از دو سال به اینطرف پروسه آوردن طالبان در سیاست و قدرت آغاز یافت، طالبانی که هویت سیاسی نداشتند و صرف بهمثابه نیروی جنگی با اهداف تروریستی در مناطق جنوب، جنوب شرق و غرب افغانستان دست به خشونت و جنایت میزدند.
تا دو سال قبل طالبان در لست سیاه شورای امنیت و دولت امریکا قرار داشتند، امریکاییها به این باور بودند که در مبارزه علیه طالبان پیروز میشوند و تروریستان را شکست میدهند، اما چه شد که آمریکاییها تغییر سیاست دادند و آن تروریست دیروزی را هویت سیاسی و نظامی دادند تا حدی که امروز طالبان سخن از شریک شدن در قدرت نه بلکه سخن از شریک ساختن دیگران در قدرت طالبانی میزنند؟ از دید من چند دلیل عمده چنین شرایط را به بار آورد:
نخست عدم رضایت مردم از حکومت داری ضعیف در دو دهه اخیر، در دو دهه اخیر فساد و رشوت به اوج خود رسید، ارزشهای جمهوریت که همانا دموکراسی واقعی، شایسته سالاری، تحقق قانون، عدالت اجتماعی و در نهایت سهم مردم در سیاست و قدرت است زیر پا شد، با وجود سرازیر شدن میلیاردها دالر فقر و گرسنه گی بلند رفت، به گفته اشرف غنی ۹۰ فیصد مردم زیر خط فقر زنده گی دارند و ۱۵ میلیون انسان برای فردای خود لقمه نانی ندارند، طی دو دهه تفاوتهای طبقاتی در حد بالای خویش رسید یک مشت افراد استفاده جو صاحب زر و ثروت بیشتر شدند که شاخصهای عمده قدرت را همچنان در دست دارند و اکثریت خاموش زیر خط فقر قرار گرفتند. دو دهه اخیر تقابلهای قومی و زبانی را چاقتر ساخت تا جایی که حتا جنگ بیشتر هویت قومی را به خود گرفت، جنگ به مناطق مرکزی و شمال انتقال که دریغا افغانستان شمول شد. این همه میدان طالبان را وسیعتر ساخت و استفاده افزاری برای سرباز گیری ماشین جنگیشان شد بخصوص جوانانی را که احساس بیشتر مذهبی و در کنار آن نیاز به حمایت مالی دارند به صفوف خویش جلب و چرخ جنگ را به نفع خویش دوران دادند.
دلیل دیگر هویت بخشیدن سیاسی و نظامی طالبان نارضایتی امریکای ها از دولت کابل و باز نگری منافع کلان امریکاییها در افغانستان ومنطقه است، برای امریکاییها بخصوص رییس جمهوری ترامپ بودن با هم پیمانی مطرح است که در دراز مدت بتواند منافع شان را در افغانستان و حوزه اطراف آن با تلفات کمتر انسانی و پول کم تامین و نماینده گی کرده بتواند این آدرس همانا طالبان اند، باید دانست که برای امریکاییها ارزشهای بنام دموکراسی، حقوق شهروندی، آینده زنان، آزادی فکر و مطبوعات وووو مهم نبوده و نیست بلکه آنچه برایشان ارزش دارد بیرون شدن از جنگ، حفظ دست درازشان در منطقه و در نهایت برنده شدن رییس جمهوری ترامپ در انتخابات پیشروی امریکا است که این همه بیشتر در موجودیت همکاری با طالبان با نزدیکی پاکستان ممکن و عملی است.
در میان دولت و امریکای ها شهروندان افغانستاناند که یا به فراموشی سپرده شدهاند یا خودشان خود را در کوچه حسن چپ زدهاند، مردم جایگاه چک چک ای و نظاره گر را دارند این مردم اند که نتوانستند جلو ضعف و ناتوانی دولت را بگیرند و همچنان در مقابل سیاستهای غلط و دو پهلوی ناتو و امریکا ایستاده گی کنند.
در کنار مردم نیروهای ترقیخواه و دیموکرات نتوانستند با دست بلند به دادخواهی و مبارزه پرداخته تا بتوانند نیروی برای تغییر محاسبه شوند این نیروها که در پراگندهگی بسر میبرند مثل مردم در حاشیه کشانیده شده و هیچ سهم برازندهی در پروسه صلح ندارند.
نتیجه چه شد؟
طالبان دولت و مردم را دور زدند مستقیماً در موجودیت وزیر خارجه امریکا آقای پمپیو توافق نامه را با امریکا امضا و وارد میدان سیاست شدند تا جایی که حمایت بینالمللی را با تأیید شورای امنیت سازمان ملل متحد بدست آوردند، طالبان از هیچ خط سرخ خویش عقب نشینی نکردند، بیش از پنج هزار جنایتکار را که سبب مرگ هزاران هموطن ما و ویرانی بخشی از کشور شده بودند از بند رها و دوباره در خط جنگ علیه حاکمیت قرار دادند، هیچ رها شده طالب از گذشته خویش پشیمان نشد بلکه بیشتر از گذشته در راه خویش استوارتر باقی ماند، طالبان پس از توافق نامه صلح، سربازان ناتو و امریکا را مورد حمله قرار ندادند اما هزاران سربار وطن را کشتند، به خشونت و جنایت زیر سایه امتیاز گیری ادامه دادند.
طالبان باز هم تاکتیک جدید را در پیش گرفتند، بجای ملا برادر شیخ مولوی عبدالحکیم که قاضیالقضات این گروه بشمار میرود در راس تیم ۲۱ نفری مذاکرات بین الا فغانی تعیین و نعیم وردک را سخنگوی این گروه در قطر گماشتند، این حرکت خود نشان دهنده آن است که طالبان با تغییر رهبری خویش خواستند بیشتر در خط سرخ خویش باقی بمانند تا در میز مذاکرات و آینده قدرت سهم و امتیاز بیشتر بدست آورند.
طالبان به حکومت موقت، لغو پارلمان، تغییر شکل نظام تأکید دارند و خط سرخ شان است اما دولت به آتش بس، حفظ جمهوریت اسلامی و قانونی اساسی تأکید دارد و خط سرخ شان میباشد؛ اما این دولت است که در پراگندهگی سیاسی بسر میبرد، تا حد ممکن دولت به حاشیه رانده شد، این دولت بود که بنابر عدم مشارکت و نفاق داخلی خویش و فشارهای جهانی در راس امریکا چندین بار خط سرخ را عبور و تسلیم خواستهای طالبان شد. این بار ببینیم که چقدر پابند باقی میمانند به خطوط سرخ فعلیشان.
با درد و دریغ که بازنده اصلی مردم اند که هر روز قربانی میدهند و سهم شان در پروسه بنام صلح کم رنگ و حتا هیچ است.
هیچ جناح جنگ به مردم مراجعه نمیکنند و برای شان در پروسه جنگ و صلح سهم داده نمیشود.
به فکر من افغانستان بهطرف صلح روان نبوده بلکه جنگ با تمام زشتی آن ادامه خواهد یافت زیرا هیچ نوع صداقت از هیچ طرفی وجود نداشته، همه به منافع خویش میاندیشند، تحقق منافع شان ادامه جنگ در افغانستان، ادامه کشتار مردم بیگناه و ویرانی این دیار زخمی میباشد.
صمد کارمند
سپتامبر ۲۰۲۰