اينكه انتخابات پارلمانی ميزان ١٣٩٧ افغانستان پر از تقلب، چالش و در نهايت افتضاح بود شكی نيست اما شكست و كنار زدن نیروهای ملی، مترقی و دموكرات كه در سراسر كشور انگشت شمار نماينده هم وارد پارلمان كشور كرده نتوانستند قابل دقت و ارزيابی همه جانبه است، بهخصوص بقايای حزب دموكراتيك خلق كه خود را وارثين بيش از پنجاه سال جنبش ترقیخواهانه و وطنپرستانه میشمارند، جنبشی كه چهارده سال قدرت سياسی را رهبری کرد و آبدیده شد اما امروز با دستان خالی به سياست و آینده كشور مینگرند، اين احزاب دو دهه اخير را بيشتر در شعارها و زد و بندهای داخلی، خود محوریها و تقابلهای سياسی و تشكيلاتی سپری و بيشتر در خود فرو رفتند.
نتايج اخير نشاندهنده آن است كه آنها از مردم بهخصوص جوانان خیلیها فاصله دارند و هنوز هم در خيال و هوای ديروز و افتخارات آن زيست و فعاليت میکنند.
بارها خطاب به اين احزاب بيان شد كه اگر علاقهمند ايجاد يك حزب واحد نيستيد چنانچه احزاب (مردم و متحد ملی) دو بار از پشت در کنگره به تقابل و جداییها گام گذاشتند اما ايجاد يك جبهه واحد كه ضرورت زمان و مبارزه است ممكن است، هيهات كه گوش شنوا و چشم بينا وجود نداشت.
اين احزاب باوجودی كه میدانستند كه در مبارزه با مافيای قدرت، صاحبان زر و زور قرار دارند اما با آنهم نخواستند تا با اتحاد و همدلی زير يك چتر واحد وارد كارزار انتخابات پارلمانی شوند صرفن در جريان پروسه كمپاين انتخابات ائتلاف چند نفری را در كابل رنگ و رونق دادند اما باز هم با تركيب پراگنده بهطرف انتخابات رفتند دريغا كه نتيجه همين است كه از قبل برای ما هويدا بود.
توجه شما را به يك رقم جلب میکنم آن اينكه كانديدای با ٣٢٠٠ رأی به پارلمان راه يافت اما اين احزاب كه دهها هزار اعضا و هواداران خويش را در كابل رقم میزنند نتوانستند شامل لست برنده شده گان باشند تأکید میکنم كه در نتايج انتخابات خط کشیها و معاملههای از جانب دولت و كميسيون انتخابات وجود داشت اما نمی شود همه را بهصورت مطلق پر از تقلب و معامله خواند به یاد داشته باشيد كه در انتخابات دور پانزدهم پارلمان همچنان تقلب وجود داشت اما در آن زمان صرفاً حزب متحد ملی هفت نماينده در مجلس نماينده گان وارد كرد.
اما امروز؟
اين احزاب به خانه تكانی و تكيه بر نسل تازه نفس كه بتواند جنبش را از شكست و ريخت بيشتر نجات دهد نياز دارند.
باور دارم كه در صفوف، فعالين و کادرهای اين احزاب توانمندی براي تغيير وجود دارد، آنان فرزندان صادق و وطنپرست سرزمين زخمی و جنگ زده ما اند و قلب شان برای وطن و مردم در تپش است پس بايد ديد كجای كار لنگش دارد و چرا بجای حركت بهپیش در سكوت و عقب روان اند.
بايد از حوادث موجود سياسی كشور آموخت با توجه به درسهای نهايت تأسف بار روند سياسی افغانستان بيدار، هوشيار، آگاه و به پا شد، بايد امروز را در واقعیتهایش ديد و خود را هم ركاب زمان و خواستهای آن ساخت.
اینها به دگرگونی فكری، سياسی، تشكيلاتی، عملکردها و رهبری جدید نياز بيشتر دارند در غير آن جنبش و آرزوهای وطنپرستان بيشتر از اين غرق در تاريكی و ناباوریها خواهد شد.
جنوری ٢٠١٩