برای آگاهی نسلی که پا به جوانی نهادهاند
در سال ۱۷۴۷ احمد شاه ابدالی اساس دولت افغانستان را بر مبنای دو اصل یکی "شریعت" و دیگری"پشتونوالی" بنا نهاد. برای تحقق اجراآت دولتداری مطابق به احکام شریعت مجموعهای را بنام "فتاوای احمد شاهی" تدوین کرد و برای رعایت سنن قبایل در امور سلطنت اصل پشتونولی نیز مرعی میگردید به ترتیبی که مسایل بزرگ کشوری در جرگهها یا لویهجرگهها که در آن سران اقوام و قبایل و خوانین شرکت میکردند مورد بحث قرار داده شده فیصلههای آن در پرتو شریعت مورد تطبیق قرار میگرفت. مثلاً لویهجرگه یا جرگه سران اقوام و قبایل پادشاه را بر میگزید اما تاج و دستار شاهی را یکی از روحانیون بر سر شاه گذاشته بوی دعای موفقیت در امور مملکت داری را در پرتو احکام شرعی میداد.
بهمرور زمان هردو رکن به حدی در مقام سلطنتها به حدی نقش یافتند که میتوانستند باعث تغیر شاهان شده یا به برخی اقدامات غرض حذف شاهان غیر مطلوب شان توسل جویند. چنین عملیه بعد از استقرار امپراطوری هند برتانوی و توسعه فعالیت استخباراتی آن در دربارها و محافل روحانی یکی از ویژگیهای مختص به استعمار انگلیس در بر گردانیهای سیاسی در افغانستان شد.
بعد از فوت تیمور شاه درانی پسر احمد شاه ابدالی پادشاه گردشی یک اصطلاح مروج میان مردم گردید. برادران سدوزایی یکی پی دیگر به سلطنت میرسیدند و دیگری را سقوط میدادند. روحانیون و سران اقوام و قبایل نیز به دسته بندیهای طرفین مدعیان تاج و تخت موضع گرفته در تغیر و تبدیل شاهان دست قوی داشتند.
بعدها به اثر انتقال سلطنت از سدوزایی ها به محمد زایی ها الی سلطنت امیر عبدالرحمن خان کشور به همین جنگهای احفاد سلطنتی ناشی از رقابت اولاده سردار پاینده محمد خان مبتلا بود.
اما کودتاها بر علیه سلطنتهای که از استقرار نسبی برخوردار بودند عامل دیگر انتقال قدرت از شخصی به شخص دیگر شده است.
اولین کودتا در افغانستان در زمان سلطنت شاه زمان سدوزایی طرحریزی ولی ناکام شد. شاه زمان از شاهان مستقل اولاده تیمور شاه بود که میخواست وسعت امپراطوری پدر و پدر کلانش را حفظ نماید.
بنا بر تأسیس امپراتوری انگلیس در هند انگلیسها در برابر شاه زمان به خاطر نفوذش در میان قبایل و تاخت و تاز سالانهاش تا لاهور غرض جمع آوری مالیات سر مخالفت داشتند و در پی خلع او بودند. یک جاسوس انگلیس بنام (میان غلام محمد شاه نقاب پوش) از هند به حیث روحانی صاحب کرامات داخل قندهار شده طرح اجرای یک کودتا علیه شاه زمان را با برخی سران اقوام در یکی از لنگر خانههای روحانیون قندهار ریخت تا شاه را به قتل برسانند و عنصر مطلوب انگلیس را بر اریکه قدر بنشانند اما این طرح ناکام و باعث قتل خود ملای انگلیسی گردید.
امیر عبدالرحمن پس از جنگهای خونین با پسر کاکایش امیر شیر علیخان که از شاهان تحول طلب و مخالف انگلیس بود قدر سلطنتی را بدست گرفت و با استبداد جانکاه با متابعت از انگلیس پادشاهی کرد. از اثر این استبداد پسرش امیر حبیب الله با تعهد به معاهدات پدر با انگلیس دوره آرام سلطنت را با تعیش و خوشگذرانی سپری میکرد. در زمان همین پادشاه اندیشههای استقلال طلبی، تعمیم معارف، عصری سازی کشور و تغیر شاهی مطلقه به مشروطه نزد گروهی از روشنفکران دربار بنام غلام بچهها تعمیم یافت که مجموعاً آن را مشروطیت اول یاد میکنند. این جنبش با خشونت سرکوب شد عدهای اعدام و گروهی به زندان انداخته شدند. سیاست خشن امیر در داخل و متابعت وی از انگلیس سرخور شخص شاه شده به اثر یک کودتای درباری به قتل رسید. برادرش در جلال آباد و پسرش در کابل اعلان سلطنت کردند که باز موفقیت بر تاج امان الله خان نشست.
اندیشه اعلیحضرت امان الله از تفکر مشروطیت ملهم بود او اولین خواست مشروطه خواهان یعنی استرداد استقلال را شعار روز سیاستش قرارداد. بعد از حصول استقلال در پی مدرنیزه سازی کشور و تعمیم معارف شده روابط بینالمللی افغانستان را گسترش داد. دست زدن به چنین اقدامات به دماغ انگلیس و محافل عقبگرای سیاسی و روحانی خوش نمیخورد ازین جهت توطیه ها علیه شاه آغاز گردید.
وقتی شاه در سفر طولانی اروپا بود گروهی از روحانیون و برخی از افراد دولتی در صدد طرح کودتا علیه شاه شدند این کودتا در تاریخ به "طرح پتیاله " مسمی است.
یکی از روحانیون سیاسی پر نفوذ در سلطنت و میان مردم حضرت نور المشایخ مجددی در مخالفت با اصلاحات امانی به پتیاله پنجاب هند برتانوی رفت و به فعالیت ضد امان الله خان آغاز کرد
در مورد فعالیت نورالمشایخ مجددی در راه اندازی کودتا دفتر اطلاعات بلوچستان به مراجع انگلیسی در هند گذارشی سپرده بود که برخی موارد آن قرار آتی است:
" محرمانه
دفتر اطلاعات بلوچستان
کویته ۲۷ جنوری ۱۹۳۸
این جانب در ارتباط به ملاقات که قرار است در دیره اسمعیل خان تحت رهبری حضرت صاحب شور بازار کابل فضل عمر مجددی دایر شود یک سلسله معلومات مشخص بدست آوردهام ...
در اگست سال گذشته من معلوماتی راجع به حضرت صاحب موصوف بدست آورده و اطلاع یافتم که وی با اشخاص مهم ذیل مرتباً در ارتباط است:
محمد عثمان خان
شیر احمد خان
عبدالحکیم خان
محمد یعقوب خان
ملک زلمی خان منگل.
گفته میشود که اسامی فوق از مریدان حضرت صاحب هستند و احتمالاً حضرت صاحب موصوف به فکر رهبری کودتایی به مقابل حکومت افغانستان میباشند." (نقل از کتاب افغانستان در عهد امانیه و واکنشهای مذهبی ... زمان سلطنت امان الله خان نوشته سنزله ترجمه محمد نعیم مجددی چاپ هرات).
بر طبق گذارشات "اسکات" کمشنر عالی انگلیس در بلوچستان، نورالمشایخ در پتیاله هندوستان کنفرانسی دایر کرد و در آن ملا محمد اکبر، یک نفر قاضی قندهاری، ملا عبدالرحیم موسی خیل، ملا عبدالکریم خروطی و ملا دوست محمد شرکت کردند. محمد صادق مجددی، میا معصوم مجددی و سردار محمد عثمان خان موظف بودند عملیات مخفی ضد امان الله خان را در کابل پیش ببرند آنها در مسجد شور بازار جلسه وسیع ملاها را ترتیب داده با گرفتن ۴۰۰ امضای ملاها غرض تحریکات به خوست رفتند اما توسط غند عسکری خوست دستگیر و به کابل فرستاده شدند کودتا افشا و خنثی گردید اما توطیه گران به شکل قیامها در شنوار، خوست و شمالی به فعالیت ادامه دادند تا شاه سقوط کرد و حبیب الله بچه سقو را با لقب خادم دین رسول الله به پادشاهی نشاندند.
تا زمانی که امان الله خان در قندهار بود همه مساعی توطیه گران در جهت حفظ سلطنت سقوی ها متمرکز بود. همینکه امان الله خان از قندهار به هند رفت صفحه کار به نفع شخص مورد نظر انگلیس یعنی نادر خان دور خورد نور المشایخ اعلان کرد که حبیب الله کلکانی مسؤول همه خونریزیهاست و سردار محمد عثمان خان به توطیه کودتا علیه بچه سقو ادامه داد اما دستگیر شد و به شکل بسیار ظالمانه در یک صندوق انداخته شده در یک کرد زنده به گور گردید و بالایش شلغم کشت کردند.
جنرال محمد نادر جانشین رژیم بدوی سقویان شده با خشونت و استبداد به کشتار و قین و فانه امانیستها و سقویان بهصورت یکسان پرداخت اعمال ظالمانه نادرشاه باعث عکسالعمل روشنفکران شده او را به قتل رساندند. پسرش ظاهر شاه از اثر استبداد پدر دوره ۴۰ ساله آرام سلطنت را گذرانید و بر هر توطیه کودتایی غالب آمد.
اوایل سلطنت ظاهر شاه که سایه جنگ دوم جهانی بر دنیا مستولی بود توطیه ها علیه رژیم به خاموشی خنثی میشد.
در جریان جنگ دوم جهانی المان پلان محاصره اتحاد شوروی را از افغانستان تا جاپان داشت. شکست انگلیس در هند یکی از اهداف این پلان بود برای چنین محاصره طولانی افغانستان باید موافقت میکرد تا عسکر جرمنی داخل کشور شده با قوای انگلیس در هند بجنگد اما افغانستان با سیاست بیطرفیاش با چنین پلانی مواقفت نکرد. المانها در صدد اجرای یک کودتا شدند تا با سرنگونی دولت ظاهر شاه امان الله خان را به خاطر نفوذش میان قبایل به تخت کابل بنشانند "بهار سال ۱۹۴۲ سفارت المان در توطیه سر نگونی ظاهر شاه همدست از کار درامد مگر حکومت افغانستان به یاری انگلیسها اجنت المانی (حبیب جان) را دستگیر و گرفتار کردند که دست اندر کار تدارک سوی قصد به جان ظاهر شاه بود "(نبرد افغانی استالین ترجمه آرینفر).
دومین کودتا علیه سلطنت در زمان صدارت شاه محمود خان طرحریزی شده بود که رهبری آن را خواجه محمد نعیم قوماندان امنیه کابل با اشتراک سید اسمعیل بلخی، محمد ابراهیم بچه گاو سوار، گل جان و درک، خواجه کرام الدین کوهدامنی و عده دیگر به عهده داشتند.
طرح چنین بود که شاه محمود خان صدر اعظم در جریان اشتراک در مراسم میله نوروز در کارته سخی ترور شده کودتاچیان بیرق دولت اسلامی را در نقاط مختلف شهر بر افراشته با هجوم به ارگ سلطنت را سقوط دهند؛ اما توطیه کشف و کودتا ناکام گردید.
در زمان صدارت سردار محمد داود کودتای دیگری کشف و ناکام گردید که توسط وزیر مالیه نظامی آن عبدالملک عبدالرحیم زی روی دست گرفته شده بود و از حمایت مراجع استخباراتی امریکا در کابل برخوردار بود.
با مراجعات مکرر حکومتهای شاه محمود خان و سردار محمد داود خان به امریکا در مورد بدست آوردن سلاح از آن کشور و تعلیم و تربیه نظامیهای افغان در آنجا جانب امریکا ازین خواهشات شانه خالی میکردند و شرایط غیرقابل قبول میگذاشتند. آنها بارها میگفتند تا افغانستان در بدل این خواهشات از مسأله پشتونستان صرفنظر کرده از مخالفت با پاکستان درین مورد دست بردارد و نیز شامل یک عهد نامه بنام (میچول سکیوریتی اگریمنت) یعنی پیمان امنیت دوجانبه شده عضویت پکت بغداد را حاصل کند تا امریکاییها خط محاصره اتحاد شوروی را از ترکیه تا کشمیر تکمیل نمایند اما دولت افغانستان بنا بر موقعیت جیوپولیتکی و سیاست بیطرفیاش به این تقاضای امریکا جواب مثبت نداد که در حقیقت یک پهنه وسیع همسرحد با شوروی بیش از دو هزار کیلومتر خارج از پکت بغداد شده حلقه محاصره نا تکمیل میماند.
افغانستان مجبور بود برای تقویت قوای نظامیاش به اتحاد شوروی روی آورد. این دو اصل باعث شد تا کشور ما مقهور امریکاییها شده برای سرنگونی حکومت از یک کودتا حمایت کند "مطابق اظهارات دپلوماتهای امریکا که در آن موقع حضور داشتند برخی افسران افغانستان خواستار شمول افغانستان به پکت بغداد بودند" (صمد غوث).
امریکاییها شدیداً مخالف سیاست عدم انسلاک افغانستان بودند، نوشته آغای غوث میرساند که آنها با صاحبمنصبان افغانستان در تماس بوده علاقهمندیشان را در کودتای عبدالملک عبدالرحیم زی در سال ۱۹۵۷ را مسجل میسازد.
خروشچف گفته بود "در دوران سفر ما در دسامبری سال ۱۹۵۵ آشکارا بود که امریکاییها میخواستند برای ساختن پایگاه نظامی داخل افغانستان گردند".
بالاخره رژیم شاهی به اثر یک کودتای خانوادگی توسط محمد داود پسر کاکا و شوهر همشیره شاه در ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ سرنگون و رژیم جمهوری اعلان گردید.
شخصی که امریکاییها او را به خاطر نزدیکیاش با شوروی (شهزاده سرخ) میگفتند و پاکستان هم در دوران صدارتش به اثر یک تصمیم سفر بری بهراس افتیده بود در رأس قدرت قرار گرفت.
محمد داود کودتایش را انقلاب نام گذاشته همکارانش او را رهبر انقلاب خطاب میکردند.
از اول کار رژیم داود با توطیه های گوناگون مواجه بود.
مخالفین رژیم میخواستند قبل از استحکام پایههای رژیم برای سر نگونی آن اقدام شود. روی این ملحوظ محمد هاشم میوندوال صدراعظم سابق با عدهای از همکارانش چون عبدالرزاق میوند قبلاً قوماندان قوای هوایی، خان محمد خان مرستیال قوای هوایی، غلام فاروق خان لوی درستیز قبلی، دگروال ماما زرغون شاه و یکنفر تاجر شنواری بنام عارف شنواری مشهور به عارف ریکشا اقدام بیک کودتای نافرجام کردند.
محمد هاشم میوندوال در اول کارمند پشتو تولنه و به حیث معلم پشتو در کورسهای وزارت خانهها تدریس میکرد. او به اثر زیرکی، قدرت نویسندگی و سخنوری خوب به مقامات بلند دولتی رسیده مورد توجه مراجع امریکایی قرار گرفت طبق گفته یک محصل افغانی به رادیوی بی بی سی که لست کارمندان افغانی سی آی ای افشا شده بود نام محمد هاشم میوندوال نیز شامل آن لست بود. این اعلان باعث تظاهرات محصلان پوهنتون کابل شده موصوف مجبور به استعفی گردید. چگونگی صدر اعظم شدن میوندوال بنا بر فشار سفیر امریکا بر ظاهر شاه را سید قاسم رشتیا در خاطرات سیاسیاش برویت چشم دیدهایش مفصل بیان کرده است.
کودتای میوندوال که با حمایت امریکا و پاکستان راه انداخته میشد کشف و خنثی گردید میوند وال برای جلوگیری از افشای حقایق در زندان خود کشی کرد.
داود خان برای استقرار رژیمش سیاست دو مرحلهای را در پیش گرفت. در اول اتکای کامل به جناحهای چپ داشت زیرا اخوانیها منجمله برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود به پاکستان رفته و به دستور و حمایت ای اس ای به فعالیتهای مسلحانه آغاز کرده بودند.
احمد شاه مسعود ضمن مصاحبهای از یک کودتای ناکام اخوانیها چنین پرده بر میدارد: طبق پلان حکمتیار باید در کابل و بعضی نقاط دیگر افغانستان قیامهای مسلحانه صورت گیرد درین حالت بهانه برای برآمدن تانکها برابر میشود و عبدالکریم مستغنی لوی درستیز امر حرکت بهسوی رادیو افغانستان و مقر ریاست جمهوری داود را میدهد و قیامهای سایر نقاط با این عمل هماهنگ شده داود سقوط میکند. مسعود میگوید ما در پنجشیر قیام کردیم و به رادیو در مورد کودتا در کابل گوش میدادیم اما هیچ اقدامی نه شد بلکه دولت بر پنجشیر حمله کرد و ما پس به پاکستان رفتیم.
بر طبق تحقیق آغای پیکار پامیر ذوالفقار علی بوتو "جوانان مسلمان" را کمک مادی و تسلیحاتی کرد و گروهی ازینها شامل ربانی عطیش، سیف الدین نصرت یار، انجنیر حبیب الرحمان، عبدالقادر توانا، محمد عمر، عبدالمقتدر، عبدالرسول سیاف و مولوی حبیب الرحمن در فرزه گرد هم آمده کودتا را رهبری میکردند.
این کودتا هم ناکام شد عدهای از اخوانیها گرفتار و اعدام شدند منزل لوی درستیز مستغنی در ایستگاه سابقه سرای غزنی تحت محاصره در آمد و از وظیفه سبکدوش گردید.
مرحله دوم کار محمد داود که بهزعم خودش از شر اخوانیها فارغ شده بود با فشار بر نیروهای چپ دموکراتیک آغاز گردید و فضای سیاسی کشور را سخت مختنق ساخت در چنین حالت او فریب دلسوزیهای امریکا و ایران و ارتجاع عرب را خورده بر شدت عمل و اختناق سیاسی افزود.
او که به تحقق پلان هفت سالهاش بسیار جدی بود تحت تأثیر نیرنگ کمک دو میلیارد دالری ایران آمده در روابطش با ماسکو سردی رخ داد. معلوم بود که ایران قدرت پرداخت آن مبلغ بزرگ آنوقت را ندارد نسبت عدم حصول ۲ میلیارد دالر ایران پلان هفت ساله را ناکام دید و در کابینه از آن یاد کرد. این دسیسه امریکا- ایران زمینه سقوط داود را آماده ساخته بود که با یک کودتای دیگر اخوانیها رژیم اختناق مذهبی بر کشور مستولی میشد حکمتیار گفت ما کودتا میکردیم ولی کمونیستها پیشدستی کردند.
با در نظر داشت شرایط بسیار نازک سیاسی قیام نظامیان در ۷ ثور ۱۳۵۷ صورت گرفت و حکومت داود خان سقوط کرد. این قیام واقعاً یک تحول بود زیرا یک حزب با مرامنامه مدون قدرت را بدست گرفته به سلطه ۲۳۱ ساله قبیله درانی که شامل ۹۳ سال سلطنت سدوزایی ها، ۸۹ سال سلطنت محمد زایی ها و ۵۰ سال سلطنت یک خانواده بنام آل یحیی بود خاتمه بخشید و راهگشای شرکت همه اقوام، قبایل و ملیتهای کشور در ملکت داری و حیات سیاسی افغانستان شد؛ اما تندرویهای عمدی، دسایس درونی و خیره سریهای غرب و پاکستان این روند را دچار چالشها و مشکلات داخلی و خارجی تا مداخله نظامی شوروی مواجه ساخت.
ایتلاف غرب و پاکستان نتوانست با پیشبرد جنگ بنام جهاد رژیم را سقوط دهد دسایس انفجار از درون و اجرای کودتا روی دست گرفته شد. شهنواز تنی عضو دفتر سیاسی حزب و وزیر دفاع دست بیک کودتای نافرجام زد. "با نزدیک شدن بهار سی ای ای اطلاعات بدست آورد که ای اس ای بهطور یکجانبه داخل اقدام شده است تا حکمتیار در کابل به قدرت برسد.
اطلاعات حاکی از آن بود که یک شیخ ثروتمند عرب بنام اسامه ملیونها دالر برای عملی شدن این کار در اختیار ای اس آی قرار داده است.
مرکز سی آی ای در اسلام آباد این اطلاعات را به مرکز مخابره نمود. روز ۷ مارچ ۱۹۹۰ دسیسه طرح شده در کابل برملا شد، هواپیماهای وفادار به شهنواز تنی وزیر دفاع نجیب، بر مقر ریاست جمهوری حمله نمودند ... ستونهای زرهی طرفدار تنی به جنوب شهر یورش بردند تا دالانی را برای ورود واحدهای لشکر ایثار حکمتیار به کابل باز کنند" (جنگ اشباح).
کودتا ناکام شد تنی با اسناد محرم و اسرار نظامی و هلیکوپترها به پاکستان فرار نمود.