داعش در افغانستان، یک پروژه منسوخ از لحاظ مقبولیت ذهنی است، زیرا ماهیت اصلی آن برای همگان معلوم است. داعش خراسان را از دل طالبان بیرون آورده اند و تلاش می شود تا ذهنیت ها برای بستر سازی حضور این اختراع لفظی مساعد و آماده شوند.داعش می تواند یک کارت بازی مناسب برای ادامه سریال تقویت تروریزم بین المللی در جغرافیای افغانستان باشد و تلاش ها همین است تا از این کارت نیازموده شده ای افراطی، برای تطبیق اجنداهای بیشتر، برای نا امن سازی تمام منطقه استفاده شود.
تحلیل های حاضر در جهت بررسی توانمندی و قابلیت عملیاتی داعش، این را نشان می دهد که این گروه به حمایت مستقیم شبکه حقانی، قادر شده است تا هسته های شهری را برای انجام حملات بیشتر، بوجود بیاورد. داعش پس از سال 2015 در یک کلام یک اختراع لفظی متروک از لحاظ قابلیت عملیاتی محسوب می شد که گاهگاهی با بر آمدن از غار خود، دست به حملات هدفمند و سازماندهی شده دست می زد. در ضمن آن، با ایجاد ذهنیت های خاصی، تلاش می شد تا تروریزم فرا افغانستانی، با اجندای های بزرگ برای تمام منطقه عرض وجود کند. قصد نوشته ی حاضر این است تا چهار مورد مهم را در خصوص اختراع لفظی داعش، مطرح شود:
اول- شایعاتی وجود دارد که طالبان از میان اعضای سابق قوای مسلح افغانستان، مخصوصا کارمندان ریاست امنیت ملی برای سرباز گیری استفاده می کنند. اما تا اکنون کدام سندی مبنی بر این ادعا وجود ندارد. داعش یک گروه خود ساخته از میان طالبان است که به هدف ایجاد ممانعت های امنیتی برای کشور های امنیتی، ساخته شده است. چطور ممکن است که طالبان اعضای سابق قوای مسلح افغانستان را بکشند و تحت تعقیب قرار دهند، ولی داعش توانمندی جذب آن ها را داشته باشد؟ در حالیکه فضای اختناق و بگیر و ببند، هرروز تنگ تر می شود و آنچه که در رسانه ها درز می کند، در واقع جنگ تبلیغاتی ای است که هدف آن مغشوش ساختن ذهنیت ها و انحراف شعور جمعی است. داعش نمی تواند در وجود مخالفت طالبان، عرض اندام کند و به یک قدرت بدیل مبدل شود و از میان مردم به آسانی، سرباز گیری کند، بل هدف از این سروصدا ها برای ایجاد داعش، فقط پیش برد سناریو های ذهنی ای است که طالبان از انجام آن، عاجز اند. داعشی که قبلا یک ساختار کاملا ورشکسته و غیر قابل ترمیم شده بود، حالا در افغانستان قرار است به عنوان یک بدیل برای طالبان مبدل شود؟ چطور امکان دارد که داعش بتواند در درازمدت برای طالبان درد ساز شود، در حالیکه گروه طالبان بر تمام افغانستان، کنترول دارند و هیچ حرکت عادی نمی تواند جدا از اشراف اطلاعاتی طالبان، انجام شود. داعش نمی تواند به صورت علنی با وجود مخالفت طالبان، به سرباز گیری از نظامیان سابق افغانستان بپردازد. در حالیکه تمام این زمینه سازی ها برای عرض اندام کردن، یک نیروی دیگر بعنوان مانع امنیتی در برابر کشور های منطقه است. چون داعش تنها نیروی است که می تواند با ایدیولوژی فرا مرزی از افغانستان، خطرات امنیتی را برای کشور های پیرامونی ایجاد کند. نظامیان سابق افغانستان یا اکثریت از افغانستان خارج شده اند و یا هم تمایلی به داعش و یا طالبان ندارند. این سناریو سازی های فقط برای ایجاد ذهنیت های خاصی به هدف سوق آن به سمت خاصی است. نظامیان سابق افغانستان اکثریت ذهنیت ضد طالبان و داعشی دارند و هیچ امکان ندارد تا چنین کاری انجام شود. هدف از راه اندازی این جنگ تبلیغاتی، به دام انداختن نیروهای سابق امنیتی افغانستان است. هدف دوم آن، بدنام سازی این نیروها؛
دوم- تهدید داعش خود ساخته نه تنها محدود به افغانستان، بلکه مرتبط با چین از طریق ارتباط این گروه با تجزیه طلبان ایغور، جنگ جویان تاجیکستانی و ازبیکستانی و چیچینی ها و عرب های سایر کشور ها است. مثلا اویغورهای چینی که سالهاست در افغانستان زندگی می کنند و از مرز سین کیانگ خود را به این کشور رسانده اند هنوز در کارت شناسایی خود کلمه و عنوان «پناهنده چینی» را دارند. در حال حاضر ارتباط نزدیک ایغور ها با داعش تحت مدیریت شبکه حقانی مستقر در کابل، وحشت بر انگیز است. طالبان تا اکنون این فرصت را هدر داده اند تا بتواند برعلیه گروه های تروریستی مانند ایغور ها، اقدام قاطع کند. زیرا این گروه برای مبادله و امتیازگیری از پکن، از اهرم اویغورهای ساکن افغانستان استفاده می کند. براساس شواهد، ایغور ها از طالبان کم کم فاصله می گیرند و به سایر گروه های تروریستی زیر چتر داعش نزدیک می شوند. این کار نتیجه اختلافات درونی طالبان است و شبکه حقانی برای ضربه زدن به جناح های رقیب خود، دست به چنین کاری می زند. به همین سان سایر گروه های تروریستی خارجی از کشور های تاجیکستان، ازبیکستان و چیچین تلاش دارند تا زیر یک چتر کلان بنام داعش که خود ساخته شبکه حقانی است و مدیریت آن را پاکستان بر عهده دارد، یک جا شوند. یک نکته بسیار حائز اهمیت در روابط بین طالبان و جنگ جویان خارجی تروریست، وجود تفاوت های فکری میان طالبان و این گروه ها است که لغزش آن ها به سوی داعش می تواند یک زنگ خطر محسوب شود. ایغور و سایر گروه های خارجی تروریستی، تنها به افغانستان فکر نمی کنند، بل اهداف فراتر از جغرافیای افغانستان دارند.اما طالبان در صدد حکومت کردن بر افغانستان اند. بنا چنین تفاوت دیدگاه ها می تواند، اختلاف شدید را میان طالبان و گروه های تروریستی خارجی مستقر در خاک افغانستان، پدید آورد. در ضمن، تاکید بعضی کشور ها مانند چین، روسیه و ایران، طالبان را مجبور ساخته تا بر گروه های خارجی تروریستی اندکی فشار بیاورد که در چنین وضعیتی این گروه ها میتوانند به داعش خراسان ( اختراع لفظی) ملحق شده و به عنوان رقیب طالبان مبدل شوند؛
سوم- مطالبه و انتقاد داعش خود ساخته طالبانی که ظاهرا به عنوان گروه خودخوانده مدعی دولت اسلامی از طالبانی که خود در پی تحقق امارت اسلامی است؛ این است که چگونه طالبان می تواند نسبت به مسلمانان اویغور بی تفاوت باشد و در این منازعات طرف چینی را خشنود سازد؟ در حالیکه اجندای اصلی این است که تروریزم تربیت یافته در جغرافیای افغانستان تحت حاکمیت طالبان، وضع امنیتی منطقه را به کلی دگرگون بسازد و برای یک جنگ درازمدت و چالش بر انگیز دیگری، چین و روسیه را مصروف سازند. در ضمن، با کندی مواجه ساختن پروژه های اقتصادی چین در منطقه می تواند، حریف های چین را وادار به استفاده از ابزار تروریزمی سازد که لانه های امن در افغانستان دارند. در حال حاضر جنبش ترکستان شرقی، انصارالله تاجیکستان و جنبش اسلامی ازبیکستان، از جمله گزینه های احتمالی ملحق شدن به داعش اند. مثلا اخباری وجود دارد که تا حال در حدو 60 تن از ایغور های جنبش اسلامی ترکستان شرقی به داعش خود ساخته ملحق شده اند. زیرا آنها فکر می کنند که طالبان جز اجندای افغانستان، فراتر از آن فکری ندارند. در حالیکه هدف عمده این جنبش ها، تسخیر جغرافیا در سرزمین های خودشان است. بنا برای این هدف داعش می تواند بستر مساعد را ایجاد کند و ذهیت لازم را بوجود آورد، که نتیجه آن، قوت گیری تروریزم در سطح منطقه خواهد بود؛
چهارم- بسیار محتمل است که ایغور ها زیر چتر داعش حملات گسترده ای را برضد اهداف چینایی ها، انصارالله بر تاجیکستان و ازبیک ها بر ضد ازبیکستان، ایجاد کنند. اگر بازی به این مرحله برسد، اوضاع به شدت مغشوش خواهد شد. زیرا طالبان نمی توانند جلو این گروه ها را بگیرند و مانع تحرکات شان برضد کشور های شان شوند. در حال حاضر، طالبان توانایی کنترول جنگ جویان خارجی در صفوف این گروه را کم کم از دست می دهند و این به معنای ختم پروژه طالبان و آغاز بازی جدید در محور تروریزم منطقه ای خواهد بود.