را بزرگ نمایی میکنند اما قرآن آشکارا این موضوع را رد میکند، قرآن در ۷۶ نسا، جهد و تلاش برای خودپسندی و منفعت طلبی شخصی و قومی و... را، مسیر طغیانی میشناساند که شیطان آن را رهبری میکند و آشکارا بیان میدارد که مکر شیطان ضعیف است!... یعنی منشا استدلال افراد منفعت طلب حال شخصگرا یا قومگرا خیلی ضعیف و بی پایه است ... اما سوال اینجاست چرا مردم افغانستان از زنان در مقابل طالبان حمایت نمیکنند در حالی که میدانند طالبان استدلالی شیطانی و ضعیف و بیپایهای دارند؟
متاسفانه مردم افغانستان استدلالهای کور و مخرب بر ضد زنان در فرهنگ خود نهادینه کرده و بعنوان اصل میپذیرند ... در مصر باستان به زنان بدکاره و فریبکار سیا سر میگفتند اما مردم افغانستان به همهی زنان سیاسر میگویند!...مانند اعراب هم زن را ناقص العقل میپندارند ... که این ایدهها در تارو پود جامعهی افغانستان بعنوان کلام خداوند پذیرفته شده است که شادی مردان بر جنازه فرخندهها ... و پیدا شدن جسد دختران در سرکها، روی اشغالها ... تا منع تحصیل دختران ... همه محصول دیدگاه مذهب است که آن را به خدا وصل کرده است...
با نگرشی کوتاه بر نقش زنان در طول تاریخ خواهیم دید، در دوران نوسنگی که سومریان میراث آن بودند نیروی حاکم در فرایند تولید، زن بود. زراعت و اهلی کردن حیوانات از سوی زن انجام میگرفت. نظام زندگی یکجا نشینی یعنی انقلاب روستا نشینی به دلیل اینکه به خصوصيات و سرشت زن نزدیکتر است، مهر زن را برخود دارد، سفالگری، بافندگی و دستاس (آسیاب سنگی)، همگی از ابتکارات زن میباشند، خانواده در پیرامون زن تمرکز یافت و تعیین حدودها از طریق وی صورت میگرفت، بطور کلی نظام مادر سالاری حاکم بود. این وقایع مفهوم ایدئولوژیکی خود را در عقاید دینی و الههی ماه یافتهاند. همزمان با بروز تضاد طبقاتی در جامعهی سومر، تضاد جنسیتی نیز آغاز گردید ...
بعدها، نیاز نیروی مرد برای جنگ و کشتن و ناراضی بودن زنان از جنگ و خونریزی، حس بیزاری و نفرت در آن دوران نسبت به زنان را بوجود آورد که باعث شد زنها اجازهی ورود به کارهای فکری در جامعه را نداشته باشند.
با سیر رشد جوامع، حقوق زنان و مشارکت آنان در جوامع مختلف بنا به دیدگاهها و بینشها تغییر کرد.
جایگاه و ارزش زن در ادیان الهی قبل از ابراهیم ع، ارزش خاص و حتی بالاتر از مردها را داشت. برای نمونه زن نوح با اینکه باور به نوح نداشت اما با او زندگی میکرد و فقط خداوند بر او حکمیت داشت ۱۰/ تحریم ... در زمان بروز طوفان میخواهد بر طبق وعدهی خداوند، پسرش نجات یابد ۳۵ هود، همچون زنش به حساب اهل بیت خود میداند اما از خداوند ندا میرسد فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۳۶ هود – چیزی نخواه که بر آن آگاهی نداری- یعنی زنش با وجود بی ایمانی نجات مییابد اما پسرش غرق میشود...
در بطن ادیان توحیدی حرکت، درک و احساس زن منشأ حیات است که عشق و دوستی را از خداوند به نهادینه در وجود خویش نهفته کرده است. چنانچه رفتار هاجر جزو شعائر خداوندی در هنگام حج است. در قرآن دوبار بسمالله الرحمن الرحیم به صورت آیه نازل شده است که حاوی بزگترین صفات ترحم و مهربانی خداوندی است ... این دو بار نزول، یکی مستقیم بر زبان خداوند است و دیگری بر زبان یک زن بر مبنای شناخت آن صفات کرامتدار بیان شده است.
این بدین است که درکلام خداوند فهم و درک حقیقت رسالت از طرف زنان بیشتر از مردان معرفی شده است، خداوند راز فهمیدن ارزش رسالت را بر زبان بلقیس آغاز مینماید که او میگوید " نوشتهای کریم، دارای کرامت است نمل/۲۹، که سلیمان پادشاهی است اما " بسم الله الرحمن الرحیم " هدف است که حاوی صفات ترحم و بخشندگی خالق است نمل/۳۰. این در حالی بود که مردها ناتوان از درک آن بودند!...
مشرکان مکه با وجود اینکه رسالت پیامبرص را نپذیرفتند و نقشهها کشیدند که ایشان را به قتل برسانند ... پیامبر را از مکه بیرون کردند و بعد برای نابودی اسلام به جنگ با او رفتند ... با این وجود مورد غضب خداوند قرار نگرفتند بلکه تا آخرین لحظات عمرشان، خداوند به آنها فرصت ایمان آوردن را داده بود و هم پیامبر با مژدهی نادیده گرفتن کردار گذشته شان تلاش برای هدایت یافتنشان میکرد... اما ابولهب و پسرانش که در مکه حامی پیامبر بودند وبا پیامبر هم نجنگیدند اما دو دختر پیامبر را با خشونت شکنجه کردند و آزار دادند پس مورد غضب خداوند و نفرین پیامبر قرار گرفتند...
حساسیتها در رفتار با زن در قرآن خود را نشان میدهد. تاثیرپذیری رنگ و لطافت جسمی زنان در برابر سختیهای روزگار در مفهوم آیهی " الرجال قوامون علی النسا " – مردان قایمتر و محکمترند بر زنان - از نظر جسمی – آشکار است، از طرف دیگر آیه هشداری است بر مردان به رعایت و ملاحظهی زنان سختی که بر آنها سنگینی میکند که این توجهای ملاحظهای بر رعایت وضعیت زنان است و از آزادی بخشیده شده سخن میگوید همانگونه که در بعضی جوامع غربی تاحدودی شاهد آن آزادی هستیم. این آیه نمایان جوشش حب و جمال الهی است که متجلی است.
امروز طالبان مانع تحصیل دختران میشوند و برای آنان حدودی را مشخص کردهاند که فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشند؛ زیرا آگاهی زنان دلیل روشنی بر رد و نپذیرفتن ذهنیت و تفکر خشونت و تحجر در جامعه خواهد بود به همین دلیل طالبان ادعا میکند که آگاهی زنان باعث تضاد فکری با آنان میشود و در دید آنها، فساد اجتماعی و اخلاقی در ضدیت با آنها شروع میشود!
در افغانستان دختران هفت تا یازده ساله به علت فقر در بسیاری از خانوادههای بیبضاعت فروخته میشوند. دختران در سنین یازده تا نوزده سادگی همواره مورد تهدید جنسی از خانه تا اجتماع قرار می گیرند و چه بسا تعدادی از دختر بالغ روزانه به دلایل نا معلومی مفقود یا ترور می شوند...
زن ستیزی در افغانستان همواره در حال رشد است جدا از شکنجه کردن زنان و نقص عضوهایی چون بینی بریدن، گوش بریدن و کور کردنها، شاهد کشته شدن آنها با بریدن گلو یا بی سر شدن با تبر و یا با فیر کردن بر فرق سر ... هستیم که همه در لفافهی سنتی مشکل خانوادگی و فامیلی پیچیده میشود و داد خواهی برای آن وجود ندارد...
طاهره خدانظر
t.khodanazar@yahoo.com