کشوری که اقوام، قبایل و ملیتهای آن طی سالهای متمادی در محدودهاش به حیث یک ملت با داشتن گذشته مشترک، منافع مشترک و فرهنگ مشترک در کنار هم زندگی کردهاند چرا امروز دستخوش برخی جریانات نامیمون مخالف استحکام و تقویت روند ملی شده گروهکهای از فرصت طلبان در وجود حاکمیت مَشترک دولتی با داشتن منافع مشرک اما نامشروع، در منازعه قدرت و منفعت کرسیها و مقامات بر شیرازه آن گسست ایجاد میکنند؟ علایم این گسست مخصوصاً بعد از ایجاد یک موجود عجیبالخلقه و نامأنوس بنام حکومت وحدت ملی بیشتر از هر وقت دیگر مایه نگرانی مردم گردیده است.
آیا تشنج و بحران به حیث یک پروژه زاده تفکر و عمل پرزه های نصب شده در ساختار هرارشی حکومت وحدت ملی! است یا مانند همه جریانات روان منشأ بیرونی هم دارد؟
حکومت وحدت ملی برآمده از یک بحران سازمان داده شده بنام انتخابات ریاست جمهوری است که خط وخال این بحران هم منبع داخلی دارد وهم منشأ بیرونی.
در عرصه داخلی:
بر گزاری انتخابات از اول به بحران کشانیده شد و تشکیل حکومت وحدت ملی به امر جان کیری ادامه دهنده بحران ۱۶ ساله در کشور گردید. رئیس جمهور غنی با سر پرست ساختن کابینه، پارلمان، معینان، برخی روسا و والیها حتی تا ولسوالیها که تا حال ادامه دارد بر شدت و سرعت این بحران قمچین کرد. از خصایل شخصی اغای غنی هویداست که نمیتواند فضای تفاهم و همکاری با ارگانهای سر پرست ساخته شدهاش داشته باشد، از کابینه تا شورای ملی، از مقام ولایات تا واحدهای پائین ساختار اداری کشور در تقابل قرار دارد، او شخص خود بین و عصبی است که نمیتواند یا نمیخواهد فضای تفاهم به میان آرد و در یک محیط صمیمیت و همکاری همه مهرههای تشکیل دهنده دولت را با روحیه ملی و وطنپرستی برای بهتر ساختن اوضاع مجموعی کشور بسیج نماید. اگر میگوید که این اراده و استعداد را دارد اعمال، گفتار و شیوههای کاریاش بر این ادعایش جواب منفی میدهد. او بارها سیاست استفاده از خلأ را برای تحمیل ارادهاش بکار برده است، چندین بار در طول رخصتیهای پارلمان تصامیمش را طی فرامین تقنینی بهطور شبیخون صادر کرده ولی با آغاز کار پارلمان آن فرامین مورد قبول واقع نشده رد گردیده است. فرمان تقنینی ثبت احوال نفوس را که پارلمان رد کرده بود او به شکل باسقین در خلای رخصتی پارلمان صادر و در عملی ساختن آن اقدام کرد.
برخی تصامیم مقام ریاست جمهوری بدون سنجش وضع عمومی و مشخصههای محلی باعث شده است که اعتبار آن مقام، ابهت دولتداری و صلاحیتهای قانونی مقام ریاست جمهوری نزد مردم و متحدین رئیس جمهور پائین بیاید، این عمل خود نشان میدهد که اغای غنی بجای اراده نیک بسیج همگانی غرض رفع بحران وجنگ سیاست تشنج وتفرقه را رجحان میدهد.
پارتنر قدرت در حکومت وحدت ملی! تیم اغای عبدالله که وابسته به جمعیت اسلامی و متحدین انتخاباتش میباشد جانب دیگر تَشنج و بحران است.
از وضع بر میاید که داکتر عبدالله در بی کفایتی دست بالا تر از داکتر غنی دارد، او این بی کفایتی اش را در یک سیاست (نعل ومیخ) پنهان میکند و ظاهرآ خودش را مصلحت خواه و ثالث بالخیر وانمود میسازد.
چمعیت اسلامی به حیث بخش دیگر تشنج و بحران چهره اصلی اش را در دو عرصه نمایان ساخت؛ یکی حفظ ورجحان منافع رهبری وکادر هادرعوض منافع سراسری کشور، دوم ماهیت تک قومی ومحلی بودنش را تا سرحد تهدید های ایجاد حکومت موازی، بسیج یگ قوم در برابر قوم دیگر و علایق شدیدآ سکتاریستی تا ارایه ایما ها و زگنال های تجزیه طلبانه.
هموطنان ما دربیداد جنگ واتش حکومت وحدت ملی میسوزند ولی عده ای از فرصت طلبان بر اختلافات قومی وسمتی دامن میزنندو سود میبرند.
گروه در کمین نشسته اغای حکمتیارفتیله این اتش رابا روغن قومپرستی درکنار اغای غنی بدست گرفته همانند عطا محمد نوراو نیز میخواهدخود را نماینده قومش جا بزند تا در رقابتهاز بین التنظیمی فجایع جنگهای کابل را تحت شعاع قرار دهد.
افغانستان طی ۴۰ سال اخیر دچار بحران بوده است اما با رسیدن پای امریکا تشنج و بحران به حیث یک تاکتیک غرض رسیدن ب استراتژی بعدی بکار بسته شده منحیث یک ماموریت در برابر دولتمردان دست نشانده وسایر جیره خواران قرارداده شده است.
حکومتهای اییتلافی ماهیتآ ضعیف میباشند اما در افغانستان این حکومت نه تنها ضعیف بلکه اسیب پذیر، ناکاره وفاقد ارزشهای دولت داری و زعامت میباشد. این حکومت برخلاف تمام تعاملات دموکراتیک پذیرفته شده در قانون اساسی پا به عرصه کار گذاشت. نقض پروسه های ثبت شده در قانون اساسی باعث بحران جاری در کشور گردیده است، دروغ میگویند که تشکیل حکومت وحدت ملی یک بحران خطر ناک را دفع کرد آن بحران اگر درد بود حالا پندیدگی آن سخت تر وخطرناکتر از آن درد است. انها نمیدانستندکه زیر پاگذاشتنارزشهای قانون اساسی و پشت پا زدن به وعده های دوران انتخابات چه عواقب بار میاورد. تشنه رسیدن به مقام بودند وحمایه گران خارجی شان خواهان امضای فوری پیمان امنیتی وپیشبرد سیاست بحران و تشنج بوسیله این ابزار دست پرورده.
هنوز سر پرستی مقامات خاتمه نیافته بود که متصدی پست ایجاد شده فرمانی رئیس جمهور اغای احمد ضیا مسعوداز وظیفه اش سبکدوش شد. او رسمآ اعلان کرد که با نبودنش درین پست کشور را به جنگ داخلی میکشاند. (اودر زمان زمامداری کرزی معاون رئیس جمهور بود که با انتقال ۵۰ ملیون دالر بخارج در میدان هوائی دوبی گرفتارشد)، بغاوت در برابر حکومت مرکزی تسلسل همان تهدید است، این بحران از ماه سرطان سال ۱۳۹۶ گاهی بیک شکل وباری بیک بهانه جریان دارد و اکنون سلامتی کشور را تهدید میکند. اینها مدعی هستند که راه ربانی ومسعود را تعقیب میکننداگر این راه ربانی ومسعود است پس جهاد انها صبغه سمتی ومحلی داشت که دالر اندوزی با آن توام بوده است انها قومگراوسمتگرا بوده اندکه میراث بد انهانزد پیروان شان مقدس دانسته شده وطن را به بحران میبرند. امید است تحلیلگران متعهد تسلسل بحران جاری را جدا از منافع شخصی ومقام طلبی ها در نظر نگیرند تا مردم و مدافعان هردو طرف بدانندکه شکار منافع شخصی افراد وتنظیم ها در یک طرف بحران ولجاجت خود خواهانه وعظمت طلبانه درجانب دیگر بحران نشوند زیرا در کشمکش این زورداران مانند گذشته تنها مردم است که متاثر و متضرر میشود. روزی هردو طرف بحران که منافع مشترک در حاکمیت مشترک دارند شاید ازین خصومت دست بردارند و با جور امد (چیزی از من و چیزی از تو) بدون انکه ضرری عاید شان شود با هم یکجا شوند اما بدا بحال انانیکه در ین جدال بجانبداری کسانی بر میخیزندکه نه به کشور صادق هستند ونه به مردم متعهد چه بسا که تبعه افغانستان هم نستند؛ مانند اغای غنی و تیم کاریاش.
منشأ بیرونی بحران:
سیاست بحران سازی وتشنج زایی ازخصیصه های کاری مراجع نظامی، سیاسی واستخباراتی امریکا ست که عمدتآ توسط س.ای.ای.درجهان عملی میگرددوهدف آن مقابله با رقبای جهانی اش میباشد زیرا امریکا از انکشافات بعدی قدرت های جهان اعم از اقتصادی و نظامی ازهمین سیاست بهره میگیرد." هانری کیسنجر و زیبو برژنسکی هم معتقد اند که امریکا تنها ا ز یک دنیای بحرانی ومتشنج میتواند بهره مند شود وبنابرین نظم نوین جهانی نباید ضرور به مفهوم صلح وعدالت ودنیای فارغ از جنگ ومناقشه تلقی شود. با تشویشیکه امریکا ئی ها از نیرومند شدن اقتصادی چین، جاپان، روسیه و اروپا در اینده دارند به سیاست بحران واشوب غرض حفظ موقعیت ممتاز موجود نظامی اقتصادی شان استفاده مینمایند، این سیاست میتواند به نحوی زمینه مداخله و یکه تازی را برای آن کشور در سایر نقاط جهان مهیا سازد."
س.آی.ای. از خطر ناکترین نهاد های بحران سازی و تشنج است. کنگره امریکا پیرامون عملیات درنیمه سال ۱۹۷۰ چنین گفته بود:"سیا متهم به دخالت در امور داخلی کشورها از ایران گرفته تا شیلی، از تبت تا گواتیمالا، از لیبی تا لاوس، از یونان تا اندونیزی وقتلهای سیاسی وکودتاها، خریداری، جنگ اقتصادی میباشد. کمتر بحران سیاسی در جهان امروز روی داده که در آن به مداخلات سیا اشاره نشده باشد.""
بحران سازی کار ساده نیست که از دست یک شخص یا یک سازمان سیاسی پوره باشد. این سیاست دارای عمق وپهنای است که ارگانهای صاحب قدرت و پول انرا ایجاد مبکنند مثل سی.آی.ای و ای.اس.ای.
حوادث بر ملا ساخته است گه هردو طرف تشنج و بحران وابستگی ۴۰ ساله با مراجع بحران سازی امریکا وپاکستان داشته اند ودارند وپیچ مهرههای تطبیقی این سیاست اند.
برای بحران سازی وتشنج زایی باید شعار ها ابزار وسیاست بازان وجود داشته باشد، شعار نجات اسلام، اشغال شوروی، مبارزه با بنیاد گرائی طالبی آن هم توسط بنیاد گرایان جهادی و عام ساختن شعار های قومی وملیتی توام با اتهام زنی ها و اقدامات تحریک امیز یک قوم علیه قوم دیگر صرفآ کار کسانی نیست که شرکای قدرت اند (این رشته سر دراز دارد) تا آن طرف ابحار میرسد اما با تاسف که عده ای فریفته این صحنه ارائی ها شده با قلم وزبان به آن شدت میدهند وسیاست بحران وتشنج مراجع استخباراتی را عملی میسازند. باید ازین جریان نامیمون که برهم زننده وحدت ملی و تمامیت خاک است دوری جست تا در صف انانی قرار نگرفت که این سیاست را با گرایشات عظمت طلبانه یا گرایشات محدود محلی بکار می بندند.
ریشه های بحران جاری در کشور در سیاست نباه کن امریکا با موضعگیری خشن و انعطاف نا پزیر آن در فبال اوضاع افغانستان پیوند میخورد زیرا طی ۴ دهه اخیر به ارزوی ۶۰ ساله اش مبنی بر داشتن امکانات وپایگاهای نظامی در کشور ما نایل امده است تا از همین جا اتفاقات بعدی با چین، ایران و حضور نظامی در کنار جمهوری های اسیای میانه را تحت کنترول داشته باشد.
بعددیگر پیشبردسیاست تشنج و بحران به نفع انانیست که درهمه فجایع گذشته وجاری الوده اند این سیاست عمر قاچاقبران مواد مخدر، ادم ربایان، چپاولگران، پولهای داده شده، مافیای قدرت، شبکه دوانی ارتجاع عرب بشمول تروریستان را طولانی نموده شکوک و شبهات داخلی، منطقوی وجهانی رادر مورد همکاری مراجع امریکایی در تقویت تروریسم وبنیاد گرائی، مواد مخدر به یقین مبدل ساخته است.
متحدین منطقوی امریکا در سیاست بحران و تنش زایی زیر نام مبارزه با تروریسم همانهای اند که درایجاد وتقویت تروریسم از متحدین خط اولش بودند، چهره ها وجریانات باصطلاح سیاسی افغانستان که در زمان تقویت و به کار برد تروریسم وبنیاد گرائی وقاچاق مواد مخدر از فرمانبرداران طراز اولامریکا بودند امروز به سرکوبی این پدیده ها استخدام شده اند واین گروه ظلوم وجهول باز هم وسیله پبشبرد بحران وتنش هستند.
انتقال جنگ به مناطق نسبتآ ارام شمال در زمانیکه دو ماه از ریاست جمهوری (اوباما) گذشت در سر خط کار مراجع جنگی و استخباراتی امریکا قرار گرفت. یک تحلیلگر وزارت خارجه افغانستان به رادیو اشنا صدای امریکا گفت هلیکوپتر ها در شمال افغانستان برای مردمان نا شناخته سلاح توزیع میکنند. متعاقبآرادیوی بی.بی.سی. اعلان کرد کست ویدیوئی بدست اورده است که نشان میدهد پولیس به مردم سلاح میدهد، تحلیلگر وزارت خارجه افغانستان توضیح نمود که این عمل مربوط به امریکائی هاست و انها میخواهند با توسعه جنگ از جنوب به شمال جمهوری های اسیای میانه را مجبور به اطاعت از سیاست خویش سازند ونفوذ شانرا به این مناطق نفت خیز وسعت دهند.
اسرار ورموز انتقال جنگ به شمال بحدی سری نگهداشته میشد که یک ژور نالست اگاه از آن توسط قوای خاص انگلیس در بغلان بقتل رسید.
حامد کرزی رئیس جمهور درانوقت پس از افشای این افتضاح در سطح ملی و بین المللی طی مصاحبه ای در ماه میزان سال ۱۳۸۶ گفت که بعضی ممالک خارجی این جنگ را دامن میرنند وی افزود بر طبق اطلاعات موثق که از مراجع استخباراتی بدست اورده است مدت ۵ ماه است که هلیکوپتر ها از طرف شب افراد مسلح را بولایتهای بغلان، کندز و سمنگان انتقال میدهند. وای که نداشتن استقلال وازادی چه دردیست که سر قوماندان اعلی قوای مسلح منحیث یک خبر نگار به افشای حقایق می پردازد اما نمیتواند ساحه تحت حاکمیت دولت را از تحرکات نظامی بیگانه ها مصون نگهدارد.
مراجع المانی نیز افشا کردند که ده هزار میلتفنگچه ایکه به پولیس افغانستان داده بودند به طالبان رسیده است یک عضو پارلمان جرمنی گفت "این خنده اور است که عسکر ما توسط سلاح خود ما کشته میشود ".
روز نامه لیبراسیون چاپ فرانسه نوشت " بسیار ساده لوحانه است که گمان کنیم امریکا این پولها رادر افغانستان هرینه کرده است. امریکا قطعآ اهداف بسیار بزرگتری در ورای حمله بافغانستان را دنبال میکند."
این همه حقایق باز گو کننده سیاست مخفی بحران وتشنج امریکا میباشد که زیر نام القاعده وطالب و تروریسم بر ما تحمیل میگردد همان القاعده ایکه نطاق آن یکنفر امریکائی بنام (ادم گاردان) بود.
حالات بیانگر انست که استراتژی اصلی امریکا افغانستان را ماننددوران بازی بزرگ وجنگ سرد وسیله قرار داده است. سیاست دو پهلوی امریکانتایج سنگین وو یرانگر به این کشور مظلوم به بار اورده است. با این سیاست افغانستان به گودالی از فساد، نفاق ملی، عدم رشدو انکشاف بنیادی، سرزمین باند های مسلح غیر تابع، کانون ومهد کشت وترافیک مواد مخدر باقی خواهد ماند. تجربه سالهای جنگ وادامه آن نشان میدهدکه دوام تشنج عامل دوام حاکمیت تفنگ و تفنگسالاران بوده در بعد خارجی، کشور های همجوار از ماجرا جوئی های امریکا احساس خطر نمایند. دوام " تنش افزائی" نمیتواند باعث حفظ تمامیت ارضی، تحکیم وحدت ملی و تامین صلح عادلانه و مستدام گردد.
عده ای از سیا ستمداران وتحلیلگران امور بین امللی اصطلاح"بینش جدید " را در ارزیابی وضع جهان بکار میبرند، انانیکه با روند جاری در سیاست امریکا همنوا هستند وقتی نام از سیاست زور وتشدد امریکا در امور جهانی برده شود با همین عکس العمل یعنی عدم درک ار" اوضاع نو" و نداشتن "بینش جدید" دیگرانرا متهم میکنند.
اینکه با ختم جنگ سرد جهان وارد مرحله جدید گردیده و معادلات قدرت تغیر کرده است شکی وجود ندارد. ضرورت انست تا شیوه ها وطرق جدید حل معضلات جهانی منجمله افغانستان دریافت گردد؛ اما کهنه گرائی های امریکا و اتکای آن به شیوههای کهنه دوران جنگ سرد وحتی قبل از آن از عواملیست که تحقق بینش جدید را با موانع مواجه میسازد.
با ختم انقطاب جهانی امریکا به حیث قدرت یگانه با دیدگاهها و ستراتژی های مطروحه که بعد ازختم جنگ سرد چه شود پهنه دنیارا برایش فارغ از مقاومت دیده با تکبر و مانور قدرت وارد صحنه شد.
دیدگاه های کهنه نزد امریکا ئی ها چون اتکا بجنگ، ایجاد بستر های تشنج و مناطق تنش زا، برداشتن رژیم ها و زعامتهای غیر تابع از طریق استعمال قوه، جنگ برای غارت منابع انرژی دیگران صدور "استایل امریکائی" چون فساداداری واخلاقی لا قیدی وبی بند وباری نسبت به ارزشهای دیگران همه شیوههای کهنه ایست که بعد از جنگ جهانی دوم امریکا انرا بکار می بست و حالا هم می بندد.
"بینش جدید" به معنی ایجاد تفکر مسلط بر مبنای استراتژی های امریکا بوده نمیتواند زیرا امریکا به همان سیاستهای ۶۰ دهه قبل ادامه میدهد بیش از ۶ دهه ازمظالم اسرائیل در برابر فلسطینی ها حمایت کرد واکنون هم میکند، حمایتش از رژیم های مطلقه، استبدا د ی مذهبی، نظامی و کودتا ئی کما فی السابق ادامه دارد. سیاست تفرقه و تشدید اختلافات میان دول رقیب غرض بهره برداری از منابع نفتی خاتمه نیافته است. کجای این بازیهای کهنه را با پوشش بینش جدید میتوان اغماض کرد غیر انکه جهان را فریب داد و بر کرده های امریکا چسپ حقانیت زد.
این سوال در برابر حکومت وحدت ملی ومحور های جداگانه قدرت مطرح است که چرا در سرزمین خود وسیله شده اند تا امریکا بتواند سیاست بحران وتشنج را عملی سازد؟ کادر ها وفعالین هردو طرف بحران باید احساس مسولیت نمایند تا بیش ازین به حیث نیروی دست سوم تحقق سیاست های بزرگ قرار نگیرند. عد ه زیادی از جنگنده های جهادی با دیدن پیامد های جهاد از شرکت شان در جنگها نادم اند ودرک کردهاند که وسیله دست دیگران بوده وطن خودرا ویران کردند. نشود که ندامت کاری سهمگیری درتنشهای ایجاد شده توسط راس مافیای قدرت وثروت بیک هیهات تاریخی جبران ناپذیر مبدل گردد. ترسبات این نوع تبلیغات خصومت ونفرت میان قومی را نزد ایندگان ایجاد میکند. این مسولیت عظیم ملی، تاریخی ووجدانی به همینهای تعلق میگیرد که در هردو طرف منازعه قرار دارند. وباید بدانند که این خواست ملت نه بلکه یک اقلیت محدود مزور است که این هیاهورا بر پا کرد ه اند. اگر این صدا از ارگ کابل بر میخیزد یا از ارگ مزار هردو مردود است. وطن واحد ملت واحد!