از هزاران سال تا بدین سو مردم شریف افغانستان، اعم از ملیتهای عزیز و برادر پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، پشهیی، بلوچی، نورستانی، اهل هنود، قزلباش، و غیره با پیوندهای خونی، جوششهای مردمی و احساسات باهمی در سرزمین واحد و مشترک افغانستان بهطور برادروار زیست کردهاند.
ولی حوادث تاریخی، عقبماندهگی سیاسی فرهنگی و مداخلات بیرحمانه بیرونی اثرات منفی و دیر پا را در جامعه بجا گذاشت. بخصوص تحولات سیاسی دهه هشتاد خورشیدی که با اختلافات قومی، سمتی، تعصبات مذهبی و منطقوی به شکل ملموسی همراه بود بهنوعی خود مختاری محلی، تشدید جنگهای داخلی و انقسام قومی و محورهای قدرت در مرکز و محلات را به وجود آورد که کمتر از هوای پادشاهی نبود.
درین میان بالانشینان ارگ در تبانی با عناصر خارجی بهمنظور تحکیم مواضع قدرت با گزینه گرایشهای قومی و سرباز گیری از میان اقوام بهمنظور استحکام قدرت، با روشهای خود محوری و قبیله سالاری، برخی از شرکای قدرت را در مرکز و محلات به حاشیه راندند که با نارضایتی مردم و آشفتگیهای قومی و گرایشهای پرشتاب سمتی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری افغانستان به شکل آشکارا ظاهر گردید.
باآنکه رأی مشترک اقوام و ملیتها در نقاط معین انتخاباتی به آدرس مشترک و مطلوب سرازیر میشد ولی میدان اصلی کمپاین انتخاباتی را دو سمت بزرگ مقابل هم تشکیل داده بود که اختلافات شدید میان دو کاندید اصلی را در پی داشت و با پادرمیانی خارجیها قدرت سیاسی مصلحتاً بین دو شریک نمایش انتخاباتی معامله و تقسیم گردید و به خاطر سرپوش گذاری بر تقلب، اسمش را حکومت وحدت ملی گذاشتند و این انتخابات درسهای بزرگی را برای مردم، خارجیها و محورهای قدرت بجا گذاشت.
برای مردم ازین رو که غاصبان قدرت نتوانستند و یا ماهیتاً نخواستند به وعدههای انتخاباتیشان در تغیر اوضاع نامطلوب امنیتی و برای بهبود زندگی مردم عمل کنند روی این اصل لازم است تا در آینده مردم باید با استفاده از درسهای گذشته انتخاباتی و درایت کامل و هوشیاری لازم در انتخابات آینده در انتخاب رأی خود مطابق به منافع عموم مردم مسؤولانه عمل کنند و به میزان خواستهای برحق شان به سر نوشت حال و آینده خویش توجه جدی مبذول داشته و با هر شکل معامله با رأی و سرنوشت شان مقابله کنند.
در رابطه به خارجیها باید گفت جور آمد دو محور اساسی قدرت بهوسیله جان کری امریکایی یاد آور همان گفتههایی است که بیگانگان در مورد مردم افغانستان چندین دهه قبل گفته بودند که رام کردن مردم این سر زمین آسان است ولی نگهداری شان مشکل، ارایه این مثال بدان معناست که نگهداری وجه توافق ساختاری قدرت پس از انتخابات گذشته ریاست جمهوری در ظرف چند ماه اول و از همان آغاز درهم شکست.
پس از آن بروز تنشهای پسا انتخاباتی، بین ارگ و سپیدار و قدرتهای محلی در شمال کشور تا شرایط مخالفت و مقابله طرفین به همدیگر تشدید یافت و منجر به تشکیل اپوزیسیون دولت گردید که موضع گریهای اخیر بین مثلث ارگ نشینان از یکطرف و جنرال دوستم، محقق و عطا محمد نور یکبار دیگر جامعه را بهسوی انقسام جدید اجتماعی و گرایشهای تازه قومی و سیاسی کشانید که تشکلات جدید سیاسی و سمتی را در پی داشت.
بنا بر آن درس انتخابات برای محور قدرت در مرکز همانا نتیجه گیری از نمایشهای انتخاباتی گذشته با تلاشهای مکیاولستی غنی ــ عبدالله و استفاده از نیروهای محلی، و بکار گیری وجوهات زبانی، سمتی، افسانه سازیهای قومی و دادن تعهدات خدمت بمردم بالأخص بهره گیری وسیع و گسترده عبدالله در حوزههای انتخاباتی منحیث کاندیداتور واحد در برابر غنی، درسی بود برای قدرت انتخاباتی که تکرار مشابه آن شاید در چشم انداز انتخابات آینده ریاست جمهوری بر نتابد. بنا بر آن محور مرکزی قدرت با استفاده از شرایط به دست آمده یعنی از موضعگیریهای مختلف رجال باقیمانده در کادر رهبری جمعیت و بخشهای قدرتمند دولتی با جذب تعدادی ازین مهرهها با اعطای کرسیهای پوقانه یی در دولت و به حاشیه راندن تعداد دیگری از قدرت و به انزوا کشاندن برخیها در داخل و خارج کشور در واقع نشاندهنده اقدامات پیشگیری کننده و پیش زمینهیی برای بی حریف ساختن صحنههای انتخاباتی آینده که همچون درس بزرگی بجا مانده از انتخابات قبلی میتواند برای ایشان باشد.
به گونه مثال رهبران جمعیت اسلامی، صلاحالدین ربانی منحیث وزیر خارجه برحال دولت، در کنار آن از عبدالله گرفته تا امرالله بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم همه دارای مواضع مشترک و آنسوتر آن از عطا محمد گرفته تا محمد محقق و دوستم منتقدان و اپوزیسیون دولت، شرایطی را به وجود میآورد که دوامش برای قبیله سالاران ارگ و قوتهای جانبی آن، یک چانس بزرگ انتخاباتی بعدی خواهد بود.
بنا بر آن دور از تصور نیست که ارگ اوضاع نیمه آشفته موجود را با دوگانگی سران اپوزیسیون و در رابطه به منتقدان شمال بخصوص عطا محمد نور شرایط را تا انتخابات آینده بهطور کجدار و مریض نگهداشته تا از عدم امکانیت آنها به معرفی کاندیدای واحد در نمایشهای انتخاباتی آینده مطمین گردند.
البته رقابتهای سالم انتخاباتی باروحیه دموکراسی حق تمام شهروندان و کاندیدان انتخاباتی است که آن را نفی نمیکنیم ولی بگذار بجای اختلافات تنشزا، تجزیه شدن و پارچه شدن قوتهای ملی، همبستگی ملی و مردمی نسج بگیرد و با نیروی سرتاسری مشکل وطن را حل نموده و سرنوشت مردم را مشخص سازد.
ولی طوری که معلوم است تنشهای سیاسی موجود با روند ناهمگون و سلیقههای گوناگون و متفاوت در جریان است. به گونه مثال عطا محمد نور تصامیم مثلث ارگ و موضعگیریهای عبدالله را با عکسالعملهای دندان شکنانه پاسخ میدهد ولی معلوم نیست که آیا این خط ونشان کشیدنها، واکنشها و ابراز عصبانیتها راه را برای حل منازعه هموار خواهد ساخت زیرا جهانیان میبینند که اینطرف برادرها با تهدید و اخطاریههای قهرآمیز و با عکسالعملهای تمسخر آمیز دارند در بین هم درآویزند.
اما در آنسوی موضوع، بهاستثنای موارد معین پیوندهای گروهی و ایدیولوژیکی اقوام، اکثراً با روشهای قبیله سالاری بهرغم موجودیت اختلافات میانگروهی و تضادهای درونی و غیره اگر گلبدینی هست یا طالب، اگر برخی حزبی بوده یا مجاهد، اگر تند رو هستند یا کند رو، سر از یک گریبان کشیده همه و همه در پشتیبانی محور واحد و قدرت مطلوب خود منسجم گردیده بزرگترین اختلافات شان را در برابر منش زبانی کنار میگذارند.
باید گفت اگر وحدتهای مردمی دربر گیرنده منافع عموم مردم و همبستگی تمام اقوام و ملیتهای افغانستان سمتوسو داده شود قابل تمجید بوده و مشتی واحد بر دهان دشمنان خارجی و تاریخی مردم افغانستان کوبیده خواهد شد.
بالعکس اگر گرایشهای سمتی و ناسیونالیزم قومی برتری جویانه به جامعه سایه میافگند در آن صورت ضربه زدن به وحدت ملی کشور است. درین جا لازم به تذکر است طرفهای که ادعای پیشوایی قومی دارند به حال عموم مردم مظلوم و رنجدیده افغانستان فکر کنند و با توجه به تجارب و نتایج جنگ چهل ساله در افغانستان، باید مواضع همبستگی متحدانه و منافع ملی افغانستان را در نظر گرفته تا کشتی شکسته کشور به ساحل مقصود برسد.
مردم مظلوم افغانستان در امتداد جنگ چهل ساله بچشم سر دیدند که بمهای صادر شده از خارج قبل از انفجار، هیچگاه اقوام و ملیتها را تشخیص نمیدهد، و در وقت انفجار همه را یکسان به کام نیستی میکشاند. پس بیایید بجای خود را جا زدن بنام نماینده قوم بیچاره و سرباز گیری از ملت گروگان گرفته شده، راه مردم را در پیش گرفته زیرا دولتها میآیند و میروند ولی ملتها پابرجا خواهند بود.