کاپیتالیزم یا سرمایهداری به مثابه نماد استثمار و بهرهکشی از همان اوان پیدایش تلاش نموده تا با بکار گیری نیروی کار کارگران خودش را تواناتر و نیرومندتر بسازد.
کارگران به مثابه نیروی دورانساز نیز از همان روز پیدایش کاپیتالیزم با استثمار رزمیدهاند تا بتوانند، یک برخی از نیروی کارشان را بیهوده و نا سوده و رایگان از دست ندهند، همین دو نگرشی و تضاد موجب شده است، تا ستیز پایدار میان سرمایهدار و کارگر که یکی برای تواناییاش و دیگری برای بقا و ثقایش میاندیشند، پدیدار گردد.
درست در چنین دوراهی است که جامعه یا همبودگاه انسانی در برابر دو سرنوشت و دو راه حل متفاوت و در برابر هم قرار میگیرد، جهان و نیز بشریت در دو مسیر جداگانه ره میگشایند، یکی ادامه زندهگی همراه و متوازن با طبیعت یا گیتا و دیگری تباهی و مرگ ونیز ویرانی گیتا یا طبیعت و یا محیط زیست عمومی است. نخستین راه حل رهایی همبودگاه بشری و دومی راه ویرانگری همبودگاه بشری را مطرح میکند.
کارل مارکس و فریدریش انگلیس به مثابه تیورسنهای انقلابی این تضاد و دو نگرشی را بر شمردند، به این باور بودند، تا زمانی که سرمایه در اختیار انسان و به خاطر انسان کاربرد نیابد، این ستیز و این دو سو کشی ادامه خواهد داشت و حل این دشواری را در ایجاد مالکیت همگانی و انسانی بر سرمایه میدانستند.
این مبارزه و ستیز از سالها ادامه دارد. در سال ۱۸۵۶ ترسایی کارگران و پرولتاریای استرالیا خواستند، تا به خاطر یک جشن تعطیل پرولتاری به عنوان وسیلهای برای بدست آوردن هشت ساعت کار یک روز را تعطیل عمومی کارگران پیشکش بدارند. تا این جشن را با توقف یا ایستایی یک روز کامل کار با نشستها و تفریحها و شادمانیها به عنوان تجلی و بازتاب هشت کار در روز بازتاب دهند. قرار بر آن گذاشتند، تا این جشن و این نماد در روز ۲۱ ماه اپریل همان سال برپا گردد. در آغاز کارگران استرالیا این نماد را تنها در سال ۱۸۵۶ ترسایی به دیده داشتند، مگر این نخستین جشن چنان اثر ژرف و نیرومندی بر تودههای پرولتاریای استرالیا گذاشت، که پیامد آن ایجاد یک تهیج (اژیتاسیون) سراسری گردید، و تصمیم بر آن شد، تا این جشن و این نماد را هر سال برپا بدارند.
این جهش و این تپش به زودی پا از استرالیا فراتر نهاد و نخستین کارگرانی که با این اندیشه و ایده همسویی نشان دادند، کارگران امریکا بودند. سی سال بعد یعنی در سال ۱۸۸۶ ترسایی کارگران امریکا تصمیم گرفتند، تا اول می را به مثابه نماد همبستگی تعیین هشت ساعت کار و توقف یک روز کار را با برپایی جشن سراسری کارگران بر پا دارند. در همین روز نزدیک به دو ملیون کارگر کار را توقف دادند و به جادهها ریختند و روز اول می را روز جهانی همبستگی کارگران جهان برپا داشتند.
در همان سال و یک سال بعد فشار پولیس مانع برپایی این روز شد، مگر در سال ۱۸۸۸ ترسایی دولت نیز مجبور شد، تا در برابر کارگران امریکا سکوت کند از همان روز اول ماه می به مثابه نماد روز توقف کار، و تعیین هشت ساعت کار برای کارگران امریکا پذیرفته شد و این روز به مثابه جشن همبستگی کارگران سراسری امریکا برپا گردید.
در سال ۱۸۸۹ ترسایی در کنگره انترناسیونال کارگران که ۴۰۰ نماینده از سندیکاهای اروپایی جمع شده بودند، تصمیم گرفته شد، تا روزانه هشت ساعت کار در روز باید در گام نخست مطالبه گردد. در همین کنگره بنا بر درخواست (لاوین) از بوردوی فرانسه فیصله شد، تا به پیروی از کارگران امریکا روز اول ماه می روز جهانی همبستگی با کارگران جهان از سوی کارگران اروپا نیز با توقف یک روزه کار برپا گردد.
بر بنیاد همین فیصله از روز اول ماه می سال ۱۸۹۰ ترسایی جشن سراسری همبستگی کارگران جهان در سراسر جهان با توقف کار و مارشها و میتنگها تبجیل بعمل آمد.
امسال اول ماه می در حالی رقم میخورد، که جهان سرمایهداری در بالاترین، متمرکز ترین و درعینحال گندیدهترین و پوسیدهترین و بحرانی ترین مرحلهای خویش یعنی گلوبالیزاسیون مالی گسترش یافته قرار دارد.
بحرانها و ورشکستگی مالی کشورهای کهنهکار سرمایهداری چون ایالاتمتحده امریکا، سقوط بانکهای بزرگ و اولگاریشیهای گندیده جهانی چون: لیمار و دیگران نشان داد، که این سیستم گندیده دیگر توان رهبری اقتصاد جهانی را ندارد. ورشکستگی شرکتهای بزرگ موتر سازی چون: جنرال موتر در امریکا، اوپل در آلمان اسکودا در جمهوری چک و کرایسلر در آلمان و انگلستان نشان داد، که این سیستم نمیتواند تا یکبار دیگر از این بحران فلاکتبار سر بیرون کند.
مفسران و نظریهپردازان نظام سرمایهداری در این بیست سال اخیر با رجزخوانی از این نظام فرسوده دفاع میکردند، ایدون دربچال و راه گمک شدهاند، و نمیدانند، تا چی کنند؟
گرایش یکبار دیگر مردم جهان به اندیشه والای مارکسیزم و نشر و چاپ مجدد کتاب کاپیتال مارکس بیانگر آنست، که مردم جهان یکبار دیگر به این باور رسیدهاند، که جهان باید به سوی جامعه بدون طبقات و به سوی یک نظام دارای حاکمیت انسان بر مالکیت تولید کشانیده شود.
از سوی دیگر کاپیتالیزم یکبار دیگر با تیوری جنگ، جنگهای مرگبار سیاسی را در کشورهای مختلف جهان با استفاده از تیوری اسلامیزاسیون بنیادگرا پی ریزی کرده است، زیر عنوان خطر اسلام خودش جریانهای چون: القاعده، طالبان و ایدون داعش و یا (ای اس ای) را پی ریخت تا امنیت جهان را بر هم بزند و بتواند چند پگاهی روی رسانهها را از بحران سرمایهداری به سوی جهان جنگ و اسلامیزاسیون بکشاند، با تجاوزهای مستقیم در کشورهای لبیا، سوریه، عراق و افغانستان جهان را در یک جنگ سردرگم منطقوی مصروف ساخته است.
امروز جنبشهای سبز در ضدیت با افزارهای اتمی و ایجاد یک جهان فاقد جنگ و مبارزه با کاپیتالیزاسیون و سیستم (گی هفت – G7) نشان دادند، که جنبش ضد کاپیتالیزم نمرده است و در وجود ملیونها انسان بازتاب دارد.
این بود نگاه گذرا به جنبشهای کارگری جهانی و اما در افغانستان کشور عزیز ما:
کشور افغانستان در روز هفتم سپتامبر سال ۱۹۳۴ ترسایی به مثابه شصتمین کشور عضو سازمان بینالمللی کار (ای-ال-او) پذیرفته شد. از آن تاریخ به بعد تا سال ۱۹۷۹ ترسایی عضویت ۱۵ کنوانسیون جهانی کار را بدست آورد.
آغاز جنبشهای کارگری در افغانستان به دههای شصت ترسایی بر میگردد، که جنبشهای دادخواهی و ترقی پسندی در وجود حزبهای چون: دموکراتیک خلق افغانستان، شعله جاوید، کارگران جوان افغانستان و دیگران پدیدار گردید. طی سالهای دهه شصت ترسایی در افغانستان از اول ماه می روز همبستگی کارگران جهان در وجود دو جریان دموکراتیک خلق افغانستان (خلق و پرچم) با برپایی تظاهرات خیابانی تبجیل به عمل میآمد، پس از رویداد هفت ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی از اول می روز همبستگی کارگران جهان با جشنهای دولتی و مردمی و کارگری تبجیل میگردید.
پس از سقوط حاکمیت دولتی جریان دادخواهی کشور، اول می نیز فراموش گردید، در دوران حاکمیت طالبان، این روز نیز به تاق فراموشی سپرده شد.
پس از سقوط حاکمیت طالبان و رویکار آمدن دولت تحت حمایه امریکا در کابل، دیگر اول می عظمت و گستردگی قبلی خود را بدست نیاورد و امروز این روز تنها در فابریکهها و کارگاهها برپا میگردد.
وضع کارگران و جنبشهای کارگری در داخل کشور نیز مانند، اقتصاد و سیاستهای آن سردرگم و پیچیده شده است، دولت برخاسته از میان تقلب و فریب، که حامی فساد اداری و رشوت است نیز نتوانسته است تا به حال کارگران و جنبشهای کارگری کشور رویکرد دلسوزانه داشته باشد.
زندهگی کارگران افغانستان نیز مانند دیگر روزنههای دادخواهی زیر فشار کمرشکن جنگ، تروریزم، انتحاری، طالب وداعش (ای اس ی).
در کشور بنا بر تلاش دولتهای دستنشانده یک قشر بیمار سرمایهدار و مافیایی مواد مخدر و بانکداری ایجادشده است، که در تبانی با خانوادههای معلومالحال سرمایهداران دولتی توانستهاند تا جیبهای باد کردهایشان را پر و مالامال سازند.
این قشر فسادگستر با استفاده از کمکهای جهانی و در تبانی با مافیایی سرمایهداری به سرمایههای هنگفت مالی رسیدهاند.
درحالیکه وضع کارگران، زحمتکشان و تهیدستان کشور نسبت گرانی نرخها به بد ترین وضع خود رسیده است.
بیکاری گسترده، بیماریهای پیوسته، گرانی سرسامآور نرخها موجب شده است، تا در طبقهای تهیدستان و بیکاران افزودی فراوان ای رونما گردد.
کارگران و اصناف کشور نیز از نبود یک جنبش بزرگ چپ و واقعی و دموکراتیک که به آرمانهای آنها وفادار باشد، رنج میبرند، حزبهای ایجادشده از بدنه حزب وطن نیز تا ایدون نتوانستهاند تا یک جنبش بزرگ و وسیع و همهجانبه را پی ریزی کنند.
خودخواهیها، خود مطرح گراییها، فضل فروشیها و بیهوده نگریها موجب شدهاند، تا این حزبها که در واقع مکتب اصیل کارگران و تهیدستان افغانستان خواهند بود، با هم متحد و یکپارچه نشوند و نتوانند صدای رسای کارگران و تهیدستان را به گوشهای کر سرمایهداران و نظام فاسد و پارلمان ارجل کشور برسانند.
جنبش کارگران، اصناف، پیشهوران و تهیدستان افغانستان به این باورند، که رزمایشهای تک روانه و مبارزات خودخواهانه نمیتوانند، تا این جنبش را در راه واقعی آن رهنمایی کند.
تا یک حزب نیرومند، متحد یکپارچه، پیشرو دادخواه، مترقی و دموکراتیک از فرایند وحدت واقعی حزبهای دادخواه و ترقی پسند در کشور ایجاد نشود، جنبش کارگری و سندیکایی کشور از بیسرپرستی و بی رهبری رنج میبرد.
ایتلاف احزاب دادخواه، دموکرات و ترقی پسند، که در نشست وسیع و گسترده سال ۱۳۹۰ در شهر کابل پی ریزی شد، باید تقویه و استحکام یابد و به زوترین فرصت یک حزب واحد، متحد و یکپارچه دادخواه و ترقی پسند که بتواند خواستها و دیدگاههای جنبش کارگری و سندیکای کشور را بازتاب بدهد ایجاد گردد. آنگاه جنبش کارگری و سندیکایی کشور با نیرو و توان گسترده و با اهداف عالی انسانی و برابری همگانی در سراسر کشور ایجاد خواهد شد و از اول ماه می روز جهانی و همبستگی کارگران جهان با برپایی میتنگها و نشستهای تبجیل خواهند آورد.
زندهباد جنبش سندیکایی و کارگری افغانستان!
ثور 1394