همه آزاده گان و آبا دیم
لیکن از افتراق بربا دیم
دشمن ماست فقر جهل نفاق
گر به ا ین فایقم آزادیم
صاحبان اندیشه و قلم با ارج گذاری به مبارزات و دستاوردهای آزادیخواهانه خلق افغانستان و سر سپرده گان جنبش رهایی بخش ملی و تحصیل کرده گان استقلال کشور با یاد آوری از فداکاری و افتخارات تاریخی قهرمانان راه آزادی و استقلال وطن و تمامی ارزشهای آزادیخواهانه یاد آنها را گرامی و چراغ جنبش آزادی خواهی را روشن نگه میدارند که درود بر آنها.
اما باید گفت که بالاخره سرنوشت آن آزادی و استقلال چه شد؟
حرف بر سر کدام استقلال است؟
شاید به خاطر افتخارات گذشته و گرامیداشت از آن؛ اما باید گفت که آیا جنگهای تحمیلی و نیابتی چهل ساله و ادامه تجاوزات پی در پی پاکستان در تبانی تجاوزکاران خارجی، لشکرکشی نظامی قدرتهای بزرگ جهان و گذشته از همه، معامله سرنوشت و آزادی کشور با رژیم خونتای پاکستان در نمایشها و مذاکرات اخیر هم شامل استقلال و آزادی افغانستان بوده و به مستقل بودن آن دلالت میکند؟
پاسخ روشن است که نخیر زیرا
ملتی که سرنوشت آن در غیابش به دست بیگانه معین و معامله میشود،
ملتی که جغرافیه و تمامیت ارضی آن مورد تجاوزات آشکارای پاکستانیها قرار میگیرد، ملتی که استقلال و آزادیاش توسط دشمنان تاریخی آن زیر سؤال برده میشود.
ملتی که حاکمانش برای اداره کشور از بیرون تعین میشوند،
ملتی که سرنوشت آن دست به دست اجانب میگردد،
ملتی که صلاحیت و اراده دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان را نداشته باشد،
ملتی که فاقد صلاحیتهای کاری، آبادی، تجارت و نوسازی کشور باشد،
ملتی که حق آزادی بیان، مسکن، روابط قومی، محلی و اجتماعی نداشته باشند،
ملتی که از حق کار، شغل، تحصیل، صحت، و سکونت، محروم و محکوم بوده باشد،
ملتی که زبان، قومیت، ملیت و تمامیت ارضی آن درخطر تجاوز قرار داشته باشد،
ملتی که در آتش فقر، مرض، جنگ، ترور، انفجار و انتقام همواره میسوزد،
ملتی که افرادش صلاحیت سرنوشت خود و فرزندان خود را نداشته باشد،
ملتی که به شکل آواره، همواره سیلی همسایگان برویش حواله بشود،
ملتی که کشورش به مراکز تربیت تروریستان مبدل گردیده باشد.
ملتی که سرنوشتش از بیرون و مطابق میل بیگانه تعین بشود،
ملتی که زیر پاشنههای خونین بیگانه و مداخلات جنایت کارانه خارجی نفس بکشد،
ملتی که ثروتهای طبیعی و جغرافیای آن مورد تجاوز اجنبیها قرار گرفته باشد،
ملتی که حق دفاع از خود را نداشته باشد،
ملتی که جهان در موردش بیتفاوت و کم توجه باشد،
ملتی که از تمام حقوق، آزادی، استقلال و سایر ارزشهای دموکراتیک و غیره و غیره محروم گردیده باشد پس چه نامی را بر سر آن میتوان گذاشت و چه چیزی را به آن میتوان تبریک گفت؟
آیا در ین رابطه استقلال یک حقیقت است یا یک تسلیت؟
پس درین رابطه پرسشی به وجود میآید که استقلال چیست؟
به استناد تمام فرهنگهای معتبر و منابع علمی واکادمیک جهان استقلال را با عبارات گوناگون ومفاهیم مشترک بعنوان آزادی وحریت، خود مختاری وبلند شدن، بقیام رسیدن وقامت کشیدن، رشد وبالنده گی، خود ارادیت، صاحب سرنوشت بودن، اختیار و اراده وبی نیازی بیان کرده اند که در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی در مجموع ارزشها ی استقلال وفاکتورهای اساسی آزادی را افاده میدارد.
حال ببینیم افغانستان در کجای چنین مسایل وچگونگی شرایط یاد شده قرارداشته ودارد؟
افغانستان با حفظ افتخارات تاریخی ومشهود خود نظر به موقعیت جغرافیایی درقلب آسیا وشرایط جیو پولیتیک، جیواکونومیک وجیواستراتیژیک خود همواره مورد تاخت وتاز دشمنان وبیگانگان قرارگرفته واز خود شجاعانه دفاع نموده است. جنبشهای ملی ورهایی بخش افغانستان، مشروطه خواهان وغازیان سربکف همواره وبخصوص پس از تجاوزات استعمارگران انگریزی تنها در قرن نزده وبیست سه بار برضد تجاوزات استعمار، استبداد وارتجاع قد علم کرده ودر هرسه بارمتجاوزین را چنان بزانو در آورده اند که تا اکنون در هیچ کشوری از جهان چنین شکست ننگین ومرگبار را متحمل نگردیده اند.اما در هرسه پیروزی چون تاب وتوان مقابله با خلق شجاع افغانستان را نداشته دست بدسایس وتوطیه زده پیروزی های مارا بشکست مواجه ساختند.
چنانچه در زمان امیر شیر علیخان اندیشه ی اصلاحات سید جمال الدین افغان، درجنگ سوم افغان وانگلیس سال ۱۹۱۹ با حصول استقلال کشور نهضت امانی ودر سال ۱۹۷۸ رویداد بزرگ وتاریخی ثور وجنبش دموکراتیک وملی خلق افغانستان بوسیله گماشتگان سیاه واجیران ارتجاع وآمپریالیزم زیر نام اسلام به شکست روبرو گردید.
ازینکه در بعد سیاسی استقلال کشور نبود پختگی لازم سیاسی ودر بعد اقتصادی موجودیت فقرومرض ودرعرصه اجتماعی نابرابری های ظالمانه ومناسبات زشت فیودالی وماقبل آن، دربخش فرهنگی فقر سواد ودانش سیاسی لازم ونبود آگاهی عمومی توام با مداخلات آشکارا وتجاوزات مستقیم دشمن چالشهای خطرناکی بود که طرحها واصلاحات سید جمال الدین افغان، نهضت ترقی خواهی غازی امان اله خان وبرنامه های کاری ترقی خواهانه ی زنده یاد ببرک کارمل را نا تمام گذاشت.
دشمنان افغانستان با پیروزی هر قیام مردمی درافغانستان دست به مداخله زده ودسایس بیشرمانه را برضد آزادی و استقلال کشور با هزینه هنگفتی براه انداخته همه دریک خط نا مقدس وتجاوزکارانه جنبشهای ملی دموکراتیک ومردمی ودولتهای قانونی را مورد سرزنش وفروپاشی قرارداده بجای آنها گروه های فنده مینتالیست، مرتجع، مزدور، جیره خواروغلامان گوش بفرمان، تروریستان وجواسیس خود را بجای آنها جاگزین کرده اند.
گروه های مزدور واجیر شده بنام اسلام که بکمک مستقیم کفار ومسلمان و سایر دشمنان اسلام بقدرت رسیده اند همه در یک خط نا مقدس دریک معامله وسازش با قدرتهای استکباری جهان با بدنام ترین رژیم خون آشام پاکستان استقلال و آزادی کشوررادرازآ ی قدرت سیاسی، پول وسرمایه معا مله کرده ودر طول تاریخ محکومیت تاریخی ولکه ننگ تاریخ را بر جبین خود رقم زده اند.
اکنون مردم بی سرنوشت ومظلوم افغانستان زیر نام استقلال و آزادی دراسارت ارتجاع وگماشتگان آمپریالیزم به شکل گرو گان بسر می برند. استقلال خیالی آنهم در شرایطی که مردم با محرومیت از تمام حقوق وارزشهای دموکراتیک و آزادیهای مدنی همانند برده بسختی نفس کشیده بنمایش گرفته میشود وجهان هم با بی میلی وکم توجهی بسوی آنها مینگرد.
همین اکنون بادرد ودریغ که در اثرمداخلات و تجاوزات مکرر بیگانگان درکشور جوی خون جاری بوده دارد که افغانستان را بدستور دشمنانش بدهلیز عبورآتش به ماورای سرحد مبدل سازند.
هرچند دستاوردقابل توجه مبنی بر کوشش احزاب سیاسی آزادی خواه وعدالت پسند، گروه های وطنپرست ونخبه گان علم ودانش درحل معضلات کشوربشکل ملموس وموثر تا هنوز حاصل نگردیده است اما برای مردم امید وار این سؤال اساسی بازهم پابر جاست که چرادر طی چهل ساله جنگ گروه های سر بکف، چیزفهمان کشورومتعهدین دلسوز وطن از حل معمای افغانستان اینقدرعاجز مانده اند.
اگردلایل موجه آنرا دوام تجاوزات و مداخلات خارجی وتحمیل جنگهای نیابتی، عقب مانی جمعی کشور، نازل بودن سطح دانش وآگاهی عمومی، کمبود سواد وسواد سیاسی، عدم پحتگی لازم سیاسی، فقر، مرض وجهالت نفاق وتعصبات قومی، زبانی، عقیدتی، جنسیتی، مذهبی دانسته که قرنها قبل چون خارهای خطرناکی بدستان نا پاک انگریز کاشته شده و به پای ملت همواره فرومیرود.
پس چه باید کرد؟
باید عاشقان آزادی و استقلال نخست از همه سر زمین دلهای خود را از لشکر خودخواهی، کینه توزی، نفاق ودوری از همسنگران، هم راهان وهم اندیشان خود آزاد بسازند ودر
جنگ همدلی وهمدیگر پذیری، وحدت وهمبستگی برضد نفاق ودوری پیروز گردند واز تناب خود خواهی وخود محوری آزاد و استقلال تصمیمگیری را عملاً حاصل کنند، آنگاه خواهند توانست به خاطر استقلال و آزادی کشور گام
موثر بردارند.
بنا بر آن اکنون نیاز بکار جدی، پیگیر وخستگی ناپذیر است تا این مسایل مسُولانه ودلسوزانه باید حل گردد وبا اتحاد وهمبستگی ملی و نیروی واحد دموکراتیک که بر بنیاد آن توانایی وحفظ استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور حاصل گردیده واز آن پاسداری بعمل آید.
با عرض حرمت وکیل کوچی
همگی در هوای استقلال
مینویسند برای استقلال
این به خواب است یا به بیداری
که شنیدم صدای استقلال