این نقدواره بنام خداوند برابری انسانان، به دفاع از ارزشهای والای برادری، برابری و مساوات، ذهنیت تکفیری را آماج قرار میدهد که عامل ذهنی قتل و خونریزی بوده و مخربتر از مخوفترین تروریستان قاتل میباشد.
ما همه روزه از کشتار طالب و داعش و پرتاب مادر بمبها بر سر آنان خوشحالی مینماییم و اما غافل از آنیم که با «ذهنیت تکفیری» و فکر جهادی – طالبانی و داعشی که بر مبنای آن ذهن تروریست در فابریکه (مدارس) پاکستان و افغانستان تولید میگردد، مقابله نماییم.
ذهنیت تکفیری با طرح دارالسلام و دارالحرب، مخالفان را «کافر» خوانده و برای مشروعیت «فتوای» خویش به آیات و احادیث استناد مینماید. این ذهنیت در طول تاریخ و از جمله درصد سال اخیر با الهام از مدرسه دیوبند و به اشکال مختلف تاکنون، در جدل تاریخی علم و جهل و بعد از شمس النهار که تجدد و تقابل آن با سنت مطرح است و طی جنبشهای مشروطیت اول و دوم و نهضت امانی و «لا تی» خواندن شاه امان اله و ... تا کنون از جهل پاسداری و برای بغاوت زمینه سازی نموده است.
در پنجاه سال اخیر و در دهه دموکراسی همین ذهنیت تکفیری مشوق شهادت عبدالرحمن در لغمان، عبدالقادر در هرات و سیدال سخندان در پوهنتون کابل گردیده است. اعلام بغاوت در برابر اولین جمهوریت افغانستان وآمدن گروپهای مسلح خرابکار درسال (1975 م) از پاکستان بر مبنای فتوای غیر اسلامی ساختن دولت و یا در خطر افتیدن دین اسلام، صورت گرفته است. البته در مراحل بعدی و حتی در جنگ های ذات البینی تنظیم های «جهادی»، فتوا های کشتار همدیگر را بخاطر صادر مینمودند که هر کدام خود را محق و مخالف را «مباح الدم» می پنداشتند، در آندوره که جوی های خون جاری و شهرشریف کابل به تل خاک مبدل گردید، میخ ها بر سرمخالفان تنظیمی، مذهبی و قومی کوبیده شد.
در نهم سپتامبر و در خیمه لویه جرگه این ذهنیت بگونه دیگر و توسط یکی از بلند گویان ارشد این تفکر بیان گردید، (تا جایگاه شکست خورده و تاریخ تیر شده ارستوکراسی «جهاد» و سیطره تسلط مافیایی آنان تحکیم یآبد) و صاف وساده شهروندان کشور به درجه یک و ثانوی تقسیم واعلام گردید که «مجاهد» برترو با دیگران مساوی نمی باشد و منکر آن «کافر بااله» است. (فاعتبرو یا اوالبصار) در توجیه این بیان آیتی از قرانکریم قراهت گردید.
ما بخوبی میدانیم که این آیت «مدنی»، شماره (95) سوره نسا است که در زمان هجرت پیغمبر اسلام در مدینه نازل گردیده و دلایل تاریخی و شان نزول آن وضاحت دارد و البته حکم «کافر» درین آیت شریف مصداق ندارد. حکم «کافر» بحکم آیت سوم از سوره ابراهیم بر کسانی اطلاق میگردد که: «دین را به دنیا فروخته اند»
ز ما بر صوفی و ملا سلامی که آوردند پیغام خدا را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت خدا و جبرییل و مصطی را
مبرهن است که در دین اسلام موضوع اصول و فروع مطرح است و از قرار معلوم عدالت و تقوا در ردیف اصول و از مسایل بنیادی است که بر اساس حکم آیت (13) سوره الحجرات: متقی ترین، مکرم ترین مردم است.
همین اکنون در افغانستان تا بیست گروه «جهادی» با ذهنیت تکفیری فعال اند و هر کدام به ضم خودشان «جهاد» و گویا بخاطر «اسلام» شمشیرمیزنند وکشتن مخالف را مباح الدم و افتخار میدانند.
ازجمع هفت و هشت تنظیم «جهادی» کم نیستند کسانیکه سخنرانان آن جلسه را تیکه داران «جهاد» و طالبان آنانرا «اهل شر و فساد» خطاب مینمودند. اظهرمن الشمس است که مخاطب ما کتله وسیع «مجاهدین» نمی باشد وهدف تیکه داران «جهاد»، تاجران دین و مافیایی «جهادی» است که بخاط جلابی سیاسی دین و آیین مردم را به بازی گرفته و اجزای متشکله (کلیپتوکراسی) و همین شرکت سهامی حکومت «وحدت ملی» میباشند و بمثابه فرعونان ماورای قانون، چور و چپاول و تعرض بر حقوق مردم و ذخایر نجومی پول را حق الاشتراک در «جهاد فی سبیل اله» میدانند. در همین روزیکه آقایان در خیمه لویه جرگه مصروف حرافی و باجگیری سیاسی بودند، تلویزیونهای مختلف صحنه ها و تصاویر از فامیل های «مجاهدین» فقیر و بی خانه، شهدا، یتیمان و بیوه ها را نشان دادند که بخاطر قوت و لایموت زندگی، مجبور اند، فرزندان شانرا بفروش برسانند.
جهاد اصلی و جهاد اکبر، جهاد با «نفس اماره» است که تیکه داران «جهاد» درین امتحان خداوندی ناکام مطلق اند:
دشمن تو – نفس کافر کیش توست
و آن هوایی طبع بد اندیش توست
ذهنیت جهادی – تکفیری در دوران جنگ سرد به سازماندهی مثلث (جنرال کیسی، صعود الفیصل و جنرال ضیا الحق) دها هزار شرارت پیشه گان شریربین المللی عرب و عجم را به جنگ افغانستان گسیل نمودند که عواقب دهشتبار آن حتی امنیت جهانی را به مخاطره کشانیده و آتش افروزی آنان برج های قدرت سرمایداری امریکا را در نیویارک فروریخت و از کابل و تا بیروت مراکز تشنج و دهشت برپا و پاکستان به مرکز این ارعابیون مبدل گردیده و متاسفانه چهل سال است که افغانان قربانی دهشت و ترور می باشند.
در مورد «جهاد» افغانستان زیاد حرف زده میشود و اما هیچگاهی دقت و آسیب شناسی صورت نگرفته است که این یک موضوع متنازع فیه است، از لحاظ تاریخی و آغاز «جهاد» بر ضد نخستین جمهوریت افغانستان در پلان بوتوی پدرو تحت قیادت جنرال نصراله بابر، انجام یافته و به همین خاطر جنرال موصوف سمت پدر معنوی تنظیم های «جهادی» را داشته و در دوربعدی بازی همین نقش و سمت را در مورد طالبان نیز دارا بود. بروایت کتاب «سپاهی گمنام» اثر دگروال یوسف که توسط فردوس کاوش به دری برگردان گردیده است، جنرال اختر عبدالرحمن خالق ستراتیژی (قتل با هزار زخم) طراح «جهاد» و ستراتیژیست مقاومت ضد شوروی میباشد که سازمان استخباراتی آی اس آی آنرا به پالیسی مبدل و دگروال یوسف مسول دفتر افغانستان آن سازمان آنرا تطبیق نموده است. دولت امریکا در جولای (1979 م) کمکها را شروع و مراکز تربیه «مجاهدین» را در پاکستان ایجاد کرد. بار ها شنیده ایم و خوانده ایم که برژینسکی طراح «جهاد» افغانستان بود وعکس های سمبولیک او دردره خیبرکه میل تفنگ را بجانب افغانستان نشانه گرفته، ثبوت آن میباشد. هیچ شکی وجود ندارد که هجوم نظامی امریکا در سال (2001 م) به «همت» و همکاری همین تنظیم های «جهادی» سهل و کم مصرف گردید که چگونگی آن در کتاب «ماموریت سقوط»، تالیف گریشرون به صورت مشروح بیان گردیده و در صفحه (143) از ملاقات مسول عملیاتی سی آی آ با جناب سیاف، موافقت او با هجوم نظامی امریکا و سپردن بسته دالر برایش نوشته است.
درین تقسیم بندی و خط کشی میان شهروندان جامعه در واقع اکثریت بالاتر از نود وپنج فیصد مردم درجه دوم قلمداد گردیده و باید «مرهون» اقلیت ارستوکراسی «جهاد» باشند. اگربا چشم بازبجامعه نگاه نماییم، با این حقایق مواجه هستیم: «قوم» جوانان افغانستان بزرگترین گروه اجتماع کشورمیباشند که بیشتر از شصت فیصد آن کمتر از (25) سال عمر دارند، «قوم» فقیران کشور که تا هشتاد فیصد نفوس را احتوا و بالاتر از پنجاه فیصد آن زیر مرز فقرحیات بسر میبرند، «قوم» زنان که بالاتر از پنجاه فیصد نفوس را تشکیل میدهند و به همین ترتیب «قوم» مهاجران، «قوم» بیوه و یتیمان و معلولان، معتادان و ... و «قوم» بیکاران و ... که مجموع این گروه های جامعه از جنگ و جنگ سالار، تاجر دین، تیکه دار «جهاد» و دکانداران قوم نفرت دارند و امنیت و تغیر و اصلاحات میخواهند. افزون براین حقایق بهتر است آقایان بدون این نمک پاشی ها به زخم های مردم به اراده آنان احترام نمایند وما شاهد بودیم که جناب سیاف در حالیکه روسای مجلسین پارلمان، امیر پر مدعای هرات و ... در رکابش بود و پول فراوان در اختیارداشت به فیصدی نا چیز رای مردم دست یافت و چه بهتر که در همان حدود وثغورخواست های شانرا عیار نمایند.
بعد حقوقی موضوع:
بزرگترین دستاورد بشریت متمدن تسجیل برابری و مساوات شهروندان جهان در اسناد معتبر حقوقی مصوب سازمان ملل متحد میباشد، مساوات و برابری که هزاران سال بشر بخاطرآن مبارزه و قربانی داده است و بمثابه حقوق طبیعی افراد بشر محسوب و جزلایتجزای حق هر انسان پنداشته میشود و در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای جهانی ناشی از آن مسجل و در قانون اساسی افغانستان نیز درج گردیده است وبی نیاز از اثبات است که این تقسیم بندی شهروندان به درجات بالا و پاهین در تناقض آشکار با اسناد یاد شده قرار دارد. جالب است که همیشه گفته میشود که قانون اساسی خط سرخ ما در مذاکرات صلح میباشد و در حالیکه آقایان آنرا زیر پا میگذارند.
اثرات زیانبارموضوع بر جامعه:
اسلام سنتی افغانستان در بیشتر از هزار سال و تا آمدن پای استعمار و تاسیس مدرسه دیوبند، اسلام متساهل و آمیخته با عرفان بوده است و به شهادت تاریخ بزرگترین فرهنگ سالاران که در عین حال شخصیت های بزرگ اسلامی نیز میباشند همانند حضرت سنایی، مولانا، جامی و ... رحمن بابا، امیر علی شیر نوایی و ... بستر فرهنگی را بوجود آوردند که تساهل، تسامح، تحمل و ... مظاهر عالی آن بوده و باعث همدیگر پذیری در جامعه ایکه بذات متکثرو کثیرالقوامی است، گردیده است. در صد سال اخیرو با خلق اسلام سیاسی و بخصوص در اوج جنگ سرد که افغانستان بحیث نطح آن جنگ استعمال گردید و تا کنون، ما شاهد دگرگونی دراسلام واقعی و سنتی افغانستان و منطقه میباشیم وضرور است تا این موضوع مورد نقد گسترده دانشمندان ما قرارگیرد و به این سوال پاسخ داده شود که اسلام سیاسی همان دین اسلام است؟ و یا ایدیالوژی سیاسی میباشد؟
بدینترتیب در حالیکه جامعه مصیبت زده و در حال جنگ ما که بشدت طی چهل سال اخیر منقطب گردیده و از هم پاشیده است، نباید با نمک پاشی مجدد، متلاشی تر و از هم بپاشد.
بزرگترین رسالت تمام نیرو های مطرح افغانستان این است که در راستای علاج درد بی درمان کشور چاره سازی نماییم. درحالیکه سوال ارزشهای والای انسانی و عدالت اجتماعی مطرح است، نمیتوان سکوت کرد و یا به سبک و سیاق پدر فساد، رییس جمهور قبلی و یا همانند مارکسیست – لیننیست اسبق و شاگرد سابق مکتب فرانکفورت به این تقسیم بندی ها، سر شور داد.
این قلم بدون هرنوع حب و بغض شخصی و سیاسی این نقدواره را بحساب ستیز اندیشه و بخاطر دفاع از ارزشهای متعالی مدنی (آزادی، برابری، برادری و مساوات) و ایقان به این اصل جاودان که هیچ انسان و افغان بریکیگر برترو کمتر نمیباشد، این نقدواره را بخدمت هموطنان عزیز مطرح و امیدوار است تا دوستان و بشمول مدافعان نظرات نقد شده، در بحث و به اصطلاح «جدل احسن» به مسایل از دیدگاه منافع مردم و مصالح علیای کشور مکث نماییم.
در حالیکه سونامی دهشتبار و خانمانسوز بنیادگرایی به اصطلاح اسلامی در مخوفترین اشکال آن هستی ما را تهدید مینماید، قبل از آنکه کشتی شکسته افغانستان غرق گردد، باید به اتکا به حقوق شهروندان متساوی الحقوق به وحدت ملی که هست و بود کشور کثیرالقومی ما در گرو آن است، چنگ بزنیم و برتری ها و بهترین ها را در همان اصل قرآنی تقوا و صفات اهورایی فضلیت، راستی و درستکاری و ارزشهای والای مدنی جستجونماییم و در پرتوحاکمیت قانون، وطن به عزا نشسته را به «انسانستان»، برای انسانان مستمند آن سرزمین و افغانستان عزیز مبدل سازیم.
با حرمت