شماری از پژوهشگران، افغانستان را «چار راه جهان» نامیدهاند. آنها به این باور اند که این حوزۀ جغرافیایی، بنا بر موقعیت بسیار مهم در مسیر راه تاریخی ابریشم، تمدنهای شرق و غرب را با هم گره زده و همچنان زمینههای داد و گرفت و اثر گذاری میان فرهنگهای متفاوت دنیای باستان را فراهم گردانیده بود. در چنین وضعیت و موقعیت، فرهنگی در این حوزه رشد کرد که در کنار ویژهگی هایی مختص به خود، رنگ و بوی تمدنهای دنیای قدیم را در مجموع در خود جا داده بود. بنا بر آن فرهنگ این دوران تاریخی در این حوزه تمدنی، نمایانگر فرهنگی هست که در بخش بزرگی از جهان متمدن آن زمان میدرخشید و آن را تاریخ با افتخار و مباهات، منحیث گنجینههای باستانی تمدن بشری در صفحههای زرین خود ثبت نموده است.
بنا بر آنچه گفته آمد، میراثهای تاریخی و فرهنگی چندین هزار سالۀ افغانستان که گنجینهیی از میراث گرانبهای فرهنگ بشری به شمار میرود، نه تنها به مردم افغانستان، که به تمام بشریت تعلق دارند. این میراثها که در بسیاری موارد استثناییاند، فصل بسیار با ارزش و مهمی را در تاریخ حوزه تمدنی ما و در مجموع جهان میسازند.
یک بخش قابل ملاحظه از میراثهای تاریخی و فرهنگی افغانستان را، آثار باستانی قبل از اسلام تشکیل میدهند که از خصوصیات کاملاً استثنایی برخوردار بودهاند. افغانستان در آن دوران تاریخی، منحیث با اهمیتترین مرکز تقاطع تمدنها و جریانهای متفاوت فرهنگی و بهمثابه شاهراهی انتقال و داد و ستد دست آورد های فرهنگی ملل متفاوت جهان، شناخته شده است. بازرگانان، سیاحان و هنرمندان از چین، هند، آسیای مرکزی و اروپا با استفاده از راه مشهور ابریشم، در این حوزه باستانی رفت و آمد داشتند، و محصول کار خلاقانهیی شان را به معامله میگذاشتند و از این طریق غنا میبخشیدند. در این برههیی از تاریخ و در این سرزمین، آن همه مردمی که در این مسیر تاریخی در رفت و آمد بودند و از فرهنگهای مختلف نمایندگی میکردند و باورهای متفاوتی از هم نیز داشتند، ولی بهطور مسالمت آمیز، با بردباری و تساهل، بهطور مشترک با هم زندهگی میکردند، و این اشتراک به غنامندی و عظمت تاریخی این سرزمین باستانی میافزود.
در این دوران بزرگ تاریخی، و بنا بر همان اشتراکات و داد و ستدها، آثار منحصر به فرد فرهنگی و هنری به وجود آمدند که بخشی از افتخارات تاریخی نسلهای واپسین را میسازند. ما نمونههای زیادی از این آثار را در دل خاکها و مغاره ها (موزیم های غیرمنقول) و موزیم های تاریخی داخل کشور داشتهایم که با افتخار و مباهات به آنها مینگریستیم؛ ولی با دریغ و درد، حالا صرف میتوان تصاویری از این همه آثار استثنایی تاریخی را در کتابها و در صفحات شبکه بینالمللی انترنت دریافت و با صد آه و افسوس و چشم گریان به آنها نگریست. اکنون بخش بزرگی از این همه گنجینههای عظیم فرهنگی، وجود خارجی ندارند و یک باره در زمان خیلی کوتاه، زیر سلطه جلادان تاریخ، نیست و نابود گردیدند و همچنان بخش بزرگ دیگر آن با دستان به خون آلودۀ عناصر فروخته شده و بیگانه به غارت برده شدهاند.
در گام نخست، غارت میراثهای فرهنگی کشور از موزیم های تاریخی و بخصوص موزیم کابل آغاز گردید؛ و به تعقیب آن آثار تاریخی دوران قبل از اسلام در موزیم ها، ستوپه ها و حتا تندیسهای بزرگ بودا در بامیان بیرحمانه و وحشیانه منهدم شدند و به همین سلسله این آثار گرانسنگ با کاوشهای غیرقانونی و حفریات خودسرانه و غیر مسؤولانه در تمام مناطقی که از لحاظ باستانشناسی با اهمیت تلقی میگردند و در هر محلی که به دست میآیند، همچنان بیشرمانه غارت میشوند.
غارت منظم آثار با ارزش تاریخی از افغانستان و قاچاق آنها به پاکستان و سایر کشورها از اوایل سالهای نود میلادی آغاز گردیده است. موزیم ملی افغانستان در کابل بهصورت سیستماتیک زمانی غارت گردید که نیروهای متخاصم جهادی بهمنظور کنترول پایتخت کشور، با هم میجنگیدند و این موزیم ملی و تاریخی دست به دست میشد. هر نیروی متخاصم و بیگانه با فرهنگ افغانستان، به نوبت هر آنچه را از لحاظ قیمت با ارزش تلقی میکردند با خود میبردند و متباقی را تخریب مینمودند.
گروه بزرگی از سربازان مجاهدین بهصورت متواتر دروازه آهنی موزیم را تخریب و از این طریق به موزیم رخنه نموده و داشتههای این موزیم تاریخی را بهصورت سیستماتیک غارت کردند. آنها برای انتخاب اشیای باارزشتر توسط دلالان افغانی و پاکستانی آثار عتیقه رهنمایی میشدند.
بعد از ترمیم دروازه موزیم توسط هبیتات، سربازان جهادی دیوار موزیم را توسط مواد منفجره درهم ریختند و آثار بیشماری را به شمول کلکسیونهای بزرگ و قدیمی مسکوکات، با استفاده از وسایط نقلیه از موزیم خارج مینمودند. آنها نه تنها آثاری را که میخواستند غارت نمایند، غارت میکردند، بل آثاری را که از نظر آنها کم اهمیتتر تلقی میشد و امکان انتقال آنها را نداشتند، صدمه میرساندند و حتا تخریب مینمودند، به شمول تندیس بزرگ بودا و یک پیکره جنگ آور کوشان که به اندازه طبیعی تراشیده شده بود و هر یک قدامت دو صد سال قبل از میلاد را داشت.
بر اساس نبشته روزنامه فار ایسترن ایکونومیک ریویو، گروهی از روزنامه نگاران رسانههای بینالمللی در سال ۱۹۹۵ از موزیم ملی کابل دیدن نمودند و متوجه گردیدند که دروازهها از جا کنده شده، روکهای الماری ها تخلیه و جعبههای قبلاً مملو از آثار تاریخی شکسته و در روی اتاقها افگنده شده بودند. غارتگران برای این که راه خود را در داخل اتاقهای معیین باز نمایند، حتا دیوارها و دروازههای داخل موزیم را منفجر کرده بودند. در یک اتاق، جعبههای آهنی شکسته شدهیی پراگنده شده بودند که قبلاً به تعداد چهل هزار سکههای قدیمی را که یکی از قدیمترین و بزرگترین کلکسیونها در نوع خود در جهان را تشکیل میداد، جا داده بود. بر اساس ادعای باستانشناسان، تا ختم سال ۱۹۹۵ در حدود نود در صد آثار تاریخی و فرهنگی از موزیم غارت گردیدند. باستانشناسان به این باور اند که موزیم ملی کابل یکی از غنیترین موزیم های منطقه بود. در این مجموعۀ عظیم تاریخی آثار سنگی متعلق به ماقبل تاریخ که قدامت شان به چهل هزار سال قبل بازمی گشت شامل بودند، به شمول مجسمهیی که پیش بینی میشد قدیمیترین مجسمه از صورت یک انسان باشد.
کلکسیون آثار و سکههای دریافت شده از گنج میرزکه که شامل چهل هزار اثر میگردید و از قرن هشتم پیش از میلاد تا اواخر قرن نزدهم را در بر میگرفت، یکی از با ارزشترین آثار تاریخی را در جهان تشکیل میداد. این مجموعه عمدتاً شامل بودند از مسکوکات یونانی و رومی که تا کنون نظیر آنها پیدا نشده است. آثار متذکره شامل یازده هزار و پنج صد سکه، و دو هزار کیلو گرام پارچههای طلایی و نقرهیی که از تمدنهای از روم تا چین را در بر میگرفت، همه ناپدید گردیده و به کلکسیونرهای شخصی در تمام جهان به فروش رسانیده شده است.
بر علاوه، مجموع آثار باستانی که از میرزکه در پکتیا و در نزدیکی گردیز بدست آمده بود و از موزیم کابل غارت گردید، بنا بر کاوشهای غیرقانونی در همین منطقه، در سالهای ۹۴ تا ۹۷ گنجینۀ عظیمی از آثار بینظیر تاریخی شامل زیورات و مجسمههای طلایی و مقدار بزرگی از سکههای نایاب که در آن دورههای تاریخی معمول بوده، نیز کشف و غارت گردیدهاند.
(هندو ایشن نیوز سرویس) مورخ هشت مارچ ۲۰۰۵ به قول یک باستان شناس مشهور ادعا مینماید که چهار تن (به عباره دیگر چهار هزار کیلو گرام) سکههای عتیقه و انتیک و پنج صد کیلو گرام زیورات طلایی و تعدادی از آثار هنری و تاریخی در بین سالهای ۱۹۹۲ و ۹۴ خارج از افغانستان به پاکستان قاچاق شده است. این آثار انتیک و میراثهای فرهنگی از منطقه میرزکه در ولایت پکتیا همسرحد با پاکستان به دست آمده بودند.
سکههای متذکره، زیورات و آثار تاریخی، دو صد تا پنج صد سال پیش از میلاد قدامت داشتند و دوره سکندر کبیر و یونانو باختری را در بر میگرفتند.
بر اساس نظر این باستان شناس، آثار متذکره از پاکستان به ایالات متحده امریکا، جاپان، سوئیس، بریتانیا و آلمان قاچاق شدهاند. این آثار بسیار گرانبها با کاوشهای غیرقانونی از میر زکه و همچنان احتمالاً از ساحه آمو دریا بدست آمده بوده باشند. موصوف علاوه مینماید که در آخرین بازدیدش از افغانستان وی تصاویری از این گنجینههای بسیار با ارزش تاریخی را که ارزش آن به ملیونها دالر بالغ میگردد به اهالی میرزکه نشان داده است و آنها گفتهاند که این آثار بهصورت غیرقانونی حفریات شده و به پاکستان قاچاق شده است. بر اساس گفتههای وی، در میان این سکهها، سکههای هم هستند که تنها یکی از آنها در حدود بیست ملیون دالر ارزش دارد. آثار قاچاق شده بدست اشخاص انفرادی قرار گرفته ولی بزرگترین کلکسیون آن به وزن تقریباً سه تن در بروکسل نگهداری میشود.
اخبار وفا در شماره ۲۲ سرطان سال ۱۳۷۳ طی گزارش مفصلی در مورد چگونگی کار حفریات غیر فنی و غیرمجاز تپههای میرزکه مطالبی را به نشر رسانده بود که در آن نبشته در مورد خصوصیات، انواع و مقدار زیورات و سکهها و همچنان محل نگهداری آنها و مقدار پولی که از این مدرک برخی از اهالی محل به دست آورده بودند، بهتفصیل معلومات ارائه داده شده است.
حسن دنی مورخ و باستان شناس مشهور پاکستانی به این باور است که مجموعهیی از کلکسیونهای ساخته شده از عاج فیل، مجسمهها، نقاشیها، سکهها، آثار طلایی، جنگ افزارها، البسه از دوران ماقبل تاریخ تا دوران باختریها، کوشانیها، تمدن گندهارا و در دورانهای هندویی، بودایی و اسلام غیرقابل تصور بودند.
فار استرن ایکونامیک ریوو بر اساس مصاحبه با کارشناسان غربی و دیپلماتها در پاکستان و افغانستان مینویسد که بهصورت آشکارا یک شبکه قاچاق آثار دزدی شده مشتمل از کارمندان استخبارات و گمرک پاکستان، جنگسالاران مجاهد و قاچاق بران که از اشخاص منفرد و دلالان آثار عتیقه در کابل، پشاور و اسلام آباد تا به کلکسیونرهای شخصی آثار هنری در توکیو، اسلام آباد، جده، کویت، لندن و ژنیو را در بر میگیرد، به وجود آمده است. روزنامه بر اساس گفتار یک دیپلومات برجسته غربی که در جستجوی آثار عتیقه است مینویسد که تجارت آثار عتیقه بعد از تجارت مواد مخدر یکی از سودآورترین منابع درآمد بوده و همواره توسط مافیای واحد عملی میگردد. یک کارشناسان آثار عتیقه به این باور است که در حدود بیست درصد آثار برجسته در خارج از منطقه به فروش رسیانیده شده است و متباقی آن در پاکستان و افغانستان منتظر دریافت خریداران مساعد میباشد.
گزارش بر اساس اظهارات دیپلماتها و کارمندان دولتی میرساند که در پشاور دو سر طلایی از خدای هندو شیوا که باری در موزیم کابل به نمایش گذاشته شده بودند و قدامت دو هزار و پنج صد سال داشتهاند به قیمت هر یک هفت هزار دالر به فروش گذاشته شده است. مجسمههای عاجی رقاصههای هندی از قرن دوم قبل از میلاد در اسلام آباد به قیمت هر یک ۳۵ هزار دالر برای فروش گذاشته شده است. در حالی که دوازده نوع از مجسمههای کنده کاری شده و ساخته شده از عاج در لندن به قیمت شش صد هزار دالر به یک کلکسیونر جاپانی فروخته شده است.
چون افغانستان برای هزاران سال بهمثابه محل تقاطع کشورگشایان و بازرگانان از ایران قدیم، هند و آسیای مرکزی قرار داشت؛ بنا بر آن کلکسیونهای موزیم کابل از میراثهای بسیار غنی و غیرمشابه باهم که بیانگر فرهنگهای متفاوت بود، نمایندهگی میکردند. آثار بدست آمده از بگرام یک مسأله استثنایی است. بگرام که در کاپیسا موقعیت دارد، در پیش از دو قرن قبل از میلاد و در زمان سلطنت کنشکا پادشاه کوشانی به حیث پایتخت تابستانی آن اعمار شده بود. امپراتوری کوشانی ها در این دوران از شمال هند تا آسیای میانه امتداد داشت و آن زمانی را در بر میگرفت که صلح از روم تا چین برقرار بود و تجارت، هنر و مذهب در تمام این مسیری که مشهور به نام راه ابریشم یاد میگردد، آزادانه در حرکت بود و کوشانی ها در مرکز این تقاطع قرار داشتند.
در سال ۱۹۳۹ زمانی که باستان شناسان قلعه کوشان را مورد کاوش قرار میدادند، بهصورت تصادفی با دو اطاق قفل شده و بر اساس اظهارات نانسی دوپوری یکی از شیفتگان فرهنگ باستانی افغانستان که در این عرصه کارهای ارجمندی از خود بجا گذاشته است با «درخشانترین دریافت باستانشناسی قرن بیستم» برخوردند. در این اتاقها به تعداد هزار و هشتصد اثر برونزی، عاجی، شیشهیی و تندیسهای از روم، یونان، مصر، چین، هند و آسیای مرکزی وجود داشتند.
کلکسیونهای بگرام در صدر فهرست غارتگران قرار داشت. در قلب آن و یا برجستهتر از همه به تعداد صد و یا بیشتر از آن، مجسمهها و پارچههای عاجی هندی که اکثر آنها الههها و رقاصهها را به نمایش میگذاشتند، جا داشت. بر اساس گزارش ریوو که از مقامات دولتی و رهبران مجاهدین بدست آمده، این آثار بینظیر در جریان جنگهای تنظیمی توسط نیروهای وابسته به جمعیت اسلامی، حزب وحدت و حزب اسلامی به رهنمایی دلالان و کارشناسان آثار عتیقه پاکستانی و افغانی دزدی شدهاند. این احزاب متخاصم ساحه اطراف موزیم کابل را بعد از اشغال این شهر توسط مجاهدین بهصورت متناوب در اختیار داشتند. آن آثار از راههای مختلف سر انجام به پشاور و سپس به اسلام آباد و اروپا میرسیدند. دوازده مجسمه به یک دلال انگلیسی به قیمت سه صد هزار دالر به فروش رسید. دلال انگلیسی این مجسمهها را به کلکسیونر جاپانی به شش صد هزار دالر به فروش رسانیدند. شمار زیادی از این تندیسها و پارچههای عاجی هنوز هم در اسلام آباد برای فروش آماده میباشند. یکی از مورخین پاکستانی که از این آثار نفیس دیدن نموده، تصدیق مینماید که بر برخی از این تندیسها مبلغ سی و پنج هزار دالر امریکایی قیمت گذاشته شده است. بر اساس ادعای برخی از رسانهها شماری از این عاج پارهها را بینظیر بوتو و نصیرالله بابر در اختیار دارند.
بر اساس گفتار دیپلماتهای غربی، افغانها و پاکستانیهای مشهور که در پشاور و کابل زندهگی میکنند، بهمثابه دلال و اجنت برای سرمایه داران و کلکسیونرهای شرق میانه و جاپان که در جستجوی دریافت آثار و سکههای اسلامی و مجسمههای بودا اند، کار مینمایند. در یک مسأله خاص، گمان میرود که مجسمه طلایی بودا از بامیان، به وزن بیش از دو کیلو گرام حالا در اختیار جاپانی ها گذاشته شده باشد.
اگر چه در افغانستان تاکنون ساحه های وسیع مکشوف ناشده باستانی وجود دارد که از آنها آثار تاریخی با اهمیتی به دست خواهد آمد، ولی باستان شناسان و مورخین به این عقیدهاند که غارت آثار تاریخی موزیم کابل موجب تخریب بخش بزرگی از میراثهای فرهنگی افغانستان گردیده و سلسله تاریخی آنها را برهم زده است. به باور کلارا کریسمن که در ترتیب و تنظیم کتلاک های موزیم کابل سالها همکاری داشت، اگر آثار جدید نیز از دل زمین بیرون آورده شوند با آنچه در گذشتهها کشف شده بودند بیارتباط خواهند ماند، زیرا تمام ریکارد ها از بین رفتهاند. حالا که گنجینههای موزیم و ریکارد های آن از بین رفتهاند، برای نسل جوان چیزی کمی باقی مانده است که از آن بتوان بیاموزند. همه چیز از سلسله تاریخی خود جدا شده است. تنها شمار بسیار کمی از افغانهای دانش آموخته میدانند که موزیم چگونه و چه وقت و از کجا آثار خویش را به دست آورد. تنها آنها، آثار دزدی شده را میشناسند و ساحات باستانی کشور خویش را میدانند. آنها در حدود پانزده تن افغانیاند که باقی ماندهاند و با رفتن آنها نیز همه چیز به اتمام میرسد.
باید خاطرنشان گردد که معلومات داده شده در فار ایسترن ایکونومیک روویو و سایر رسانهها عمدتاً سالهای ۹۲ تا ۱۹۹۵ را در بر میگیرند. پس از این سالها، نگارنده به کدام گزارش جامعی که در بر گیرنده آثار به غارت برده شده و وضعیت موجود میراثهای فرهنگی و موزیم های افغانستان باشد، برنخورده است. چنین معلوم میشود که در این عرصه خیلیها با اهمیت و با ارزش از نگاه افتخارات تاریخی و ملی، کدام کار هدفمندی از جانب ارگانهای مربوط صورت نگرفته و در مورد چگونگی وضعیت موجود گنجینههای فرهنگی افغانستان نیز کدام گزارش جامعی به نشر نرسیده است. اما آنچه منظماً بازتاب مییابد این است که:
با دریغ و درد، غارت گنجینههای تاریخی و فرهنگی افغانستان همچنان بهصورت سیستماتیک و هدفمند ادامه دارد. تو گویی در این کشور بی در و پیکر، کدام ارگان مسؤول وجود ندارد تا در ارتباط به حفاظت و حراست این داشتههای عظیم فرهنگی و تاریخی پاسخگو باشد.
ارگانهای اداره دولتی در برابر میراثهای فرهنگی و تاریخی افغانستان احساس مسؤولیت نمینمایند و این امر را تاکنون نپذیرفتهاند که آنها در ارتباط به کار و فعالیت شان در این عرصه و سایر عرصههای مربوط، همواره باید به مردم گزارش بدهند. مردم حق دارند بفهمند که در این زمینهها تا حال چه اقدامی صورت گرفته و وضعیت موجود چگونه است؛ و برای بهبود این وضعیت چه برنامههای رویدست گرفته شده است؟ با غم و اندوه فراوان که نسبت به غارت این گنجینههای عظیم تاریخی و فرهنگی بیتفاوتی عمیق و جانسوزی حکم میراند، و هنوز هم با تمام ادعاهای که صورت میگیرد، در این زمینه کدام ارگان و مقام مسؤول و جواب دهی وجود ندارد.
آیا هنوز هم فرصت آن نرسیده است که شیفته گان فرهنگ این سرزمین با جلب همکاری نام آوران و سرشناسان علمی و فرهنگی جهان، از طریق رسانههای بینالمللی و رسانههای مربوط به افغانها، در مورد وضعیت بسیار غم انگیز و ناهنجار میراثهای فرهنگی کشور که در حقیقت جزی از میراثهای فرهنگی بشریت بشمار میرود و شرم آورانه به یغما میروند، صدای اعتراض شان را هرچه رساتر و بلندتر به گوش جهانیان برسانند و از این طریق جلوی این همه بیتفاوتیهای استخوان سوز را بگیرند؟
شنبه ۱۶ ثور ۱۳۹۶ خ برابر با ۶ می ۲۰۱۷ م