آغوش گشاییهای مهرانگیز، بیسابقه و کمنظیر رهبران عربستان سعودی در مقدم هیئت رهبری دولت افغانستان در رأس داکتر عبدالله عبدالله رییس هیئت اجرائیه و همراهان آن با تابش برجستهٔ رنگ "تنظیم جمعیت اسلامی افغانستان "سؤالات متعددی را در آشفته بازار سیاسی افغانستان برانگیخته است.
واکاوی این رویکرد نوین و گشایش قبلهٔ جدید سیاسی در افغانستان از سوی رهبران آل سعود در ترفندهای جدید و در اوج بحران کنونی کشور ازین جهت حائز اهمیت سیاسی است که عربستان سعودی پیشگامترین کشوری بود که سالها قبل توسط لشکر نیابتی خویش یعنی طالبان به اقتدار سیاسی تنظیم جمیعت اسلامی نقطۀ پایان گذاشت.
حال باید دید کدام انگیزهها باعث شده است تا عربستان به حیث یک صیاد کار آزموده و حیلهگر با گستره "دام" های جدید در پی شکار صید مورد نظر در افغانستان برآمده وبر آتش مهار ناپذیر جنگ افغانستان نفت افشانی نماید:
پیشینههای تجاوز
عربستان سعودی در چارچوب بلوک کشورهای متجاوز بهویژه غرب و پاکستان در دههٔ هشتاد میلادی نقش اساسی و بنیادی را در راستای تمویل مالی جنگ اعلان ناشده علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان، صدور بیش از (۳۶ هزار) تروریست عرب، و تجهیز پیکار جویان با ایدئولوژی تند روانه وهابیسم در افغانستان ایفا نمود.
ریاض نه تنها خود، بل در سازماندهی سایر کشورهای عربی، و شیخها و انجمنهای عربی در مشتعل ساختن جنگ و ویرانی افغانستان نقش استثنایی ایفا نمود که میتوان بهترین مثال آن را در نقش سازمان تروریستی القاعده در افغانستان جستجو کرد.
با فروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان و تغییر توازن قدرت در خط مقابل آرمانی آل سعود و حضور پرقدرت جمعیت اسلامی، جنبش اسلامی و احزاب مربوط به برادران اهل تشیع در افغانستان که خلاف آرمانهای دیرین خاندان آل سعود برای استقرار نظام بنیاد گرا متمایل به عربستان سعودی محقق شد، لاجرم عربستان سعودی در طرح و تدوین دکترین جدید غرب برای ایجاد پروژه (طالبان) در همآهنگی کامل با پاکستان شرکت جست و رسالت تمویل مالی این پروژهٔ خون و آتش را بدوش گرفته و ملیاردها دالر را به مصرف رساند تا بالاخره گروه طالبان را در افغانستان حاکم ساخت.
اهداف عربستان در افغانستان
دولت عربستان با تعقیب اهداف سیاسی و مذهبی و در جایگاه بلندپروازانهٔ «ام القرائی جهان» مرکز اسلام و ایده آلهای پاناسلامیسم در جستجوی آن است تا ایدئولوژی وهابیسم را در افغانستان ترویج نموده و در رقابت شدید منطقوی با دولت ایران و به خاطر طرد نفوذ آن کشور در افغانستان، شیعیان افغانستان و سازمانها و گروههای که منافع عربستان را مورد چالش قرار میدهند آماج قرار دهد.
دولت عربستان یکجا با متحد استراتیژیک خویش دولت خونتای پاکستان کماکان نقش اساسی را برای تمویل مالی گروههای هراس افگن بهویژه طالبان در افغانستان ایفا نموده و در سدد آنست تا یک دولت فندمنتالیست و بنیاد گرا را برای اعاده منافع سیاسی و مذهبی خویش در افغانستان استقرار بخشد.
عربستان در کجای تاریخ ایستاده است؟
یکی از کلیدیترین سؤالی که مهرورزیهای خاندان آل سعود را به سمت «جمعیت اسلامی» قوت بخشیده است همین سؤال است.
در بازیهای کلان استراتیژیک بهویژه سالهای پسین، عربستان سعودی در همپیمانی با غرب و اسراییل تلاشهای گسترده را در راستای اهداف راهبردی خویش در خاور میانه و ماورایی آن انجام داد.
عربستان سعودی که از آن در رسانههای جهانی بنام «داعش سفید» نامبرده میشود با ایجاد پروژه «داعش» در مشارکت با غرب، اسراییل و کشورهای ترکیه قطر و امارات برای تحقق برنامههای معین تلاشهای بزرگی را به راه انداخت و به قول آگاهان امور، این کشور به حیث " منبع کلیدی مالی " وبر حسب «ویکی لیکس» به حیث " Cush Machine" گروههای تروریستی جهانی، نقش بزرگ و قارونی را برای تمویل مالی این پروژهٔ جهان برانداز ایفا نمود و بر پایه همین منبع، عربستان سعودی برای حمایت مالی طالبان و گروه حقانی سالانه دو بلیون دالر را هزینه مینماید، و تنها در راستای ترویج بنیاد گرایی اسلامی طی چند دههیی گذشته این کشور حدود بیش از صد بلیون دالر را به مصرف رسانیده است.
بر قول باب گراهام رییس سرویس استخبارات سنای آمریکا، ظهور القاعده وداعش از تولیدات افکار سعودی، پول سعودی و حمایت سعودی محسوب میگردد.
عربستان سعودی طی سالهای اخیر، با مدریت جنگ نیابتی با افزار تروریسم و حتی جنگ مستقیم (یمن) چهار جبهه بزرگ را برای گستره عرصههای امپراتوری خویش در افغانستان، یمن، عراق و سوریه گشود، که در نتیجه در یمن با شکست مفتضحانه گرفتار آمده، در عراق آخرین پایگاه تروریستی داعش در آستانه اضمحلال کامل قرار دارد و با دخالت روسیه، ایران و همپیمانان سیاسیشان در سوریه، بخش اعظم پروژهها، سرمایهها و ذخایر تروریستی خویش را در پیشاپیش رخدادهای کنونی در مبارزات میدانی برباد داد.
عربستان سعودی در مقطع این درامه وجههٔ سیاسی و منار پاناسلامیسم و وهابیسم خویش را در حالت فروپاشی یافته و در سراسیمگی کامل با توجه به تغییرات منطقوی و از دست دادن همپیمانان سیاسی خویش چون ترکیه و مصر، دیوانهوار و به شکل جنون آمیز در اوج تشنگی خون، در سدد آن شد تا بتواند افغانستان را به حیث محوریترین و آخرین «سنگر نبرد» برگزیده و اهداف از دست رفته را درین بلاد خون اعاده نماید.
انگیزههای نوین
پیچیدگی نبرد در افغانستان بیش از پیش فزونی میگیرد. هرچند جلوههای سردی روابط میان آمریکا و عربستان سعودی و آمریکا و پاکستان پارادوکسهای جدیدی را در نبرد افغانستان پدید آورده و دست کم اتحاد مثلث و رقابتهای سهگانه را در آنسوی جبهه در نبرد افغانستان تمثیل مینماید.
مشترکات سیاسی آمریکا در جبهات عراق و توافق متقابل با عربستان سعودی در راستای خروج مصئون بخش کلیدی داعش از شهر موصل عراق و همپیمانی دو کشور در نبرد سوریه بر تابندهٔ منافع واحد دو کشور است.
در افغانستان نیز منافع غرب، پاکستان، و عربستان سعودی در یک خط گره خورده و در دو مسیر همسویی و رقابت بهپیش میرود.
باید به یاد داشت که بنیادگرایی اسلامی در اقلیم خاص سیاسی، شکل و قالب خاص اختیار نموده و با تناسب زمان و مکان اهداف آن متفاوت است.
با برچیدن پایگاههای تروریستی در خاورمیانه بهویژه عراق و سوریه اکنون پروسه بستر سازی تروریستهای شکست خورده بهویژه داعش و استقرار آن در افغانستان برای تداوم اهداف راهبردی صاحبان آن آغاز یافته و آژیر جنگ اصلی بزرگ و دامنه دار برای تعین مقدرات سیاسی قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهیی در افغانستان نواخته شده است. همزمان تنگناها و مقاومتهای جدید در پرتو "خیزشهای مردمی " در شمال و الگو سازی آن در سایر مناطق کشور، نقش قاطع، ایثارگرانه و جسورانه جنرال دوستم برای برچیدن پایگاههای تروریستی در شمال و تدارک مقابله با گروههای دهشت افگن در حوزه جنوب غرب افغانستان، سرکوب داعش در ولایت ننگرهار، صف آراییهای بزرگ در میان جمعیت برادران تشیع و ملیت بیدار هزاره با پشت کردن رهبران سنتی، تعهد روسیه، چین ایران، هند برای امحای گروههای تروریستی در افغانستان و سطح انزوای سیاسی پاکستان در منطقه باعث شده است تا عربستان سعودی و پاکستان در یک بازی دوگانه نقاط ضعف راهبردی خود را در افغانستان نشانی شد نموده و برای تحقق آرمانهای خونریزشان «کلیدیترین» مراکز قدرت را درین بازی بکار گرفته و لااقل از نقش بازدارندگی آنها در عقیم ساختن فعالیتهای هراسافگنانه در افغانستان سود برند.
بازییی را که سالها قبل دولت پاکستان به خاطر سیطرهٔ طالبان در افغانستان به راه انداخت و تلاش نمود تا حمایت جنرال ملک را برای درهم شکستن ستون قدرت " جنبش ملی " به رهبری جنرال دوستم، حاصل نماید.
اکنون بازی بزرگ و چند پهلوی استراتیژیک با مشارکت قدرتهای بزرگ در افغانستان در چرخش است و اساسیترین قطب این بازی را مقابله با روسیه و چین تشکیل داده که دهلیز آن از امتداد جغرافیای افغانستان بهسوی مرزهای دو کشور و حوزه آسیای میانه خط کشی شده است. عربستان سعودی کماکان با نیات بلندپروازانه خویش از اجزای فعال این پروژه است و علاوه از تعقیب اهداف سیاسی در تلاش است تا وهابیسم را در کشورهای اسلامی در افغانستان و آسیای میانه رونق بخشیده و منافع خویش را در آنجاها دنبال نماید.
عربستان سعودی تلاش دارد تا درین بازی بزرگ از نفوذ و امکانات «جمعیت اسلامی» و ایجاد نوع همسوی با گروههای بنیاد گر و تروریست و راه اندازی تضادهای سیاسی، اختلافهای مذهبی و جدلهای قومی که از اولویتهای سیاست خارجی آن کشور است، به حیث گوشت دم توپ استفاده ابزاری نموده و با حصول اهدافش آن را متروک نماید.
وسایل که عربستان برای این بازی برگزیده است همان افزار تروریستی و هراس افگنی و ایجاد کله منارها در افغانستان است. ببینیم که سران جمعیت، و نسل نوین برخاسته آن از دامان طوفان چگونه ازین تله رهیده و با این پدیده که راه آن بهسوی سیاهچالهها است چگونه برخورد مینمایند!
با احترام بیپایان
لندن- اکتبر ۲۰۱۶