حقایق اوضاع سیاسی نظامی افغانستان نشاندهنده آن است که در امتداد فجایع جنگهای تحمیلی و هستی سوز سی ساله، سراسر کشور در گرداب بحران عمومی فرو رفته و روزتاروز اوضاع سیاسی نظامی وخیمتر شده میرود. عقب مانی شعور همگانی و فرهنگ سیاسی از یکطرف و حضور نیروهای افراطی مستبد وابسته در وجود میکانیزم جنگی در حمایت پاکستان وهم پیمانان استراتیژیک آن، از طرف دیگر دامنهدار شدن جنگ داخلی بر سر قدرت، عامل افزایش جنگ وحشت در افغانستان میباشد.
چنانچه تشدید حملات انتحاری، ترور وحشت و گسترش ناامنی، نا توانی دولت وعدم تسلط حاکمیت لرزان دولتی بر کنترول اوضاع، شدت گرفتن مداخلات خارجی، از جمله عواملی است که استقلال و تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند.
با این حال موجودیت جنگ و ناامنی در کشور سبب غارت ثروتهای ملی، دارایی عامه، از بین رفتن زیرساختارهای اقتصادی، میراث های فرهنگی، ارزشهای تاریخی منجر به گسترش بحران عمیق کنونی در کشور گردیده است که در نتیجه آن مردم رنجدیده افغانستان را از حد اقل امکانات عادی زندگی محروم ساخته و در حال حاضر تودههای ملیونی کشور در شرایط هولناک کنونی برای زنده ماندن خود با فقر، مرض، بیکاری و سیه روزی دست و پنجه نرم میکنند.
با توجه عمیقانه به اوضاع نابسامان جاری، از جملهُ صدها عوامل و ابعاد گوناگون بحران سیاسی هولناک در کشور، میتوان سه مورد آن را به بحث گرفت.
اول: ضعف مدیریتی، نا توانی آشکارا و ناکارآمدی دولت افغانستان با ترکیب نادرست اجتماعی و نفوذ نیروهای افراطی، متعصب، استبدادی و عقبگرا در نفس دولت و فعالیت مؤسسات خارجی در نقاط مهم و کلیدی که بر اقتصاد کشور سایه افگنده است.
چنانچه با توجه به ساختار غیرتخصصی ارگانهای دولتی آن هم بر پایههای محدود اجتماعی، و چگونگی ترکیب ملی و خصلت ذاتی عناصر شامل در دستگاه دولتی، عجز و ناتوانی در اجرای تعهدات قبلی و نداشتن برنامه کاری و پالانیزه شده برای آینده از ضعف و بیکفایتی دولت پرده بر میدارد زیرا مشکلات مردم افغانستان به حدی رسیده است که کوشش برای تبارز دست آوردهای ناچیز و نمایشهای خدماتی کوچک و بزرگنمایی نتایج کاری دولت دیگر نمیتواند رضایت مردم را حاصل نموده و نمیتوان از چنین دولتی وابسته و مصلحتی توقع خدمت داشت.
دوم جامعه جهانی در رأس ایالاتمتحده امریکا: چنانچه گفته میشود که آنها در قبال اوضاع جاری در افغانستان تعهداتی مبنی بر کمکهای نظامی و اقتصادی داشتهاند. ولی متأسفانه طوری که معلوم است جامعه جهانی در ین راستا موفقیتهایی نداشته و تعجبآور است که قوت های نظامی کشور های مقتدر جهان در برابر چند تا طالب و القاعده وداعش که اصلاً با آنها قابلمقایسه نبوده بدون کدام دستاورد ملموس اوضاع هنوز بحرانی تر میگردد و گفته میشود که آنها مصروف تطبیق استراتیژیهای کلان خود بودهاند. ناتو که گویا به کمک افغانستان شتافته بود سلاح دست داشته طالبان، تروریستان، و دهشتافگنان جمعآوری نگردید ه بلکه گروههای یادشده در دو طرف سرحد مورد حمایت نیز قرارگرفته و منحیث نیروهای بحرانآفرین باقی ماندند. و با استراتیژیُ وابسته، نیروهای افراطی در هماهنگی با طالبان، به هدف داغ نگهداشتن بستر جنگ و ناامنی در افغانستان، مانع عمده نظام سیاسی و اقتصادی قوی در کشور گردیدند.
با آنکه قوای مسلح افغانستان به خاطر دفاع از وطن در برابر دشمنان افغانستان شجاعانه میجنگند ولی جریان دسایس و مداخلات از داخل و خارج مانع پیشرفت آنها گردیده اوضاع امنیتی را به چالش میکشد.
عامل سوم پاکستان: رژیم های پاکستانی از همان آغاز تولد نامیمون این کشور، این میراث شوم استعمار، الی اکنون افغانستان را مورد تجاوز خود قرار دادهاند. رژیم ناز دانه استعمار که از اوضاع نابسامان داخلی کشور خود همواره در هراس است، بقا و دوام حکومت ظالمانه خود را در بحرانها و جنگ علیه افغانستان تدارک میبیند. سردم داران پاکستانی تمام تعهدات و میثاق های بینالمللی و اصول همزیستی مسالمتآمیز و حسن همجواری را پا مال نموده گرو های فوندامنتالیست عربی، غربی و چچینی و عناصر تخریب کار و تروریست آنسوی سرحد را پس از مغز شویی، تجهیز نموده و در زیر نام دین و مذهب به افغانستان میفرستند. به این ترتیب افسانه جنگ و رفتن به جنت را، از راه افغانستان با استفاده از عناصر عقبمانده و مزدور و راهبردی نیروهای افراطی، متعصب، عقبگرا و استبدادی با یک میکانیزم جنگی و حمایت پاکستان عوامل اصلی بحران عمیق سیاسی و جانکاه در کشور ما را تشکیل میدهد.
لذا جای تعجب این است که پاکستان به مثابه کشور متحد دول غربی چگونه تروریستهای مسلح را به جنگ قوت های نظامی کشور های متحد خود میفرستد این کشور که تخته خیز تروریستان است میخواهند که افغانستان را به میدان آزمایش سلاحهای مرگبار و حتا کشتار جمعی مبدل سازند. این معمایی است که کلید حل آن به دست خود غربیها خواهد بود و از روند فجایع مرگبار کنونی به نظر میرسد که سناریوی خطرناک و استراتیژی بزرگی در قبال سرنوشت مردم افغانستان روی دست باشد که ملت هردمشهید افغانستان را از اسرار آن به دور نگه میدارند. یکی از نمونه مثال های برجسته آن گسترش روزافزون بنیادگرایی و ناامنی در کشور است.
مزید بر آن سرازیر شدن هزاران نفر افراد مسلح از آنسوی مرزها به خاک افغانستان زیر نام مهاجر و انتقال و جابجایی آنها در نقاط مختلف کشور طور پلان شده و منظم اجرا میشود که خطر احتمالی جنایات نابخشودنی را در ذهن انسان تداعی نموده و آینده مبهم کشور را به تصویر میکشد. البته هستند کسانی که همانند گذشته چشم به حمایت پاکستانیها دوخته اوضاع نابسامان و بحرانی کشور را به سود خود دانسته از آن بهرهبرداری میکنند. آنان در گذشته نیز جنایاتی را مرتکب شدهاند که از محاسبه آن آینده خود را در خطر دانسته و به خاطر جلوگیری از آمدن چنین روزی، حتا از نفوذ دادن عناصر دشمن در نفس دولت و نهادهای مدنی و اجتماعی دریغ نمیورزند. و اما بعید نخواهد بود که روزی در دادگاه تاریخ محاکمه و مجازات شوند.
بنا بر آن در رابطه به راه حل بحران جاری در افغانستان باید گفت که وظیفه اساسی برای پیدا کردن راه برونرفت از بحران کنونی بدوش کسانی هست که برای وطن و به خاطر نجات مردم مستضعف افغانستان دلسوزانه و آگاهانه میرزمند. رسالت تاریخی گرو های بزرگ سیاسی و مبارزان سرسپرده وطن اعم از آزادی خواهان و عدالت پسندان، داد خواهان، طرفداران صلح و دموکراسی و ترقی خواهان کشور است که با اتحاد و همبستگی وطنپرستانه برای نجات وطن بیاندیشند.
اوضاع جاری در کشور بیشتر از هر زمان دیگر از همه وطندوستان داخل و خارج کشورمی طلبد تا با توجه به شرایط حساس موجود، تمام اختلافات ذاتالبینی را به یکسو گذاشته در یک صف مقدس در دفاع از وطن قرارگرفته و همصدا با نسل بالنده کشور صدای حقخواهی را بهمنظور قطع جنگ و خونریزی و به خاطر تأمین صلح و دموکراسی بلند کنند تا نسل جوان آگاه و چیز فهم، این آیندهسازان وطن روی سر نوشت مردم خویش ورود کامل داشته باشند. مبرهن است تا زمانی که مشکلات و مداخلات بیرونی حل نگردد هیچگونه دعوی داخلی درد وطن را دوا نخواهد کرد؛ زیرا در حال حاضر همه در یک کشتی شکسته روی امواج مدهش و توفان حوادث قرار گرفتهایم که هنوز با سرمنزل مقصود و سواحل امید فاصله زیادی داریم. بنا بر آن به
باور اینجانب باید گفت که طرح برونرفت از بحران کنونی کشور نیازمند فراخوان بزرگ و فراگیری است که با همکاری و اتحاد کلیه نیرو های وطنپرست وطندوستان واقعی وداد خواهان افغانستان مشتمل بر احزاب و گروههای سیاسی، سازمانهای دموکراتیک و ترقیخواه کشور، و نهاد های مدنی و شخصیتهای مستقل ملی و مردمی در داخل و خارج کشور در یک جمعآمد بزرگ میهنی با مراجعه به خرد جمعی و تمرکز نظریات به خاطر طرح یک میکانیزم جدید و قابلقبول رویدست گرفته شود تا در قبال اوضاع جاری در کشور راهحلی میسر گردد. البته جمعآوری دیدگاهها و نظریات ارزشمند و حیاتی به همبستگی وسیع و بنیادی نیاز دارد که از عهده یک سازمان و یا حزب به دور است. چنانچه با توجه به تجارب گذشته گفته میتوان که هیچ حزب، سازمان و نهادی نمیتواند مشکل افغانستان را به تنهایی حل و فصل کند زیرا مشکل افغانستان جهانشمول و فراگیر است و به مجمع فراگیر و مردمی نیاز دارد. در غیر آن هرگونه تأخیر و تعلل در راه رفتن به سوی حل منازعه در کشور فرصت های موجود را از دست خواهیم داد و از لحاظ زمانی با اندک ترین تأخیر و تعلل کم از کم یک قرن برای ما دیرتر خواهد بود. در آن صورت تاریخ هر گز آنانی را نخواهد بخشید که همچو دایه مهربان تر از مادر با نمایش فعالیت های وطنپرستانه و تبارز شعار های آتشین و اما در عرصه عمل با بهانههای گوناگون راه رفتن به سوی اتحاد و همبستگی را سنگاندازی و سنگ باران کنند. هرچند با چنین موضعگیریها میتوانند روند مبارزه را به کندی مواجه سازند ولی هر گز نخواهند توانست جهش آزادیخواهی و جریان خروشنده مبارزات دادخواهانه مردم افغانستان را متوقف سازند.
به پیش در راه اتحاد و همبستگی ترقی خواهان کشور.
زندهباد صلح دموکراسی و آزادی
جوزا ۱۳۹۴