چندی قبل یکی از نویسندگان محترم ما جنگ به‌اصطلاح ضد تروریزم ایالات متحده امریکا و متحدینش را که مصروف یک بازی موش و پشک با طالبان هستند، «جنگ تمدن‌ها» خوانده بودند؛ که چندان با اصل موضوع مطابقت ندارد. از این رو به مقصد رفع نقیصه و آگاهی بیشتر خوانندگان محترم می‌خواهم اصطلاح و مفهوم جنگ تمدن‌ها را به‌صورت بسیار کوتاه و فشرده به کنکاش گرفته آن را واکاری نموده، در مورد مختصرن بنگارم.

 نظریه‌ی برخورد یا «جنگ تمدن‌ها» (کلاش آف سولایزیشن) مربوط به یک عالم علوم سیاسی آقای سمویل «هنتنگتن» امریکایی می‌باشد. این نظریه ابتدا به شکل یک گفتار، سپس به شکل یک مقاله و در سال 1996 به قسم کتاب اقبال چاپ یافته است.

 قرار نظریه مستر «هنتنگتن» اکنون که جنگ سرد ختم گردیده است، ممالک باهم جنگ نکرده، بل هویت‌های دینی و فرهنگی مردم، منشه بروز جنگ‌ها و کشمکش‌ها میان ایشان می‌گردد. من تعجب می‌کنم، درحالی‌که همه عالمان سیاست، منافع اقتصادی را منشه جنگ‌ها می‌دانند؛ پس چرا شخصیت بزرگی همچو آقای «هنتنگتن» تجاهل عارفانه کرده است.

 بلی جنگ تمدن‌ها– این همان قصه مفت و بهانه ایست که نیروهای اهریمنی غربی از سالیان دراز بدین سو جهت استفاده داخلی و به خاطر فریب جهانیان در پهلوی چرندیاتی دیگر چون دموکراسی و حقوق بشر به خورد مردم می‌دهند و از آن به قسم ماسک و پوشش جهت کتمان جنایات شان علیه بشریت استفاده ابزاری کرده و تقصیر جنایات شان را بدوش تمدن‌ها می‌اندازند.

 نیروهای اهریمنی امروزی، دیپ ستیت یا دولت زیرزمینی و به گفته بعضی از مؤلفین، ساختارهای ما فوق دولتی از چندین قرن بدین طرف در وجود الیومناتی ها یا روشنگران و پس از آن تحت نام مسون‌ها (اشخاص متمول و باقدرت که در سازمان‌های مخفی زیرزمینی یعنی در لوژها یا محل تجمع مسونها جمع می‌شدند) وجود دارند.

 مسونها مخصوصن در تبانی با بانکداران مشهور یهودی یعنی راکفلرها و روتشیلد ها رول مهمی را در راه اندازی و تمویل وقایع مهم اروپا وجهان (انقلاب کبیر فرانسه، جنگ‌های ناپلیون، جنگ عمومی اول و دوم جهانی) بازی نموده‌اند.

 ساختارهای فوق دولتی غربی علاوه بر کمیته سه صد، جلسه بلدربرگ، باشگاه روم، کمسیون سه جانبه و کنسل روابط خارجی، ده‌ها مؤسسات اجتماعی و اقتصادی و صدها و هزارها افراد متخصص و کارشناس را در خدمت خود دارند که مستر سمویل هنتنگتون یکی از آن‌ها می‌باشد.

  تاریخ هیچ نوع برخورد تمدن‌ها را به یاد ندارد. برعکس تمدن‌ها کوشیده‌اند تا یکدیگر را کمک نموده در صلح و آرامی در کنار هم زندگی و تجارت نمایند. تمدن‌های امروزی (چین، هند، حوضه تمدنی ایران باستان، تمدن عرب و دیگران) بعد از سپری شدن هزارها سال باوجود درگیری‌های طبقاتی به رشد و بلوغ خود رسیده‌اند، همه هویت مستقل خود را داشته می‌توانند سرسختانه و مستقلانه از خود دفاع کرده گلوبالیست ها را که در فکر حکومت واحد جهانی‌اند ناامید سازند.

 همه جنگ‌ها و برخوردها علل اقتصادی داشته جنگ طبقات نادار و دارا می‌باشد که همواره بخاطر غصب زمینهای حاصل خیزوتاراج دارائی ومنابع طبعی صورت گرفته است ومیگیرد. هرازگاهی که جناح های غالب ومغلوب در مورد مالیه ویاجزیه به موافقه رسیده‌اند، کسی ازپی تمدن نرفته است. پس میتوان گفت که حتی جنگ‌های صلیبی هم علل اقتصادی داشته درآن زمانه هاکسی به تمدن کسی غرض نداشت.

 همه جنگ‌ها و کشمکش‌ها غیرازمبارزه طبقاتی چیزدیگری نیست. دراین مبارزه وجنگ‌ها مخصوصن درارتباط جنگ درافغانستان باید خاطرنشان نمود که طبقه حاکم ستمگریک مملکت پیشرفته با استفاده ازتکنالوژی عصری بالای یک مملکت فقیرحمله نموده طبقات فقیروعقب نگهداشته شده ی آنراهدف قرارداده، وطنش را اشغال ومنابع و داشته هایش را تاراج میکند. بناا اگرما این جنایت قرن یعنی اشغال افغانستان راجنگ تمدن‌ها قلمداد میکنیم، آب را به آسیاب دشمن ریخته، جنگ را دامن میزنیم.

 من فکرنمیکنم کتاب برخورد تمدن‌ها تصادفی نوشته شده باشد؛ و یا آنکه بعد ازواقعه یازده سپتمبر 2001 عیسوی، جورج دبلیو بوش ازروی بی عقلی وجنون حمله نیروهای امریکایی بالای افغانستان را جنگ صلیبی وضد تروریزم خوانده باشد. بوش جنگ تجاوزکارانه واشغالگرانه اش درافغانستان را بیشرمانه صبغه تمدنی داده، تروریستان نیابتی اش را دشمنان امریکا خوانده اظهارداشت که آنها یعنی تروریستهای طالب ازراه وروش زندگی یعنی تمدن ما نفرت دارند. بناا پیش ازانکه امریکا را ازبین ببرند، ما انها رادرخانه های شان باید ازبین ببریم.

 علاوه بردروغ وترفند های جورج بوش برای تجاوزواشغال افغانستان، مراجع جاسوسی غربی سالها قبل توسط ملاهای استخباراتی وابسته به عربستان سعودی وپاکستان باتبلیغ جنگ تمدنی عیسویت به ضد اسلام پرداخته، ذهن جوانان مسلمان رامغشوش نموده، آنهارا به انتحاروانفجارتشویق کرده، بهانه ی دروغینی را جهت ادامه اشغال وتاراج افغانستان به نیروهای اشغالگر فراهم کرده اند.

 همه می‌دانند که گروه تروریستی طالبان به نیابت دولت انگلیس، امریکا، عربستان سعودی وپاکستان دست به کشتارمردم بیدفاع افغانستان میزنند. آنها به هیچ وجه نمیتوانند یک تمدن باشند یا نمایندگی ازتمدنی کنند تا جنگ شان را جنگ تمدن‌ها بنامیم.

 اگرتلفات 45 هزارنفرازنیروهای دفاعی مسلمان وبیگناه ما را با 45 نفرتلفات اشغالگران درطول چهارسال مقایسه نمائیم؛ دیده میشود که تروریست های طالب به مثابه ارتش اجیرونیابتی اضلاع متحده امریکا وظایف محوله خود را بطوراحسن انجام داده اند. * در همین هفته آقای حنیف اتمرکه تا یک سال پیش از متحدان کلیدی اشرف غنی و از سیاستگذاران حکومت وحدت ملی بود، روز گذشته در انتقاد تند از عملکرد دولت گفت که کارکردهای سلیقه‌ ای در این کشور باعث کشته و زخمی شدن یکصدو پنجاه هزار نفر از مردم ملکی افغانستان شده است. بلی... این همان مهر تاییدی است بر واقعیت برنامه نفوس زدائی یا «دی پوپلیشن» اشغالگران که روزتا روز تحقق یافته و مطابق سناریو پیش برده می شود. بدین حساب میتوان گفت که تبهکاران طالب درجهاد شان بینی یک امریکائی را خون نکرده، اما دود ازدماغ مردم ماکشیده اند.

 (ساختارهای مافوق دولتی غربی غیرازنفوس زدائی پلانهای وحشتناکی برای جهان ومنجمله برای افغانستان دارند که درنوشته های بعدی خواهد آمد. رهبران جاهل افغانستان باسرقت آنهمه پولها که دربانک های خارج انباشته اند درخواب خرگوشی اند چه دیپ ستیت همه لحظه که بخواهد همه را مصادره میکند).

 اشرف غنی این دست نشانده مسترجان کری وزیرخارجه اضلاع متحده امریکا که ادعای نمایندگی مردم رانیزدارد چندی قبل بیشرمانه اعتراف نمود که درمدت چهارسال چوکیداری اش جان های شیرین چهل وپنجهزارنفرازنیروهای دفاعی کشور مان را از ایشان گرفته و فامیل های اوشان را برای همیشه در گلیم ماتم نشانده اند. روح شان شاد ونام شان جاوید باد. پس اگرعدالتی وجود داشته باشد این موجود ذلیل که جسم وروح خود را به خارجی ها فروخته است، نسبت عدم احساس مسئولیت وتعلل دروظیفه وبه جرم قتل 45 هزار افراد نظامی ی تحت امر وحمایتش، و کشته و زخمی شدن بیشتر از یکصدو پنجاه هزاز از اهالی ملکی و مردم بیدفاع میهن، باید ازوظیفه سبکدوش وبه اشد مجازات محکوم گردد وحکم محکمه بالایش تطبیق شود.

 دیده شود که نمایشنامه مضحک صلح بادارونوکرانش چه وقت خاتمه یافته وطالب بازبرای بیست سال دیگردرکدام بخش بازی بزرگ افغانستان وآسیای میانه توظیف مگردد.

 این است به‌اصطلاح جنگ تمدن‌های مستر هنتنگتن، مستربوش وشرکا.

 درتهیه این مقال ازمنابع انترنتی استفاده شده است

 https://af.sputniknews.com/afghan/201903113198884-%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF/

 **
https://www.theapricity.com/forum/showthread.php?166456-Alexander-Dugin-vs-Francis-Fukuyama-vs-someother-guy

 

https://www.geopolitica.ru/en/article/are-we-clash-civilizations

  https://www.geopolitica.ru/en/1277-the-civilizational-and-ethnological-paradigm-in-geopolitics.html

 https://www.youtube.com/watch?v=TPEx1vRgTSI