اول‌تر از همه روز هشتم مارچ، روز همبستگی بین‌المللی زنان را به همه زنان در سراسر جهان تبریک و تهنیت میگویم. این روز همه ساله توسط انسان‌های ترقی‌خواه در جهان من‌حیث یک روز فرخنده تجلیل و برگزار می‌گردد.

 هشتم مارچ ۱۸۷۵ سرآغاز اولین اعتراض زنان دریک فابریکه نساجی نیویارک به‌منظور بهبود شرایط کار و اعتراض علیه پایین بودن سطح دستمزدشان، راه اندازی شد که شدیداً توسط پولیس سرکوب گردید درین اعتراضات زنان با نان و گل (من‌حیث سمبول برابری و امتیاز یکسان) اشتراک ورزیده بودند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست امریکا با تشکیل کمیته ملی زنان برای کمپاین حق رأی زنان در انتخابات اقدام نمود درنتیجه در سال ۱۹۰۹ این روز در امریکا برای اولین بار به‌عنوان روز ملی زنان تثبیت شد.

 در کنگره بین‌المللی سوسیالیست‌ها که در سال ۱۹۱۰ در کوپنهاگن دنمارک دایر گردید «کلارازتکین» عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان این روز را به‌عنوان روز جهانی مبارزهُ زنان پیشنهاد کرد و کنگره آن را به تصویب رسانید

 با شروع جنگ جهانی اول زنان سوسیالیست تظاهرات ۸ مارچ را علیه جنگ، کشتار و خرابی ناشی از آن بر پا نمودند. در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، بعد از دهه ۶۰، بار دیگر توجه به این روز افزایش یافت تا این که سال ۱۹۷۵ از طرف سازمان ملل متحد به نام سال بین‌المللی زنان اعلام گردید و بعداً در سال ۱۹۷۷ یونسکو ۸ مارچ را به‌عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت. از آن روزبه بعد، از این مبارزات انسانی زنان با هدیه دادن گل توسط مردان قدردانی صورت می‌گیرد.

 با استفاده از این فرصت می‌خواهم عرض کنم که هرگاه می‌خواهید سطح رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور را معین نمایید، وضع زنان را در آن کشور مطالعه نمایید. در دوران معاصر شاخص‌های متعددی در باره سنجش چگونگی وضیعت انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع در سطح بین‌المللی مطرح گردیده است. موقف زنان در هر جامعه یکی از معیارهای اساسی است که چگونگی وضیعت کلی یک جامعه و کشور به‌وسیله آن ارزیابی می‌گردد.

 زنان به‌صورت عموم در جوامع مختلف پرابلم ها و مشکلات خاص خود را دارند که این امر ارتباط نزدیک به رشد همان جامعه دارد. در کشورهای پیشرفته صنعتی هم زنان پرابلم های به‌خصوص به ارتباط تفاوت دستمزد، تقرر آن‌ها در وظایف بلندتر، اخذ شغل مناسب و غیره دارند. درین کشورها در سال‌های ۱۹۰۰ اعتراضات به ارتباط (دستمزد و حقوق مساوی با مردان) راه اندازی شد که در سال‌های ۶۰ و ۷۰ قرن ۲۰ به اوج خود رسید. در نتیجه این اعتراضات زنان توانستند به حد اعظم خواسته‌هایشان برسند. در کشورهای پیشرفته صنعتی آن‌ها توانستند در تمام ساحات اقتصادی و اجتماعی جایگاه ارزنده‌شان را به دست آورند.

 در افغانستان برای نخستین بار، هشتم مارچ روز همبسته گی بین‌المللی زنان در سال ۱۳۴۶ خورشیدی به‌طور مخفی در شهر کابل توسط جمعی از زنان روشنفکر کشور به شمول چهره شناخته شده و مبارز خستگی ناپذیر حقوق زنان و زحمتکشان، زنده یاد داکتر اناهیتا راتب زاد تجلیل به عمل آمد و از آن روز تا اکنون همه ساله در سرتاسر کشور به اشکال مختلف از این روز تاریخی تجلیل به عمل می‌آید.

 در کشورهای جهان سوم (کمتر رشد یافته) زنان با هزاران بی‌عدالتی، نابرابری و خشونت پنجه نرم می‌نمایند. آن‌ها از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم‌اند. درین کشورها بر علاوه رشد اقتصادی، عوامل دیگری هم موجود اند که این نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها را حادتر ساخته است.

 سؤال خلق می‌گردد که عامل اساسی نابرابری زنان با مردان در جوامع عقب مانده در چه نهفته است؟

 تجارب نشان می‌دهد که در کشورهای عقب مانده وجهان سوم سه فاکتور نقش اساسی و عمده دارند:

 - وابسته گی اقتصادی زنان به مردان.

 - سنت‌های پوچ و رسم و رواج‌های عقب مانده.

 - مذهب.

 در جوامع عقب مانده بیشتر زنان ازنظر اقتصادی وابسته به مردان‌اند. این وابستگی باعث می‌گردد تا زنان تحت تأثیر مردان بوده و آن‌ها ازین امر سؤاستفاده نمایند. درواقع این نابرابری‌ها همزمان با تولد دخترها آغاز می‌گردد، زیرا معمولاً در این کشورها هرگاه نوزاد پسر باشد با بسیار شور و شوق از تولدش نسبت به تولد یک دختر استقبال می‌گردد و هم بعد از آن برای تعلیم و تربیه دختران چندان توجه صورت نمی‌گیرد، که این امر با آن که مربوط برداشت و ذهنیت همان فامیل است، ولی متأسفانه این وضع در جوامع عقب مانده بیشتر دیده می‌شود.

 از آنجایی که زن‌ها غالباً درین جوامع کمتر تحصیل و یا این که هیچ تحصیل نکرده‌اند، کار و مصروفیت خارج از خانه ندارند؛ بنابراین همیشه ازنظر اقتصادی وابسته به شوهر و یا مرد خانه باقی می‌مانند.

 وابستگی اقتصادی رابطه مستقیم با رسم و رواج و سنت‌های عقب مانده کشورها دارد. به اساس رسوم و سنت‌های جامعه، چون اکثر زنان اجازه تحصیل را ندارند به همین سبب بیشتر زنان بی‌سواد و یا کم سواد باقی می‌مانند، درحالی‌که مردان در جامعه و فامیل بهترین امکانات را به دست می‌آورند تا تحصیل کنند و سرانجام به مقام‌های بلند ارتقا نمایند. همچنان در این جوامع بیشتر زنان در سنین جوان‌تر به ازدواج‌های جبری مجبور می‌گردند که این امر هم مانع رشد و پیشرفت زنان در جامعه می‌گردد. در نتیجۀ این رسوم و عادات عقب افتاده و پوچ، زنان مجبور می‌گردند تابه بدترین و ناگوارترین شرایط زنده گی و زیستن را تحمل کنند یعنی با لت و کوب، شکنجه و آزار جسمی و جنسی بسازند و بسوزند و خود را با آن توافق دهند و دم نزنند و یا به‌صورت وحشیانه به قتل برسند.

 در کشورهای اسلامی وضع زنان بیشتر از هر جای دیگر، ناگوارتر و نابرابری‌ها شدیدتر است.

 روحانیون و آن‌هایی که خود را مذهبی قلمداد می‌کنند ادعا دارند که زن دارای مقام والا بوده و بهشت زیر پای مادران (من‌حیث یک زن) قرار دارد؛ اما در عمل خود ناقض تمام حقوق و احترام، که بایست بیک زن داشت، بوده و این کار خود را مردانگی و افتخار آمیز می‌دانند.

 در قرن هفتم میلادی مقارن ظهور اسلام اطفال نوزادی را که دختر می‌بودند زنده به گور می‌کردند. در آغاز ظهور اسلام برای نجات زنان قواعدی وضع گردید تا مانع این عمل شود. ولی بعداً درین مورد توجه بیشتر صورت نگرفت.

 در شرایط فعلی در اکثریت کشورهای اسلامی زنان از داشتن ابتدایی‌ترین حقوق هم محروم‌اند و روحانیون این کشورها برای حفظ منافع خود، در زمینه هیچ‌گونه توجه مبذول نمی‌دارند. در بعضی ازین کشورها زنان از حقوق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم‌اند. در بسیاری ممالک سن قانونی ازدواج برای زنان معین نگردید است؛ زیرا بعضی از روحانیون با تعین سن ازدواج برای زنان مخالفت می‌کنند. آن‌ها صرف اظهار می‌دارند که عروس در هنگام عقد نکاح باید به سن بلوغ رسیده باشد. حتی درین اواخر دیده شده که با طفل ۹ ساله هم ازدواج صورت گرفته است.

 درین کشورها حضور زنان در بسیاری از مکان‌های عمومی ممنوع است. زنان در صورتی اجازه حضور در این محلات را دارند که همراه با محرم شرعی‌شان باشند.

 برای روشنی بیشتر این موضوع وضع زنان را در بزرگ‌ترین کشور اسلامی (عربستان سعودی) به بررسی می‌گیریم:

 در عربستان سعودی من‌حیث بزرگ‌ترین کشور اسلامی، زنان اجازه دارند تحصیل کنند؛ ولی در بعضی رشته‌ها (در همه رشته‌های فنی و مهندسی و حقوق) اجازه تحصیل را ندارند بر علاوه سطح آموزشی رشته‌هایی که مخصوص زنان است در سطح پایین‌تر، نسبت به رشته‌های آموزشی مردان قرار دارد. زنان درین کشور اجازه راننده گی را ندارند؛ زیرا مقامات بدین نظر اند که هرگاه زنی راننده گی کند باعث ایجاد فساد گردیده و این عمل حرام است. اشتراک زنان در بخش‌های اقتصادی درین کشور نهایت محدود بوده و زنان صرف در ساحه آموزش، صحت عامه و بخش‌های کوچک اجازه فعالیت دارند. هرگاه زنان بخواهند در این ساحات مشغول فعالیت شوند باید از اولیای شان و یا شوهران شان اجازه نامه ارائه بدارند. بر علاوه حضور زنان این کشور، در محلات عمومی چون بانک‌ها، رستورانت‌ها و یا فروشگاه‌ها بدون محرم شرعی ممنوع است. زنان مکلف‌اند که هرگاه از منزل بیرون می‌روند خود را کاملاً بپوشانند؛ یعنی حجاب اسلامی داشته باشند.

 هرگاه زنده گی زنان جهنم هم باشد، آن‌ها باید همه ناملایمات را تحمل کنند؛ زیرا زنان به اساس قوانین اسلامی حق طلاق را نداشته صرف می‌توانند، تفریق تقاضا کنند که شرایط آن هم بی‌نهایت دشوار است. زنان به اساس قوانین اسلامی از میراث سهم کمتر نسبت بر مردان داشته و در بخش قضایی شهادت دو زن برابر به شهادت یک مرد است.

 حال سؤال خلق می‌گردد که هرگاه رول و نقش زنان با مردان در این کشورها تعویض گردد، آیا مردان و این روحانیون یک روز از زنده گی شان راهم با موجودیت چنین بی‌عدالتی‌ها تحمل خواهند کرد؟

 ***

 به‌هرحال، سال ۲۰۱۵ در افغانستان یکی از سیاه‌ترین و دردناک‌ترین سال‌ها برای زنان بود. درین سال مردم ما شاهد به قتل رسانیدن و سوزاندن زنی (فرخنده شهید) در مرکز شهر کابل بودند که این حادثه تکان دهنده و ناانسانی در تاریخ کشور ما بی‌سابقه بود. درین سال زنان توسط تیکه داران اسلام سنگسار شدند، شلاق خوردند و مورد تجاوزات گروهی قرار گرفتند؛ اما متأسفانه جلوگیری حوادث و مجازات این افراد توسط دولت مردان هم جدی صورت نگرفت. در طول تاریخ کشور ما هیچ‌گاه زنان مانند چند سال اخیر مورد چنین خشونت‌های تکان دهنده و فاجعه آمیز قرار نگرفته بودند.

 در افغانستان که یکی از عقب مانده‌ترین کشورهای دنیا است، زنان از داشتن ابتدایی‌ترین حقوق اجتماعی بی‌بهره‌اند. ضعف نظام قضایی و پیروی از سنت‌های قبیله‌یی، عرف و رسوم ناپسند اجتماعی در کشور روز تا روز روند زن ستیزی و نقض حقوق و قوانین که بر مصونیت قانونی زنان تأکید دارد، را تقویت می‌نماید.

  خودکشی گزینه‌ی برای نجات از خشونت پدیده دیگری است از وضیعت تأسف بار زنان در کشور. متأسفانه شرایط موجود در جامعه و شیوه برخورد حکومت در اجرای قوانین به گونه‌یی است که خودکشی برای زنان یگانه راه نجات از خشونت به شمار می‌رود.

 طور مثال: زمانی زنان و یا دختران با مواردی از خشونت و یا آزار جنسی قرار می‌گیرند، اگر به نهادهای دولتی و قضایی کشور مراجعه نمایند، مورد پرخاشگری این نهادها قرار می‌گیرند و یا هم بدون دلیل قانونی متهم دانسته شده و به زندان انداخته می‌شوند. چنانچه در گزارش سازمان ملل متحد که چندی قبل برای اولین بار در زمینه حقوق زنان به‌صورت رسمی به نشر رسید، نماینده حقوق بشر اظهار داشت که خشونت علیه زنان در افغانستان یک امر معمول است و غالباً مرتکبین خشونت مجازات نمی‌شوند. وی افزود که در حدود پنجاه فیصد از دختران در افغانستان از رفتن به مکتب محروم‌اند.

 درین اواخر زن ستیزی و خشونت علیه زنان در کشور به اوج خود رسیده است. در حقیقت جنسیت زن منبع اصلی قربانی و خشونت است.

 هرگونه عمل زشت بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فزیکی (بدنی)، جنسی، روانی و سلب آزادی زنان گردد، خشونت است.

 زن ستیزی یک پدیده منفی اجتماعی است که زن مورد تبعیض قرار گرفته و یا غیرقابل اعتماد دانسته می‌شود. در حقیقت زن ستیزی یک نوع دشمنی و کینه سازمان یافته علیه جنس زن است.

 در این جوامع وظیفه پرورش طفل تنها به عهده زنان است. هرگاه پرورش کودک به شکل مشترک (زنان و مردان) انجام یابد، امکانات زیاد وجود دارد تا زن ستیزی درین جوامع کمتر و یا کاملاً محو گردد.

به‌پیش به‌سوی محو کامل هرگونه خشونت علیه زنان و برابری کامل حقوق زنان با مردان. خجسته باد ۸ مارچ روز همبسته گی بین‌المللی زنان