جای تعجب نیست که جنرال عبدالرشید دوستم در اثر فشار رقبای داخلی و یا مخالفان خارجی از قدرت به انزوا و از سیاست به حاشیه کشانیده شود؛ زیرا کشوری که بهوسیله گروه خاص وابسته به خارج اداره شود، روزگار مردمش همینطور خواهد بود.
زندگی جنرال دوستم از همان آغاز جنگ نیابتی ارتجاع داخلی، پاکستانیها و حامیان غربی آنها در میدانهای دفاع از وطن و شخصیت آن منحیث یک سر باز وطنپرست از ایام جوانی الی اکنون در سنگر دفاع از وطن شکل گرفته است. از اینرو مورد ستایش، اعتماد و پشتیبانی مردم افغانستان قرار دارد. جنرال دوستم تمام نیروی جوانی، تجارب و اندیشههای وطنپرستانه خود را در جهت بسیج و اتحاد مردم در ایجاد لشکر مردمی بهمنظور تقویت نیروهای دفاعی یعنی قوای مسلح کشو ر وقف نموده است.
تاریخ خوب به یاد دارد مادامیکه پاکستانیها بهمنظور مداخله و تجاوز بر حریم کشور ما با راه اندازی جنگ اعلان ناشده و تحمیلی و بکار گیری گروههای عقبگرای داخلی مزدور در کنار عربهای مرتجع و حامیان بینالمللی آنها همه در یک صف نا مقدس با کمکهای تسلیحاتی و مالی غرب بر ضد دولت قانونی و دموکراتیک افغانستان و بر علیه مردم و منافع ملی کشور ما قرار داشتند.
آنگاه شیر مردان وطن به خاطر دفاع از استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و منافع علیای کشور در مبارزه علیه ارتجاع و استکبار پرچم مبارزه را بهمنظور سرکوب دشمنان وطن با ایثار و فدا کاری بر افراشته سنگر به سنگر حماسه آفریدند که شجاعت و دلاوری آنها را مردم افغانستان هرگز فراموش نکرده و همچنان دشمنان داخلی و خارجی شکست و تلفات ننگین خود را هیچگاه از یاد نخواهند برد؛ زیرا مبارزات قهرمانانه دوستمی ها، رزمندهها، غلام حضرتها، مصطفیها، فیض محمدها، احمد الدین ها، بدخشیها، جلیلها و صدها قهرمان راه آزادی و مدافعان صدیق کشور بود که تاریخ مبارزات آزادی خواهی را در جبهات قندهار، کنر، ننگرهار، وازه خواه ست کندو، لغمان و پغمان، جوزجان و پروان پر رنگ، جاودانه و ماندگار ساخت.
هرچند جنرال عبدالرشید دوستم اخیراً در آستانه تحولات سیاسی سال ۱۳۷۱ خورشیدی با موضعگیری مصالحه جویانه در بسیج تمام نیروهای دفاعی علیه دشمنان خارجی به خاطر دفاع از وطن موفقیت چشمگیری داشته ودر سطوح بالایی سیاست گذاریها مطرح گردیده بود و به همین ترتیب ساحات تحت امر آن در سمت شمال کشور برای هموطنان بخصوص کسانی که از جنگهای تنظیمی مجاهدین بر سر قدرت که درنتیجه آن هشتاد هزار نفر از همشهریان کابل شهید وهزاران دیگر مجروح و صدها هزار نفر دیگر مجبور بفرار گردیده بودند بمثابه جای امن وتکیه گاه مردم مبدل گردیده بود.
اما درانکشافات بعدی اوضاع رشادت جنرال دوستم در جبهه پاکسازی مناطق از وجود دهشت افگنان طالب وتروریستها علی الرغم تایید موافقان ومخالفان موصوف بقول معروف نام جنرال را در سرخط لیست سیاه دشمنان رقم زد که چالشهای بعدی بر سر راه آن را در پی داشت. همین قدرت رزمندگی او بود که جنرال دوستم را در اریکه قدرت سیاسی دولتی وجنبش ملی اسلامی کشاند ولی این جنرال مجرب اوپراتیفی اشتراک در جبهه جنگ را در کنار سربازان مدافع وطن نسبت به تکیه بر کرسی معاونیت اول ومقامات عالی دولتی ترجح داده وبمنظور تقویت رزمندگی وبلند بردن مورال دفاعی سربازان وطن در کنار آنها قرار گرفته و تاریخ مبارزات چهار دهه اخیر نشاندهنده آنست که نیروهای نظامی جنرال دوستم در کنار قوای مسلح قهرمان کشور بار ها حملات وحشیانه طالبان واقاعده وداعش را در ولایات مختلف افغانستان وبخصوص شمال کشور عقب زده ومردم را از چنگال دشمن رهایی داده اند. چنین است که عبدالرشید دوستم را تاریخ مبارزات وطندوستانه و پشتیبانی مردمش اورا جنرال دوستم، رهبر جنبش و دوستم پاچا ساخت.
واضح است که آگاهان سیاسی ونیز خود جنرال دوستم بهتر میدانند که قرار گرفتن در خط مردم وایستاده گی در برابر دشمنان سوگند خورده در واقع عبور از کوره را هایست پراز چالشها وخطرها. چنانچه در داخل ودر میدان رقابتهای ناسالم داخلی، عدم تحمل شخصیت های مبارز، با اعتماد ومردمی از سوی گروههای بزرگ «کوچک نظر» که با منافع قوم سالاری شان در تضاد کامل قرار دارد ودر عرصه خارجی چنین پالیسی ها در سرزمین افغانستان بخصوص مناطق شمال کشورکه منحیث دهلیز عبور آتش از لحاظ اهمیت جیوپولیتیک وجیواستراتیژیک با اهداف و استراتیژی های بزرگ منطقوی همخوانی نداشته انگیزه های سیاسی را درپی دارد. بعضاً گفته میشود که جنرال دوستم بجای کار در پشت میز معاونیت اول ریاست جمهوری، بیشتر متمایل به رفتن در جبهات است اما پاسخش را نیزخود میدانند.
چنانچه دولتی که در قلمرو تحت امر آن د ه ها و صدها مناطق دور ونزدیک کشور همواره مورد ضربات پیهم دشمن قرار داشته ودر میان خون وآتش فرو میرود، چگونه میتوانند دولتمردان آن با وجدان آرام و آسوده از عقب میزهای کلان داخل ارگ وسپیدار امر ونهی صادرنموده و هر قضیه را بهمنظور فریب مردم با کلمات مزمن وعوامفریبانه بنام «تحقیق میکنیم» آرام بگیرند. دولتی که در تمام عمرش فقط یکبار آنهم در جریان کمپاین انتخاباتی به مردم مراجعه کرده وپس از آن زیر نام وحدت ملی فریبنده ترین کلمه تکراری، هزاران کیلومتراز مردم فاصله داشته باشد و با بی تفاوتی در مسایل خیر وشر مردم چگونه میتواند خود را وحدت ملی بخواند.
در حالیکه مردم افغانستان با توجه به تجارب سی چهل سال جنگ وتحولات سیاسی با کسب آبدیده گی سیاسی، جریانات و موضعگیری های شخصی وسیاسی را زیر ذره بین داشته هر آن عملکرد دولتها وشخصیتها را مورد قضاوت قرار میدهند ودر چشم انداز بعدی به روز بازخواست وعدالت مردمی باور وامید وار اند و در عین حال هر گونه مداخلات خارجی را بر سرنوشت خویش محکوم نموده درک میکنند که میزان مداخلات خارجی ها برابر با ضعفها ومقدار کارایی دولت افغانستان بوده زیرا پروسه روابط اجتماعی وسیاسی اقوام داخل کشور با جوامع کشورهای همسایه و منطقه ریشه تاریخی واثرات متقابل دارد.
بگونه مثال روابط خونی اقوام پشتون با ولایات آنسوی سرحد دیورند، روابط فرهنگی برادران هزاره ما با آنسوی سرحدات غربی کشور و از ترکمنها با مردم ترکمنستان، تاجیکها با مردم تاجیکستان وازترکتباران با کشور ترکیه مشخص میسازد. تا وقتی که این گونه روابط برمبنای احترام متقابل، حسن همجواری و با منا فع علیای هردو طرف مطابقت داشته باشد روابط مفید ودوستانه را بین طرفها تحکیم بخشیده وهرگاه پای منافع فرمایشی ویکجانبه پیش میشود طبعاً پایه ی دوستی خلقها را متزلزل و منافع را یکجانبه میسازد. بگونه مثال در مورد روابط ترکتباران افغانستان با کشور ترکیه در مقاله ی زیر عنوان (دوستم کنار میرود) بنقل از سایت وزین همایون میخوانیم «فراموش نکنیم که گلبدالدین حکمتیار از چندین دهه بدینسو با ترکیه روابط خوبی داشته است. رجب طیب اردوغان که حالا ریس جمهور ترکیه است از جمله یاران دیرینه سیاسی حکمتیار است ودر دوران جنگهای داخلی روابط گرمی با هم داشته اند وحال نیز این روابط بر قرار است. بنا اًتعجب آور نیست که پس از دوستم مردم ترکتبار در نتیجه هماهنگی های دوسویه از جانب حزب اسلامی وترکیه یکی از کشورهای حامی ترکتباران افغانستان نیز گرایش به حزب اسلامی پیدا کنند»
از مطالب فوق چنین بر می آید که اهمیت جنگ وصلح نیز مطابق نرخ روز شکل میگیرد نی قول وقرار داد های اجتماعی وریشه دار تاریخی؛ و در این صورت سوال پیدا میشود که دولت ترکیه چگونه میتواند تاریخ قدرت ونفوذ مردمی جنرال دوستم را با همه وجوهات مشترک ودیرینه اش گویا تیر شده انگارد وگلبدالدین را که تا دیروز در لست سیاه تروریستی ملل متحد ثبت بود در سکوی قدرت ببیند. اگر چنین بود چرا این پالیسی را دولت های قبلی ترکیه از سالهای دهه هفتاد وهشتاد خورشیدی روی دست نگرفتند که حالا چنین روابطی در سطوح بالایی رنگ ورقم میگیرد. آیا این موضع گیری ها بیانگر علایقات شخصی رده های بالایی آنکشورخواهد بود و یا مصلحت و پالیسی منطقوی ترکیه در قبال اوضاع منطقه.
به باور این قلم بهترین سیاست رای ونظر عمومی وخرد جمعی مردم است همانطوریکه دولت افغانستان ادعای وحدت ملی دارد میباید با پیگیری سیاست روشن، متوازن وعادلانه در راه تحکیم وحدت ملی کشور گام های صادقانه برداشته در چنین شرایط حساس سیاسی ونظامی که پاکستانیها مستقیماً حریم کشور مارا مورد تجاوز قرار میدهند، اوضاع جاری نسبت به هر زمان دیگر از دولت افغانستان میطلبدکه در راه تحکیم وحدت ملی و تقویه صفوف نیروهای مسلح کشور بسوی وحدت ویکپارچگی ملی گام های عملی برداشته با کسب اعتبار مردم فاصله ها را نابود سازد.
البته جامعه روشنفکری افغانستان، نیروهای مبارز وترقیخواه، وطندوست، احزاب سیاسی، دموکرات وعدالت پسند، شخصیتهای مستقل ملی وعناصر آگاه وچیز فهم جامعه با درک این رسالت تاریخی در شرایط کنونی میتوانند تمام اختلافات را بیکسو گذاشته وبا عزم جمعی و آهنین در راه نجات مردم ودفاع وطن بسیج گردند ونیروهای مدافع استقلال، حاکمیت ملی وتما میت ارضی را تحکیم بخشند.