اختلاف و ایجاد درز در میان صفوف طالبان، از موضوعات اساسی چگونگی مطالعه و تحلیل امروز در مورد این گروه، حساب می شود. بررسی های حاضر، نشان میدهد که اختلاف در میان رده های مختلف طالبان از رهبری تا قدمه های وسط و صفوف به شدت در حال چاق شدن است. این موضوع زمانی بیشتر هویدا می شود که رهبری طالبان و کودی بنام ملاهیبت الله که وجود خارجی اش چندان قابل تثبیت نیست، فرمانی صادر کند و این فرمان با مخالفت رده های وسطی و پاینی گروه طالبان، مواجه شود. اولین نشانه ها از درز اختلافات میان طالبان مخصوصا از جانب ملایعقوب، سراج الدین حقانی و رهبرنام نهاد گروه طالبان بنام هیبت الله، در مورد فرمان ممنوعیت زنان از حق تحصیل و کار در محیط بیرون از خانه، مواجه شد. در حالی که طالبان در چند روز اخیر زنان را از حق آموزش و کار در سازمانهای محلی و بینالمللی منع کردهاند، معاون رییسالوزرای طالبان خواستار دسترسی شهروندان افغانستان به حقوقشان شده است.
معلوم می شود که شکل متحد و غیر قابل پارچه طالبان، به عنصر قابل تجزیه مبدل شده است. مخالفت با فرمان رهبری طالبان، در گذشته به معنای سرپیچی با اصول گروه طالبان بوده و حکم آن مرگ حساب می شده است؛ اما حالا ملابرادر معاون رییس الوزرای طالبان، اولین اعتراض را نسبت به این فرمان نشان داده و بانگ مخالفت را از درون ارگ، بلند کرده است. در واقع، اعتراض ملا برادر نشان می دهد که سطح نارضایتی از فرمان های دور از واقعیت و خطر ساز برای آینده گروه طالبان و بودن در قدرت سیاسی، بلند رفته و باعث شده تا در روزهای اخیر انتقادهای گستردهای از سلب حق آموزش، تحصیل و کار زنان از سوی طالبان، صورت گیرد. پیش از این نیز این سطح نارضایتی نسبت به جنگ و سیاست در صفوف گروه طالبان و واکنش نسبت به تصامیم رهبری آن، موجود بوده است. به همین لحاظ است که شماری از مقامهای طالبان مخالفتشان را با تصمیمهای اخیر رهبر این گروه اعلام کردهاند.
در حالی که گزارشهای وجود دارد که ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، دیدار با سراجالدین حقانی و ملا یعقوب بر سر لغو منع تحصیل زنان را رد کرده است؛ اما بعضی گزارش های تایید ناشده حاکی از آن است که حتی رهبر خیالی طالبان، نخواسته تا با هییت متشکل از ملایعقوب و سراج الدین حقانی، دیدار و گفتگو داشته باشد. به همین لحاظ، در عوض این ملاقات، دستور داده شده است تاوالی قندهار به کابل بیاید؛ اما خیلی خوب است تا بعضی از هنجار های واکنش اجتماعی را که به شدت در حال فعال شدن بر ضد طالبان است را نیز مورد بررسی قرار دهیم؛ مثلا مقاومت به ظاهر مدنی از جانب دانشجویان، استعفای استاد دانشگاه ها، قسما برنامه ریزی شده است و هدف نهایی آن، فزونی فشار بر طالبان است تا به اجرایی شدن، طرح های توطئه آمیز توافق نامه دوحه، تن بدهند. این بار برنامه طوری تنظیم شده تا واکنش در برابر طالبان، نه نظامی بل اجتماعی و مدنی باشد و بدیل طالبان از خود میدان بدون از تیکه داران قدرت سیاسی در 20 سال اخیر، انتخاب شود. همزمان با آن و ایجاد فشار های زیاد بر طالبان، اختلافات و عدم توافق در میان رهبران گروه طالبان، باعث می شود تا شعاع این نارضایتی و فروریزی پایه های نظام و حاکمیت امارتی طالبان، بیشتر شود.
برنامه بسته شدن دروازه های مراکز و آموزشگاه ها بروی زنان و ایجاد ممنوعیت ها بر کار و زندگی زنان افغانستانی، فقط وسیله ای است برای زیر فشار قرار دادن این گروه. این طرح در حساس ترین وضعیت و با مدنظرداشت آیندۀ بازی، سنجیده شده است. این بار بمب ساعتی برای رژیم طالبان، کوک شده و آماده ترکیدن است. در صورتیکه تعدیل در رفتار طالبان و نرمش در عملکرد شان به وجود نیاید، فروریزی داخلی، سرنوشت مختوم این گروه خواهد بود.
برای این کار، این بار از قشر بدون درد سر ساز، تحصیل یافته گان، استادان دانشگاه ها و کتله های فعال اجتماعی و مخصوصا گروه های زنان که حمایت دنیا را با خود دارند، کار گرفته شده است. به همین لحاظ در همین چند ساعت اخیر، اکثریت قاطع استادان دانشگاه ها، اعلام داوطلبانه همکاری ارائه صنوف رایگان انلاین را برای دختران محروم افغانستان، پیشنهاد داده اند و طرح بدیل ارائه دادند. این خود نشان می دهد که این سناریو این بار با گزینه مقاومت مدنی است و انتخاب مواد سوخت آن از قشر تحصیل یافته که بتواند جای گزینی برای طالبان ایجاد کند، می باشد. این مقاومت مدنی تا جایی توانایی پیدا می کند که توان مقابله می یابد و به یک کنش گر فعال اجتماعی و یک چالش عمده در برابر طالبان، مبدل می شود. در ضمن آن، موقف گیری های رسانه های تصویری و شبکه های اجتماعی بر علیه طالبان موضوعیت می یابد؛ اما سئوال این است که چرا با وجود موجودیت حرکت های نظامی مخالف طالبان که توانایی ایجاد چالش در برابر طالبان را دارند، قشر تحصیل یافته قربانی این دور از بازی ها است؟ چون قدرت مدنی، واکنش اجتماعی، حضور نیروهای اجتماعی و فکری فعال سیاسی در میدان، کار رسانه ها و ایجاد ذهنیت ضد طالبانی، یک بدیل ملکی و غیر نظامی بر ضد طالبان است. به لحاظ این که اگر این بار بازهم گزینه خلق شده در برابر پروژه طالبانی، نظامی باشد، واکنش به مراتب بیشتر از گذشته سخت تر و چالش بر انگیز تر خواهد بود. بنا طرح آرام، بدون دردسر و غیر قابل چالش، روی میز است. می خواهند با این طرح نرم و عمل گرایانه، طالب را در میدان خودش به واسطه اتخاذ سیاست های اشتباه آمیزش، به چالش بکشند و رخ دیگری از پروژه تروریست پروری را تطبیق کنند.
بنا این طرح به صورت آرام، منظم، بدون گزینه نظامی، روی میز آورده شده است. طالب را با دادن فرصت حکومت داری مطلقه و اتخاذ سیاست های تندروانه، مجال تقریبا دوساله دادند. حالا نوبت آن است که این بلای استراتیژیک بواسطه ابزار استراتیژیک، به چالش کشیده شود. این طرح طوریکه قبلا ذکر شد، بسیار آرام، ظریفانه و بدون پرخاش و با ابزار مقاومت مدنی، پیش بینی شده است. طالبان در این مرحله مجبور است تا دردوجبهه بجنگد و کامیاب شود: اول جبهۀ قلم، فکر، اندیشه و مقاومت های برخاسته مدنی، فکری و دانشجویی از آن. این جبهه مقاومت گرانی از جنس استادان دانشگاه ها، دانشجویان، رسانه های اجتماعی، جنبش های وسیع مقاومت زنان، افکار عامه جامعه جهانی و مقاومت فکری بر ضد طالبان را خواهند داشت. دوم جبهه اختلافات داخلی که منشا در طرز تفکر طالبان دارد. این جبهه ابزار های مانند انفجار طالبان از درون، ایجاد درز در درون طالبان و شکاف های عمیق فکری میان رده های مختلف این گروه را دارد. این جبهه به زودی طالبان را به چالش می کشاند. طالبان ابتدا این اختلافات را کتمان می کنند و طوری نشان میدهند که یک گروه واحد و یک پارچه استند، اما کودتای درونی در این گروه حتمی است و زود یا دیر، اتفاق می افتد. در جبهه دوم، طالبان ابتدا واکنش نشان میدهند اما با گذشت زمان، مغلوب میدان می شوند، چون با جامعه در جنگ اند و جنگ با جامعه، به معنای نابودی است. به هرصورت آینده را رخ تحولات اتفاق افتاده، نشان داده و مشخص خواهد کرد.