در "ختم جنگ سرد" و سقوط اتحاد شوروی، فيلسوف، مورخ و استاد علوم سياسى پروفيسر فوكوياما، "با طرح تيورى " ختم تاريخ"، پيروزى قطعى ليبرال ديموكراسى و يا همان نيو ليبراليسم را كه امريكا دعوى علمبردارى انرا مينمايد، اعلام نمود.
اما درين (٢٨) سال خود سكانداران امريكا، چنان احوالى را در جهان مستولى ساخته اند، كه اكنون بايد از شكست امريكا صحبت كرد كه بويژه در بعد اخلاقى متبلور ميباشد.
زبان زور، زور گويى، قلدرمنشى، اغواگرى، پوپوليسم و پشت پا كردن به مسووليت اخلاقى (moral obligation) معرف اين شكست اخلاقى است كه اطوار و كردار " زنگى مست " (اقاى ترامپ) مصداق ان پنداشته ميشود.
از انجاهيكه ايالات متحده امريكا بمثابه بزرگترين امپراطورى تاريخ و با قدرت بزرگ اقتصادى و نظامى ادامه دهنده تمدن غرب ميباشد، شكست اخلاقى او، سوال " افول تمدن غرب " را مطرح مينمايد.
تمدن معاصر غرب كه اروپا مهد واقعى ان و محصول غولهاى فكر و انديشه اين قاره ميباشد، طى حدود پنج قرن اخير و بعد از رنسانس و ... و عبور از انقلابات بزرگ اجتماعى، سرانجام در وراى تسلط سيستم سرمايدارى، رهگشاى دولت هاى ملى (ملت - دولت) ميگردد كه در قرارداد صلح ويست فاليا (٣٧٢) سال قبل، (state system) اساسات حقوقى تنظيم مناسبات ملى و خارجى را پيريزى مينمايد كه بعد از جنگ هاى خانمانسوز جهانى " درون تمدنى) در وجود جامعه ملل و سازمان ملل متحد و با انفاذ منشور ان سازمان و اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاقهاى ناشى از ان، معيار ها و موازين حقوق معاصر بين المللى تدوين گرديد كه بمثابه بزرگترين دستاورد تاريخ بشر در راستاى گذار از " جهان هاپسى " و " وضعيت طبيعى " به " قانونى مدنى " قلمداد ميگردد.
توماس هاپس از نخستين غول هاى انديشه سياسى است كه با پيريزى انديشه جديد علم سياست، بر " ضرورت تدوين قرارداد اجتماعى " تاكيد ميورزد و در كتاب معروف خود " لوياتان " (يا اژدهاى شرور كه ذكر ان در تورات رفته و مؤلف انرا بحيث نام كتابش بر ميگزيند) توضيع ميدارد:
" زياد خواهى و خود خواهى، ادميان را به جنگ همه، عليه همه خواهد كشانيد و براى جلو گيرى از ان، چاره جز قرارداد اجتماعى و دولت مقتدر نميباشد، تا به " وضعيت طبيعى " كه با خشونت همراه است، وداع گردد.
در " وضعيت طبيعى " هاپس، " انسان گرگ انسان " است و قويتر " حق ":
- داشتن به همه چيز را دارد
- هيچ چيز برايش غير عادلانه و غير اخلاقى نيست
- فقدان مفاهيم: خطا، انصاف و عدالت است
- قانون در بى قانونى و قانون برتر از قانون برايش وجود دارد
پس:
ماهى هاى كلان، ماهى هاى خورد را بخوريد!
بدينترتيب، بشريت در پرتو " قرارداد اجتماعى " و موازين و معيار هاى معاصر حقوقى از " بدويت " وارد " مدنيت " گرديده است كه بايد در عرصه بين المللى و داخلى " حاكميت قانون " ناظم و ناظر حيات ملى و بين المللى باشد.
اما در احوال كنونى " اژدهاى شرور " كه سالهاست به مجسمه ازادى پشت نموده است با سيطره جويى و زور گويى و موجوديت سكانداران عجول و پوپوليست همانند " بوش كوچك " و " زنگى مست "، با تبختر انگلوساكسونى و زير پا نمودن خشن مناشير و موازين قبول شده يى حقوقى و اخلاقى، " قانون جنگل " را تطبيق كرده اند و از بخت بد، شاهد گذار قهقرايى به " جنگل بدون قانون " ميباشيم، كه همانا بازگشت به " وضعيت طبيعى " توماس هاپس ميباشد.
اين احوال رقتبار و اسفناك طرح سوال، " افول تمدن غرب " را توجيه مينمايد و نمايانگر اين واقعيت تلخ است كه ما در عصر، " زوال انديشه ها، مرگ ارمانگرايى، نورمها، معيار ها و موازين " زندگى مينماييم و از همه دردناكتر اينكه سوال و اعتراض نيز نداريم.
هرگاه سياسيون و دولتمردان منفعل و معذور اند، جامعه مدنى و ارباب فكر و انديشه كجا خوابيده اند؟
قانون جنگل (The law of the jungle) درساده ترين معنى، " بخور تا خورده نشوى " و " كسى باقى ميماند كه، قوى و غالب است " را افاده مينمايد كه در كتابهاى " روديار كپلنگ بنام جنگل معاشرت حيوانات جنگل را بيان ميدارد.
و اما:
جنگل بدون قانون، بدترين حالت است كه، شير، روباه و گرگ و ... بدون جايگاه تعريف شده بجان هم اند و:
گوسپندان بى خبر و ... انانرا همرايى و همچون سياسيون ما، " اعلاميه صادر " مينمايند.
كافى است تا به " ارشادات "، تويت ها و عملكرد " زنگى مست " (اقاى ترامپ) اندكى مكث نماييم و متيقن گرديم كه، در جنگل بدون قانون، چه سونامى هولناك بشريت را تهديد مينمايد.
بعد از سلاخى اقاى سليمانى به امر رئيس جمهور امريكا، كه پارلمان عراق خروج عساكر امريكايى را از انكشور تصويب كرد، جواب شاخدار " زنگى مست "، بسيار رك و روشن، اين بود كه:
پول هاى اعمار پايگاه را بدهيد!!!
اين پاسخ بقول جناب عنايت " شريف " ژورناليست و تحليل گر سابقه دار افغان، همان برخورد منسوبان تنظيمى در جنگهاى دهه هفتاد را به اذهان متداعى ميسازد كه:
موتر و بايسكل مردم را بالاى خودشان قيمت ميگذاشتند و بفروش ميرسانندند.
اهسته، اهسته روش و عملكرد به " فرهنگ مسلط " در قصر سپيد مبدل ميگردد كه، جنگها، كشتار و قتل چهره هاى معروف تروريستى را، منحيث كمپاين انتخاباتى انجام ميدهند. اقاى اوباما پلان كشتن اوسامه بن لادن را با شروع كمپاين هاى انتخاباتى مصادف ساخت و ... اكنون " زنگى مست " به تعقيب نابودى ابوبكر بغدادى، امر كشتار اقاى سليمانى و همراهان را صادر نمود، تا هم در كمپاين دستش پر باشد و هم با پروسه " استيضاح " دفع الوقت نمايد.
همين قانون جنگل و جنگل بدون قانون باعث گرديده تا دولتها با زيرپا نمودن منشور ملل متحد و موازين قبول شده حقوقى از ترور و تروريسم بحيث ابزار تحقق اهداف سياست درعرصه داخلى وخارجى استفاده، جنگهاى نيابتى و اعلام ناشده را راه اندازى و به تروريسم دولتى متوسل گردند. ايجاد گروه هاى تروريستى در نيم قرن اخير كه اكنون ما با " نسل چهارم " ان (داعش) مواجه ميباشيم، نير معلول همين نقض خشن اصول قبول شده يى حقوقى در مناسبات بين المللى ميباشد.
در احواليكه مقدرات تاريخى جهان ما و بويژه منطقه كه سرنوشت ان با افغانستان مشابه و پيوند دارد (از بيروت و تا كابل و اسياى ميانه و قفقاز)، در كشمكش كلان جيوپولوتيك رقباى جهانى و منطقوى رقم ميخورد، اين محور هاى شرارت اند كه بحيث لازم و ملزوم همديگر نقش افرينى مينمايند:
اسرائيل
سعودى
ايران
پاكستان
اجزاى اهداف كلان در راستاى پلانهاى قرن مورد استفاده قرار ميگيرند كه تحت عنوان " شرق الميانه بزرگ " توسط " بوش كوچك " مطرح و تا كنون دوام دارد كه در عمل شاهد نابودى دولت هاى مقتدر منطقه و بخاك و خون كشانيدن كشورها و مردمان مظلوم شان ميباشيم.
زمينه سازى به جنگهاى نيابتى بخاطر فرصت سازى به اهداف قدرتهاى رقيب منطقوى در همين راستاى پلان هاى كلان ترغيب ميگردد.
كشور بزرگ ايران كه متاسفانه توسط رژيم سفاك و قرون وسطايى اخوندى در معرض تباهى قراردارد، در مسير اغراض مذهبى و ايديولوژيك حاكمان دجال، ركن از مثلث شيادان سعودى و صيهونيست هاى اسراهيل ميباشد كه فى المجموع عامل تضعيف منطقه و در نهايت زمينه ساز نفوذ قدرتهاى رقيب جهانى و امريكا ميباشند.
سپاه پاسداران ايران در واقع مساوى به تمام اژيم اخوندى ميباشد كه سپاه قدس بمثابه يك سازمان مخوف و مرموز وسيله نيرومند تطبيق اهداف سياست خارجى رژيم در منطقه، صدور انقلاب اسلامى، ايديولوژى و جنگهاى نيابتى ميباشد.
سپاه قدس يكى از چهار سازمان اساسى سپاه پاسداران ميباشد كه در جريان جنگ (ايران - عراق) و مقابله با انكشور ايجاد گرديد.
و اما، امروز:
ساحه وسيع از بيروت، تا كابل، اسياى ميانه و قفقاز (مناطقيكه ميدان اساسى ژيو پولوتيك جهان و ميدان رقابت رقباى اصلى بين المللى و منطقوى ميباشد. البته سپاه قدس وظيفه دارد تا زمين را زير پاى مدعيان ژيوپولوتيك جهانى اتش بسازد) و تا شمال افريقا و ... ساحه فعاليت انرا تشكيل ميدهد. در واقع همانند امپراطورى امريكا ساحات وسيع را بحيث " منافع حياتى " رژيم تعريف و بقول آقای خامنه يى از منافع جمهورى اسلامى و هست و بود ان، دفاع مينمايد.
سازمان قدس همچنان وسيله نيرومند جنگ هاى نيابتى رژيم و صدور به اصطلاح انديشه هاى انقلاب اسلامى ايران ميباشد و حسب نوشته مصطفى دانش تحليل گر سر شناس ايرانى در كتاب " خاورميانه در كوران بنياد گرايى " (صفحه - ٢٦٨) يكى از وظايف سپاه قدس ترور مخالفان بيرون مرزى رژيم ميباشد و طى سالهاى اخير (٦٥) از مخالفان رژيم اخوندى را در بيرون از انكشور ترور نموده است.
سازمان قدس طى سالهاى فعاليت گسترده در منطقه و بويژه بعد از جنگ سوريه توانسته است دها سازمان مماثل و همكار را در جنب خود ايجاد و رهبرى نمايد.
سازمان هاى متذكره فهرست طويل را ميسازد و به گفته مسول اسبق استخبارات افغانستان (آقای رحمت اله نبيل) سازمان قدس و رهبر ان آقای سليمانى توانسته در كشورما نيز چهار سازمان:
- زينبيون
- فاطميون
- حيدريان
- حسينيون
راايجاد و هزاران افغان را از داخل و خارج كشور در انها بسيج نمايد و متاسفانه درين بسيج سازى از فقر و بيچاره گى مهاجران افغان در ايران با لطايف الحيل بهره برادرى گرديده و تعداد زياد اين هموطنان مستضعف و فريب خورده، در جنگها نابود گرديده اند.
شيوه كار سازمان قدس با قيد اينكه بر اساس احساسات مذهبى و تحجر بنيادگرايانه، متكى ميباشد، بسيار عملگرا بوده و فقط بر مبناى اصل منافع و مصلحت رژيم كه توسط رهبر مذهبى ايران مشخص ميگردد، از مذهب، زبان و ... استفاده ابزارى مينمايد.
سازمان قدس در حاليكه يك شبكه گسترده استخباراتى - سياسى و نظامى است، بزرگترين نهاد مقتدر و " غير مسول " (زيرا بغير از رهبر مذهبى به هيچ شخص و نهاد ديگر پاسخگو نميباشند) اقتصادى نيز ميباشد. تحريم و تعزيرات عليه ايران، فرصت استثنايى را براى اين سازمان مرموز بوجود اورده، تا بحيث بازوى رژيم، كانال هاى مقابله غير قانونى با فشار هاى هولناك اقتصادى را تدارك نمايد.
مجيد محمدى پژوهشگر ايرانى عرصه هاى كارى سازمان قدس را درين ارتباط چنين مشخص ميسازد:
- قاچاق مواد مخدر
- انتقال پول
- پولشويى
- ساختن پول جعلى
- فروش غير قانونى نفت و خريد و فروش سلاح
در زمان رياست جمهورى آقای احمدى نژاد سرو صداى اختلاس درين سازمان بلند گرديد و راز مصرف رقم نجومى تا صد مليارد دالر توسط مسولان سازمان افشا گرديد.
بعد از قتل آقای سليمانى مبلغ دو صد مليون ايرو بشكل اضافى توسط پارلمان به بودجه سازمان قدس تصويب گرديد.
(در ذيل تعداد لينك هاى را در ميگذارم كه بر موارد شامل در بحث معلومات بيشتر را بخواننده گرامى بازگو ميدارد).
سازمان قدس ببركت اين همه امكانات لامحدود توانسته است در تغيرات عراق، يمن، سوريه و ... بشمول افغانستان با رقباى سعودى و امريكايى، از حضور و منافع رژيم اخوندى دفاع نمايد و درين عرصه كشمكش حرف اول را به نيابت از دولت ايران بگويد.
آقای سليمانى در سال (٢٠٠٧ م) به جنرال پترايوس قوماندان قواى امريكا در عراق، اين پيغام را فرستاده بود:
" تو بايد با من توافق نمايى، بقيه را فراموش كن، سياست ايراندر عراق، سوريه، غزه و افغانستان مربوط من ميباشد ... "
بخش از روابط سازمان در منطقه شامل ارتباط مستقيم با محافل و شخصيت هاى سياسى، فرهنگى و مذهبى و تطميع انان ميباشد كه در افغانستان در سطوح مختلف و تا سطح رئيس جمهور قبلى اين ارتباط و سخافت، اظهر من الشمس ميباشد.
متاسفانه اولياى امور در افغانستان به اين ذلت به قيمت خيانت به منافع و مصالح علياى افغانستان تن داده اند كه بارز ترين مورد ان موضوع بند هاى برق و اب كشور ميباشد.
دشمن تراشى هاى ايديولوژيك و بر مبناى ان طرح هاى خيالى كه، گويا رسالت نابودى دولت هاى مخلوق استعمار منجمله اسراهيل رسالت تاريخى رژيم اخوندى ميباشد و با تبليغات عوام الناس را فريب بدهند.
كسانيكه بدقت حوادث تاريخى منطقه و جهان را تعقيب مينمايند، شك نخواهند داشت كه خود سقوط شاه ايران و ايجاد رژيم اخوندى معلول دسايس الحيل بازيگران بزرگ جيوپولوتيك جهانى ميباشد و چنانچه همفرى جاسوس معروف و كار كشته انگليس در كتاب خاطرات خود بيان ميدارد، بر اساس پلان استعمارى در اخير قرن نزده، ايجاد سه دولت در منطقه با انگيزه دينى و مذهبى مطرح گرديد و بر مبناى ان دولت هاى سعودى، اسراهيل و پاكستان در قرن بيست ايجاد گرديدند.
بدينترتيب موضوع صيهونيسم با مسله كشور عمدا، مغالطه ميگردد و اين فتنه انگيزى باعث ميگردد كه زير شعار دفاع از " مستضعفان "، مردم مظلوم و منجمله فلسطينى ها قربانى اين دسايس گردند.
متاسفانه در جهان اسلام نوعى تاخر عقلى و فقدان حاكميت عقل مصيبت عام ما ميباشد و احساسات هميشه عقل ما را مغلوب مينمايد و در غير ان شعار نابودى دولت هاى عضو موسسه ملل متحد، خود يكى از علل گذار قهقرايى ما به قانون جنگل و سر انجام جنگل بى قانون ميباشد.
افزون بر عمال شيطانى استعمار، بايد اعتراف نماهيم كه، عدم بصيرت و نبود عقلانيت سياسى يكى از عوامل كشنده، نيات شوم مثلث شيطانى (سعودى، ايران و پاكستان) ميباشد، در غير ان بايد اين دولت ها، با ماسك دين و مذهب نميتوانستند، خلق خدا را استحمار (به ح) نمايند.
اگر مسايل را بنيادى مطرح نماييم، واقعيت اين است كه همين جمهورى اسلامى ايران، نه اسلامى است و نه جمهورى ميباشد.
جمهورى بر اساس جمهور مردم در تبارز حق حاكميت ملى متبارز ميگردد، در ايران بخاطر رئيس جمهور انتخابات مينمايند و اما قوماندان اعلى قواى مسلح ولى فَقِيه و رهبر مذهبى ميباشد كه با مشوره يك اقليت ملا ها " منتصب " ميگردد و دارايى صلاحيت لا محدود و حق ويتو در تمام موارد ميباشد.
بر اساس تيورى " تشخيص مصلحت نظام " آقای خمينى، در صورت تعارض:
قانون اساسى با شريعت و منافع رژيم
ولى فَقِيه بنفع مصلحت رژيم حكم صادر مينمايد.
البته سوال نفع و مصلحت را شخص ولى فَقِيه مشخص ميسازد و اين مضحكه همان داستان گم شدن بيل ملا و تبر همسايه را به اذهان تداعى ميدارد.
سيستم ولايت فَقِيه بقول آقای خلجى متفكر معروف مسلمان ايرانى، فقه را ايديولوژى ساخته و بيخ و بنياد انرا سست نموده است.
اين سيستم ولى فَقِيه باعث گرديده كه ساير فقها و ايت اله ها داخل نظام همانند منتظرى، تالقانى، كهروبى و ... نيز منزوى و حتى عديم الصلاحيت و محبوس خانگى گردند.
بدينترتيب بملاحظه ميرسد كه رژيم اخوندى ايران بشدت اقتدارگرا، توتاليتر و شخص محور ميباشد و چگونه ميتوان ازين رژيم سركوبگر، انتظار خوبى بديگران را داشت.
ضرور است تا نگاه ما بطور بنيادى با اين مثلث شيطانى كه دين و ايين مردم را بازيچه اهداف شوم شان ساخته اند، تغير نمايد و واقعيت هاى زمينى پيش چشم خود را بدقت مطالعه نماييم و در غير تا ابد محصور و اسير دسايس اين تاجران دين خواهيم بود.
حقايق بما مياموزد كه رژيم هاى كه پسوند اسلامى را يدك ميكشند و از دين استفاده ابزار مينمايند با منافع واقعى مردمان كشور هاى شان، منطقه و جهان در مغايرت كامل قرار دارد و بويژه مردم افغانستان يكى از قربانيان اعمال انان ميباشند.
افغانستان طى بيشتر از چهل سال اخير اماج تجاوز و دسايس همسايه هاى حريص و طماع قراردارد كه شعار اخوت اسلامى را بخاطر استتار اعمال شوم شان مطرح مينمايند.
با تمام تظاهر به اصول اسلامى در عمل اين رژيم ها با امريكا و اسراهيل هميشه در زد و بند قراردارند و چنانچه در قسمت اول متذكر گرديديم تمام محور هاى شرارت لازم و ملزوم همديگر ميباشند.
لازم به تذكر است كه چنانچه در كتابهاى زياد افشا گرديده و منجمله در كتاب فوق الذكر آقای مصطفى دانش بيان گرديده است، رژيم اخوندى در تمام مدت موجوديت خود هميشه با امريكا و اسراهيل دارايي كانال هاى ارتباطى بوده و در موارد مختلف و از جمله خريد سلاح اقدام نموده است.
هوشدار و هشدار اى هموطن عزيز:
بياد بايد داشت كه كفاره تمام مصايب را ضعيف ترين ها ميپردازند و متاسفانه ما در صدر فهرست ضعيفترين ها قرارداريم.
پاشنه اشيل افغانستان، فقدان دولت مقتدر عدالت گستر و قانون محور ميباشد و اين كمبود باعث گرديده تا گروه هاى قانون ستيز و مركز گريز در خدمت ژيوپولوتيك اجانب و همسايه ها قرار گيرند و نسبت به منافع و مصالح كشور بى تفاوت باشند. اين حقيقت تلخ در حادثه اخير و قتل آقای سليمانى به تكرار مشاهده گرديد كه ماشين صدور اعلاميه و سير و سفر مصداق ان ميباشد.
نسل هاى اينده با تعجب خواهند نوشت كه:
كه ما اگاهانه و شايد از روى احساسات و حب و بغض، اختر عبدالرحمن ثانى را تقديس كرده ايم.
جالب است كه آقایان با حسابات بانكى تا يك مليارد و ادعاى زعامت، وقيحانه ادعا كردند كه:
ما مرهون احسان آقای سليمانى هستيم و راه او را دوام ميدهيم.
اين سوال به ادرس اين آقایان راجع ميگردد:
از قرار معلوم آقای سليمانى بخاطر منافع رژيم اخوندى زحمات زياد كشيد و در اخير قربانى همين راه و رسم خود گرديد.
پس آقایان مدعى از دوام راه او در وفادارى و خدمت به منافع رژيم اخوندى تجديد، پيمان كرده اند.
بى نياز از تذكار است كه:
ما نميتوانيم همسايه ها را انتخاب نماييم، و با همسايه ها و منجمله كشور ايران دارايى مشتركات فراوان هستيم و بايد قبل از هر وقت ديگر به اصول عدم مداخله و احترام متقابل تاكيد نماييم و اظهار اين مطلب كه:
از خاك افغانستان هيچگونه تجاوز بر ايران انجام نخواهد يافت، بسيار دقيق ميباشد.
اعتراف به منافع مشروع همسايه شرط اصلى به خواست متقابل از همسايه ها است.
رژيم ها و حاكمان ميايند و ميروند و اما، مردمان و ملت ها حضور هميشگى دارند.
ناسيوناليزيم كور و كذايى نبايد ما را از تشخيص مصالح واقعى كشور منحرف نمايد، كه مثال چنين اشتباهات تعداد از مدعيان تمدن و ترقى دوستان ايرانى در دفاع از رژيم اخوندى وضاحت داشت.
راه واقعى نجات قوى شدن است و اين ارمان فقط و فقط در پر تو عقلانيت سياسى، با چنگ زدن بوحدت ملى كه بقول شاه امان اله، موجوديت افغانستان در گرو ان است و تشخيص مصالح و منافع واقعى افغانستان ميسر خواهد گرديد.
برو قوى شو اگر راحت جهان طلبى
كه در نظام طبعيت ضعيف پامال است
پايان
https://www.radiofarda.com/a/letter-not-read-by-qasem-soleimani/
https://www.independentpersian.com/node/35356/دیدگاه/آنچه-افغان %E2%80%8C ها-از-قاسم-سلیمانی-به-یاد-دارند
فعاليت اقتصادى سپاه قدس
https://www.independentpersian.com/node/13271/دیدگاه/سپاه-قدس-چگونه-کار-می%E2%80%8C کند؟