مسلمان بر این تصورند وقتی سورهی "تبت" برای نابودی ابولهب بر مبنای تنفر نازل گشت ۱ آن باعث طلاق دختران ۱۴ و ۱۲ سالهی پیامبر شد، امّا هرگز چنین نبود، راویان به سن دختران اشاره نکردهاند و همچنین علت بیزاری خداوند از ابولهب و زنش هم با عناوین گوناگون طفره رفتهاند و بعضی از تاریخ نویسان حتی رقیه و اُم کلثوم را به عنوان دختر پیامبر معرفی نمیکنند! اما با کنکاش در مستندات کتابهای تاریخی معتبر و دقیق شدن در رفتارهای پیامبر ص تا حدود زیادی میتوان به ماهیت واقعی آن پی بُرد.
عبدالعزی پسر عبدالمطلب با لقب ابولهب، عموی پیامبر ص است که فقط از ابوطالب کوچکتر بود که بنا بر اصل و عُرف خانوادگی بعد از ابوطالب او بزرگ طایفه و پرده دار کعبه میشد.
عروة بن زبیر میگوید هنگامی ثویبه کنیز ابولهب بشارت تولد محمد را به او داد، ابولهب برای این بشارت ثویبه را آزاد کرد و جشن به پا کرد ۲.
- هیچ اطلاع موثقی از اصل و نسب و شوهر ثویبه نیافتم-
زمانی که پیامبر به دنیا آمد مادرش فقط پنج روز به او شیر داد، ثویبه به مدت چهار ماه به پیامبر شیر داد ۳ ثویبه نخستین دایه محمد چند روزه بود که به او و به پسرش مسروح شیر داده است آنهم به درخواست ابولهب ۴ ثویبه پیش از رسول خدا به حمزه هم شیر داده بود از این رو هنگامی که دختر حمزه را برای تزویج به پیامبر پیشنهاد کردند ایشان او را بر خود حلال ندانست.۵ و برادران رضاعی پیامبر از ثوبیه؛ حمزه، جعفر طیار و عبدالله بن جحش پسر عموی پیامبر است ۶. ثویبه همواره مورد احترام پیامبر ص و خدیجه بود، رسول خدا تا هنگامی که در مکه بود ثویبه را یاری میکرد ۷ پس از هجرت نیز برای او هدیه و صلّه مانند لباس میفرستاد.۸
ابولهب منتظر بود پس از ابوطالب ریاست بر بنی هاشم را بدست گیرد و حتی خودش را مستحق تر میدانست ۹ از یک جهت سرمایهی زیادی داشت و از جهت دیگر احترامش در بین بزرگان مکه بیشتر بود و همسرش عواء با لقب ام جمیل دختر حرب بن امیه، خواهر ابوسفیان بود ۱۰.
هنگامی که محمد ۲۵ ساله با خدیجه ی ۴۰ ساله ازدواج کرد صاحب چهار دختر به ترتیب به نامهای زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه شدند و سه پسر که هیچکدام زنده نماندند ۱۱ زینب در سن ۹ سالگی بر طبق سنت عرب به عقد ابوالعاص بن ربیع خواهر زادهی خدیجه در میآید که از بازرگانان مکه بود و هنگامی رقیه هم به ۹ سالگی می رسد به عقد عتبه پسر ابولهب در میآید و به علت دوستی زیاد بین دو خانوادهی پیامبر و ابولهب، اُم کلثوم هم در ۹ سالگی به عقد عتیبه پسر دیگر ابولهب در میآید اما شانس با فاطمه دختر کوچک پیامبر یار بود که تا بعثت هنوز پنج سال داشت و قربانی عُرف عرب در ازدواج نشد و به سرنوشت آنها دچار نگردید.
ازدواج دادن دو دختر بچه به یک خانواده جدا از تبعیت عُرف اجتماعی، نشانهی عمیق بودن روابط دوستی آن دو خانواده است که اگر به تاریخ بعثت و هنگام اعلام نبوت هم نگاهی بیاندازیم این دوستی را آشکارتر خواهیم دید.
ابولهب در اوایل بعثت پشتیبان پیامبر بود اغلب مورخان اذعان نموده اند که چند بار پیامبر در نقشه ی ترور سران مکه قرار گرفت اما از ترس انتقام بزرگان بنی هاشم منصرف شدهاند که این بزرگان فقط ابوطالب و ابولهب بودند البته حمزه هم بعد از مسلمان شدنش جزو حامیان شد، کلینی در الکافی آورده است هنگامی که سران مشرکین تصمیم به قتل پیامبر ص گرفتند از ترس مخالفت ابولهب، به او اطلاع ندادند، روزی که قرار بود نقشه اجرا شود ابوطالب فرزندش علی را نزد ابولهب فرستاد و نقشه قتل پیامبر را به او اطلاع داد، ابولهب با عصبانیت نزد مشرکین رفت و آنان را از اجرای نقشهی قتل نهی کرد و به لات و عزی سوگند یاد کرد که مسلمان خواهد شد، در نتیجه سران از او عذر خواهی کردند و از این کار منصرف شدند ۱۲. از ابوطالب هم در مقابل قریشیان حمایت میکرد ۱۳.
پس از فوت ابوطالب و خدیجه، قریش به صورت بی سابقه ای پیامبر را مورد آزار و اذیت قرار دادند، وقتی خبر به ابولهب دادند او اعلام کرد از محمد - فرزند برادرش - حمایت میکند.۱۴
در مقابل کافران ابولهب میگفت اگر عزی (نام بُت) پیروز شود من خادمش هستم و اگر محمد پیروز شود، پسر برادر من است ۱۵.
ابولهب هیچ مسلمانی را آزار نداد برعکس مانع عملی شدن نقشه ی قتل پیامبر به دست اُمیه بن خلف و ابن مغیره و یا ابوجهل و عتبه و شیبه و دیگر سران مکه میشد؛ و هیچگاه زنش هم مانند زنِ ابوسفیان، هند جگر خوار مشتاق در ریختن خون مسلمانان نبود، هند با همه ی گستاخی هایش بخشیده میشود ۱۶ اما زن ابولهب نمیتواند بخشش بخواهد!
ابولهب و زنش در جنگ بدر هم شرکت نکردند و بر ضد مسلمانان نجنگیدند ۱۷؛ اما نشان از زجری در خود می بینند که امیدی به توبه در آن وجود ندارد! چرا خداوند برای نابودی او و زنش شعار میدهد؟ و پیامبر هم پسرانش را نفرین میکند؟! برای جواب به این سؤال ابتدا به معرفی دشمنان اصلی پیامبر و عاقبت آنها می پردازم.
ابوالحکم بن هشام مخزومی مشهور به ابوجهل، از مخالفین سر سخت پیامبر و اسلام بود. مسلمانان را شکنجه میکرد و بارها طراح قتل پیامبر بود، عامل اصلی جنگ بدر که جمع آوری لشکر برای جنگ با مسلمانان در بدر به امر او بود و سوگند به لات و عزی میخورد که اسلام را نابود میکند تا بدان جا پیامبر را زجر داده بود که خبر کشته شدن او شعف بزرگی بود ۱۸.
ولید بن مغیره پدر خالد بن ولید از دشمنان قسم خورده پیامبر بود که به آن حضرت لقب ساحر، کذاب، شاعر و مجنون میداد وبا پسرش خالد نخستین کسانی بودند که پیامبر را مسخره میکردند.۱۹
امیه بن خلف در تمسخر کردن پیامبر تا سختترین شکنجهها برای بردههای مسلمان شده دست بالایی داشت. امیه همیشه توطئه قتل پیامبر در شورای پیشنهادی که توسط ابوجهل طرح میشد تأیید میکرد و از تعقیب کنندگان تا غار ثور بود و اطعام دهنده ی لشکر بدر برای نابودی مسلمانان بود.۲۰
ابوجهل و ولید بن مغیره و امیه و عتبه پدر زن ابوسفیان و شیبه برادرش و دیگر سران سرشناس در انکار و تکذیب پیامبر و طراحان اصلی قتل او، جزو کشته شدگان جنگ بدر بودند که اجسادشان در چاه بدر دفن کردند و پیامبر در لب چاه خطاب به آنها میگوید: پیامبرتان را تکذیب کردید، آزار دادید و از دیارش بیرون انداختید و برای جنگ با او به میدان آمدید در حالیکه اگر در آخرین لحظه هم ایمان میآوردید جزو رستگاران میشدید اما این کار را نکردید پس عاقبت خود را بنگرید ۲۱.
با این وضعیت ابوجهل و ابن مغیره و امیهها در شعار نابودی و بیزاری خداوند قرار نگرفتند و پیامبر هم آنان را نفرین نکرد و در عوض تا آخر در تلاش به دعوت آنها بود.
و بلاخره عکرمه پسر ابوجهل و خالد بن ولید هر دو قبل از هجرت همواره داوطلب در قتل پیامبر بودند و هر دو شکنجهگر تا تعقیب مسلمانان مهاجر به حبشه، اولین یورش کنندگان بر بستر خواب پیامبر که علی را در جایگاه یافتند، هر دو نفر عامل شکست مسلمانان و قتل هفتاد تن از آنها در اُحُد بودند رول آنها در دیگر جنگها بر علیه مسلمانان تا حدی بود که به تیغ بُرّان ضد مسلمانان شهرت داشتند اما در آخر ایمان آوردند و به صف مسلمانان پیوستند که تمام کردارهای گذشته نادیده گرفته شد و کمک مالی شدند و حتی برای آسایش خاطر عکرمه از القاب ابوجهل پرهیز گردید! ۲۲.
با توجه به ادلهی تاریخی بازگشت به دین اسلام در هر مرحله ای قابل قبول بوده است حتی بعد از جنگ و ناکامی و شکست در تلاش برای نابودی اسلام؛ اما این امرفقط شامل ابولهب نمیشد!
عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر و هم بازی او هم به پیامبر ایمان نداشت اما از پیامبر گاه گاهی حمایت میکرد، در بدر با پیامبر میجنگد و اسیر میشود، بلافاصله پیامبر سفارش میکند که به او آسیبی نرسد هر چند حذیفه بن عتبه میگوید اگر میدیدمش قطعاّ او را میکشتم. با فدیه هم آزاد میشود؛ که محبت پیامبر در ازای خدمت او در مکه بود اما خدمات عباس هم به اندازهی خدمات ابولهب به پیامبر نبود. در تاریخ میبینیم زمانی که ابولهب به ریاست بنی هاشم هم رسید حمایت خود را از رسول خدا اعلام کرد و گفت ای پسر برادر، همان گونه که در زمان ابوطالب عمل کردی، بکوش. به لات سوگند که از تو حمایت میکنم و در مقابل ابن غیطله که به رسول خدا ص اهانت کرده بود، ایستاد. ۲۳
واقعیت ماجرا از آنجا شروع شد که از ریاست ابولهب بر بنی هاشم مدت زیادی نگذشته بود که جامعهی مکه شاهد نفوذ مسلمانان و تأثیر پیامبر بر زندگی روزمره مردم آهنگ ریاستی و بزرگ سالاری که سالها ابولهب خود را برای آن ساخته بود داشت از بین میرفت. او دو دختر نوجوان و پیامبر را به عنوان عروسهای خود در خانه داشت که فکر کرد میتوانند عامل بازدارندهی پیامبر باشد که ضمن بیزاری از اسلام، تلاش خود را بر شکنجهی رقیه و اُم کلثومِ - قربانی شدهگان رسوم و عُرف عرب - معطوف میکند و در این شکنجهها زنش آتش بیار معرکه میگردد. این شکنجهها در حدی بوده که تعادل روانی دختران پیامبر را به هم میریزد و پسران هم در آزار و اذیت همسرانشان سکوت اختیار میکنند و یا موافق بودهاند _ بنا به روایتی پیامبر از پسران ابولهب خواسته که دختران او را طلاق دهند _ اما پسران ابولهب بعد از دیر زمانی دختران را به پیامبر برمیگردانند پیامبر آنها را نفرین میکند ۲۳. پیامبری که قاصدان جانش را و قاتل حمزه را نه تنها نفرین نکرد، برعکس بخشید. خداوند با صفات بخشندگی شعار نابودی و مرگ در قالب آیه بر ابولهب نازل میکند.
هنگامی که دو دختر در خانهی پدر خود قرار گرفتهاند هیچ مسلمانی حاضر به وصلت با آنها نیست زیرا آنها تعادل روانی نداشتند، بعد از مدتی عثمان پسر عفان برای کم کردن مصیبت وارده به رقیه و خانوادهی پیامبر با رقیه – که احتمالا ۱۷ سال سن داشت ازدواج میکند و در سال پنجم بعثت او را برای مدتی به حبشه میبرد اما رقیه همواره از نگرانی رنج میبرد و دچار سقط جنین هم میشود تا در سال دوم هجری با بدنی ضعیف در بستر بیماری قرار میگیرد و زمانی که مسلمانان عزم جنگ بدر میکنند عثمان به امر پیامبر به مراقبت از او در جنگ بدر شرکت نمیکند و روز واقعهی بدر رقیه در سن ۲۵ سالگی از دنیا میرود، زمانی زید بن حارثه بشارت فتح را به مدینه آورد، رقیه را دفن میکردند که فاطمه مدتها بر قبر او میگریست و پیامبر اشک او را با دامن خود خشک میکرد و در حق ناحقی به دخترش دعا کرد و از خُدا میخواهد که پسر ابولهب را طعمهی درندگان وحشی کند که عتبه در کاروان شام در منطقه زرقاء میان یاران خود توسط یک گرگ وحشی کشته میشود ۲۴. ابولهب هم یک روز بعد از واقعه بدر به یک بیماری گرفتار میشود که همهی خانوادهاش از او دوری میجویند و یک هفته بعد میمیرد ۲۵.
با اینکه ام کلثوم نزدیک ده سال – تقریباً از سن ۱۵ تا ۲۵ سالگی– در خانهی پدری بود و مسلمانان هم مشتاق به خویشی با پیامبر بودند ولی هیچگاه از ام کلثوم خواستگاری نکردند زیرا مشکلات روحی دختر قربانی شدهی عُرف را میشناختند؛ اما بر عکس از فاطمه خواستگاری کردند. باز بعد از مرگ رقیه دوباره عثمان داوطلب میشود که مرهمی بر درد آن خانواده بگذارد که با ام کلثوم ازدواج میکند و اُم کلثوم بدون فرزند در شعبان سال نُهُم قمری از دنیا رفت و زمانی پیامبر روی قبرش رفت خیلی حزین گریه کرد و با بیان تمثیل گونه به مردی اجازه داد روی قبرش بیاید که آزاری به زن نرسانده باشد و حتی عثمان هم نرفت و دقیقا مانند تعبیر موسی ع که به قومش میگوید طلاق جز در راستای سنگدلی مردان نیست؛ و مسیح عذاب مردان در راستای ظلم به زنان را، سنگ آسیاب بر گردن مرد انداختن و در اقیانوس غرق کردن میداند.
رسالت پیامبران ابراهیمی در ذات یکسان و یکتا پرستی است اما بنا به مقتضیات زمان در عملکرد با هم تفاوت دارند، پیامبر اسلام ص مانند مسیح شفا نمیدهد و یا مُرده را زنده نمیکند و باید در حسرت حمزه شهید بماند و شرط ایمان آوردن قاتلش را دور بودن از جلو چشمش باشد و موسی برای زنده کردن یک مقتول نیاز به کشتن گوسالهای دارد. بقره ۶۷ تا ۷۲
دیگر قربانی عُرف عرب، زینب است اگرچه مورد آزار و اذیت شوهرش ابوالعاص بن ربیع قرار نگرفت، اما ابوالعاص در جنگ بدر بر ضد مسلمانان شرکت کرد و جزو هفتاد اسیر جنگی بود و زینب برای آزادی شوهرش گردنبند هدیهیِ مادرش را بعنوان فدیه فرستاد و وقتی پیامبر چشمش به گردنبند خدیجه میافتد که در زمان عروسی زینب به او هدیه دادهبود گریان و متأثر میشود، ابوالعاص را به شرطی آزاد میکند که زینب را در زندگیاش آزاد بگذارد و گردنبند را هم به او برمیگرداند و او به تعهد خود عمل میکند گرچه زینب در مکه برای مدتی میماند و پیامبر هم به نیکی از ابوالعاص یاد میکند ۲۶. چند سال بعد زینب به مدینه میآید و ابوالعاص به بازرگانی خود میپردازد تا در سال هفتم هجری در یک جبهه روبروی زید بن حارثه وارد جنگ با مسلمانان میشود، در جنگ شکست میخورد و خود را به مدینه میرساند و در خانهی زینب مخفی میشود که پیامبر بخاطر تعهدش به زینب، او را میبخشد و کاروان را به او برمیگردانند و او کاروان را به صاحبانش در مکه تحویل داده و به مدینه میآید و در کنار همسرش زینب میماند و زینب در سال هشتم هجری - در سن تقریبآ ۳۲ سالگی - فوت میکند.۲۷
تاریخ نویسان سعی بر پوشاندن واقعه رقیه و ام کلثوم کردهاند و خیلی گذرا از آن رد میشوند. برایشان سخت است که بپذیرند عُرف عرب ظالمانه بوده و پیامبر قبل از بعثت آن را تبعیت کرده است، قرآن خطاب به پیامبر میگوید: وَوَجَدَكَ ضَآلًّا فَهَدَىٰ ووقتی تُرا پیدا کردیم گمراه بودی پس هدایتت دادیم ضحی ۷. بعد از بعثت وقتی که سران طایفه همچون ابوبکر و عمر و عبدالرحمان و... از فاطمه خواستگاری کردند فقط یک جواب شنیدند آنهم اشاره به فرمان خدا مبنی بر آزادی بخشیده شده به فاطمه در انتخاب همسر خود بود نه رسم و عُرف عرب.۲۸
متأسفانه تاریخ نویسان عرب اخبار دقیقی از سن فاطمه را ندادهاند و عمداً آن را تحریف نمودهاند تا همان عُرف ظالمانه عرب به عنوان اصل دینی پذیرفته شود - اگرچه قرآن در میان عربها نازل شد اما صراحتاً اعراب را حق کُشترین ملتها معرفی میکند اَلأَعَرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا توبه ٩٧ – اگرچه تولد فاطمه س پنج سال قبل از بعثت است و در سال سوم هجری در سن ۲۱ سالگی به خواست و انتخاب خودش ازدواج کرد؛ اما مورخان شیعه تولد اورا پنج سال بعد از بعثت ذکر کرده اند. دقیقاً سن خدیجه - مادر فاطمه - در پنجم بعثت ۶۰ سال بوده است که امکان حامله شدنش با معجزه امکان پذیر است و فاطمه را هم آخرین فرزند او نبوده است! در قرآن به تولد اسحاق از مادری پیر با ۱۷ بار نام آوردن در دوازده سوره به عنوان معجزه اشاره شده است به معجزهی تولد یحیی، که او هم از مادری پیر در چند آیه ذکر گشته است اما به تولد فاطمه به عنوان معجزه از مادری پیر اشارهای نداریم! مورخين عرب در درج تاریخ تولد دقیق مردان متفق القول هستند اما متأسفانه برای دختران چندین سند متفاوت را میتوان دید.
پس با نگاهی به آیات سوره مسد یا تَبَّت، تا حدودی حساسیت شعار نابودی خداوند و نفرین پیامبرش بر این خانوادهی هاشمی که در اوایل همکار و عزیز بودند و در آخر هم هیچ تدارک خاصی ضد اسلام نداشتند و حتی در جنگ بدر هم شرکت نکردند، میتوان فهمید.
بسمالله الرحمن الرحیم جزو آیات سوره نیست، تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿۱﴾ از هم پاشده باد دستان ابی لهب و نابود باد خودش هم (چون با دستانش دختران را شکنجه کرد و نابودی خودش هم بخاطر افکارش بود که به خودش حق میداد).
مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿۲﴾ برایش سودی نداشت سرمایه اش و جایگاه اجتماعیش (زن ستیزی و حقیر نگریستن به زن مانع بهره بردن از ثروت و سامان میشود و مقام و پایگاه اجتماعی او را از بین میبرد).
سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿۳﴾ بزودی در آتشی در آید که اصل زبانهی ملتهب است (آتش معیار عذاب است اما بدترین عذاب برای افراد شکنجهگر بر زنان است).
وَامْرَأَتُهُ
حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿۴﴾
و زنش تسریع کننده است – نه باز دارنده
– (زنش اختیار دارد که خود را شریک جنایت شوهرش نکند اما او بر وجه بردگی برای شوهر آزار و اذیتها را بیشتر میکند در حالیکه زن باید آزاد اندیش باشد نه خدمتگذار افکار خشن شوهر).
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ
مِنْ مَسَدٍ ﴿۵﴾ بر گردنش طنابی از لیف خرماست (استعاره لیف خرما به معنی زنجیر وار است برای نمونه بدین معنی که با شکنجه ارادهی زن خُرد سال درهم میریزد بعد از نظر روانی صدمه میبیند بعد خود او و طفلی
که از او پیدا میشود متأثر میشود و این نسل اندر نسل بر زندگی خانوادهها تأثیر دارد و دِین همه بر گردن آن زن همکار در شکنجه است).
و این شُعار خداوند و نفرین پیامبرش بر ابولهب ها است؛ که امروزه زن ستیزی را به عنوان ارزش اجتماعی خود در فرهنگ مرد سالاری پذیرفتهاند.
امام علی در نهجالبلاغه در تفاوت خود با معاویه به این عبارت اشاره میکند که 'منا خَیّر النساء و منهم حمالة الحطب' در بین ما زنان اختیار خویش را دارند و آزادند اما حاکمیت آنها زن آزار دهنده را ساختهاند به عبارت دیگر با دادن تبعیت اجباری به زن، او را در آتش بردگی قرار دادهاند، بدین معنی که در آزادی و آزاد بودن زن، ارزشهای اجتماعی رشد میکنند. اگرچه در تضاد بودن با خدا و حتی نافرمانی او بعد از ایمان آوردن قابل جبران و مستحق بخشش است اما ضایع کردن حق زن و کودک نابخشودنی است و هم نفرت انگیز، زیرا جبرانی برای آن نیست. واژهی ابی لهب کنیه یا لقب است بدان معنی که هرکس میتواند با آن اوصاف ابی لهب وهمسر او حمالة الحطب باشد. واقعیت روشن آن است که با نبودن عدالت انسانیت سقوط میکند.
هر روزه شاهد ازدواج های زیر سن ۷ تا ۱۱ سال هستیم، ازدواج در سنین پایین عاملی برای خشونتهای متداوم است. دقیقا قربانی شدن عُرف عرب پیش از اسلام. تا حال درقانون اساسی افغانستان سن کودک مشخص نیست!
طاهره خدانظر
منابع و مأخذ
۱. سوره تبت یا مسد ششمین سوره مکی
۲. صحیح بخاری ج ۶ ص ۱۲۵، البدایه و النهایه ابن اثیر ج ۲ ص ۲۷۳؛ المصنف الصنعانی ج ۷ ص ۴۷۷؛ تاریخ الخمیس، حسن الدیاربکری ج ۱ ص ۲۲۲
۳. تاریخ الخمیس، حسن الدیاربکری ج ۱ ص ۲۲۲
۴. اسد الغابه ابن اثیر، الاصابه ابن حجر عسقلانی
۵. قاموس الرجال شوشتری ج ۱۳ ص ۲۳۰ و ص ۲۳۹
۶. الطبقات ابن سعد ج ۳ ص ۱۰؛ انساب الاشراق، البلاذری ج ۴ ص ۲۸۹
۷. الطبقات ابن سعد ج ۱ ص ۷۸؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی ج ۸ ص ۶۰
۸. انساب الاشراق، البلاذری ج ۱ ص ۹۶؛ الاستيعاب ابن عبدالبر ج ۱ ص ۲۸؛ اسد الغایه، ابن اثیر ج ۱ ص ۲۱
۹. انساب الاشراق ج ۱ ص ۱۲۰
۱۰. ابن کثیر، طبر. سی
۱۱. سیره ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۲؛ تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۳۲
۱۲. کُلینی، اصول الکافی ج ۸ ص ۲۷۷
۱۳. ابن هشام، سیره نبوة، دارالمعرفه ج ۱ ص ۲۱۷
۱۴. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج ۱ ص ۲۱۰؛ بلاذری، انساب الاشراق ج ۱ ص ۱۲۱
۱۵. واقدی، المغازی ج ۳ ص ۸۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراق ج ۱ ص ۴۷۸
۱۶. ابن اثیر، اسعد الغابة ج ۶ ص ۲۹۳؛ ابو نعيم اصفهانی معرفة الصحابه ج ۶ ص ۳۴۶۰
۱۷. بلاذری انساب الاشراق ج ۱ ص ۲۹۲ و ص ۲۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری دارصادر ج ۴ ص ۷۲
۱۸. سیره ابن هشام ج ۱ ص ۳۲۰؛ تاریخ یعقوبی ج ۱ ص ۲۸؛ واقدی المغازی ج ۱ ص ۳۳ تا ۳۸
۱۹. تفسیرکبیر رازی ج ۳۲ ص ۳۰۱، الکامل ابن اثیر ج ۲ ص ۷۱
۲۰. مسند حنبل ج ۱ ص ۴۱۷؛ سیره ابن هشام ج ۲ ص ۲۸۴؛ تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۴۵
۲۱. احیای علوم غزالی ج ۴ ص ۴۲۳؛ کنزل العمال ج ۱ ص ۳۷۷
۲۲. اسدالغایه ج ۴ ص ۷۰؛ قاموس الرجال ج ۷ ص ۲۳۵؛ شرح ابن الحديد ج ۶ ص ۲۳؛ سفينة البحار ج ۶ ص ۳۳۳.
۲۳. الطبقات ج ۱ ص ۱۶۴؛ البدایه و النهایه ج ۳ ص ۱۰۷ و ۱۰۸
۲۴. دلائل النبوة بیهقی ج ۱ ص ۹۷؛
۲۵. ابن سعد، الطبقات الکبری دارصادر ج ۴ ص ۷۲، البلاذری انساب الاشراق ج ۱ ص ۲۹۲
۲۶. سيرة ابن هشام ج ۱ ص ۶۵۲ و ۶۵۳ و ۶۵۹؛ ابن حجر العسقلانی الاصابه ج ۴ ص ۱۲۲
۲۷. واقدی المغازی ج ۲ ص ۵۵۴؛ ابن سعد الطبقات الکبری ج ۸ ص ۲۷
۲۸. ابن سعد الطبقات ج ۸ ص ۱۱؛ صواعق المحروقه ص ۱۶۲؛ انساب الاشراق ص ۴۰۲