دگر جای هیچ شک و تردید نیست که وطن ما یک مملکت اشغالی و مستعمره انگلیس و امریکا ست و اشرف غنی به مثابه یک دست نشانده استعمار وظیفه دارد تا فصل ناتمام *امان الله خان را نه بلکه فصل ناتمام دشمن او یعنی انگلیس را که دراثر شکستش درافغانستان نا تمام ماند تکمیل نماید.
استعمار تمام اداره امورافغانستان را توسط قوای نظامی واستخباراتی اش و به کمک نیروهای اجیر و فروخته شده دولت نیابتی و مستمراتی کابل در دست دارد. امریکا و متحدین اش جهت جلوگیری از اعتراض ها و قیامهای آزادی خواهی مردم علاوه از آنکه مردم افغانستان را در فقر، گرسنگی و بی امنیتی نگهداشته است از جنگ روانی و معلوماتی یعنی قوه نرم "سافت پاور" نیز کار میگیرد تا مردم و مخصوصن جوانان را به روحیه انقیاد و تسلیم طلبی به اشغال تربیه و شستشوی مغزی نمایند.
استعمار در جنگ روانی اش برضد مردم افغانستان انبوهی ازامکانات و وسایل را در اختیار دارد. علاوه بر رسانه های غربی اکثر رسانه های وطنی از قبیل تلویزیون های طلوع، آریانا، تلویزیون یک و اخبارهشت صبح و نویسنده های اجیر داخلی ازاین خوان نان میخورند. نویسندگان ایکه مستقیم وغیرمستقیم آب به آسیاب دشمن میریزند شامل همکارانی اند که پول میگیرند ولی گروه دیگر ستون پنجمی ها یا هواخواهان اشغال هم وجود دارند که رایگان و داوطلبانه عرق میریزند.
استعمارتاریخ و فرهنگ ما را هدف قرارداده است از اینرو این نویسنده گان و گویندگان تلویزیونی و انترنتی اکثرن در مورد ملیتها، زبانها و تاریخ افغانستان چیزیکه مورد توجه خاص حلقه های فرهنگی سرویس های استخباراتی خارجی قراردارد نوشته، بحث و مشاجره مینمایند.
چرچل سردمدار دیپ ستیت و صدراعظم انگلیس در زمان جنگ دوم جهانی گفته بود:
ما در نظر نداریم رایش سوم را براندازیم یا هیتلر را محو فزیکی کنیم، تلاش و هدف ما آنست تا نگذاریم که روح شیلر به جرمنی باز گردد.
واقعن انگلوساکسونها جنگ وسیع روانی را برضد جرمنی سازمان دادند و مانع آمدن روح شیلر به جرمنی گردیدند. ابعاد این جنگ روانی آنقدر گسترده است که توانسته است تمام نفوس مردانه ی جرمنی را خصی نماید تا در طول 75 سال اشغال آب از آب شور نخورد و یک جوان جرمنی برای آزادی قیام نکند. فکر میکنم مردم و جوانان ما را نیز در این تلک انداخته اند.
آری هموطن عزیز! چرچلی ها تلاش دارند که دراین شب های تار اسارت و بدبختی از حلول ارواح پاک قهرمانان استقلال و آزادی ما به وطن جلوگیری کنند، می ترسند که مبادا روحیه وطنخواهی جوانان ما بیدار گشته فصل ناتمام استعمارانگلیس درافغانستان ناتمام بماند.
در این مقطع حساس و تراژیک تاریخی که تمام ارزش های مادی و معنوی وطن و مردم ما تحت چکمه های عساکراجنبی و نیروهای نیابتی شان یعنی رژیم کابل و طالبان ظلمت آماج دستبرد، تاراج و چپاول قرارگرفته است خیلی ضرورت مبرم است که فداکاری های قهرمانان آزادی و استقلال وطن را در خاطره نسل جوان احیا نمائیم تا باشد که اشغال و استعمار را طرد و اختیار وطن را از امریکا و پادو های داخلی اش بدست خود گیرند.
از جانب دیگر بدون درنظرداشت وضع فعلی وطن یک تعداد آقایانی وجود دارند که اگاهانه و ناخوداگاه به کمک اشغال شتافته در نوشته های شان قهرمانان ما را توهین و جعلی قلمداد میکنند که روی سخن این مقال متوجه ایشان است. در این مورد قابل یادآوری میدانم که موقف آنعده از دانشمندان محترمیکه با روحیه وطندوستی، صداقت و امانتداری در بخش زبانشناسی و تاریخ مصروف پژوهش و کشف حقایق اند از موضوع این مقاله مبرا میباشد.
باید اظهار بدارم که انگیزه این نگارش دو نبشته ایست که در سایت گزارشنامه افغانستان که متصدی آن محترم رزاق مامون است به نشر رسیده است. یکی از این نوشته ها در باره عالیحضرت امان الله خان غازی میباشد. در آنجا می خوانیم که امان الله خان گوش به فرمان هیتلرنشسته بود. در جای دیگر نوشته شده است که جناب شان شبها به کاباره میرفتند؛ فکر میکنم هر دو جمله بیباکانه و توهین آمیز و از ریشه جعل است. باید گفت که امان الله خان کدام کارمند دربار هتلر نبود که به فرمانش نشسته باشد. اگر او با هیتلر ارتباط برقرارکرده باشد این که عیبی ندارد حتی اومیتوانست هیتلر را که دشمن انگلیس بود دوست خطاب کند.
نوشته دوم درباره وزیراکبرخان اثرآقای محی الدین مهدی است که عنوان دکتر را در کنار نام خویش حمل میکند. جناب دکتر دراین نوشته وزیراکبرخان را قهرمان جعلی قلمداد میکند.
من و دیگر شهروندان میهن ما از شهامت و جانبازی وزیراکبرخان این وطندارکابلی ما خیلی خود را مغرور و سربلند احساس میکردیم و میکنیم و خوش هستیم که ابرمرد تاریخ ما سردمدار تجاوز و اشغال یعنی مکناتن را به زمین زده است. گرچه که قصه جعلی جناب مهدی بدون موخذ و سند شاک آوراست، اما میهن پرستان را نتوان به آسانی از آسمان غرور به زیر انداخت.
همایون غازی زاده متصدی سایت وزین همایون از زبان مسن ترین عضو فامیل شان حکایتی دارد به این شرح: " پیر مرد ی درآن زمانها در پائین چوک کابل دوکان بقالی داشت. اکثر روزها گادی مکناتن و وزیراکبرخان از پیش دوکانش میگذ شت. در اثنای عبور گادی پیرمرد بقال زنگوله دوکان اش را شور داده صدا میزد که بچه لاتی ببریش، بچه لاتی ببریش. (در اینجا لاتی امیردوست محمد که خود را به انگلیس ها تسلیم کرده بود و بچه لاتی وزیراکبرخان است).
بالاخره روزیکه وزیراکبرخان مکناتن را سر به نیست کرده بود به دوکان پیرمرد بقال آمده می پرسد بگو حالا که کشتمش چه میگوئی، پیرمرد میخندد وزیر را به آغوش میگیرد و او راغازی خطاب میکند.
واکنون راجع به انگیزه و آنکه چرا جناب رزاق مامون و دکترمهدی دو نفری که خرمنی از اندیشه و دانش بشری را برشانه دارند روایت رد قهرمانی وزیراکبرخان را به نشر سپرده اند.
انگیزه ها میتواند بسیارباشد، من نمیتوانم کسی را بدون سند به چیزی متهم کنم اما یک موضوع را میخواهم برجسته بسازم:
مدتی شده که یک عده افغانهای احساساتی بی ادب به شکل خود خوانده وکیل زبان پشتو و ملیت برادر پشتون شده اند آنها به تشویق ایجنت ها و پادو های استخبارات امریکا مانند اشرف غنی و خلیل زاد با بی ادبی و کلمات بازاری ملیت های برادرغیرپشتون را توهین کرده سوالاتی را برانگیخته اند که " کی ها از کجا امده اند" این کارشان سبب انزجارهمه شده است. ازاین رو شاید آقایونی که در بالا از ایشان نام بردم و هم تعداد دیگری ازناشرین به خاطرانتقام گیری ازآن اشخاص نابکار به نشرچنین مطالب میپردازند یعنی میخواهند بگویند که اگرشما شاهان و امیران ما را توهین کرده تحویل نمی گیرید ما از شما را توهین میکنیم، اگر شما قهرمانان ما را نمی پذیرید ما ازشما را نمی پذیریم.
به نظرم همه سهو نموده بیهوده وقت تلف میکنند. قهرمانان تاریخی ما مربوط کدام ملیت نه بلکه مربوط افغانستان امروز، خراسان دیروز و منطقه میباشند.
برای یک لحظه فرض کنید که اسلاف ما از اسرائیل، عربستان، آنطرف کوه های سلیمان و شمال دریای آمو آمده اند. اگرآمده باشند دراین وطن زیسته اند، برای دفاع از این وطن خون و برای آبادی اش عرق ریخته اند و این وطن را حفظ کرده و به ما به میراث گذاشته اند. بناان امروز هیچ کسی تحت هچ نوع شرایطی حق ندارد کسی را بیگانه بخواند.
دگربس است بیائید دراینجا توقف کنید و به جنگ ملیتها خاتمه دهید.
اکنون میخواهم مختصرن در مورد پدیده یا مقوله ملیت خاطر نشان سازم که:
از نظر فلسفی ملیت ها و نامهای شان مقوله هایی اند که وجود خارجی ندارند. نامهایی اند که مردم نهاده اند این مقوله ها به مرور زمان میتوانند از بین بروند و یا تغییر نمایند ولی چیزیکه به این ارتباط وجود دارد واقعیت عینی است که خارج ازذهن ما موجود است و ما آنرا آدم، انسان یا بشر میگوئیم. پس بیائید به اصل مراجعه نموده آدم باشیم و از مفهوم ملیت فاصله بگیریم؛ زیرا ملیت و ملیت بازی درموارد رسمی وهمه گانی جوابگوی ایجابات و طرز اداره سیاسی و اقتصاد امروز نمی باشد. ولی بصورت خصوصی همه ملیت ها حق دارند که فرهنگ خود را رشد دهند و تجلیل نمایند.
برخورد و نفاق ملیت ها در افغانستان پروژه امپریالستی و اشغال است که علل سیاسی و اقتصادی دارد. گرچه تقسیم مردم به اساس تعلقات فزیکی و اناتومیک و خونی، محل زیست مشترک و زبان مشترک به قوم و قبیله، طایفه و ملیت مربوط جامعه شناسی و اتنوگرافی بوده از سیاست دور می باشد، اما نیروهای استعماری وامپریالستی از قرن ها بدین طرف از آن بهره برداری سیاسی میکنند.
وایروس شووینیزم یا اغراق در ملیت گرائی در اوآخر زمامداری زنده یاد دوکتور نجیب الله دوباره سربلند نمود. تماس دوکتوربا اجنت های گرباچوف و پاکستانیها او را هم مصاب نمود که علامه ی آنرا در یکی ازبیاناتش با اظهار کلمات: برادربزرگ و برادرخورد" تبارز داد.
بعد از دوکتورنجیب الله اشخاص بی فرهنگ، جاهل و ایجنت های استخبارات خارجی در سیاست افغانستان چیره شدند. آنها بخاطرمنافع اقتصادی و سیاسی شان تمام ملیت های افغانستان را زیر ساتور قصابی یکدیگرانداختند. اکنون ما تنها شوونیست پشتون نداریم، بلکه الیت و نخبه گان همه ملیت های ما به تشویق نیروهای اشغالگر شوونیست شده اند.
تصادفی نبود که بعد از 11 سپتمبر 2001 زمانیکه امریکا تیاری اشغال افغانستان را میگرفت در تلویزیونها یی مخصوصن "سی ان ان " هر روز راجع به ملیت های افغانستان و اقلیت و اکثریت بودن شان صحبت میشد و امروز طوریکه دیده میشود امریکا با تقویه و تمویل طالبان ظلمت؛ جنگ بزرگی را بین ملیتهای افغانستان سازمان داده است. ما را مصروف جنگ ساخته خود را مصروف چور. درهیچ جای دنیا و درهیچ یک کتاب تنظیم و اداره دولتی ندیده ام که در یک مملکت موقف های دولتی بین ملیت ها تقسیم گردد. خنده آور است. همه این کثافات ارمغان اشغال و امپریالیزم امریکا ست از اینرو به اشغال خاتمه دهید. در افغانستان به اندازه کافی عقل سلیم وجود دارد که این همه کثافات را پاک نماید.
* اشرف غنی در یکی از بیانات اش گفته بود که او میخواهد فصل ناتمام امان الله خان را تکمیل نماید. بارک الله سگ استعمار در عبای محصل استقلال میخزد. این عجیب نیست ولی عجب آن است که به همین دلیل ما محصل استقلال را
تخطئه و تف و لعنت کنیم!
یازدهم جون 2020-06-14