بر اساس تصمیم اجلاس عمومی سازمان ملل متحد که ۲۰ فبریه را به نام «روز جهانی عدالت اجتماعی» نامگذاری نمودهاند مدتی قبل ــ ازین روزبه گونههای مختلف چون نوشتاری٬ گفتاری و تصویری در رسانهها یادآوری و مفهوم عدالت به گوش و سمع مردم رسید و مردم هم ازین روز به گونههای مختلف نیکو داشت نمودند ولی ضمن سمع و استماع این واژهٔ رنگین و مقدس پرسشها و سؤالهای نیز مطرح میگردید که: این تعهدات تا کدام سرحد صبغهٔ اجرائی داشته و به کدام پیمانه عملی شده است؟ ببینید:
دولتهای جهان در اجلاس عمومی سازمان ملل تعهد نمودهاند که در کشورهای خود برای ایجاد و به میان آوردن «جامعهای برای همگان» دست یابند و سازوکارهای سازماندهی کنند که عدالت اجتماعی را در محدودهٔ ملی و جهانی پهن و گسترش دهند٬ ایشان وعده دادهاند که ثروت را در کشورهای خود طور عادلانه تقسیم و امکان دسترسی همگان را بر نعمتهای مادی فراهم سازند و بر همین منوال تعهدات زیاد دیگر...
درین اجلاس اعلان گردیده است که توسعه و رشد بیشتر بایست ایجادگر عدالت و برابری اجتماعی که بر شالودهٔ حقوق بشر و آزادیهای بنیادی انسان استوار باشد و جامعهٔ عادلانه به میان آید.
ودر نهایت روز جهانی عدالت اجتماعی انگیزهٔ سازنده برای افزایش تلاش وسعی در راستای فقرزدائی٬ پیدایش فرصتهای شغلی٬ شرایط بهتر کار انسانی و دستمزد عادلانه٬ برابری عدالت جنسی٬ دستیابی به رفاه اجتماعی و در فرجام آنچه در قاموس سیاسی «عدالت اجتماعی» موافق باشد ایجاد
شود.
آری: شنید این مفاهیم مقدس به معنی واقعی آن خیلیها دلپذیر و بَهجت آفرین است منهم با استماع و مطالعات مطلب یاد شده به فکر و اندیشه آن شدم که به دَور این هسته بچرخم و کوشش نمایم تا این واژهٔ مقدس «عدالت» را خوبتر بشناسم و ارادتم را بر آن مستحکمتر سازم بر مبنای همین انگیزه به آدرسهای مختلف سر زدم و به گونهٔ پژوهش و معلومات ــ نظریاتِ قایم بر موضوع را مطالعه و خواندم و از مزایای آن تا جایی که هوش و ظرفیت توانم اجازه میداد فیض بردم٬ ولی از همه جالبتر نبشتهٔ یافتم که در صفحهٔ فیسبوک شخصیت سرشناس جامعهٔ افغانها در خارج کشور محترم «میر عبدالواحد سادات» زیر عنوان (سراب عدالت اجتماعی) نبشتهٔ با مغز و وزینی یافتم که در ارتباط به موضوع مطالب ارزنده از صفحهٔ دوچه ویله صدای فارسی آلمان گرفته شده بود٬ آن را خوب خواندم تا جایی که توانستم همه را ضرب و جمع کردم و مثبت و منفی نمودم: نتیجه به آنجا رسید که تعاریف و مفاهیم عدالت اجتماعی در تیوری آنقدر شیرین٬ عادلانه و بشریست که خواننده مجذوب و گرویدهٔ آن میشود ـ عدالت اجتماعی و برابری حقوق٬ جامعهٔ حقوقی برای همه٬ عدالت اجتماعی که ریشه در حقوق بشر و آزادیهای بنیادی انسان داشته و از آن چشمه آب میخورد مشرح انعکاس یافته و عدالت اجتماعی و جامعهٔ برابر بر همه٬ درین مطالب رنگین و سبز که میتواند خالق انگیزه و مُحرک توانا برای ایجاد جامعه مرفه باشد اقامه و برجسته شده است.
بر میگردم بر اصل گفتنی ایکه بایست پرسش گونه طرح و یادآوری شود٬ همانطوری که در متن این نبشته آمد روز بیستم فبروری در اجلاس سازمان ملل بنام روز «جهانی عدالت اجتماعی» تسمیه و هر سال از آن یاد آوری و بسا هم تجلیل میگردد.
سؤال اینست که: همین تسمیه و اختصاص یکروز بنام عدالت اجتماعی وانگیزه دادن آن برای تحرک و عمل در به سر رسانیدن ارمانهای اجلاس سازمان ملل چه نتایجی را بار آورده و چه تأثیری بر زدودن رنج و درمان فقربجا مانده است؟ تسمیه وقدرشناسی ازمفهوم عدالت اجتماعی و ارج گذاری به اهمیت آن از وجدان بیدار نشأت می کندولی درکنار آن راه های مؤثری برتحقق عدالت جستجو شده است؟ ببینید:
اگر این تسمیه را باحسن نیاتیکه درمتن گذارش اقامه شده صِرف برانگیزه دهی و فزون سازی فعالیتهای دول در راه تأمین عدالت اجتماعی و برابری در جامعه توجیه نمائیم در ظاهرِامر٬ عیبی نخواهد داشت٬ ولی نباید فراموش کنیم که ما با این طرز دید و خوشبینی سالم از حدیث و سخن خویش بطورعام در پراتیک و عمل در نقاطیکه عوض عدالت قساوت تحقق یافته است ــ مثمر ثمری نخواهیم شد ـ زیرا درین مرحله ایکه هنوز گذار این تیوری ها و آرزوهای دلسوزانه و خوشبینانه درعمل و پراتیک در اکثریت نقاط گیتی به مشاهده نمی رسد و نظریات ارائه شده بطورمکمل به حد یک ایده باقی و گذاری از آن به عمل نیامده است ذکر و تصمیم٬ جشن گیری ازعدالت اجتماعی مبنی بر تصامیم اجلاس ملل متحد نباید سر زبانها بوده ومایهٔ افتخارومباهات گردد.
به گونهٔ مثال دیده میشود کتلهٔ عظیمی ازسیه روزان مهاجروآواره که داروندارو خانه و کاشانهٔ خود ها را به امید رسیدن به سرزمین رؤیائی خود ها لیلام کردند و بهای قاچاق پرداختند اکنون همان نگون بختان درساحهٔ دید و نظر ملل جهان دچار چه سرنوشتی گشته اند؟ این فلکزدگان ستمکش با چه حد و اندازه غرق دریا و بحر شدند و به چه پیمانه اولادهٔ خود را به فحوای شعر آن شاعر مردمی آقای فانی «چون صدف دانه به نهنگ و غزال وار چُوچَه به پلنگ فروختند» وآنانیکه ازین معرکهٔ خشونت وخشم روزگاربا ترحم طبیعت زنده ماندند وبه سرزمین رؤیائی خودرسیدند چنان روزی را تجربه میکنند که دیگربه زندان روی زمین محصورو به تنگنای شکنجه های روحی گرفتاروغذای شبا روزی ایشان خون دل و ماتم مرده ها است واین فلک زدگان نگون بخت حتی ازضروریات مواد اولیه ٔ خوراک انسانی بهره مند نیستند٬ این حالت فاجعه بارِمشهود آوارگان را در نقاط مختلف جهان «عدالت اجتماعی» نام می گذارید؟
و به همین منوال در آن گوشه ای از دنیا در محدوده و جغرافیای به نام افغانستان یا دوزخ روی زمین وآوارگانش در داخل و خارج کشورچه وحشتی در جریان است که: تاریخ از نوشتن چنین روزگاری خجالت آور رنج می برد ـــ پس همین وضع را دران مکانیکه شامل نقشهٔ کرهٔ خاکی است «عدالت اجتماعی» بخوانیم؟ آیا لازم نیست علت و انگیزهٔ اصلی چنین دربدری را جستجو و چاره سازی نمائیم؟
علت و انگیزه ها:
بیائید از خود بپرسیم که: تا هنوزعلت وعلایل چنین دربدری وسوختن و ساختن این آوارگان درهر گوشه و کناردنیا تشخیص گردیده و انگیزه های تحمیلی و یا قبولاندن این بد بختی هابالای چنین ابنای بشر درین زندانها و زجر کُشیهای اطفال روشن شده است؟ این مردم بلا کشیده و ستمدیدهٔ نقاط مختلف جهان از خود وطن و کاشانهٔ ای داشته اند؟ اگرداشته اند چرا جای گرم و محل تولد و زاد گاه خود ها را ترک وخود هارا طعمهٔ بحر وگوسفندان قصاب ساخته اند؟ جواب این پرسش را از جوّحاکم جامعهٔ افغانی جویا شوید: پس بهتر است چنین پاسخی دوباره با پُرسش جواب گفته شود: آنهائیکه خود را با سر نوشت شُوم ذکرشدهٔ فوق دچارو هست و بود خود ها را نابود وفامیل های خویشرا تباه ساخته اند از شوق ومستی بوده است؟ و اگر نیست علت و انگیزه درین گزینش زندان چیست؟ بیجاست اگر گفته شود: نبود امنیت٬ موجودیت بربریت٬ وحشت و قساوت٬ زوال قانون و قانونیت و...و...و بالاخیره مَحوعدالت وغیره و غیره تعداد ازعلت و دلایل معقول آن بوده نمیتواند؟
توجه فرمائید: همه خواهان این جواب است که چرا در راه نابودی و زدودن علت اصلی این بدبختی هائیکه برجسته گردید دست بکار نمیشوند تا معلولِ مرتب بر علت نابودو مشکلات عایده مرفوع گردد.
آیا میشود چنین حالتی را که همین اکنون در دید رس همان متعهدین کشورهای اجلاس ملل متحد قرار دارد «عدالت اجتماعی» نامید؟ آیا متعهدین اجلاس ملل متحد این غریو ودادخواهی کودکان٬ اطفال٬ زنان و مریضان از پا افتاده را با زجه و نالهٔ آنها دیده و شنیده اند؟ و اگر پاسخ منفی است شعار پائین این نبشته را ملاحظه فرمائید که صدای داد خواهی و زجهٔ آوارگان را می رساند:
غِریووفریادِ داد خواهی ما آوارگان سیه روز به کهکشان ها رسید است «عدالت اجتماعی» و حقوق بشر این جوهرِعنقا صفت کجاست؟ به ما رحم کنید.
نتیجه گیری ازین مطالب: بر باور من: قانونِ درحال نفاذ٬ حقوقِ تحریروتسجیل شده به روی کاغذ٬ اعلامیه ها و مصوبه های منتشرهٔ ملل متحد٬ نبشته ها ونظریاتیکه به عمل از آن استفاده نشود وو...کاغذ پارهٔ بیش نبوده وایجاد گر مُثمر ثَمری بر جامعهٔ بشری نمیگردد. ومفهوم این پراگراف شبیه آن میشودکه:
همه جا دوکان رنگ است همه رنگ می فروشند** دل من به شیشه سوزد همه سنگ می فروشند.
گفتاربی کردار نمایش غذا در پُشت شیشه و وترین است که استفاده از آن مجاز نباشد.
یاد داشت: اگر اجل مُهلتم دهدوفُرصت تجویزم به زودی در ارتباط «اصالتِ حق نسبت به قانون و عدالت مولودآنها».
با عرض حرمت