در این پسین روزها در نگارش‌ها و حتی در گفتمان‌های بهترین نویسندگان و پژوهشگران زبان فارسی به‌ویژه در افغانستان چنین آگهی رسانی می‌شود، که نام زبان ما فارسی است و دری صفت آن است.

آیا این دیدگاه درست است؟

برای دانستن درست این گنجینه سردرگم نخست لازم است تا بنگریم که صفت چیست؟

برای شناسایی صفت یا زاب سراغ تعریف‌های این واژه می‌رویم:

نخست واژه صفت وامواژه تازی یا عربی است که از دید معجم المعانی الجامع: اسم مؤنث منسوب الی صفات للاسم (۱): یعنی از دید کتاب مشهور معانی الجامع صفت به معنی: ستایش و بیان ویژگی شی‌ء یا اسم را صفت گویند.

نگاه به گذشته صفت: پیشینه‌ترین شناسه که از صفت داریم دیدگاه پانینی زبانشناس باستانی هند است که در دستور زبان سنسکرت صفت را به گونه: (سابدا ویشچانا Sabda-vishechana) آورده است اگر آن را در فارسی برگردانی کنیم سابدا یعنی بانگ و ویشیچانا یعنی جدا کردن معنی می دهد (۲).

در زبان اوستایی صفت را Ashä می گفتند و معنی آن برازندگی وویژگی است. (۳)

در زبان ارمنی برای صفت (اتسکان Ataskän) آورده اند که اگر آن را به فارسی برگردانی کنیم بردن و آوردن اسم معنی می دهد.

انگلیسی ها صفت را order of adjectives می نامند یعنی بیان ویژگی (۴).

 

آلمانی ها آن را Attributive Adjektive یعنی صفت توصیفی و Prädikative Adjektive یا صفت مسندی می شناسند. (۵)

ایدون شناسه یا تعریف صفت:

 شناسه یا تعریفی که انگلیس ها به صفت داده اند چنین است:

صفت: واژه ای است که حالت، کیفیت یا کمیت یک اسم یا ضمیر را در یک جمله نشان می دهد و اغلب موارد زیرین را بیان می دارد:

کیفیت، شکل، سایز، کمیت، مدت زمان، احساسات و محتوا.

دکتر پرویز ناتل خانلری در کتاب دستور زبان فارسی رویه ۱۷۹ صفت را چنین تعریف نموده است:

 ((صفت کلمه ای است که توضیحی به معنی اسم می افزاید و بنابر این وابستهء اسم است.)) (۶)

 ایدون بنگریم که صفت یا زاب یعنی چی:

صفت یا زاب واژه ای است که ویژگی، خوبی، زشتی، حالت، کیفیت و کمیت، شکل، سایز، مدت زمان و احساسات اسم ویاضمیر و یا بدل اسم را بیان می دارد.

اگر بگویم: پسر دوست داشتنی یا adorable Baby دوست داشتنی صفت پسر است و پسر اینجا موصوف است. اگر بگویم: او دوست داشتنی است He is yotud دوست داشتنی صفت ضمیر او یعنی طفل است.

ویا اگر بگویم: پشک سفید زیرکانه از دروازه پرید یا دوید. The white Cat walked daintly towards the door

 پشک فاعل یا اسم یا موصوف، سفید صفت پشک یا اسم، زیرکانه ویژگی دویدن را نشان می دهد، که قید فعل است.

 و یا در یک جمله دیگر: احمد آدم ممسکی است، احمد موصوف، ممسک با آن که نکوهش است، مگر در جای صفت نشسته و اینجا صفت است و یا احمد پچل، گشنه چشم، قرض مرا نمی دهد. در این فراز ما به چندین صفت بر می خوریم که همه ستایش نی بلکه نکوهش اند، چون پچل و گشنه چشم، که هردو در جایگاه صفت نشسته اند.

از اینرو در ادبیات پیشین به آن زاب یا آشا می گفتند، که شامل ستایش و نکوهش بود. در حالی که صفت تنها به ستایش می پردازد.

از دید این قلم بهترین شناسه برای adjectives در زبان فارسی یجای صفت زاب یا آشه است. نه صفت.

ایدون می‌رویم به سراغ واژه دری که آیا صفت یا زاب نام فارسی است یا خودش یک نام یا اسم است.

در مورد نام ویا واژه فارسی این که از کجا آمده و چی معنی می دهد، دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. برخی ها آن را تغییر پذیرفته واژه پرثوی یا پرتوی می دانند، برخی ها آن را تغییر یافته (اپایراسینا) یعنی بلند تر از پرواز شاهین که در وندیداد آمده است و به گفتاورد استاد پور داوود نام کوه بابا است که باشندگان دو سوی آن را پاراسینا ها می گفتند، و به پارسی تغییر پذیرفته است، برخی ها آن را بر گرفته از آستان پارس ایران کنونی می دانند، که باشندگان آن را پارس و زبان آن را پارسی گفته اند. این که کدام قرین به حقیقت است، می گذاریم به دوستداران آن اندیشه.

و اما در مورد زبان دری: در مورد نام دری نیز دیدگاه های گوناگونی وجود دارد.

برخی ها به این باور اند، که نام دری از دربار گرفته شده، برخی دیگر آن را به دره منصوب می دارند؛ و در این پسین روزها دیدگاهی وجود دارد، که نام دری از از نام آری ومردم آری ها گرفته شده که ازشش طایفه ماد که عبارت بودند از: ستروخانیان، یودیان، بوسیان، مغیان، آریزانتیان، پارتاکانیان، که آری زانتیان به آرای ها و پارتکانیان به پارت ها تغییر خوردند.

آری زانتیان که پسان ها به آری ها و ارین ها مبدل شده است، در بخش شرقی سرزمین ماد ها زندگی می کردند. این مردم پسان ها به آری ها و زبان شان به زبان آری مبدل شد.

در آثار بدست آمده از سرخ کوتل فرمان کنشکا کدفیسیوس آشکانی به خط یونانی و خط خروشتی نگاشته شده است بدست آمده است، که در آن چنین نوشته است:

 من این فرمان را به دو زبان، زبان دیا آری و یونانی می نویسم.

 در آثار دیگری نیز نام آیا نانا Eyä Nänäh و آیا اناهیتاِ Eyä Anahetä الهه های بزرگ کوشانیان و دیا مزدا، دیا برهما نیز آمده است، که آیا ارتیکل مونث و دیا ارتکل مذکر است، زبان آری که ارتیکل مذکر داشت و دیا آری Dyäary بود به مرور زمان دیا آری به دری تغییر خورده است.

دیدگاهی دیگری که توسط جناب تالقانی افسر ارتشی و سردبیر مجله اردو نگاشته شده بود و برای مدت زیادی طرفدار داشت این بود، که زبان تخاری به مرور زمان به زبات تهاری و سپس دری تبدیل شده است، البته این دیگاه به خاطر اینکه زبان تخاری بسیار پیش بود و از جمله زبان های سیماتیک تسلقی بود چندان طرفدار ندارد.

با همه حال دری نام زبان است، نه صفت یا زاب زبان، زیرا دانستیم که زاب یا صفت ویژگی نام را بیان می دارد، دری خودش یک نام است، نه صفت، زیرا دری، نه معنی خوب را می دهد، نه معنی زشت، را، نه بیانگر کیفیت است و نه بیاتگر کمیت، بلکه خود یک نام مستقل است،

بنگریم به اشعار بزرگان زبان فارسی دری که زبان دری را نه به عنوان صفت بلکه به عنوان یک زبان به کار برده اند:

نظامی که نظم دری کار اوست

دری نظم کردن سزاوار اوست (نظامی)

در این بیت نظم دری مضاف و مضاف الیه است. دری مضاف است، نظم مضاف الیه.

و یا:

سخن را نشان جست بر رهبری

زیونانی و پهلوی ودری.

در این بیت یونانی، پهلوی و دری نام یا اسم اند، نه صفت.

زشعر دلکش حافظ کسی بود آکاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند.

در اینجا دلکش صفت شعر است، ودری اسم یا نام است.

با شرف گشتی چو تاج اصفهانت جلوه کرد

پیش تخت تاجداران لفظ تازی و دری (سنایی)

اینجا نیز تازی ودری اسم اند نه صفت.

طبعش از شعر دری گرچه تحاشی کرده است

کی نباشد شرف بنده به تازی ودری. (جردبادقانی)

اینجا نیز تازی ودری هردو اسم یا نام یا فاعل اند، نه صفت.

کوتاهی سخن: در تمام سروده ها و نگارش‌های که در پیشینه ها وجود دارد، نام دری به مثابه نام زبان، گاهی جدا و گاهی همراه با فارسی به جای اسم آمده است نه به معنی یا چم صفت یا زاب زبان فارسی.

در فرجام نام زبان ما فارسی -دری و یا فارسی تاجیکی است، دری وتاجکی و فارسی هر سه نام یک زبان اند.

فارسی نام جهانی و عمومی این زبان ودری وتاجیکی نام های دومی و سومی آن اند.

مانند نام زبان آلمانی که المان ها آن را دوچ، انگلیسی ها آن را جرمنی و ایتالیا یی ها آن را المانی و ما آن را هم زبان آلمانی و هم زبان جرمنی می گویم.

با درود ومهر

 

 

—————————

۱- اپلکیشن معجم المعانی به زبان عربی واژه صفت.

۲ - دستور زبان سنسکرت پانینی گوگل

۳- Grundriss der Neupersischen Etymologie 1893 Horn Paul p 198

۴ -دستور زبان انگلیسی پایه برای دانشجویان دانشگاه ومدارس مولفان جمال الدین جلالی پور و عباس قاسم زاده قدم و علیرضا هنرور ناشر دانشگاه تربیت دبیر مشهد چاپ سال ۱۳۹۲

۵ دستور زبان آلمانی German Gramar نویسنده صدیقه رحیمی

 

 ۶- دستور زبان فارسی دکتر پرویز ناتل خانلری چاپ بیستم پاییز سال ۱۳۸۴ چاپ حیدری رویه ۱۷۹