روز شنبه 15 جولای سال روان از نخستین سالگرد نبود رفيق شفیق الله توده یی شخصيت سياسي و اجتماعي، مبارزنستوه و يکي از چهره های بااعتبار جنبش چپ و دموکراتيک کشور با برپایی نشست گسترده یی از سوی اعضای خانواده، رفقا و دوستانش در شهر بست (Best) کشور شاهی هالند تجلیل بعمل آمد.
در این محفل با شکوه که افزون بر اعضای خانواده و خویشاوندان، شمار زیادی از همرزمانش از کشورهای مختلف اروپایی اشتراک ورزیده بودند، همه از کارنامه های ماندگار و خاطرات فراموش ناشدنی از کار و رزم مشترک سیاسی شان با زنده یاد توده یی یاددهانی نموده و نبود او را ضایعه جبران ناپذیر برای خانواده، دوستان و جنبش ترقی خواهانه کشورما دانستند.
نشست با سخنرانی رفیق ولی محمد زیارمل يکي از ياران فداکار و نزديک رفيق توده یی شروع گردید. وی با خوانش پارچه شعری که بدین مناسبت سروده بود و در زیر میخوانید به صحبت پرداخت.
توره شپه، توره ترو ږمۍ شوه سهار لا ړو
دمرسل گلان شول مړاوي بهار لا ړو
انسان دسوكالۍ او دوطن داباد ۍ لمبي يي ز ړه كي
په ارمان، ارمان دنيانه هغه هسك چنار لا ړو
په خو ښۍ دهرچاخو ښ و، په دردونويي درمن و
اوس هر څوك مرو ړي لاسونه چي بي وخته مي يارلا ړو
په خپل هو ډباندي ولا ړو، دغيرت هسكه شمله وه
ديارانومحفلوكي تل ژوندي، استوار لا ړو
روح دي ښاداوسه شفيقه، ارمانونه دي ژوندي دي
داكاروان به ځي په و ړاندي، خوافسوس چي سالارلا ړو
رفیق زیارمل در بخشی از سخنانش چنین گفت: ((پوره یک سال و 17 روز پیشتر از امروز یعنی در 29 جون سال 2016، فرزند مبارز و سرسپرده میهن رفیق شفیق الله توده یی با مرگ نابهنگام و زود رس خود با زنده گی بدورد گفته و همه یی ما را در غم و اندوه خویش نشاند. با آنکه یک سال از این رویداد غم انگیز سپری شده است، ولی برای یک لحظه هم یاد و خاطرات او فراموش ما نگردیده و غم و اندوه نبود او را با خود داشته ایم؛ زیرا نقش فعال و ارزنده او نه تنها در مبارزه بخاطر تحقق آرمانهای والای انسانی و عدالتخواهانه، بلکه در مناسبات نیکو و صمیمانه شخصی نیز ماندگار است.
زنده یاد توده یی فرزند رنج و درد مردم کشور بوده، که از میان توده ها برخاست. بخاطر تامین عدالت اجتماعی بر ضد تمام نابرابری ها و هنجارهای نامیمون رزمید و در آوان نوجوانی سرنوشت خویش را با نهضت ترقیخواه و دادخواهانه کشور گره زد، و پرچم رزم و پیکار را بخاطر آزادی، ترقی و عدالت اجتماعی بر شانه هایش بلند نمود و تا پایان عمر بدون جبن و ترس با شجاعت و دلیری در اهتزاز نگهداشت.
او که در مدرسه انسانیت، شرافت و صداقت یعنی ح.د.خ.ا با درک عمیق از اندیشه های نوین علیه ظلم، استبداد، ثروت و سرمایه بخاطر آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی که رهبران جنبش دادخواهانه بنیاد نهاده بودند و جامعه را به سوی افق های روشن و روزنه نور را بر روی مردم زحمتکش کشور می گشود تربیت یافت. آلام و رنج های مردم را عمیقأ درک و آنرا تجزیه و تحلیل کرد و برای برون رفت از آن تدابیر اتخاذ می نمود.
شادروان رفیق توده یی که خود از میان توده ها برخاسته بود و رنج های انانرا عمیقأ درک می کرد، نه تنها در میان روشنفکران بل به کار در میان توده ها علاقه فراوان داشت.
رهبری پرافتخار حزب ما، بنا بر شناختی که از رفیق توده یی داشت موصوف را بخاطر کار در میان دهقانان و کارگران در صفحات شمال کشور بطور حرفوی توظیف ساخت. او توانست با نیروی خلاق و توانایی حلقات وسیع حزبی را در ولایات بغلان و کندز از دهقانان، کارگران و سایر زحمتکشان ایجاد نماید و به اسم مسمی توده یی مبدل گشت. او یکی از چهره های شناخته شده و نیک نام در جنبش دادخواهانه کشور بود که برای تحقق آرمانهای والای انسانی زحمتکشان عاشقانه رزمید.
در دوران پسین حاکمیت دموکراتیک کشور از ناهنجاریهای درون حزبی رنج میبرد و با تمام قوت در دفاع از آرمانها، اصول و موازین حزبی مبارزه کرده و بر اصل تأمین رهبری جمعی در حزب معتقد بود. چنانچه پس از فروپاشی حاکمیت دولتی برای اتحاد و بسیج دوباره فعالان و اعضای ح.د.خ.ا و سایر ترقی خواهان در یک ساختار واحد سیاسی و یا ائتلاف بخاطر تحقق آرمانها و ارزش های ملی- دموکراتیک در پهلوی زنده یاد رفیق بریالی در داخل کشور باقی ماند و از خود کارنامه های قابل لمس و افتخار آمیز بجا گذاشت. زنده یاد توده یی دوست انسان زحمتکش، شخص صادق و مهربان، با ایمان، جوانمرد و عیار بود.
وی در بدترین شرایط در کنار رهبر فقید خویش شادروان رفیق ببرک کارمل قرار گرفت. با تحمل ناملایمات فراوان به مثابه یار و یاور انرا یاری و کمک رسانید.
رفیق توده یی سازمانده مجرب و خلاق بود. او در شکل گیری و ایجاد نهضت میهنی، سپس نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان در پهلوی سایر رفقای همرزم خویش نقش برازنده داشت.
او برای تشکل تمام نیروهای ملی – دموکراتیک و وطنپرست در یک ساختار و یا حزب واحد سیاسی تمام نیروی خویش را بخرج داد. در جلسات تمام حلقات سیاسی که بعد از فروپاشی حاکمیت طور مستقلانه فعالیت داشتند، شرکت می ورزید و انانرا به همدلی و صمیمیت بدون خود محوری در یک تشکل واحد سیاسی دعوت میکرد.
رفیق توده یی در زنده گی شخصی و سیاسی دارای اخلاق و کرکتر بویژه خود بود. با دوستان و رفقا و همرزمان خیلی صمیمی و با صفا بود؛ و با مخالفین برخورد عالی انسانی نموده و از مدارا کار می گرفت. نظریات دیگران را با تمام شکیبایی و حوصله مندی گوش میداد و به ان احترام می گذاشت.))
پس از آن رفیق بصیر دهزاد رییس شورای کشوری هالند حزب متحدملی ترقی مردم افغانستان سخنرانی نموده که در قسمتی از ان می خوانیم. (( یکسال قبل از امروز اجتماع و خانواده بزرگ سیاسی که ما که با اندیشه و عمل واحد بدان متعلق بودیم، مردی مبارزه، استقامت، پاک طینت و فداکار را از دست داد. رفیق زنده یاد ما رفیق شفیق الله توده یی نا به هنگام وفات نمود و به ابدیت پیوست. او جایگاه فعال سیاسی و اجتماعی اش را برای همیشه خالی گذاشت. امید وارم که اکنون بعد از یکسال همسر و فرزندانش این ضایعه بزرگ و جبران ناپذیر را با صبر و شکیبائی تحمل و غم و اندوه شان فروکش نموده باشد. من از نام شورای کشوری هالند حزب متحد ترقی ملی مردم افغانستان برای فامیل شاد روان توده یی صحتمندی و زنده گی فارغ از غم و اندوه آرزو میکنم.
ما اکنون بعد از یکسال از یک رهرو با تقوی، با ثبات، جوانمرد و با قول یاد بود بعمل میآوریم. یادبود از شخصیتی که معناٌ در قلب های مان جایش را حفظ نموده و بدان افتخار مینمائیم که وی همسو و همراه راه و مبارزات ما برای انسان و انسانیت بوده است.
ما امروز از توده یی زنده یاد بخاطری این یادبود به عمل نمیآوریم که او از کجا بود، متعلق به کدام قوم بود و به کدام زبان حرف میزد. بلکه برای ما او یک انسان با شرافت بود که برای انسان و انسانیت می اندیشید و انسان جامعه برایش مطرح و هدف سیاسی اش بود. این خیلی ساده به نظر میرسد ولی ابعاد این ایده و نظر ساده خیلی ها وسیع، عمیق و حلال بزرگترین پروبلم ها و مشکلات کورگره خورده شده اجتماعی در جامعه افغانی ماست. ما اکنون بعد از گذشت یکسال با تداعی همه خاطره ها از زنده گی شاد روان توده یی در ذهن خویش بدین نتیجه اخلاقی رسیدیم که وی و ایده هایش قابل احترام بوده اند و یادبودش افتخار امیز. او بدین ایده بود که انسان مظلوم جامعه افغانی باید از تحت ظلم و ستم رها و تحت حمایت عدالت و قانون قرار گیرد، زیرا یک انسان مظلوم در جامعه ما در قدم اول در بین منطقه، قوم و توسط همزبان جابر و قدرتمند خودش مورد تظلم قرار میگیرد، قبل از آنکه این سوال را در بعد رژیم سیاسی مطرح نمائیم.
رفیق توده یی مرد تعهد، وفا و قول بود. من همان کتابچه کوچک جیبی اش را بیاد میآورم که همیشه با خود داشت. آنچه را وعده میداد در آن کتابچه جیبی اش یادداشت میکرد و بعد از معیاد معین حتماٌ دوباره ادای وعده و قرار میکرد. او در زنده گی شخصی، سیاسی و اجتماعی اش به مانند مردان افسانوی مبارزه سیاسی و عدالت خواهانه اش را دربین مردمان از لحاظ اقتصادی و اجتماعی اسیب پذیر و آسیب دیده آغار نمود. با پوشیدن دستار و گذاشتن ریش در چهره یک دهقان، درد یک دهقان را با او مطرح مینمود و همان درد و مشکل دهقان را بالای زمین، بالای یک خرمن و یا کنار یک جوی آب نشسته با آنان مطرح مینمود و راه نجات را از اندیشه انقلابی اش فرمولبندی و به بیان ساده به دهقان توضیح مینمود. رفیق توده یی در این راه جانانه مبارزه نمود و همان نام مستعار جانان زیب همین رفیق مبازه ما بوده است.
رفیق توده یی در سالهای جوانی سرنوشت خود را با یک حزبی گره زد که ایدیالوژی و مبارزه انقلابی هدفمندانه بر علیه نظام و یا رژیم وقت یگانه وسیله رسیدن به هدف بود. این ایدیالوژی و مبارزه انقلابی زاده جو سیاسی همان عصر و ضرورت همان زمان بود. زنده یاد توده یی در زمانی به سیاست رو آورد که پذیرش ایدیالوژی و سر به کف گرفتن بخاطر خطرات موجود یک اصل بود که تزلزل را در آن راهی نبود. او داشتن این شجاعت را برای حزبش تثبیت کرده بود.
رفیق توده یی شخصیتی بودکه در اوج قدرت سیاسی حزبش، رهبری قدرت و اداره دولتی و حزبی در سطح ولایات را به عهده دشت ولی با همان گلیم که بر خانه دولتی رفت و فرش نمود، با همان فرش و گلیم دوباره همان خانه را ترک نمود، گوئی همان جانان توده یی دهقان هست که بوده است.
با یاد بود ار رفیق توده یی زنده یاد بیجا نیست ما همان دوره مبارزات سیاسی حزب اش را که او بدان قول تعهد بسته بود، به یاد بود گیریم. آن یک دوره از تاریخ مبارزات روشنگرانه، ترقیخواهانه و وطنپرستانه بوده است که خود ادامه مبارزات ترقیخواهانه جریانات قبلی ضد استبداد وضد ارتجاع بود. و مشخصه یک دوره معین بود که با اوضاع کنونی سیاسی در ابعاد وسیع متمایز دیده میشوند ولی در بعضی روند های گنگ و نا پیدا کنونی مشابهت های را نیز با آن دوره یا مقطع تاریخی متبازر میسازد.
آن حزب که رفیق توده یی زنده یاد در آن رو آورد، پرورش یافت، پخته و آبدیده گردید، یک حزب شجاع و با رهبران شجاع بودند. آنها ماهیت نظام سیاسی را تعریف و موقف سیاسی خویش را در برابر آن مشخص و با روحیه اپوزسیونی معین میساخت. رهبران آن حزب سیاسی نظام سیاسی آن زمان را از همان پالیسی سیاسی خود به تحلیل و انالیز میگرفتند و سیاست خویش را روشن میساختند و تمام برامد های سیاسی شان، از سطح پارلمان تا مظاهرات و اعتصابات، متکی بر همان پالیسی قبلاٌ تنظیم شده بود. این رهبران شجاع آنچه بیان میداشتند، از نام سازمان سیاسی شان بود. آنها ایده های "ما" یعنی "حزب ما" را مطرح و حزب خویش را به معرفی میگرفتند و در وجود اجتماع سیاسی آنزمان این توانائی را داشتند تا نشان دهند که این حزب نیز در روند سیاسی قابل حساب است. رهبران این حزب که توده یی های بی بدیل را در خود پرورش داد، با برامد های به موقع و متناسب با سیاست روز، حزب خویش را به اصطلاح عامیانه " با مرچ و با نمک " میساختند تا روان اجتماعی بدان با توجه و علاقمندی بنگرند. این بدین معنی است که زمانی باید تند و شجاع بود و هم روان جامعه خواست ها و آرزو های خویش را در برنامه ها و سیاست های جاری و عمومی دریابند و آنها را احساس نمایند.
ما یاد رفیق توده یی، یاد مبارزات شجاعانه، یاد رفاقت و قول قرار و مورد پذیر قالب های پر تپش وطنپرستانه را جاویدان و خاطراتش را گرامی میخوایم.))
سپس رفیق صدیق کاوون یکی از چهره های سرشناس سیاسی و فرهنگی کشور که روزگاری مدیر مسوول روزنامه ح.ا.ث ارگان کمیته مرکزی ح.د.خ.ا بود از خاطرات دوران آموزش و مبارزه مشترک با رفیق توده یی زندیاد یاددهانی کرده و چنین گفت: ((دا دی يو کال له هغې شومې او بدمرغې ورځې څخه تيريږي چې د افغانستان د خلکو مبارز او وطنپال زوی، ملگري شفيق الله توده يي خپل ابدي سفر پيل کړ او د ژوندانه له اغزنې او کږلېچنې کرښې پورې ووت.
اجازه راکړئ ددې غمجنې پېښې له امله د خپل تاثر او تالم مراتب د ارواښاد ملگري توده يي درنې کورنۍ، په ځانگړي ډول د هغه محترمې مېرمنې او د ژوند ملگرې او هملارې ته وړاندې کړم.
همدا راز غواړم د ارواښاد ملگري توده يي سياسي کورنۍ، د هغه گران گوند او همرزمو ملگروته تسليت ووايم.
زما او ملگري توده يي دوستي او ملگرتوب، ډېر کلونه پخوا، په څلوېښتمو لمريزو کلونوکې، هغه وخت چې موږ دواړه د لغمان د روښان ليسې زده کوونکي وو، پيل شوه.
قصه داسې وه چې هغه مهال په افغانستان کې د ښوونکو کمښت و. ددې ستونزې د حل په موخه د معارف وزارت د هېواد په اکثره ليسو کې د «مستعجل» په نامه تدريسي څانگې پرانستې وې. ددغو څانگو تعليمي نصاب داسې جوړ شوی و چې د ليسې د شپږو کالو درسونه به په دريو کالوکې بشپړ کېدل. په دې معنا چې زده کونکو به د ليسې د زده کړو دوره له اووم ټولگي څخه پيلوله او په نهم ټولگي کې به يې پای ته رسوله.
توده يي د خپل غښتلي استعداد او له معلمۍ سره د علاقې پر بنسټ، د مستعجل څانگه غوره کړې وه او غوښتل يې چې د معلمۍ له لارې خپلو هېوادوالو ته خدمت وکړي او د هېواد په تروږمۍ گوټونو کې د علم او پوهې ډيوې بلې کړي.
له بده مرغه د هغه تعليمي کال په پيل کې، چې د توده يي د فراغت کال و، د مستعجل تعليمي څانگه له منځه ولاړه او د دغې څانگې زده کوونکي پر نورو ټولگيو ووېشل شول. توده يي له خپلو يو شمېرنورو ټولگي والو سره زموږ صنف ته را وپېژندل شو او په دې ډول، موږ همصنفيان شوو.
زموږ ليسه د شنو چمنونو او جگو چنارونو ليسه وه. کله به چې هوا توده شوه، نو موږ به تر چنارونو لاندې په آزاده فضا کې درس وايه.
د هغه وخت سياسي فضا داسې وه چې په سياسي جريانونو پورې اړوندو کسانو به کوښښ کاوه له هرې مناسبې شيبې نه گټه واخلي او خپلې اندېښنې له نورو سره شريکې
کړي او د جلب او جذب چاره پر مخ بوزې. په هره تفريح کې به د ښي او چپو سياسي سازمانونو د غړو ترمنځ بحثونه کېدل.
د تلې د مياشتې د دوهمې نيمايي يوه ورځ وه. زموږ تعليمي کال تازه پيل شوی و.هوا توده وه او موږ د نورو تودوورځو په شان د يوه چنار سيورې ته ناست، او ښوونکي ته منتظر وو. نه پوهېږم د کومې موضوع پر سر مباحثه پيل شوه. د بحث يو لوری د ښي افراطي اخواني جريان اړوند کسان او بله خوا يې موږ دواړه وو. د بحث په بهير کې وپوهېدم چې سره له دې چې موږ په سياسي لحاظ لا يوبل نه پېژنو، خو دواړه همفکره او همرزمه يو.
شفيق الله د خپل قوي منطق او استدلال په برکت د بحث مقابل لوری له ماتې سره مخامخ او خاموشه کړ.
له هغې ورځې څخه زموږ ملگرتيا او وروري پيل شوه، اود زمان په بټۍ کې پخه او ټينگه شوه. په گډه مو په ورځنيو سياسي بحثونو کې برخه واخيسته اوخپلې حزبې دندې مو پرمخ بوتلې. په ټولگي کې د شفيق الله شتون ماته داسې و، لکه تر شا مې چې غرولاړ وي. که به په تفريح کې له چا سره په بحث واوښتم هغه به ځان په بيړه راورساوه او زما استدلال ته به يې قوت ورکړ.
شفيق الله توده يي د ځوانۍ په هماغو تاندو او تنکيو کلونو کې خپل ټول توان او انرژی د خپل گوند تر بيرغ لاندې د آزادۍ، دموکراسۍ او ټولنيز عدالت د تامين چارې ته ځانگړې کړې وه. هغه په تمامه معنا يو انقلابي مبارز و.له درسه وروسته به يې ټوله ورځ په حزبي فعاليتونو تېروله. له کتاب او مطالعې سره يې ځانگړې مينه درلوده. که له ملگرو څخه به څوک د کوم کار لپاره کابل ته تلو، نو توده يي به ورته حتمن د څو کتابونو د راوړلو سپارښتنه کوله.
په لږ وخت کې په لغمان کې زموږ گوندي کړيو پراختيا ومونده. د گوندي غړو شمېر ورځ په ورځ ډېرېده او د زده کوونکو په منځ کې زموږ سياسي او سازماني فعاليتونو رونق پيدا کاوه او اعتبار مو زياتېده، چې ددې پرمخ تگ او بريو زياته برخه، د توده يي د کار اوزيار نتيجه وه.
ډېر ژر، تور او ارتجاعي قوتونه په دې و پوهېدل چې که وضعيت په همدې ډول پرمخ ولاړ شي نو بيا به دوئ ته د سياسي کار او فعاليت ميدان تنگ شي او ددوئ گټې به له خطر سره مخامخ شي. هغوئ زموږ د ملگرو په منځ کې ترټولو فعال او هڅاند حزبي کدر شفيق الله په نښه کړ او هغه يې دکلنيو ازموينو په بهير کې، د يوې تورې او سنجول شوې دسيسې ښکار کړ او د زده کړو دروازه يې ورته پرمخ وتړله.
هغه چې له علم او پوهې سره بې کچې مينه درلوده، په ځوانه ځوانئ کې، له زده کړو څخه محرومېدل ورته د ژوند ترټولو غمجنه فاجعه وه. خو څرنگه چې د لوړ مورال او ټينگ عزم خاوند و، خپله روحيه يې له لاسه ور نه کړه او د خپلو سياسي او حزبې اهدافو د تامين په کار کې لانور هم هوډمن او لانور هم غښتلی شو.
د چنگاښ مياشت وه. له ښوونځي څخه د ملگري توده يي له اېستلو څخه څو اونۍ تېرې شوې وې، يوه ورځ چا راته وويل چې ملگری توده يي سخت ناروغه دی. د هغې ورځې
په سبا، زه د ارواښاد امان الله ژغورندوی په ملگرتيا چې هغه مهال زما گوندي منشي و، د هغه پوښتنې ته ورغلو. ملگری شفيق الله توده يي د خپلې ترور په دېره کې، د يوې شنې ببرې ونې لاندې په يوه کټ کې پروت و.زموږ په ليدو يې يوه ترخه موسکا پر شونډو وغوړېده، لکه ژوبل گوربت چې د الوتلو هڅه وکړي لږ نيمخېزه شو خو کېناستای نه شو. شونډې يې وچې او رنگ يې تښتېدلی و.ښکارېدل چې ناروغي يې غښتلی بدن پوره زبېښلی دی. زه ور نژدې شوم پر تندي مې ورته لاس کېښود، تبه يې وه او تندی يې لکه سور اور تود و. ناڅاپه مې پام شو چې بدن يې په ببرو سور رنگه وېښتو پوښل شوی، ورته ځير شوم، و پوهېدم چې خبره څه ده. ما لا خوله نه وه خلاصه کړې چې پخپله يې وويل: ما نه غوښتل خو ترورمې مجبور کړم. خفه کولای مې نه شوه، هغه ماته لکه زما مور هومره گرانه ده.
ددغې صحنې په ليدلو ډېر غمجن شوم او د څو شيبو لپاره مې د خبرو کولو توان هم نه درلود. توده يي چې زما دغه حالت وليد راته و يې ويل چورت مه وهه نه مرم. ځوان يم د مرگ زور راباندې نه رسيږي. ما ورته وويل باور لرم چې نه مرې او تر اوسه دې له سلو گلو يو گل هم نه دی غوړېدلی. ته لا د ژوند اوږده لاره په مخ کې لرې د مرگ خبره مه کوه. زه په دې متاثر شوم چې موږ دومره ناتوانه يو چې خپل ناروغان د دوا او ډاکتر پر ځای د حيواناتو په پوستکو تداوي کوو. بيا مې ترې وپوښتل چې د راتلونکي لپاره دې څه فکر کړی. هغه راته وويل چې نور راته په لغمان کې پاتې کېدل بې گټې ښکاري، کورنۍ مې کندز کې ده شايد هلته ولاړ شم خو لومړی ځم کابل ته وگورم چې ملگري څه وايي.
تر هغه وروسته مې ډېر کلونه ملگری توده يي و نه ليد. په لغمان کې پر موږ ډېرې بدې ورځې راغلې او توده يي په بغلان کې ډېرې له درده ډکې پېښې و زغملې.
کلونه واوښتل، سياسي گردلې او توفانونه يو په بل پسې راغلل او تېر شول خو موږ دواړو، لکه د نورو زرگونو ملگرو غوندې خپلې سپېڅلې لارې ته دوام ورکړ او خپلو هوډونو او ارمانونو ته ژمن پاتې شوو.
د ۱۳۵۹ کال په لومړيو کې يوه ورځ د کوم کار له پاره د گوند مرکزي کميټې ته تلم. زه لا د مرکزي کميټې د ودانۍ دروازې ته نه وم رسېدلی چې چا راباندې غږ وکړ: وطنداره چېرته ځې. شاته مې وکتل، زما د سختو کلونو ملگری، زما ورور، زما يار او همرزم شفيق الله توده يي و چې په خندا زما خواته راروان و. موږ لکه دوه مسافر ورونه چې اوږده کلونه يې يو له بله سره نه وي ليدلي، په غېږه کې سره ونيول او د خوشالۍ اوښکې مو تويې کړې. بيا يې راته په بيړه بيړه، د څو کالو قصه په څو دقيقو کې وکړه. له ناروغۍ وروسته کابل ته د تگ قصه او له گوندي مشرانو سره د ليدو او وروسته بيا بغلان ته د تلو قصه او دا چې څرنگه زده کوونکی شفيق الله په «جانان» دهقان واوښت او د دهقانۍ تر څنگ يې هلته د بزگرانو په منځ كې توده يي کار پيل کړ او پخپله هم توده يي شو.
هغه دا هم راته وويل چې اوس د بغلان د گوندي ولايتي کميټې منشي دی اوزياته يې کړه هر کله دې چې خټکيو ته زړه وشو پلخمري ته راتلای شې او زما له خوا له همدا اوسه دعوت يې.
تر هغه وروسته به چې هر کله کابل ته د کوم کار لپاره راغی، زه يې خبرولم او د کاري مشغولتياوو سره سره به مو خپلو قصو او بنډارونو ته وخت پيدا کاوه.
وروسته بيا، هغه مهال چې په لغمان کې حالات کړکېچن وو توده يې لغمان ته واستول شو. هلته يې هم په پاک لاس او سپېڅلي زړه، خپلو خلکو ته خدمت وکړ. اوخپل ټول توان او انرژي يې دخپلو انساني او شريفانه آرمانونو د عملي کېدو چارې ته وقف کړل.
د لغمان له سپين ږيرو او قومي مشرانو سره يې دسولې او امن د راتلو په موخه اړيکي ټينگې کړې اوپر دولتي حاکميت يې د خلکو باور راژوندی کړ، خو له بده مرغه د ځنو لنډپارو سياستونو په پايله کې له کاره گوښه او په لغمان کې د هغه، توده يي کارونو او جوړوونکو پلانونو ته د پای ټکی کېښودل شو. خو له دې سره سره، توده يي د خپل وياړلي ژوند تر پايه، خپلو لوړو آرمانونو ته ژمن پاتې شو او د هغو د تحقق لپاره يې دتل په شان خپل ټول ژوند او امکانات وگمارل.
رفقای ارجمند،
شناسنامه وطنپرستانه زنده ياد رفيق توده يي، کار و پيکار عدالت خواهانه او در سالهای پربار زنده گي اوست که به حق ميتوان به آن افتخار کرد. او برای رسيدن به دنيای پر فروغ آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی هزاران خطر را به جان پذيرفت، بی هراس و بی تزلزل، آگاهانه و مصمم، همراه و همگام با ياران و همرزمانش به پيش تاخت و لحظه يي هم دراين راه دشوار و پر پيچ وخم از خود ضعف نشان نداد و از پا نه نشست.
باری يکی از ياران نو به دوران رسيده در آن زمان، شکوه آميز گفت که «توده يي با موضعگيری هايش، بهترين شانسهای پيشرفت را ازدست داد.» من به پاسخش به شوخی شعر معروف قاآنی را ياد آورشدم که گفته بود:
رسم عاشق نيست با يک دل دودلبر داشتن
يا ز جانان يا ز جان باييست دل برداشتن
ناجوانمرديست چون جانوسيار و ماهيار
يار دارا بودن و دل با سکندر داشتن.
راستی هم، توده يي، به خاطر به دست آوردن مقام و موقف، هيچگاه و با هيچ کسي بر سر اصول و موازين عقيدتي اش معامله نکرد و به زور و زر، سر تسليم فرود نياورد.
رفقای ارجمند،
به باور من شايسته ترين بزرگداشت ازرفته گان عزيز ما، منجمله رفيق توده يي، ادامه دادن راه پر افتخار آنان و تحقق آرمانهاي بزرگ و شرافتمندانه شان است.
اينک ۲۵ سال از سقوط فاجعه آميز حاکميت وفروپاشيي حزب دموکراتيک خلق افغانستان (حزب وطن) ميگذرد ولی سوگمندانه برخی از رفقای ديروز هنوز هم به سياه كردن ديگران و سفيد کردن خود اشتغال دارند. دردا و حسرتا که انشعاب و پراکنده گی در ميان اعضا و هواداران سابق حزب دموکراتيک خلق افغانستان (حزب وطن) هنوز هم ادامه دارد و ما هنوز نتوانسته ايم خلای موجوديت يک چپ نيرومند را در کشور، پر نماييم.
درحالي که وضعيت فاجعه بار کنونی کشور، مساله وحدت و اتحاد نيروهای ملی و دموکراتيک، ترقيخواه و وطنپرست را به امر حاد و تاخير ناپذير تبديل کرده است، تعدادی از ياران ديروز ناشيانه به اختلافات دامن ميزنند و آگاهانه، يا نا آگاهانه آب به آسياب تاريک انديشان سيه کار ميريزند.
عده يي هم به اميد ره يافتن به خوان گسترده نيروهای سياه اهريمني درونی و برونی، زبونانه، پوز بر آستان دشمنان سوگند خورده خلقهای ستمکشيده افغانستان ميسايند و زبونانه تر اينکه بر تمام گذشته افتخار آميز رزمنده گان راه رهايي مردم افغانستان از چنبره استبداد ستمکيشان، خط بطلان ميکشند و آنرا زير سوال ميبرند.
«باکم از ترکان تير انداز نيست طعنه تير آورانم ميکشد».
رفقا، ما به فضای گفت و گوی سالم نياز داريم. ما به ايجاد اعتماد متقابل، تفاهم وهمديگر پذيری نياز داريم. با خود بزرگبيني و کوچک شمردن ديگران نميتوان به جايي رسيد. ما باهم نيرومند استيم. نيروی ما در وحدت ماست.
ما تنها با نقد سالم گذشته ميتوانيم راه را به سوی آينده بگشاييم. بايد بدون هراس اشتباهات و کجروي های خويش را پذيرفت ودر صدد اصلاح آنها بر امد.
ما بايد با در نظرداشت شرايط متفاوت کنونی در داخل کشور و جهان، خط مشی سياسی خويش راترتيب نماييم و پروسه های جاري در کشور وجهان را با ديد نو و واقعبينانه ارزيابي کنيم.
افغانستان مانند کشتيي شکسته در بحری از خون و آتش شناور است. آنانيکه خود را ناجيان کشور جاميزدند، دکانداران سياسيي بيش نيستند. آنان سالهای طولاني زير نام دين، دين فروختند، زير نام آزادي، کشور آزاده مارا به اشغالگران تسليم کردند و زير نام عدالت اسلامی ثروت اندوختند وبر جان و مال و ناموس مردم تاختند.
رفقاي عزيز، رزمنده گان آزاده و سربلند،
چشم اميد مردم رنجکشيده افغانستان به سوی شماست. شما ميتوانيد با وحدت تان هسته مرکزي اتحاد تمام نيروهای ملي و دموکراتيک، ترقيخواه و وطنپرست را بيافرينيد. شرايط کشور فوق العاده حساس و بحراني است. تشکيل جبهه متحد ملي برای تامين صلح، آزادي، عدالت اجتماعي و دفاع از تماميت ارضي کشور در دستور روز قرار دارد. نيرو هاي سياه اهريمني داخلي و خارجي در کمين نشسته اند. برخی از کشور های آزمند و شرارت پيشه همسايه، برای کشور ما نقشه هاي خطر ناکی در سردارند.
آنها سعی ميورزند با استفاده از افراد و نيروهای مزدور، مردم باهم برادر ما را بهم بياندازند تا به اهداف ناپاک خود برسند. گاهگاهی اين صداهای ناهنجار از گلوی برخی «انترناسيوناليست» های دوآتشه ديروزي نيز شنيده ميشود که شرم شان باد.
افغانستان خانه مشترک تمام افغانهاست. کسانيکه به اختلافات قومي، زباني، محلي و مذهبي دامن ميزنند نميتوانند در رده های يک حزب مترقي جای داشته باشند.
رفقای ارجمند،
بياييد با استفاده از احتفال شکوهمند خاطره تابناک رفيق شفيق الله توده يي که چون ستاره پر فروغ، در غربت غمبار غرب، غروب کرد، پيمان خويش را بار ديگر با مردم در خون خفته افغانستان تازه کنيم که راه رفته گان خويش را که راه آزادي، حاکميت ملی، دموکراسي، عدالت اجتماعي و راه رهايي زحمتکشان کشور از يوغ ستم و استثمار است، با استواری و متانت ادامه ميدهيم و پرچم آزاده گان را بلند و در اهتزاز نگهميداريم.
ياد رفيق توده يي و تمام رفته گان و جان باخته گان سرخروی ما، زنده و جاودان باد.))
پس از آن رفیق اسد کشتمند یکی از چهره های سرشناس سیاسی صحبت نموده و در بخشی از سخنانش چنین گفت: (( حرف معروف است که می گویند به هر اندازه یی که از دامنه کوه دور شوید، عظمت کوه نمایان می شود. بر مصداق همین سخن ما در سالگرد درگذشت رفیق توده یی به عظمت شخصیت او بیشتر از پیش پی برده و زنده گی و کارنامه هایش با جلایش بیشتر روشنتر می گردد.
او دارای صفات برجسته اخلاقی و سیاسی بود. دو صفت عمده او را صداقت و وفاداری تشکیل می داد. سراسر زنده گی او نشان می دهد که زنده یاد توده یی به خانواده، حزب، رفقا و جامعه صادق بود. در طول زنده گی کوتاه خویش نشان داد که در هر گام زنده گی همیشه صادق بود. زنده گی او مشحون از وفاداری به راه دوستی ها بود. او نماد انسانیت نوین بود، نماد حزبی خوب بود. وطنپرست و انقلابی خوب بود. من افتخار دارم که دوستی او را با خود داشتم و برای همیش به عنوان یک انقلابی در ذهنم باقی خواهد ماند.))
رفیق کشتمند در ادامه سخنانش سوگنامه یی که پس از مرگ زنده یاد توده یی نگاشته بود به خوانش گرفت که در آن آمده است: ((
"شفیق الله توده ای" رفت؛ کوهی از سنگ خارافروافتاد!
زمانی یکی ازبزرگ ترین بزرگان مادرباره استواری بلشویکهادر نبرد طبقاتی گفته بود که آنان از سرشت ویژه ای هستند؛ گوئی آنهارااز سنگ خاراتراشیده اند. "توده ای" مااز چنین سرشتی بود؛ او نماد بی خدشه انسان استواروبا شرف انقلابی بود. رفیق "توده ای" با سربلندی زیست و چون گرد دلیر میدان رزمید، سراسر زندگی اش پاکیزه وبی غش وآگنده از شور مبارزه به خاطر انسان وانسانیت بود. او عاشق عدالت اجتماعی وتوده های مردم بود. زندگی را چنان خوب زیست که نامش با حماسه نبرد توده ای بجاماند.
"توده ای" نماد پرجوش وقف انقلابی وایمان به راه رفته خویش بود.
"توده ای" مردی بود مهذب ومهربان، استوار وباایمان، صادق وفداکار وجوانمرد وعیار. او ازدشواری های روزگار هرگزنهراسید.
بزرگی "توده ای" ازسادگی وروان بی غش وپاکش برمیخاست. اوباطینت پاکش درقلب رفقا جاگرفته بود.
اگر نسل های بعدی تاریخ مبارزات خونین نسل فدائی پرچمی راکند وکاو کنند، بدون تردید بانام نامی "شفیق اله توده ای" برخواهند خورد که در این دوران پراز جوش وخروش با تواضع وسادگی حضوری بی سروصدا ولی پراز مضمون عشق به راه ورفاقت خویش داشته است.
اگر نسل بعدی درجستجوی چهره های پراز وفا وخلوص وپرآزرم انقلابی باشد حتماً با نام نامی "توده ای" برخواهد خورد.
"توده ای" یادی ماندگار درلوح مبارزات خونین نیم قرن اخیر کشورماازخود بجاگذاشت.
برای ماهریک از پرچمی هاتقدس نام وعزت جاودان پرچمی بودن از عمل روزمره کسانی مانند "شفیق الله توده ای" به ارمغان آمده است.
درودپرشور برتو"شفیق الله توده ای" ای یاردلیرما، ای تمثال شرف انقلابی! تو از جاودانه های ماستی!
روح شریف توده ای شاد ویاد گرامی اش زنده باد!))
پس از آن بانو عزیزه عنایت شاعره خوش قریحه صحبت نموده که در بخشی از آن چنین امده است: (( درست یکسال پیش زنده یاد توده یی با مرگ نابهنگام خویش نه تنها خانواده و عزیزانش، بلکه همه رفقا و دوستانش را به ماتم نشاند. او شخص مبارز، مهربان و صادق بود که در برابر ظلم و بی عدالتی ها مبارزه می کرد و با همه صمیمی بود.)) در ادامه بانو عنایت مرثیه یی که به گرامی داشت از نخستین سالگرد درگذشت زنده یاد شفیق الله توده یی سروده بود به خوانش گرفت.
ای خوشا فرزند نیکوی وطن
کز وجودش شاد گردد مرد و زن
بهر میهن جان سپاری ها کند
دشمنان را کوچک و رسوا کند
او نمیرد زنده باشد دایما
نام نیکویش برند در هر کجا
بس دعا با خود برد از عالمی
دور از خاطر نگردد یکدمی
ای شفیق الله تو بودی اینچنین
مهربان و صادق و فارغ ز کین
افتخاری از شجاعت داشتی
تخم یکرنگی به دلها کاشتی
گاه جایت بود سنگر همچو شیر
در صف از جان سپاران دلیر
دشمنانت لرزه بر اندام داشت
با وجودت نقشۀ ناکام داشت
عزم نیکو بهر میهن داشتی
پرجم آزاده گی و یکدلی افراشتی
دور گشتی از وطن با اه و درد
درد غربت داد رنجت بیشمار
دل ز عشق میهنت پر از شرار
رفتی و دلها پریشان کرده ای
یاد تو هر جا بود با احترام
باد فردوس برین جایت مدام
کشورت از نام تو بالنده است
شاد باد روحش (عزیزه) دایما
باد جاوید یاد او در جمع ما
بعد از آن آقای ولی شاهپور رییس اتحادیه انجمن های افغانها در هالند صحبت نموده و در بخشی از سخنانش چنین گفت: ((توده یی مردی بود که نه تنها در خانواده سیاسی اش جایگاه خوب داشت، بلکه در میان توده ها نیز قابل احترام بود. آنچه که او برای خانواده و مردمش به میراث گذاشته، ما هم گرامی می داریم. یاد کسانی که با کارنامه های ماندگار شان جاودانه شده اند، عظیم و بزرگ بوده و در حافظه تاریخ باقی خواهد ماند. بدون شک توده یی زنده یاد از همین زمره است و ضمن ارج گزاری از کارنامه هایش باید در راه تحقق آرمانهای والا و انسانی اش رزمید. کمبود نیروهای ترقی خواه در درون کشور احساس می شود. نفاق و دشمنی های تباری و زبانی را کارگر و دهقان و یا سرباز دامن نمی زند. سوگمندانه که این نفاق را روشنفکران کژاندیش دامن زده و وطن را به پرتگاه سقوط می کشانند. پس باید همه نیروهای میهن پرست دست بدست هم داده و در راه وحدت و همدلی از هیچ نوع تلاش دریغ نورزند. باید با درنظرداشت شرایط موجود کنونی و حساسیت شرایط موجود اختلاف نظرها را کنار گداشت و در یک صف واحد برای میهن و مردم رنجدیده آن بسیج گردید.
توده یی زنده یاد در این راستا همواره تلاش می ورزید. او از جمله فرزندان صادق میهن و انسان تغییر نگر بود و به دیدگاه ها و عقاید دیگران احترام می گذاشت و می خواست تا فاصله ها زدوده شود. او این تلاش را نه تنها در ساختار سیاسی، بلکه در ساختار های اجتماعی و صنفی نیز دریغ نمی ورزید. او با تلاش می خواست تا حضور فعال در همه ساختار های اجتماعی داشته و موقف انها را در قبال مسایل درون کشور پر رنگ تر سازد. ما کمبود او را در ساختار اجتماعی هم میهنان ما در هالند احساس می نماییم. یک دوست و مشوره دهنده خوب خود را در وجود او از دست داده ایم.))
پس از آن رفیق اسد شریف یکی از فعالان سیاسی پیرامون کارنامه های زنده یاد توده یی سخنرانی نموده و در بخشی از سخنانش چنین گفت: (( زنده یاد توده یی رفیق خوب حزبی، یار و دوست خوب اجتماعی، هموطن غمخوار و صمیمی در غربت و هجرت بود که کمبود او امروز احساس می شود. او همانند سایر اعضای حزب پر افتخار مان اعتقاد به نفس داشت. از او نه قصر مرمرینی و نه ثروتی و نه آرگاه و بارگاهی به میراث مانده است، بجز نام نیک و خاطرات خوش که برای همیش با ما خواهد بود. او خوشبختی یک انسان را خوشبختی خود میدانست و رنج و عذاب یک انسنا زحمتکش را رنج و عذاب خود میدانست. در یک کلام او یک هومانیست بود و محتوی مبارزه اش را همین اصل در بر می گرفت.))
سپس داکتر طلا پامیر یکی از همرزمان و دوستان دیرینش صحبت نموده و در بخشی از سخنانش چنین گفت: (( شناخت و تماس های نزدیک من بر می گردد به سال 1365 خورشیدی. چه در آن سالهای دشوار که وضعیت سیاسی و نظامی خیلی شکنند بود و چه پس از سقوط حاکمیت ح.د.خ.ا (حزب وطن) رفیق توده یی همواره با وقف و از خود گذری به مبارزه ادامه داده و الگوی خوب به همرزمان و رفقایش بود. طی همین مدت شانس برایم دست داد تا مدتی یکجا با هم باشیم.
به باور من رفیق توده یی یک مبارز متعهد بود. مبارز آگاه بود و در دفاع از اصول و موازین حزبی قرار داشته و تا پایان زنده گی بدان وفادار باقیماند. او راه زنده گی اش را در مبارزه سیاسی یافته بود و با متانت در مقابل دشواری ها برای یک دقیقه هم از آرمان هایش عدول نکرد.
او یک مبارز مسوول بود. او اخلاق سیاسی عالی داشت و با آگاهی تمام مسوولیت را میپذیرفت و هیچگاه از پذیرش ان ابأ نورزیده و رفع مسوولیت نمی کرد.
او یک انسان به مفهوم واقعی کلمه بود. وقار، عزت، غرور، متانت، صداقت، وفا به عهد و قول و تهذیب عالی سیاسی داشت. او مرد تعهد بود. به امر وحدت حزبی احترام داشت و در این را همیشه تلاش پیگیر و خسته گی ناپذیر داشت.))
بانو سیده طلوع یکی دیگر از سخنرانان بود که پیرامون شخصیت سیاسی و اجتماعی زنده یاد توده یی صحبت نموده و نبود او را ضایعه بزرگ برای جنبش دموکراتیک و ترقیخواه کشور دانست. وی در ادامه سخنانش چنین گفت: (( نقش خدمات او در کار حزبی و دولتی در حافظه مردم با سپاس و در تاریخ کشورما ماندگار است. او مبارز شجاع و انسان عیار و سخاوتمند، مرد عمل و رفیق و دوست مهربان و صمیمی بود.))
در ادامه محفل رفیق فاروق روستایی از خاطرات دوران اموزش در مدرسه و کار مشترک سخن گفته و در بخشی از آن چنین گفت: (( وقتی از کارزماتی یک شخصیت عالی مقام مدبر، یار و یاور انسان زحمتکش، دلسوز مهربان، پرتلاش پرشور، با فهم آگاه، ثادق و راستین، قاطع و توانمند، صبور و شجیع یاد می نماییم، در برابر رویای مان با این صفات و بیشتر از آن صفات نیک رفیق چنار، جانان، دهقان، مبارز جوان علاقه داری دهنه غوری بغلان، سپس منشی کمیته حزبی ولایتی بغلان و بعدأ والی و منشی کمیته حزبی ولایتی لغمان زنده یاد توده یی قرار میگیرد.))
وی همچنین خاطرات خود از کار مشترک در دفاع مستقلانه از ولایت لغمان و نقش بارز رفیق توده یی در آن روزهای دشوار بیان داشت.
سپس آقای حفیظ حازم یکی از چهره های اجتماعی و فرهنگی صبحت نموده و از اینکه در محفل گرامیداشت از کارنامه های زنده یاد توده یی بمثابه یک وطنپرست اگاه و مبارز که تمام زنده گی اش را وقف میهن و مردمش نموده ابراز خرسندی کرده و در ادامه شعر معروف خداوندگار بلخ «بی همگان به سر شود...» را دکلمه نمود.
رفیق عبدالرزاق طلوع که سالهای دراز همراه با زنده یاد توده یی کار و مبارزه نمود است سخنرانی کرده و خاطرات خود را بیان داشت. وی در بخشی از سخنانش چنین گفت: (( رفیق توده یی که نزدیک به نیم قرن زنده گی خود را صرف فعالیت های سیاسی و حزبی نمود با این آرمان که روزی مردم کشور از یک زنده گی آبرومندانه و با سعادت برخوردار باشند. او شخص با پرنسیپ و اصولی بود و همیشه موازین حزبی را رعایت و در تطبیق آن خود را مکلف میدانست... وی در این روند هیچگاه ملاحظات شخصی و خانواده گی و رفاقت های شخصی و دوستی را درنظر نگرفته و آنچه در اصول قبول شده جمع بود به وجهه بهتر اجرا مینمود.))
پس از آن رفیق نوراحمد نور يکي از رهبران برجسته ح.دخ. ا (حزب وطن) سخنرانی نموده و در بخشی از آن گفت: (( سپاسگزار و شاد هستم که پس از یک سال از درگذشت زودهنگام و بی وقت رفیق توده یی محفل بزرگداشت از کارنامه های او برپا و با گرمی و حرارت رفیقانه از وی یاددهانی میگردد. اندوه نبود او برای همه رفقا و دوستانش بسیار گران است. اینکه رفقا ضمن سخنان شان به امر وحدت و همدلی همه همرزمان شان را دعوت کردند، ما را امیدوار به این می سازد که صرف نظر از چالش های موجود در راه وحدت همه نیروهای ترقی خواه، این شعار در سرلوحه مبارزه و تلاش دلباخته گان میهن و آرمانهای سرکوفته نسلهای مبارز پیشین قرار دارد و زود یا دیر این آرمان شریفانه تحقق می پذیرد.
53 سال در تدویر کنگره موسس ح.د.خ.ا می گذرد. کنگره نقطه عطف در زنده گی سیاسی کشورما بود. درست از همیجا مبارزه طبقاتی در جامعه ما شروع گردید. حزب ما جامعه را در مبارزه عادلانه میان ظالم و مظلوم، فرو دست و فرا دست، دادخواه و بیدادگر سمت و سو داد. حزب ما با آرمان های والای انسانی برای شگوفایی جامعه تلاش نموده و در این راه قربانیهای بیشماری را متحمل گردید.
فروپاشی حزب و سقوط حاکمیت دموکراتیک بدون شک سقوط یک بخش سترگ مردم کشورما بود؛ زیرا دست کم یک و نیم ملیون انسان که در صفوف حزب و سازمانهای اجتماعی وابسته به آن مبارز و فعالیت داشتند، برای سعادت و خوشبختی مردم شب و روز در تلاش بودند و کارهای شایانی را در امر خدمت به مردم انجام دادند.
پس از فراز و فرودهای فراوان وضعیت سیاسی کشور ما دگرگون گردید و ما تلاش نمودیم تا در کنار سایر نیروهای میهنپرست و ترقیخواه کشورکشتی شکسته را به ساحل نجات بکشانیم. از همینرو بازمانده های ح. د.خ.ا همراه با متحد سیاسی خویش به ساختار جدید سیاسی دست یازیدند که خوشبختانه اکنون به حزب مطرح سیاسی در کشور مبدل گردیده است. شکی نیست که نقش زنده یاد توده یی در نضج گیری نهضت میهنی و تمام پروسه های بعدی ان در کنار سایر رفقا برجسته بود.
خوشبختانه هستند رفقایی که ضرورت درس های 53 ساله را فراموش نکرده، بلکه با انطباق از شرایط کنونی در جهت همسویی نیروهای ترقیخواه می پردازند. زیرا افغانستان امروز در شرایطی قرار دارد که کمبود این نیروها در عرصه سیاسی برجسته است. این وضعیت ناهنجار برای این امر بزرگ میهنی به صبر و حوصله فراوان نیاز دارد. در این راه مقدس باید با تمام نیرو و توان با شکیبایی به پیش رفت. سخنرانی عاطفی و ریختاندن اشک های رفیق اسد که غم و غصه را در روح و روان ما شست، این نوید خوش را نیز بما داد که ما با تعهد رفیقانه به پیش رفته و پیروز خواهیم شد.
حزب ما، حزب تعهد است. ما خود را در اختیار خدمت به مردم قرار می دهیم. ما بخاطر رفاه مردم هر خواری و تلاش را پذیرفته و بخاطر کار بهتر و موثر برای مردم نزدیکی نیروهای ترقی خواه نیاز است. حزب ما در این راه از هیچ نوع تلاش دریغ نخواهد کرد و توقع رفیقانه ما از تمام نیروهای میهن پرست و دموکراتیک و ترقیخواه همین است.
حزب ما استقلالیت خود را دارد. هیچگاه به معامله و سازش نمی پردازد و با اتکا با ارادۀ مردم راه خود را می پیماید.
ما به جانبداری معامله گرانه سر نخواهیم گذاشت. ما در راه ایجاد ائتلاف ها و جبهات نیروهای های وطنپرست تلاش کرده و با حفظ اصول و موازین سیاسی و اخلاقی کار و پیکار خواهیم کرد.
ما به آرمانهای نخستین مان باورمند بوده و آرزو داریم که حزب ما با تدویر کنگره خویش رهکار های جدیدی را در انطباق با شرایط کنونی و اوضاع و احوال کشور اتخاذ و نقش برجسته یی در ساختار سیاسی کشور ایفأ نماید. و ما اعضای حزب در راه تحقق فیصله های کنگره همه نیروی مانرا بخرج خواهیم داد.
در پایان یکبار دیگر روان رفیق توده یی را شاد و برای همه یی تان در کار و پیکار در راه مبارزه بخاطر دفاع از انسان زحمتکش موفقیت آرزو دارم.))
در پایان نشست رفیق روح الله فرزند زنده یاد توده یی به نماینده گی همه اعضای خانواده ضمن ابراز سپاس و امتنان از غمشریکی و همدردی همه رفقا و دوستان به مناسبت این غم بزرگ چنین گفت: (( با عرض حرمت و احترام فراوان به همه رفقا و دوستان که از راه های دور و نزدیک در محفل گرامیداشت از نخستین سالگرد وفات پدرم تشریف آورده اند سپاسگزاری نموده و دستان گرم و صمیمی هر یک تانرا با محبت رفیقانه می فشارم.
من امیدوارم که در پهلوی شما رفقای بزرگوار بتوانم آرزوهای ناتمام پدرم را در راه خدمت به مردم و وطن عزیزما افغانستان تحقق بخشیده و وارث خوب معنوی او بوده باشم. می خواهم تأکید نمایم که آرزو دارم تا همانند پدرم در روزهای شادی و دشوار در کنار تان ایستاده و سپاهی حزب خویش باشم.
یکبار دیگر ضمن قدردانی از اشتراک شما، از انعده رفقایی که پیام های آگنده از لطف و غمشریکی به ادرس ما فرستاده و بنابر مشکلاتی نتوانستند تشریف بیاورند امتنان و سپاس نموده و روح رفته گان ما را شاد و راه شانرا پر رهرو می خواهم.))
گفتنی است که بانو فوزیه سهاک و رفقا عسکر چالاک و انجنیر محمود صافی نیز پیام های شانرا به آدرس محفل فرستادهبودند که در زیر می خوانید.
ګرانی خور نادره جانی ته ...
د اروښاد شفیق الله ( توده یی ) د مړینی د لومړی تلین په مناسبات د خواږی پیغام...
د ۱۳۹۵ کال د سرطان د میاشتی په (۹) نیټه مړینه د هالینډ په هیواد کی د سرطان دمیاشتی په (۱۷) نیټه د مړی سپارل خارو ته د کابل په ښار شهدای صالحین کی
... زما ګرانی او مهربانی خوری نادره جانی زما ګیډی ګیډی سلامونه او نیګی هیلی ومنه ډیره ډیره خفه یم چی ستاسو کورنی د مهاجرت او مسافری په دیار کی هم بیداره پاتی نه شوه او د تاسو څخه یی د وطن خلکو او مبارزی مین شخصیت شفیق الله ( توده یی) واخیسته درود وي په دغه تل پاتی شخصیت.
د اروښاد شفیق الله (توده یی) د مړینی د لومړی تلین او دده د مړینی غږ مونږ ټول وژړولو په ریښتیا چی دا ډیر لوی خپکان و او ده مونږ ټول له تاسو سره په دي لوی مصیبت او خپکان کی شریک یو کله مو چی د ( توده یی) صیب د مړینی یو ناسابه غږ واوریده ما او (چالاک) صیب ډیر ډیر وژړل اوښکی مو نه ودریدی او د ماتم صفحه راباندی خوره وه د تا درنی خور سره مي د مخامخیدو د اروښاد توده یی صیب د تابوت د لیدلو توان می نه درلوده په همدی سبب زه رانغلم خیر خو د سپیڅلی اروا سره یی همیشه غږیږم او دعاکانی ورته کومه بیا به دا وطن د (توده یی) صیب پشان ډیر کم شخصیتونه وزیږوي د ده ځای به د تل لپاره خالی پاتی وي ...
ډیره مننه.
ستاسو خور فوزیه (سهاک)
د لغمان ولایت د قرغیو ولسوالی د ګل غنډی کلی د (۱۳۹۶) کال د سرطان د میاشتی (۱۷) نیټه
د ګران ( توده یی) صیب د مړینی تلین په مناسبات.
توده یی صیب هغه وړانکه ور ستوری و چی په هره تراږمه کی ځلیده، توده یی صیب د ي مبارزو نخری همیشه تود و.
دغه تل پاتی مدبر هوښیار زیرک او زړور شخصیت په میلونو نو کی یو و نوموړی په ملکرو کی یو ښه ملکری په ورونو کی یو ښه ورور، او په یارانو کی یو ښه یار و، خو دغه ګل ورژیده نو باغ باید زمونږ څخه خزان نه شی، د ( توده یی) صیب ژوند او مبارزه ډیره اوږده او د سړو تودو څخه ډکه ماضی لری نو ځکه شاعران او لیکوالان ورته سندری او داستانونه لیکی او د وطن پیغلی دغه ګل د اوربلونو په لړونو کی ټومبی، دده شخصیت په څو خبرو او لیکلو نشی ځنډیدلی زه لیکونکی د اروښاد شفیق الله ( توده یی) سره د لغمان ولایتی کمیټه کی څوکاله همکار وم
دغه تل پاتی مدبر هوښیار زیرک او زړور شخصیت په میلونو نو کی یو و نوموړی په ملکرو کی یو ښه ملکری په ورونو کی یو ښه ورور، او په یارانو کی یو ښه یار و، خو دغه ګل ورژیده نو باغ باید زمونږ څخه خزان نه شی، د ( توده یی) صیب ژوند او مبارزه ډیره اوږده او د سړو تودو څخه ډکه ماضی لری نو ځکه شاعران او لیکوالان ورته سندری او داستانونه لیکی او د وطن پیغلی دغه ګل د اوربلونو په لړونو کی ټومبی، دده شخصیت په څو خبرو او لیکلو نشی ځنډیدلی زه لیکونکی د اروښاد شتفیق الله ( توده یی) سره د لغمان ولایتی کمیټه کی څوکاله همکار وم
دغه ښاغلی د ( ۱۳۶۴) م کال په اوړی کی د بغلان له ولایتی ګوندی کمیټی څخه د لغمان ولایتی ګوندی کمیټی ته تبدیل شو او ددي کمیټي مشری یی په غاړه واخیسته زه په همدی وخت کی د افغانستان د خلک دموکراتیک ګوند د مرکزی کمیټی د اجتماعی علومو په انسټیوټ کی محصل وم چی لومړی ځل دده درنی کورنی سره یوځای د کابل له ښاره څخه لغمان ته راغلو (توده یی) صیب په ډیرو کړکیجونو شرایطو کی لغمان ته ولیږل شو دا هغه وخت وچی دلغمان له زړی رهبری څخه د ډاکټر بریالی تر رهبری لاندی هر څه شړیدلی و، ګوندی وحدت تړی وړ و سیاسی او دفاعی روحیه ډیره مړاوی وه خو کله چی توده یی صیب خپل کار پیل کړه په ټوله بی نظمیو او ناباوریو یی د پای ټکی کیښوده چی دا کار دده د داهیانه رهبری لوی شخصیت تقوا، پاکی، او د دطبعی اودوریدی محصول و دد په وخت کی دولتی حکمیت پرمختک وکړ ګوندی لیکی پیاوړی شوی او د اعتبار فضا را مینځته شوه چی په دي توکه انرشی او کټودیو خپل ځای
ګوندی همغیږی، باور، او متقابل درناوی ته پریښود
( توده یی ) صیب په ګوندی قاونینو او دموکراسی زیاته عقیده درلوده نوموړی په ګوند کی له دیکداتوری سره وران و خو د قوی انظباط او تیسپلین غوښتونکی و دده په سیقل شو شخصیت او د مشری په هویت کی ټول ممیزات موجود و، د ستړیه او تمبلی نه منله دی له ټولو ختاکانو او خرفاتو سره ورانو و، خو زه یی اوس یو څو جالبی او زړه وړونکی خاطری لیکم، د (۱۳۶۵) م کال د قوس د میاشتی ۱۵ نیټه زما لیکوال واده و چی دی او د دولتی امنیت ریس ښاغلی عمر هم ورسره و او د شپی تر یوی بجی پوری زما د کور په اجره کی ناست ول او د هنرمندانو سندری یی اوریدلی چی په وخت کی دواړه ښاغلی یو ناسابه له ځایه پورته شوه او حرکت یی وکړه ما ورته وویل چی چیرته ځی خو د راته ورو وویل د علینکار ولسوالی د سقوط په حال کی ده همدا اوس خپل دفتر ته ځمه او د دفاع د شورا غونډه می رابللی ده په غونډه کی تصمیم نیسو او تر سهاره باید تازه قواوی علینکار ته واستول شی تر څو پوری دښمن مات او ولسوالی د سقوط څخه وزغورل شی چی همداسی یی وکړل او همداسی و شو ...
یوه بله خبره او یوه خاطره، ( توده یی) صیب په ډیر مغروره او مسقل شخصیت و د ( ۱۳۶۷) م کال په پسرلی کی د دولتی امنیت روسی مشاور پخپل دفتر کی یی تهدید کړه ددي مشاور نوم اوس راته نه راځی خو سرکیویچ او مرګیویچ یی ورته ویل ځکه یی تهدید کړه چی مشاور وویل چی له دفترونو څخه د خپلو مشرانو عکسونه راښکته کړی، خو توده یی ورته وویل چی دا زومونږ کار دی ته کولی شی چی زمونږ په هکله یواځی راپوری ورکړی ددي څخه د زیاتو خبرو حق نلری چی دغه روسی مشاور په ډیره خواشینی او ناامیدی سره د (توده یی) دفتر ترک کړه
زه خوشحال به سرا چک کړم له کفن نه
که پښتون مي د بل چا سره غلام شو
او یا،
هر څوک غواړی چی نام تو لکه حسین شی
کربلا پوری ډارن سرونه نه ځی
پښتنو ورته د تیږو مرچل جوړ کړ
په دي لاره د پردو فوځونه نه ځی
دغه مدبر شخصیت ډیر ژوندی خاطری لری خو د ټولو خاطرو یادول او لیکل ګران کار دی ( توده یی ) صیب د عالی صفتونو خاوند دی دده سترګی ډیر مړی او اوچتی وی نوموړی د ډیر سخاوت خاند و د زړه له عاطفی مینی او محبت څخه ډک و دی د وطن په ټولو روایتو پوهیده دی د ډیر قوی کرکتر خاوند و، د ځان په هکله یی هیڅ فکر نه کاوه د به ویل چی د غرمی ډوډی ماته ورسیږی دشپی د ډوډی په غم کی نه یم او همیشه به د دندو د اجرا لپاره تیارسی ولاړ و د هیڅ رنکه ستړیه او بهانه نه منله زړور او کار ګوشته انسان و خو ګوری دا زه چی دده په یاد کی کومی خبری لیکم دا متحه، چاپلوسی او زیاده روی نه ده دا هغه څه دي چی ما خپلو سترګو لیدلی ځکه چی زه د دسره د لغمان و ولایتی ګوندی کمیټی د تبلیغ ترویج او زده کړی مسول وم، ( توده یی) صیب همیشه د قربانی په لومړی لیکو کی ولاړ و، او د امتیازاتو په ورسدیو لیکو کی و د وطن دفاع ته همیشه چمتو و خپل وطن او خلکو ورباندی ډیر ګران ول سره له دي چی نوموړی ګوندی او دولتی مسول و، تر ټولو دمخه یی خپل ورور اعتایت الله ( توده یی) سربازی ته معارفی که چی د یولسم ی فرقی د توپ جی په غونډ کی سرباز و ډیره سخته دنده یی ترسره کړه په میاشتو میاشتو کور نه یی لیده او منظم سرباز و، چی د دری نیم کاله خدمت څخه یی وروسته د عسکری ترخیض تر لاسه کړ اوس همدومره بس لاندی ټپی روح الله توده یی ته ډالی.
توده یی ستا خاطر لپاره
زه د یوروپ د خلکو ډیر قدر کومه
اخر به خاوری شی ملکریه
کور ته دی یوړل ستړی ستړی ارمانونه
په مهاجرت کی می ساه وځی
دومره څوک نشته چی مي زنه وتړینه
که اروپا ته کله لاړی
په نادری خور باندی مي وایه سلامونه
په نیمایی لار کی جدا شوی
څومره کمزوری دي زمونږه نصیبونه
عالمه کومه عادت کی ضرب کړم
چی توده یی اوس جواب صفر راکوینه
دا زه به راشم ته به نه یی
داستا په سترګو به مي څوک قدر کوینه
چی ژوندی لاړی او مړ راغلی
زما په زړه باندی دي کیښودل داغونه
نور دي لیدای نشم ملکریه
زما او ستا په مینځ کی جوړ شو دیوالونه
زما خو ته یادیږی یاره
که د جنت په منارو ولاړ یمه
په احترام عسکر (چالاک) د لغمان ولایت
****
انجینر محمود صافی
د خدای بښلی شفیق اله توده ای د مړینی د لمړی
کالیزی په مناسبت
دفلک دلأسه څه وکړم کوکار * څملوی هر ګل چه خاندی په بهار
چه پیدا شوی تا ژړل نورو خندل * هسی مړ شوی چه ته خاندی نور ژړا کړی.
دا دی پوره یو کال تیرشووه. دمرحوم خدای بښلی شفیق اله توده ای دحق دلأری دتلین لمړی کالیزه ده. مرحوم توده ای د پر کتیک اوعمل مشر وه. توده ای ډیرچقراوعمیق دملګرتوب محبت اومعنویت درلوده چه دهر چاه اوهر ملګری په کورنی ټغر ناست او دهغه دمشکل دحل چاره ساز وه. په دی اساس په ګوند کی یی خاص محبوبیت او وزن درلوده. کله چه په ګوند او دولت باندی دزمانی دجبر په بنیاد دحاکمیت دسقوط اوانحلأل بلأ راغله او مونږ ټولو دګوند غړودسر په سترګو ولیده او او س هر ژوندی ملګری دوطن زمونږ دسترګو لیدلی حال دژوندی تاریخ نمونه او مثال یووه. کله چه په اصطلأح دمصالحی ملی یو طرفه سیاست ناکام اودسیاه ددوزخی سازمان داوپراتیفی بازی اوملل متحد ښکار شووه. چه داستان یی ددی لنډ یاداشت دحوصلی پورته دی. دګوند دبیروسیاسی عالی رهبران څوک داشرارو دنظار شورا دروازو کی پریوتل او چاه په اصطلأح دمجاهدینو قومی تنظیمی غیږته ځان واچووه. اوچاه دامریکایی ډالر ډک دپلومات بکس سره سویس ته ځان ورساوه دا هغه مجازی مشران وه چه دحاکمیت په وخت کی یی په وزارتونو اولوړوچوکیو قناعت نه کووه. او فکرکسیونی ډلی جوړولی او ځانی امتیازات یی غوښتل خیر په هر صورت قظاوت یی ګۇندی تاریخ ته پریږدو. دخدای بښلی الفت صاحب په دی شعر ځان ته تسل ورکووه.
ټیت خلګ به جګ ګڼی ناست که په جګ ځای کی وی
حق ویل به زیان ګڼی دلته که اوسیږی ته
لنډیز داچه ګوندی کادری حق اوعدالت هیڅ وخت په حاکمیت کی عملی نشووه. مجازی مشران اوکادرونه دروابطو په اساس دامتیاز په اول قطار کی وه. توده ای وه چه په کابل کی یی دملګرو دخلأصون دپاره سنګر ونیوه اودملګرودمشکل حل دپاره ترډیره موده په کابل مکرویونوکی پاتی شووه. ګوندی ملګرو ته یی استقامت اواستواری ورکړه. دتنظیمی تراژیدیو تر ډیره وخته کابل کی پاتی شووه. حقیقت دا دی چه هغه ډیر سخت وخت کی یی په پوره متانت زړورتیا او استقامت یی ګوندی پرګنو اوصفوفو ته دهغوی دتشکل دپاره ډیر زیار او زحمت وګاله او هلی ځلی یی وکړی. څو څو دفعه په مرګ تحدید شووه. مګر دده په روحیاتو جسامت اواورګانیزم کی نه ویره وه اونه دډار کلیمی سره اشناه وه ځوان توده ای سیاسی نظامی اوپراتیفی پوهه کرکتر تفوق اوفوق العادګی درلوده داشرارو اوپه اصطلأح مجاهدینو ډلی یی دخپل سیاسی کرکتر سیالی نه ګڼلی اوهمدا علت ۇه چه په کابل کی لکه ډیوه ځلیده او پا بر جاه پاتی وه. توده ای هغه ملګری وه په خپله عقیده وفادار راسخ متین او استوار پاتی وه. تر څو په مزارشریف کی دګۇند دموسس دخپل سیاسی لیدر شف تر څنګ یوازی تر اخره ملګری صادق او وفادار پاتی شووه. او نورو لکه دمرغانو دکتارو غوندی دوطن نه د تیښتی پروازونه وکړه. توده ای درهبر دجنازی مراسم په مسکواومزارشریف کی په ډیر درناوی او احترام سره پای ته ورسول اووروسته هالیند ته مهاجر شووه. دمهاجرت مشکلأت یی په سړه سینه اوبرده باری تحمل کړه. توده ای خڈای بښلی بر یالی هم یوازی پری نه ښوده. دهغه دمړینی وداعیه محفل مراسم یی هم په شانداره شکل سرته ورسول. دحزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان په جوړولو کی یی هم دستون فقرات په مثل اساسی رول په داخل او خارج کی ادا کړه. دلمړی ځل دپاره انتخابی ریس شورا اروپای شووه. ګوندی ظرفیتونو ته یی تشکل اواستقامت ورکړه. توده ای ډیر څه ګوند ته وکړه توده ای دوفاداری معنویت صداقت ایمانداری ملګرتوب افغانیت سازمانی خلأقیت مکتب مونږ ته په میراث پری ښوده اوس نو دا زمونږ دین دی چه دی جوړه شوی لأر کی دهرنوع ایثار اوفداکاری سره ورته ادامه ورکړو. توده ای ډیر څه مو ستا څخه زده کړی ځای دی خالی دی او تشه دی څۉک نشی ډکولی روح دی ښاد اوسه ګوندی تاریخ وخت او زمان به تا دیاده ونه باسی جنتونه دی نصیب شه ستا لأره او مبارزه ادامه لری وسلام.