تبصره و تحلیل سیاسی عاجل:
رسانهها گزارش کردند که سفارت امریکا از پیگیری جدی قضیۀ دوستم – ایشچی حمایت کرد
به گزارش خبرگزاری رشد، سفارت امریکا در کابل از پیگرد جدی اتهامات وارده از سوی احمد ایشچی بر عبدالرشید دوستم معاون ریاست جمهوری افغانستان حمایت کرد.
هوگو لارنس، سرپرست سفارت امریکا در کابل، گفت که کشورش مانند جامعۀ جهانی و مردم افغانستان از پیگرد این قضیه و اقدامات احتمالی عدلی در این خصوص پشتیبانی میکند.
احمد ایشچی یکی از چهرههای شناخته شدۀ اوزبیک در شمال افغانستان، در ماه قوس سال گذشتۀ خورشیدی مدعی شد که عبدالرشید دوستم، معاون ریاست جمهوری افغانستان او را در میدان مسابقۀ بزکشی در شبرغان در برابر چشمان صدها نفر لت و کوب کرد و سپس وی را زندانی ساخت.
آقای ایشچی همچنان مدعی شده بود که در جریان بازداشت در منزل جنرال دوستم تهدید به مرگ، شکنجه و حتا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
آقای لارنس {با لارنس عربی ـ جاسوس و فتنه گر ابلیس مآب قرن گذشته اداره استعماری انگلیس اشتباه نشود!} اتهامات وارده بر جنرال دوستم به شمول ضرب و شتم و تجاوز جنسی را “نهایت جدی” توصیف کرد و گفت که این قضیه مستلزم بررسی جدی از سوی لوی سارنوالی و سایر نهادهای عدلی و قضایی افغانستان میباشد.
حکومت افغانستان پس از این ادعاها تحقیقات را در مورد آغاز کرد و تعهد سپرد که تحقیق بی طرفانه را در مورد انجام خواهد داد. اما تا کنون نتایج نهایی تحقیقات حکومت افغانستان در این مورد اعلام نشده است.
سرپرست سفارت ایالات متحده گفت که تحقیقات جاری در پیوند با قضیۀ جنرال دوستم و احمد ایشچی، ارادۀ حکومت وحدت ملی را در تنفیذ قانون برجسته میسازد و به جهانیان پیام می دهد که هیچ کسی در افغانستان بالاتر از قانون نیست.
هوگو لارنس {در حالیکه این را یک قضیه حقوقی خواند} هشدار داد که هرگونه استفادۀ سیاسی از قضیۀ احمد ایشچی یا هم دستاویز ساختن این موضوع برای دامن زدن تنشهای قومی، به تنفیذ قانون، تامین صلح و ثبات در این کشور آسیب میرساند. او حکومت افغانستان را ترغیب کرد که در پیگیری این موضوع زیر فشار سیاسی، زانو خم نکند.
همدرین رابطه سایت گزارشنامه افغانستان؛ واکنش ژونالیستیکی نشان داده و نوشته است:
«شکستن محوریت جنرال دوستم در سیاست فعلی امریکا؟!
چوب کاری سایه جنرال دوستم از سوی سفارت امریکا
اعلامیه سفارت امریکا در مورد ردگیری قضیه به ظاهر «شخصی» جنرال دوستم، انگیزه سیاسی در سطح داخل و منطقه دارد. پالیسی امریکا نسبت به جنرال دوستم در اعلامیه سفارت امریکا، بیانگر نگاه رسمی دولت امریکا بوده و نسبت به سالیان گذشته متفاوت تر مطرح شده است که ممکن است به تصفیه حسابی گریبانگیر برای دوستم بیانجامد.
درین که چرا مقامات کاخ سفید موضع سیاسی خویش را در قبال یک مسأله «شخصی!!» آن هم درچنین زمانی آشکار کرده اند؛ یک باریکی وجود دارد. از روی عمد ماجرا را «شخصی» عنوان می کنند که هم وجهه دوستم را زخمی کنند و هم از تقابل سیاسی با دوستم به نحوی طفره بروند. البته محور دوستم همیشه از نظر مبارزه با سبوتاژ تبلیغاتی ضعیف بوده است. مسلم است که اگر جنرال دوستم در قضیه کشتار دو هزار تن از طالبان تسلیم شده در سال 2001 زبان به فاش گویی بگشاید، روحیه امریکایی ستیزی بیشتر از میزانی که حالا وجود دارد، فوران خواهد کرد.
درگذشته، گه گاه از زبان روزنامه های پالیسی گرای امریکا نظیر واشنگتن پست و نیویورک تایمز، تصویر یکی از جنایت کاران جنگی از دوستم داده می شد یا با توجه به پالیسی ایجابی، چیزی در همین مقیاس گفته می شد و سپس فراموش می شد. این نخستین بار است که امریکا به گونه رسمی، سایه جنرال دوستم را (نه استاد عطا ومحقق را) منافقانه چوب می زند. مخدوش سازی چهره جنرال دوستم سخت حسابگرانه است که به دنبال آن، نوبت به عطا و محقق رسیده نی است؛ با این حال، هیچ چیزی در سرزمینی به نام افغانستان ضمانت شده نیست؛ این رفتار یا کمر محفل ارگ را به طور «مستعجل» بسته می کند؛ یا حوادثی پیش می آید که تاریخ دوره آخر دکترنجیب الله مکرر خواهد شد.
بعد از یک دوره پخته پرانک های چند جانبه، آنگاه دست تفاهم و دوستی سفارت امریکا دوباره به سوی جنرال دوستم دراز خواهد شد. سیاست، یعنی این. دوستم زدایی یک دوره کوتاه آزمایشی است اگر نتیجه نداد، گزینه های دیگر به زودی به کار {گرفته} می شود.»
ماه ها قبل که این غوغا به راه افتاده بود؛ واکنش ها و تحلیل هایی از چندین زاویه بر موضوع صورت گرفت که عمده ترین آنها در این تبصره محقق، نویسنده و ژورنالیست شهیر دیگر کشور محترم محمد عالم افتخار تألیف و سرفرصت در انترنیت افغانی وسیعاً انتشار یافت.
اینک فشرده آن اثر پژوهشی و تاریخی:
چرا یک «تُنبان»؛ مهمتر از افغانستان است؟!
(پرسشی از سفیر محترم امریکا و نمایندگان جامعه جهانی)
یکی از حقوقدانان برجسته کشور جناب قاضی فضل احمد معنوی که زمانی معاون قاضی القضات افغانستان و زمانی دیگر رئیس کمیسیون مستقل انتخابات بود، در صحبتی با تلویزیون آریا نیوز پس از اینکه کان و کیف دستگاه عدلی و قضایی کنونی (یعنی مال کشور حایز درجهِ اول فساد در دنیا را که در آنهم همین دستگاه ها فاسد ترین است) افشا میکند، می افزاید:
وقتی اعلامیه ارگ را در مورد موضوع (جنرال دوستم معاون اول رئیس جمهور و اتهام وارده بر وی) دیدم ادعایی که قبلا کرده بودم اثبات شد. و آن اینکه برای تیم ارگ هرکس که همرایشان بود به نفع شان بود (صرف نظر از همه جرم و جنایت و جهل و بداخلاقی و فسق و فجور)، آدم نیک است و خوب است و مبرا از هر گناه هست. اگر یک آدم یک روز به ضرر شان شد؛ باز به اصطلاح چوبی برای تهدید وجود دارد به نام دستگاه عدلی و قضایی.
مسئله دوستم ـ ایشچی؛ موضوع جنایی نیست که دستگاه عدلی و قضایی بررسی کند. این لانجه سیاسی است؛ لانجه سیاسی را چه به دستگاه عدلی و قضایی؟ شرم است به آن نویسنده ها و مشوره دهنده ها که در داخل ارگ نشسته اند و می نویسند و مشوره میدهند. در بین سیاسیون ده ها تهمت ته و بالا میشود. امروز شما می بینید در بزرگترین کشور دنیا ـ ایالات متحده امریکا ـ که چه گپ ها در بین ترامپ و هیلاری کلینتون تبادله نشد. آیا آنها را کس به دستگاه عدلی و قضایی می برد؟ چنین چیزی منطق ندارد. لانجه سیاسی و جنجال سیاسی یک راه حل سیاسی پیدا میکند!
قاضی معنوی در بخش دیگر گفت: در قانون اساسی افغانستان یک آدم که در تکت انتخاباتی رئیس جمهور منحیث معاون راه پیدا میکند دیگر صلاحیت برطرفی او را نه رئیس جمهور دارد و نه پارلمان.
فضل احمد معنوی پیش از اینها تصریح کرده بود که: جایگاه و توانمندی و نیرو و نفوذ و صلابت و ساحه و اراضی و همه چیزی را که جنرال دوستم دارد؛ دیگر ها (در دولت افغانستان) ندارند. به قریه خود رفته نمیتوانند، خانواده ایشان پُشت شان ایستاد نیست. شما داکتر غنی را ببینید، یک کاکایش بر خلافش حرف میزند، برادرش بر خلافش است، قریه و قصبه اش را که در جایش بمانید.
جنرال دوستم بسیار واضح است که جایگاه مردمی دارد و صاحب رأی است و به همین اساس داکتر غنی با همه مخالفت ها، او را به تیم انتخاباتی اش آورد و آنوقت منطق شان همین بود که دوستم؛ بانک رأی است!
در 13 سال اخیر کسی نتوانسته این جایگاه و پایگاه را از نزد دوستم بگیرد. حکومت استاد ربانی تلاش کرد این پایگاه را گرفته نتوانست. طالب ها نتوانستند با اینکه دوستم از افغانستان برآمد؛ جنرال "ملک" آمد؛ بعد دست کسان دیگری را بلند کردند مثل "اکبر بای" و کی و کی. اما جایگاه دوستم را کسی از نزدش گرفته نتوانست. در 13 سال طبق اشاره شما (مجری برنامه) که به داکتر "خلیلزاد" داشتین؛ توطئه هایی را راه انداختند؛ بازهم کس جایگاه دوستم را گرفته نتوانست.
خوب. دوستم چه کرده؟ در دفاع از این نظام و از این حکومت ایستاد است، خود را سپر ساخته، لباس نظامی پوشیده.
جنرال دوستم را حالا تهدید و تخویف نمیتوان کرد. جنرال دوستم اکنون همه قاعده های بازی را به درستی میفهمد و این را که حالا زمان محکمه لاهه و محاکمه و بازخواست و پرسان اینچنینی تیر شده. حالا نمی ترسد.
https://www.facebook.com/1698620903689873/videos/1815274098691219/
*******
اما زمانیکه ما و شما به اطلاعات عمقی تر و حاکی از جریانات سیستماتیک که موارد بر شمرده؛ صرف نمود هایی از آنها میباشد؛ پی ببریم؛ اذهان مان داغ می آید و وجدان هایمان حالت انفجاری کسب مینماید.
بسیار خوشبختانه یکی از وطنپرستان کشور که افسر بلند دست نظامی پیشین و صاحب امکانات بی بدیل دسترسی به اطلاعات پُشت پرده سیاست ها و جریانات پیرامون شبکه ها و احزاب و دولت هاست؛ درین استقامت زبان گشوده و آنچه را که لازمی و سازنده بوده؛ بیرون داده است. من با شنیدن آن و تعمق پیرامون محتوای آن و عواقب آنچه تاکنون جریان داشته و آنچه از این پس پیشبینی میشود؛ به جای همه مردمان افغانستان اعم از پشتون؛ تاجیک؛ ازبک، هزاره و دیگر خواهران و برادران وحشت کردم. توجه فرمائید؛ فشرده متن ویدیو را اینجا پیاده میکنم:
************
...کشمکش هایی که در جوزجان جریان داشت و جریان دارد؛ از اوایل حکومت کرزی منشاء میگیرد. کرزی و یکی از معاونانش مبلغ سه میلیون دالر را برای لعل محمد قوماندان، برای فقیر جوزجانی و برای احمد گدامدار با مشوره با احمد ایشچی میدهند که شما از اطرافیان نزدیک دوستم استید؛ اورا ترور کنید؛ به هر شکلی که میشود.
درین جریان نه احمد گدامدار زبان باز میکند و نه لعل قوماندان. فقیر جوزجانی می آید پیش دوستم در شبرغان. برایش میگوید که برای من همین یک میلیون داده شده ...؛ و فلان و فلان آدم ها هم پول گرفته و مشوره اساسی را انجنیر احمد ایشچی داده که چگونه ما میتوانیم تو را از بین ببریم...
من از این قضیه صرف نظر کردم و خودت را در جریان ماندم.
بعد از اینکه جنرال دوستم لعل قوماندان را خواست و قضیه را ازش پرسان کرده گفت: یک میلیون دالر را چه کردی؟
درین جا لعل قوماندان موازنه خود را از دست داد و زیر تأثیر دوستم رفت، هیچ چیزی گفته نتوانست و دوستم برایش گفت که من؛ تو یک آدم بیسواد، یک آدم وحشی را تا معاونیت جنبش رسانیدم، قوماندان فرقه ساختم، قوماندان قول اردو ساختم. من چه کاستی برایت کرده بودم که تصمیم مرگ مرا گرفتی؟!
بعد از جریان حادثه؛ لعل قوماندان؛ وقتی به طرف خانه خود حرکت میکند، از ترس و هراسی که برای دوستم خیانت کرده بود؛ حمله قلبی بالایش می آید که در شفاخانه جان میدهد.
قضیه دوم، قضیه فاریاب بود که یکی از قوماندان ها را علیه دوستم تحریک کردند تا قرار پیشبینی شان دوستم عکس العمل نشان داد و طیاره های آیساف را سرخانه اش پرواز دادند که اگر عکس العمل متوقعه دیگر را دوستم نشان دهد؛ خانه اش را بمبارد بکنند، خودش و عیال و اطفالش را از بین ببرند.
سوال من درینجاست ...گیرم اگر دوستم امروز در صحنه نبود؛ همین احمد ایشچی این جرئت و این غیرت را داشت و دارد که در مقابل دشمن در فاریاب، در جوزجان، در سرپل و در سایر ولایات برود؛ ایشچی ایا قابلیت این را دارد که یک دو سه هزار نفر را مسلح کند؟ ایا گنجایش این را دارد که همین قدر مردمی که پُشت دوستم ایستاد است؛ پشت او ایستاد شود؛ و از همین مردم و از همین ازبک و ترکمن دفاع بکند؟؟
نه نداشت و ندارد. این ها جاهل استند، اینها میخواهند قوم خود را چند پارچه بسازند، میخواهند که تبر دشمن را دیگر هم تیز بسازند و میخواهند که منطقه خود را به آشوب بکشانند!
و یک قضیه آخر؛ که من نمیخواستم این را افشا کنم.
عالم ساعی والی قبلی جوزجان هم در مقابل دوستم قد علم کرد؛ آنهم بر اساس تحریک همین انجنیر احمد ایشچی بود...
قضیه منجر به جنگ شد؛ چند نفر از بادیگارد های دوستم و چند نفر ازمحافظان ساعی کشته شدند...
در همین اواخر قراریکه شما در جریان استید یا نیستید عالم ساعی والی قبلی جوزجان رفت به ترکیه. رفت به دوستم دستبوسی کرد، پای بوسی دوستم را کرد و تمام قضایایی که الی کمین آخر "غورماچ" (برای قتل دوستم) را دربر میگرفت؛ همه را برای دوستم افشا کرد. درین قضایا کی ها شریک استند. "ملک" شریک است، "ایشچی" شریک است، برادر های "حفیظ ارباب" از فاریاب شریک است. این مردم ها به شمول "اتمر"؛ طوری طرحریزی ها کردند که تو را از بین ببرند که تو دیگر در صفحات شمال نباشی...
شما ببینید زرداد؛ کسی که بادیگارد های خود را به عنوان سگ تربیه کرده بود، مسافرین را از موتر ها پائین میکرد؛ گلو و شاهرگ شانرا دندان میگرفت، پول مردم را می قاپید، بچه مردم را تا میکرد، زن مردم را تا میکرد، دختر مردم را تا میکرد...
امرزه کسانی میروند در میدان هوایی؛ او را بدرقه کنند و میخواهند او را به عنوان یک قهرمان داخل کشور کنند. اگر او خاین و جانی نبود؛ چرا در لندن یازده سال بندی شد؟
چرا کسی که چار روز پیش از امنیت ملی رها شده بود، رفت 86 نفر جوانی را که به خاطر برق و روشنایی تظاهرات میکردند، در چوک دهمزنگ شهید کرد. هویتش معلوم است که چرا او را استانکزی از زندان امنیت رها کرد؟! چرا از ستانکزی؛ کسی پرسان نمیکند؟
فرخنده را کشتند در روی سرک، یک سیاه سر مظلوم را، یک دختر جوان را، عزیز یک خانواده را، ناموس یک خانواده را برهنه کردند، حریق کردند؛ چرا تا امروزه روز کس سوال نمیکند و کسی پرسان نمیکند؟!
سرباز هایی که در محاصره یک ماه دوماه می مانند؛ طیاره هیلیکوپتر کس برایشان روان نمیکند؛ کس برایشان اعاشه روان نمیکند، اباطه روان نمیکند. چرا کس یک روز از وزیر دفاع و وزیر داخله پرسان نکرد؟!
چرا در مسجد شیعه ها انفجار میشود؛ چندین نفر کشته میشود؛ چرا از امنیت ملی کس پرسان نمیکند؟
در مقابل؛ چرا اینهمه به اختلافات دامن میزنند؛ مردم خود را میکشند و به کشتن میدهند؟!
زرداد دیروز آمده تازه داخل میدان شده؛ افرادش آمده عکس های او را؛ عکس های یک دزد را، عکس های یک قاتل را، یک خاین را، یک وحشی را، یک سگ را؛ گرفته سر عکس احمد شاه مسعود بند کردند.
من طرفدار احمدشاه مسعود نیستم ولی چرا اینها میخواهند طرفدار های یک رهبر دیگر را تحریک کنند؟
طرح زرداد در چار راهی صحت عامه یا چار راهی احمدشاه مسعود یعنی اینکه تا اختلاف بیاندازند و تفرقه و تصادم به وجود آورند. همه چیز با اطلاع و زیر نظر حکومت است. پس همین اختلافات و فتنه ها را خود همین اراکین دولتی به راه می اندازند!
تمام مخالفین، کسانی که نظم این جامعه را تخریب میکنند و میخواهند مردم این جامعه را پریشان سازند؛ در خود همین حکومت است.
مردم تمام دنیا میگوید که اتمر خیانت میکند، ستانکزی خیانت میکند؛ چرا اشرف غنی یک تجدید نظر در مورد نمیکند؟ و یک کسی که به خاطر مردم خود؛ به خاطر آرامی کشور خود میرود در سنگر جنگ ایستاد میشود؛ یا توطئه ترورش را میریزند یا میخواهند بدنامش کنند یا به طریقی نی از طریقی ضعیفش بسازند؟
مردم چهرههای اصلی درین حکومت را شناخته اند که خائنین بالا استید!
https://www.youtube.com/watch?v=ANiVVAa_9dc لینک ویدیو در یو تیوب:
************
بادر نظر داشت همه این فاکت ها و حقایق؛ مردم افغانستان از محضر انور جلالتماب سفیر کبیر کشور دوست بزرگ ما ایالات متحده امریکا؛ کشور های محترم انگلیس و المان و مجموعاً 10 تا 12 سفیر و نماینده فوق العاده دول دوست غربی یا نمایندگان ارشد جامعه جهانی؛ نمایندگان ملل متحد و سازمانهای حقوق بشری و غیره و غیره به کمال احترام می پرسند که چگونه شد که یک «تنبان» فلان و فلان شده به نظر تان مهمتر از افغانستان و فجایع و جنایات، فساد های حجیم و عظیم اشرار و حکام و دولتمردان، دزدان و مافیا والا های مواد مخدر، کان ها و جنگل ها و اطفال و زنان و مردم 30 میلیونی آن؛ آمد.
چرا همه زلزله ها و سونامی های جنایات ضد بشری طالبان و تفنگداران غیرمسئول و تباهکاری مفسدان دولتی و روحانی و تجاری و مافیایی سالیان و همین امسال خم بر ابروی تان نیاورد ولی یک حساب و جدل کوچک میان دو سیاستمدار محلی آنهم بر چنین زمینه های هول انگیز ریشه دار در ارگ و راس قدرت دولتی؛ شما را نگران و هراسان گردانید؟؟
شما در شرمگاه جناب ایشچی در شفاخانه های بگرام تان؛ چه چیز وخیمی یافتید که همانند در گرفتن یک جنگ هستوی به تلاش و تکاپو افتاده زمین و زمان را به لرزه انداختید. کم از کم در نظر نگرفتید که این، توطئه هم میتواند باشد و احیانا علایم نیز برای جا افتادن توطئه آماده گردانیده شده!
دیگران که از روی بیرونداد های خود جناب احمد ایشچی جز مدعیات غیر قابل باور؛ آنهم در وضع بازیگر ناشی که درست تمرین نشده و چندان کریم و مکیاژ نگردیده است؛ چیز مهم و سزاوار اعتنایی دریافت نکردند.
اشرف غنی رئیس جمهور این کشور مستقل نامنهاد میفرماید؛ که جامعه ی جهانی در همین مورد؛ چونان فشاری را برمن وارد آورده اند که شانه هایم توان تحمل چنین فشار را ندارد.
آیا همه چیز به این معنی نیست که شمال افغانستان؛ زیر نقشه جنایتکارانه «وزیرستان» سازی است و فقط به همین هدف؛ سفرای کبار و نمایندگان جامعه جهانی؛ خواسته اند از یک «تنبان» چتل؛ چتر پرواز مالکانه بر آن؛ بسازند و در پناه آن؛ عمده ترین مانع و رادع در خطه را از سر راه بردارند؟»
خوب! بی توجهی مطلق به تمام این فاکت ها و حقایق که برای نماینده گان متذکره دولت های غربی و امریکا؛ سنگین و شرم آور و ننگین بود؛ اکنون ماه ها به عقب ماند. تا که سطح نارضایتی مردم از حکومت دست نشانده «وحدت ملی» جان کری و سفارت امریکا ده ها مرتبه دیگر فزونی گرفت؛ تباهی وحشتناک مردم کشانه مانند انفجار 10 هزار تنی چار راهی زنبق کابل اتفاق افتاد و متعاقبن اعتراضات مدنی مردم بار ها به خون کشیده شد و بالاخره کار به جایی رسید که ستون های اساسی همین دولت امریکا شانده ناگزیر از ائتلاف با هم گردیدند و این ائتلاف را که قرار است حالت توسعه یافته و افغانستانشمول آن در آینده نزدیک عرض اندام کند؛ ائتلاف برای نجات افغانستان می نامند!
از آنجا که این ائتلاف به محوریت جنرال دوستم آغاز به تشکیل کرده بود تمامی تلاش ها از سوی سلطان غنی احمد زی برای تطمیع وی صورت گرفت. منجمله محوی همین دوسیه و اعاده تمام قدرت و صلاحیت معاون اول ریاست جمهوری برای وی با فرستادن فوری ستانکزی وزیر امنیت و نماینده یکدانه غنی به انقره و دادن صدها وعده فریبنده دیگر که همه به ناگزیر رد گردید. ظاهرن همین عدم تمکین و عدم اعتماد غیر میسر بر باند مفتضح شده غنی توسط دوستم؛ غنی را مستأصل کرد و یا برآشوباند تا بار دیگر تنبان غایطه بوی ایشچی را علم کند و دم از حل وفصل هرچه زود تر آن توسط مراجع عدلی و قضایی بیچاره و بیکاره و فاسد و بی آبرو بزند.
تا اینجا همه چیز میتوانست برای مردم افغانستان و شعور عامه عادی باشد ولی اعلامیه پر طمطراق بلافاصله از نام سفارت امریکا؛ نشان داد که غنی و دار و دسته اش شاید هم مأموران معذور و بیچاره اند؛ اصل گپ در سفارت و سیاست امریکاست که افغانستان را با حیله ها در اشغال دارد و معلوم نیست برای فرد فرد از شخصیت های ملی و قومی و مذهبی و تک دشت و دره و کان و معدن و قریه و ولسوالی و ولایت این خطه چه پلان ها و پروژه های یکساله و ده ساله و صد ساله ...دارد.
تنها به حکم و فتوای ماکیاولی است که امریکا منجمله خواسته است از چیزی به نام تنبان ایشچی «پیراهن عثمان» درست نماید و با این لته کثافت؛ در پی صید بزرگترین شکار سیاست خود در شمال افغانستان گردد. تهمت ایشچی و تنبان نرغری او؛ هرگز و هرگز و اصلاً و ابداً نه حقوق است و نه شخصی!
ایشچی حریف و خصم سیاسی طولانی مدت دوستم بوده و چنانکه در اسناد و گواهی های بالا مختصراً آمد؛ از سالیان به اینطرف مصروف دسایس علیه دوستم با همدستی هرنوع مخالفان و معاندان دوستم بوده است که آخیرین آن شرکت در زمینه سازی کمین برای قتل دوستم در مسیر غورماچ با همین باند غنی ـ اتمر میباشد. اگر دوستم کم و بیش بر او خشم گرفته و پرس و جویی از او داشته برای کشف و توثیق هرچه کاملتر آن توطئه فوق العاده خونین و خطرناک حتی برای افغانستان بوده است. لذا این دوسیه سیاسی ترین دوسیه ایست که میتواند در پیچ و خم ادارات به اصطلاح عدلی و قضایی افغانستان وجود داشته باشد و صلاحیت تحقیق و تکمیل تا چه رسد به حل و فصل آن مطلقا در حیطه نایب الحکمه امریکا در کابل نیست!
محمد اکرم اندیشمند آگاه سیاسی دیگر کشور در آن هنگام زیر عنوان «چرا اینبار جنرال دوستم واکنش خشم آلود و بی سابقه نشان داد؟» پرده هارا از روی بسی حقایق کنار میزند:
«یک منبع آگاه اطلاعاتی به جنرال دوستم در تماس تلفنی خبر داد که در مسیر راه غورماچ متوجه احتمال یک کمین (حمله ناگهانی بر کاروان نظامی) باشد. جنرال دوستم در این مسیر جای خود را در میان کاروان و از وسیله زرهی تغییر داد اما کمین بسیار دقیق و بسیار شدید انجام یافت. هفده نفر از همراهان جنرال در همان موقعیت قبلی کاروان کشته شدند و وسیله زرهی که دقایق پیش جنرال را در خود داشت، منهدم گردید. هر چند جنرال در قسمت دورتر کاروان از این حمله بی نصیب نماند و دست اش جراحت برداشت.
نکته بسیار قابل توجه و نگران کننده برای جنرال این بود که راه بازگشت کاروان او از سوی نیروهای خودی مسدود شد و تماس های پیهم وی با وزارت دفاع و ارتش برای ضربات هوایی و زمینی بر نقاط و مواضعی که او می خواست، ناشنیده و بی پاسخ ماند.
دیگر برای جنرال عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری تردیدی باقی نماند که این کمین یک توطیه برنامه ریزی شده برای کشتن او بود. از اینرو او وقتی به شبرغان برگشت با قهر و خشم بی سابقه بر نهادهای امنیتی و نظامی دولت حمله کرد، استانکزی رییس امنیت ملی را طالب گفت، اتمر مشاور امنیت ملی را به بی صداقتی در برابر خود متهم کرد و رییس جمهور غنی را قومگرا و انحصارگر خواند که تمام صلاحیت هایش را منحیث معاون اول قبضه کرده است.
درحالیکه جنرال دوستم در شبرغان بسر می برد، ارگ تلاش دارد که او را آرام بسازد و به کابل بازگرداند اما دوستم بازگشت خود را مشروط به برگرداندن صلاحیت های خود بعنوان معاون اول رییس جمهور و تدویر مجلس بزرگان (لوی جرگه) قانون اساسی برای تعدیل و اصلاح قانون و تغییر نظام ریاستی ساخته است.
به لحاظ زمانی فقط چند روزی پس و در همان حالت جنرال دوستم بود که «تنبان ایشچی» علم گردید و یکسره رسانهها در داخل و خارج افغانستان به تخطئه و بدنام سازی دوستم و خاکبادک کردن پیرامون جنایات و دسایس در راه غورماج وغیره پرداختند. احمد ایشچی با طیاره های خاص به کابل برده شده و به هیروی فیلم ها و نمایشات تلویزیونی و ستلایتی مبدل و در باشگاه بگرام و جاهای مهم و حساس و ممنوعه دیگر برده و ترینینگ برای بازیگری های رسواترین داده شد.
و اکنون هم مختصری در مورد «پیراهن عثمان»:
بعضي افراد برای غلبه برحريف به هر دستاويزي متمسك مي شوند و هر لغزش و اشتباه ناچيز از ناحيه رقيب را گناهي نابخشودنی جلوه مي دهند. تلاش آنها صرفا غلبه و پيروزی بر حريف نيست بلكه ناظر به اين موضوع است كه اقداماتشان را قبلن توجيه كنند.
به همين جهات و ملاحظات؛ كوچكترين نقطه ضعف حريف را امري خطیر و «سخت جدی» و كمترين انحراف را ذنبي لايغفر جلوه مي دهند. در چنين موقع و مورد است كه مثل بالا مورد استفاده قرار مي گیرد و ظرفا و گوشه نشينان از باب طنز و كنايه می گويند: «فلانی (مطلب ساده ای را)؛ پيرهن عثمان كرد.»
عثمان خلیفه سوم مسلمانان هفتاد سال داشت كه خلافت به وی رسيد. مردی ملايم و نرمخو بود. مآل انديشي ابوبكر و عمر را نداشت. در صورتی كه براي اداره كردن كشور پهناوری چون كشور اسلامی آنزمان؛ دقت و مآل انديشی از صفات لازم و ضروری بود.
نرمخویی و ملايمت عثمان تا به جايی رسيده بود كه عياشی و اقسام لهو و لعب در مدينه شيوع يافت چون عثمان در مقام جلوگيری بر آمد؛ گروه هایی ازو دلگير شدند. بعضي از مسلمانان كه جمعی از صحابه نيز از آن جمله بوده اند به علل و جهات ديگر از عثمان دل خوشي نداشتند.
اباذرغفاري وعمارياسر وعبدالله بن مسعود ازبزرگان اصحاب پيغمبر (ص) با عثمان سرگِران بودند و قبايل آنها نيز كينه عثمان را در دل مي پرورانيدند. در ولايات نيز طبقه سپاهيان و جنگجويان كه غالبا با فقر و حرمان مي زيستند سخت دلگير و ناراضي بودند.
اين عوامل و نیز اختلاف طبقاتي عميقي كه بين ثروتمندان قريش و ساير طبقات مردم پيش آمد همه و همه دست به دست داده احسات انتقاد و اعتراض بر خليفه و دلگيري از روش او را پديد آورد و مردم را در مدينه و ساير ولايات اسلامي به تمرد و عصيان برانگيخت. تا آنکه مردم مصربا شورش طلبان بصره و كوفه به سوي مدينه حركت كردند و فتنه بالا گرفت.
بدوا مهاجمين آب را به روي عثمان بستند ولي علي بن ابي طالب (ع) برايش آب فرستاد و حسن و حسين پسران خود و غلامش قنبر را براي حمايت به در خانه عثمان گماشت تا به احترام دو سلاله پيغمبر كسي هجوم نكند و چنين هم شد و هيچكس جرئت نكرد از آن راه هجوم ببرد؛ ولي مخالفان عثمان چاره ديگري انديشيدند و از ديوار خانه بالا رفتند. يك نفر به نام غافقي خليفه سوم را به يك ضربت بكشت و با ضربت ديگرش انگشت نائله همسر عثمان را قطع کرد.
وقتي عثمان كشته شد و علي (ع) به خلافت رسيد بعضي ازاصحاب مانند سعد بن ثابت و ابوسعيد خدري كه به عثمان متمايل بودند از بيعت با علي (ع) تخلف ورزيدند. بعضي كسان هم مانند مغيره بن شعبه به شام گريختند و با معاويه همدست شدند.
معاويه كه از اقارب و بستگان عثمان بود و خود نيز داعيه خلافت بلكه سلطنت در سر مي پرورانيد براي آنكه مردم را عليه علي بن ابي طالب (ع) بشوراند به اشاره عمروعاص راه هاي مختلف در پيش گرفت كه يكي اين بود كه علي (ع) را قاتل عثمان معرفي كرد و پيراهن خون آلود عثمان و انگشت بريده همسرش نائله را در مسجد آويخت و در انظار مسلمين از همه جا بیخبر قرار داد.
چون پيراهن عثمان در تحريك مسلمين و انجام مقصود پليد معاويه نقش اساسي بازي كرد لذا براي كساني كه بخواهند با به چنگ زدن به دستاويزي مِن غير حق به مقصود برسند مَثَل «پيراهن عثمان» را مورد استفاده قرار مي دهند و اینگونه حالا دستاویز ساختن تنبان احمد ایشچی برای تذلیل جنرال دوستم همان «پیراهن عثمان» برافراشتن سلطان معاویه در تاریخ اسلام را می ماند و به امریکا و دست نشانده دسیسه کارش در کابل؛ سخت می چسپد!