با وجود مذاکرات یک تیم بزرگ از ایالات متحده امریکا به رهبری زلمی خلیل زاد و به اشتراک نماینده گان قصر سفید، وزارت دفاع، وزارت خارجه، سی آی ای و دیگر کارشناسان حوزه مربوط با نماینده گان طالبان در قطر که توسط شماری از جنرالان و دیپلمات های کارکشته پاکستانی نیز همراهی می شوند و اکنون این مذاکرات در سطح کارشناسان ادامه دارد و به زودی در سطح نخستین از سر گرفته خواهد شد؛ ولی بنابر نبود اجماع در داخل کشور و به ویژه در حکومت وحدت ملی با نخبگان سیاسی و اجتماعی اثر گذار و نبود یک استرتژی مشخص سیاسی ـ نظامی نه تنها این پروسه "صلح" به موانع مواجه گردیده که خطر از هم پاشیدن آن و بروز یک فاجعه دیگر نیز روز تا روز برجسته تر می گردد.
روند کنونی نشان می دهد که ایالات متحده امریکا می خواهد از "باطلاق افغانستان" گویا به نحوی آبرومندانه خارج شود و تلاش دارد هر چه زودتر بخش بزرگ سربازان خود را به خانه برگردانند. اگر افغان ها به یک "مصالحه جامع و همه قبول" برسند و حکومتی مطابق حال شان را که همچنان دوست امریکا باقی بماند، تشکیل بدهند، خوب و الا تا معامله نهایی با طالبان و در نهایت تکرار تاریخ و به نحوی دیگر تا سرحد قبول فاجعۀ "امارت اسلامی افغانستان" نیز پیش خواهند رفت.
رهبران سیاسی افغانستان، با دریغ، فرصت های بزرگ تاریخی را با یاوه گویی ها، خود بزرگ بینی ها و چسپیدن به هر قیمت به مقام های که تصور می کنند میراثی و یا غنیمت جنگی هست و به هیچ شرایطی نباید آن را از دست داد، ضایع می سازند و زیر نام "مصالحه ملی" آشتی و صلح با برادران ناراضی، در حقیقت حاضر نمی شوند در این راه کوچکترین قربانی را و آن هم در موقع مناسب، متقبل شوند و از دیدگاه آنها صلح پایدار و عادلانه، نه بر اساس داد و گرفت و مصالح ملی و کشوری بل به این مفهوم افاده می گردد که همه مخالفان جنگی و سیاسی و آنهم پس از بیش از چهل سال جنگ برادر کشی، در زیر چتر زعامت خود شان قرار گیرند. تاریخ و زمانه ثابت ساخته است که همچو به اصطلاح رهبران خود کامه و خود شیفته را صرف می توان با جراحی و با خشونت از قدرت بر انداخت؛ و دیدیم آن رهبرانی را که تا آخرین لحظه حیات تصور می کردند که گویا همه مردم "عاشق" شان اند و در همین تصور و اوهام ساده لوحانه به گونه فجیع کشته شده اند. آنها درایت و جرأت این را نداشتند که درک نمایند که فرصت سوزی دیگر امکان ندارد و موقع آن است که باید با قدرت و مقام وداع گفت. سیاستمداران و دولتمداران عاقل این پند را بایست آویزه گوش خود سازند و بدانند چه وقت به صحنه سیاست و قدرت داخل شوند و مهمتر از آن، بدانند که در کدام زمان این صحنه را ترک گویند.
تجربه همین دست کم هژده سال اخیر نشان می دهد که بنابر نبود یک استراتژی دقیق سیاسی ـ نظامی و بحران در مدیریت سیاسی کشور، یک گروه سخت بدنام، شکست خورده، فراری و مضمحل شده دوباره سربلند می کند و به نیروی مسلطی مبدل می شود که ابتکار عمل در میدان های نظامی و سیاسی را بدست گیرد. گویا همین گروه بدنام به بیش از شصت در صد جغرافیای کشور تسلط دارد و با ارتباط تنگاتنگ با کشور های همسایه و منطقه از حمایت آنها نیز برخوردار گردیده است. جالبتر از همه این که در نهایت ایالات متحده امریکا با آنها به مثابه یک نیروی سیاسی نظامی سرگرم مذاکره و داد و گرفت است. در این مسیر چنان پیش می رود که این مذاکرات بیشتر شباهت به مذاکرات با دو دولت را به نمایش می گذارد. آنجایی که طالبان یا این لشکر مزدور پاکستان ضمانت می کند که از خاک افغانستان پس از عقد موافقتنامه با آنها، دیگر کشورها و ایالات متحده امریکا مورد تعرض قرار نگیرد!
این وضعیت سخت ناگوار چگونه بوجود آمد و مسوولیت آن به عهده کی ها است؟
به این باورم که بخش بزرگی از آگاهان می دانند که مسوولیت کامل این وضعیت سخت مایوس کننده به دوش رهبران سیاسی همین هژده سال اخیر کشور است. این ها بودند که این گروه مزدور، فراری و بسیار بدنام که جنایات شان شهره آفاق هست را به یک نیروی مسلط سیاسی نطامی مبدل ساخته اند. ضرور نیست تا همه اقدام های نابخردانه و ضد منافع ملی آنها را در این راستا، یک به یک بشماریم و حتما ذهن بیدار هر خواننده به آسانی آنها را مرور می کند.
حالا همین زعامت ناکام، مردم را به دو راهی این که یا باید از حکومت غنی حمایت صورت گیرد و یا این که از حاکمیت خشن طالبان استقبال به عمل آید، قرار داده اند؛ و در این معرکه بار دیگر با برداشت های نادرست از رویداد های تاریخی و ادا های ملی گرایانه و عوام فریبانه، مردم را فریب می دهند.
به نظر نگارنده اگر زعامت موجود حد اقل هوشیاری، علاقمندی و دلچسپی به آینده مردم و کشور داشته باشد، باید با صراحت بیان دارد که از نامزدی انتخابات ریاست جمهوری سال آیند انصراف می ورزد و تا تدویر انتخابات و انتخاب رییس جمهور آینده در راه پیشرفت پروسه صلح عادلانه و پایدار و همچنان پروسه انتخابات سالم و شفاف ریاست جمهوری تمام تلاش هایش را متمرکز خواهد کرد. در نخستین اقدام یک هیات با صلاحیت ملی و همه شمول را برای مذاکره با طالبان در تفاهم با نخبگان سیاسی و اجتماعی تعیین نماید و از بازی های که تا به حال در این زمینه انجام یافته بطور کامل خودداری بعمل آید. با چنین اقدام هم نظام ساقط نمی گردد و خلاء قدرت بوجود نمی اید که موجب تکرار تاریخ و فاجعه گردد و هم برای خود اعتبار بزرگ کمایی خواهد کرد.
دیده شود که این زعامت کدام راه را انتخاب خواهد کرد؟
ضرور است تا در جهت تحقق این امر بزرگ همه نخبگان و جریان های سیاسی اثر گذار به شمول نامزدان ریاست جمهوری هم صدا شوند و به نحوی در تحقق آن سهیم گردند.
۳ فبروری ۲۰۱۹