غده سرطانی داعش که همراه با تحریک، کمک و تشویق دستگاههای نظامی – استخباراتی غرب، مقدم بر همه فرانسه، انگلستان و ایالاتمتحده آمریکا در کشور سوریه تزریق و رشد داده شد، در واقعیت امر یک بحران خطرناک منطقوی را برای امروز و فرداهای ثبات و امنیت منطقوی و بینالمللی بخش بزرگ قاره آسیا به وجود آورده است. این پدیده همانند یک «چوچه ناخلف» است که آن پدر و یا پدران مرتکب عمل شنی، گریزان و در انکاراند و به حساب مد روز «خطر داعش» را از بلندگوهایشان صدا میزنند. این عاملین، مشوقان و تمویل کنندهگان داعش اکنون چنین نشان میدهند که گویا از خواب زمستانی بیدار شدهاند و «کالی کشان» میگویند که: «داعش خطر برای امنیت ملی ما است».
خطر وسعت فعالیت های نظامی داعش که در سوریه زاده شد و به طرف عراق ریشه دوانید، اکنون یکباره شاهراه مصئون استخبارات پاکستان و همراهان بینالمللیاش را پیموده، به افغانستان راه یافت، بدون آنکه در داخل قلمرو پاکستان کدام مشکلی را برای امنیت پاکستان ایجاد نماید. اکنون خطر نفوذ داعش در کشور های شوروی سابق و چین هم به یک واقعیت عینی مبدل شده است.
جهت دیگر موضوع موقعیت در حالت تضعیف طالبان در افغانستان است که این داعش حیثیت «سرخور» طالبان را به خود کسب نموده است. طالبان با آنکه حرف به زبان نمیآورند ولی در وارخطایی قرار دارند زیرا دیگر آنها برای پشتیبانان اصلیشان (پاکستان، عربستان سعودی، قطر، انگلستان و تعداد دیگر به «متاع یکبار مصرفشده» تبدیل گردیدهاند. آن طالبان که در تحت حمایت دستگاه استخباراتی پاکستان، عربستان سعودی، قطر و دیگران با غرور از زور، خشن تهدید حرف میزدند و خود را در برابر دولت و دستگاه نظامی افغانستان قوی تر و با انضباط تر نشان میدادند، کنون در برابر مذاکرات صلح قد خم میکنند.
طالبان که حمله بهاری سال ۱۳۹۴ (عزم) را در افغانستان تعین کننده میدانستند، کدام موفقیت را به دست نیاوردهاند که به حیث «بگاژ زور و قدرت» به میز مذاکرات احتمالی بعد از ماه رمضان با خود ببرند و بر بنیاد آن چانهزنی کنند. جنگ های طالبان در همه ولایات افغانستان به خصوص در ۹ ولایت های که بی امن تر یناند، تا کنون بینتیجه برای طالبان و نشانه دست بالای نیروهای مسلح افغانستان در جنگ است. به بیان دیگر ناکامی طالبان در جنگ که با غرور و پیشبینی «موفقیت های بزرگ» آغاز شد، هم کنون قابل پیشبینی است. آنها در موقعیت قرار دارند به مانند یک ضربالمثل وطنی که میگویند: «پشت سر ...خر، پیش رو کوره آهنگری». این بدین معنی است که از یک جهت طالبان در جنگ با نیروهای مسلح دولتی هم بیش از یک بازنده بیش نخواهند بود و هم داعش در افغانستان به مانند «کلمرغ های گرسنه گوشت و لاشخور» گویی در آسمان مناطق طالبان در پرواز و چرخیدن اند.
بیعلاقه شدن کشور های حامی طالبان نسبت به آنها، دست بالا و غیرقابل مقایسه نیروهای مسلح افغانستان در جنگ و ظهور پدید ه داعش در افغانستان بالأخره طالبان و استخبارات پاکستان را وادار به آن ساخت تا اولین گام رسمی برای مذاکره با دولت افغانستان را بگذارند و حتی آقای مولوی حقانی در یک عکس یادگاریاش چنان دهان به خنده باز نموده است که قبلاً چنین خنده را «نامناسب با شریعت محمدی» میدانست.
داعش هم دارد که خود در گیر منازعات درونی خویش شود. قرار گزارشهای طرفداران البغدادی بیش از 22 افراد مهم این سازمان جهنمی را به خاطر سازماندهی یک کودتا علیه البغدادی اعدام نمودند. دولت عراق هم برای اولین بار جرئت نمود تا بیش از ۲۵ جنگجوی داعش را به اعدام محکوم نماید. نیروهای جنگی داعش بعد از از دست دادن دو باره شهر موصول مربوط کردها به عقب زده شدند، نیروهای جنگی سوریه و عراق هم موفقیت های را در جنگ در برابر داعش به دست آوردند. اکنون با گذشت دو سال بحث داعش و «مبارزه علیه داعش» داستان های گرم و مصروف کننده را در میان دستگاه ناتو و پنتاگون و سنای آمریکا موضوع روز ساخته است.
چنانچه در بالا تذکر داده شد با آنکه بیشترین نیروهای جنگی داعش و طالبان در افغانستان خارجی های «خوب تعلیمات دیده» اند ولی موفقیتهایشان در داخل افغانستان چشمگیر نیست، خیزش مردمان محل در برابر هر دو گروه تروریست و قاتل و عامل سر بریدن های بیشمار به خصوص در کنر و ننگرهار نشان داده است که پشتیبانی مردم را نیز در آن حد ندارند که قبلاً بدان دلخوش و پیشبین بودند. هر دو گروه تنها در یک عملشان برجستگی و دست بالا داشتهاند و آن هم وارد آوردن تلفات بیشمار مردمان ملکی، کشتن مردان، زنان و کودکان با انفجار ماین های کنار سرکها و سر بریدن اسیران جنگی و موسفیدان قومی که با آنها همکار نیستند.
جالب و سؤالبرانگیز است که سردمداران حکومات و سیاستمداران کشورهای مانند آمریکا و انگلستان با ضعیف شدن طالبان و قامت خم کردنشان به اولین مذاکره رسمی با دولت افغانستان، چند شکست داعش در افغانستان، سوریه و عراق و تدارک کنفرانس کشور های عضد پیمان «شانگهای» یکدمی موضوع مبارزه با داعش را با جدیت مطرح مینماید.
سفر غیرمترقبه جان مکین سناتور کهنهکار جمهوریخواه آمریکا به کابل سؤالات را در ذهن به وجود میآورد که چرا آمریکا یکبار دیگر مسأله ادامه موجودیت عساکر آمریکا در افغانستان و سهمگیری آنها را در جنگ با «داعش» مطرح میکند. این سناتور جمهوریخواه گویی میخواهد باز هم مانند دوره سیزده سال حکومت کرزی رشتههای اصلی سیاست و راهبرد های کاری نظامی – سیاسی آمریکا در افغانستان را احیا نمایند. در شرایط که هنوز مقدمه مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان در شرف سازماندهی بود، وی در سفر اخیرش در کابل اظهار نمود که: «باید در مذاکرات کابل با طالبان مشخص گردد که دولت افغانستان نباید با یک بخش طالبان وارد مذاکره گردد.
قبلاً حکومت انگلستان نیز از حکومت افغانستان خواسته بود تا دولت افغانستان در پروسه صلح و مذاکره باید با دولت پاکستان مذاکره و همکاری نماید.
داغ شدن سیاستها در اطراف مسأله موجودیت داعش در افغانستان و موضوع مذاکرات صلح با طالبان در زمان متبارز میگردد که ایالاتمتحده آمریکا و شرکای ناتواش مسأله خطر نظامی روسیه برای آمریکا و کشور های عضو ناتوی اروپای شرقی را مطرح مینماید که در واقعیت یک تحریک جدید و یک زیگنال مبنی تهدید علنی صلح و امنیت جهانی و احیای جنگ سرد توسط آمریکا به خصوص پنتاگون است. چنانچه قوماندان عمومی نیروهای نظامی آمریکا اخیراً این موضوع را نه تنها در یک کنفرانس مطبوعاتی مطرح نمود بلکه در مجلس سنا نیز به بحث کشانید.
تحرکات جدید آمریکا، تلاش گرفتن ابتکار جنگ با داعش در افغانستان و یک نوع وارخطایی پنهانی و شبهه گونه آمریکا پس از ضربه خوردن داعش در سوریه، عراق و افغانستان میتواند احتمالات زیر را در ذهن به وجود بیاورد:
-سفر جان مکین به افغانستان مشابه با سفر وی در زور آغاز جنگ در سوریه میباشد که وی با تعداد از رهبران بنیادگرای اسلامی منجمله البغدادی دیدار نمود تا جنگ نیروهای ضد دولت بشار اسد را نه تنها منسجم سازد و از جانب دیگر هرگونه همکاری های نظامی، اقتصادی و سیاسی را به آنها وعده داد که بیشترین کمک را جبهه النصره به دست آورد و متعاقباً، از مجموع این نیروهای جنگی اکسترمیست اسلامی داعش بروز نمود. داعشیها که با آسانی و مصئونیت از «گذرگاه» پاکستان میگذرند و به افغانستان سرازیر میشوند و اکنون افغانستان و کشور های منطقه را در معرض خطر و تهدید جدی قرار داده است.
آمریکا میخواهد ابتکار مبارزه با داعش را در افغانستان به دست گیرد و استقلالیت نیروهای نظامی افغانستان را محدود تا موجودیت داعش را نه تنها در افغانستان طولانی و جنگ را تداوم بخشد، بلکه زمینه نفوذ داعش را در کشور های مانند کشور آسیای میانه؛ روسیه و چین قوییتر و رهبری و اداره کانال های ارسال گروههای داعش را به دست گیرد و رقبای سیاسی و نظامی خود (روسیه و چین) را در طویلالمدت به انقراض و فروپاشی مواجه سازد و برای این هدفش افغانستان را به حیث تخته خیز ولی به قیمت گزاف برای ملت مظلوم ما مورد سو استفاده قرار دهد.
وظایف مستقلانه و موفقیت های نیروهای وزارت داخله، دفاع و امنیت ملی در ماههای اخیر به گفته جنرال آمریکائی در کابل
همه را شگفتزده ساخته است. نیروهای نظامی افغانستان از زمان که مستقلانه و باروحیه و مورال عالی جنگی وظایفشان را انجام میدهند، نه تنها پشتیبانی بیشترین ملت را دارند به دست میآورند و امیدها برای آینده باثبات بزرگ ساختهاند، علاوتاً ابتکار جنگ روزتاروز در دست آنها قرار میگیرد. این نیروها از حالت دفاعی به جنگ های تعرضی گذار نمودهاند.
محاسبات مقایسه تلفات میان طالبان و نظامیان دولت ۱۰ /۱ است یعنی طالبان با کشتن یک نظامی دولت مجبور است تلفات تا ۱۰ جنگجوی خود را بپذیرد و به قربانی دهد. علاوتاً طالبان بیشترین مردمان ملکی را در جریان برنامه جنگی «عزم» شان قربانی ساختهاند.
آمریکا ممکن بخواهد تا با زمینهسازی ادامه جنگ اعلام نا شده در افغانستان و موجودیت فعال جنگیاش در کشور مظلوم ما زمینه فعالیتهای استخباراتی بر ضد کشور های همسایه را به راحتی سازماندهی و با بهکارگیری از چهرههای تطمیع شده در دستگاه دولت مأموریت های «۰۰۷» گونهاش را سازمان دهد.
-در یک زمانی تنظیم های جهادی کمک، تسلح و تجهیز شدند و ملیاردها دالر به جیب های قوماندانان و تعداد از رهبران جهادی ریخته شد که حالا یک لایه «اشرافیت جهادی- تنظیمی» را تشکیل میدهند. با به حاشیه رفتن تنظیم های جهادی، طالبان عین وظیفه را به عهده گرفتند و متعاقباً، القاعده و اکنون داعش. همه در بیشتر از سه و نیم دهه جنگ اعلام نا شده را در برابر ملت مظلوم ما ادامه دادند. چهرهها و گروهها یکی پی دیگری به مانند متاع یکبار مصرفشده ایجاد شدند، به اوج رسیدند و به اضمحلال مواجه گردیدند ولی جنگ تباه کن برای یک ملت مظلوم ادامه یافت و هنوز ادامه دارد.
ملت و مردم افغانستان که در طول بیش از سی و پنج سال جنگ بینهایت آسیبدیده شده است و دارد جنریشن دوم نیز به نسل آسیبدیده و آسیبپذیر مبدل گردد.
در رابطه با جنگ سی و پنج ساله افغانستان در مقطع های مختلف ولی زنجیری همیشه یکی از سه فکتورهای عامل جنگ رول داشته است: فکتور ایدیالوژیک، فکتور دین و مذهب و فکتور وابستگی به بیگانگان یعنی پیشبرد اهداف سیاسی استراتیژیک بیگانگان. در دو فکتور اول همانگونه که ایدیالوژی (مبارزه بز ضد استبداد و عقب گرایی و ایجاد حکومت دموکراسی ملی) و یا دفاع از دین و مذهب (دفاع از اسلام و جنگ بر ضد الحاد و حاکمیت کمونیزم) مطرح بوده است ولی مسأله دفاع از ملت و مردم با فکتور ایدیالوژی و دین در یک هم آمیختگی بوده است درحالیکه در فکتور سومی مسأله اهداف و منافع ملت، مردم و دولت متبوعه مطرح نیست بلکه تنها منافع و اهداف بیگانگان سؤال اساسی است که با احساس ملی، انسانی – عاطفی و حکم وجدانی بیگانه بوده و ملت مظلوم ما در برابر وجدان های فروختهشده و شخصیتهای ضعیف و بیاراده قرار گرفته است. در هر دو فکتور اولی و دومی مسأله دوستان و هموندان بینالمللی مطرح بوده است که هر کدام دلایل و نقاط قابل دفاع خود را مطرح میکردند.
فکتور سومی که در دورههای قبلی نیز غیر محسوس و تحت روپوش های با ظاهر مشروع در وجود اشخاص و افراد عملاً وجود داشت ولی در دوره بعد از موجودیت قوای ناتو در افغانستان در دو بعد یعنی هم در دولت و هم در وجود اپوزیسیون در حالت جنگ متبارز بوده است. این فکتور از نخستین روز های کنفرانس بن ۱ آغاز و در دو دوره حاکمیت کرزی به اوج خود رسید. در زمان وی داشت که فعالیت های پیشبرد خدمات استخباراتی کشور های ذینفع در افغانستان به یک اصل قبولشده مبدل گردد. با آنکه کرزی در دو سه سال اخیر دولتمداری خود «اکت گونه» مخالفت با آمریکا و اهداف آن را در روی صحنه سیاست داخلی و خارجی خود به تمثیل گرفت ولی با مهارت خاص تلاش نمود تا با نزدیکی با طالبان نه تنها خود را به حیث یک چهره ملی تبارز دهد بلکه «در صدد پختن آش در همان دیگ زنگزده شد» تا خود را برای دوره بعدی انتخابات قابل پذیرش سازد و گویا نشان دهد که یگانه کاندید و چهره سیاسی «ملی مشر» از قوم درانی برای اداره افغانستان بعد از ۵ سال آینده خواهد بود، حتی سفر کرزی به روسیه با همونداش دوکتور سپنتا و پیشکش نمودن رول «کشور های همسایه» مانند روسیه و چین در مبارزه مشترک با داعش را مطرح نمود. با درنظرداشت واقعیت های 14 سال اخیر نمیتوان این شک و گمان را نادیده گرفت که ممکن آقای کرزی به همان پروژه «بزرگ» که در راٌس دولت افغانستان قرار گرفت، در ادامه همان پروژه خود را برای انتخابات آینده آماده خواهد ساخت.
نویسنده بدین عقیده است که برای حفظ منافع ملی افغانستان و مبارزه هدفمندانه و قاطع بر ضد داعش ضرورت یک «دولت مستقل و با اراده ملی، سیاست مستقل ملی در عرصه داخلی و خارجی و رهبران همنظر و مستقل و با اراده ملی – وطنی» ضرورتاند که دیگر جامعه افغانی ما نباید تنها از بعد ایدیالوژیها و اعتقادات دینی دیده شوند. به مفهوم دیگر فرا ایدیالوژی، فرا دینی، فرا قومی و زبانی.
نویسنده با درنظرداشت مطالب توضیح شده فوق چند اصل ضروری را برای نجات ملت و مردم دارای اهمیت جدی تلقی مینماید:
۱- بقا و موجودیت دولت غیرقابل تجزیه افغانستان، اصل دموکراسی موزون و واقعی برای مردم در گروه استقلالیت سیاست داخلی و خارجی افغانستان است. تاریخ خونین افغانستان این تجربه را نه یکبار بل چندین بار به دست داده است که مفاد و تضمین های برگشتناپذیر در سیاست مستقل، اراده ملی و تمرکز اهداف سیاسی دولت در احترام به اصل حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و موجودیت رهبران مستقل و با اراده ملی نهفته است و اکنون این مسأله به یک ضرورت حیاتی برای بقای ملت، حفظ ارزش های قانون اساسی، و اخصاٌ مبارزه قاطع در قلعوقمع بیگانهگان داعشی و حمایت گران پس پرده آن است.
۲- دولت افغانستان با نیاز جدی به کمک های بینالمللی باید بیشتر به رفع نیازمندی های نیروهای مسلح کشور و مسلح ساختن آنان با سلاح های مدرن هوایی و زمینی متمرکز گردد، نه اینکه یکبار دیگر وظایف و ابتکار جنگ با طالبان و داعش به دست نیروهای خارجی باشد.
۳- دولت افغانستان به حفظ استقلالیت و عملی ساختن سیاست خارجی و داخلی مستقل نباید خود را در حالت اجبار و تحمل تحمیل پروژههای نظامی- جیواستراتیژیک یک دولت دیگر قرار دهد و برای به دست آوردن پول هرگونه شرایط طرف کمک را قبول نماید. نویسنده معتقد بر آن است که با اتخاذ یک سیاست مستقل و قابلاعتماد ممکن دولت افغانستان بیشترین کمک های اقتصادی، مالی و نظامی را از کشور های دیگر «بیشتر از یک کشور» نیز به دست آورد. اکنون دیده میشود که تسلط کشور های مانند آمریکا، انگلستان در روند مسایل اطراف افغانستان که بیشتر اهداف جیواستراتیژیک در منطقه دارند، نه تنها دولت افغانستان را در حالت یک گروگان قرار داده است بلکه ما را از دستیابی به کمک های ممکن بزرگ اقتصادی از کشور های دیگر در ایجاد «صنایع مادر» احداث و احیای پروژههای بزرگ عامالمنفعه محروم ساخته است. نویسنده در این شک ندارد که راه دومی راه ترقی و انکشاف سریع برای افغانستان خواهد بود. به طور مثال ممکن همکاری های اقتصادی و ایجاد پروژههای بزرگ اقتصادی و تولیدی با کشور های هند، برازیل و آفریقای جنوبی و احیای پروژههای عامالمنفعه توسط روسیه و چین نیز زمینهساز برای یک تجدیدنظر بر روند های کنونی افغانستان باشد.
هدف نویسنده در آن است که حفظ روابط با همه دول و ملتها با حفظ تساوی حقوق، اصل منافع مشروع و متقابل به حیث بنیاد تهدابی حقوق و روابط بینالمللی میباشد که افغانستان نیز جز آن و متعهد بر آن بوده است. دول مستقل نباید در روابط سیاسی و اقتصادیاش برای دول دیگر پاسخگو باشد.
نظر بالا همچنان در رابطه با مذاکرات صلح با طالبان نیز باید مطرح نظر و عمل دولت افغانستان باشد.
۴- جای شک نیست که در واقعیت امر طالبان به چند دسته تقسیم گردیدهاند و در جنگ های اخیر بعد از اعلام فصل جدید جنگ تحت عنوان «عزم» آن موفقیت را که خودشان و استخبارات پاکستان پیشبین بودند، نتوانستند و نمیتوانند به دست آورند. حالا دیگر نیروی طالب هم سطح مذاکره با دولت نمیتوانند تلقی گردد. ولی جهت دیگر موضوع در آن است که خواهی نخواهی دستگاههای استخباراتی کشور های ذیربط و ذینفع منطقه و خارج منطقه تلاش خواهند نمود تا گروهک های جنگی که آن را در سالهای جنگ سرمایهگذاری نموده و تا به حال به خاطر بقای منافع و اهداف خویش حفظ و مصئوون نگهداشتهاند، نباید چالش های جدید را در روند مذاکرات بعدی میان دولت و طالبان ایجاد نماید و چانهزنیها برای نفوذ آنان در دستگاه دولت، اصل هدف (صلح و ثبات و انکشاف" را به «راه ترکستان» بکشاند.
۵- گروههای کوچک و میدان باخته مانند حزب اسلامی و دیگر گروههای کوچک نباید طرف میز مذاکره باشند بلکه آنها میتوانند با استفاده از عفو عمومی سلاح را بر زمین بگذارند و در پروسه ساختن جامعه سهیم گردند.
۶- نویسنده بدین عقیده است که برخورد و دقت بر گذاشتن خواستها طالبان و شرایط شان بالای میز مذاکره نباید به قیمت محدود شدن آزادی های دموکراتیک، حقوق زنان و ارزش های جامعه مدنی و یا دادن مناطق و ولایات و ولسوالیها برای اداره مستقیم آنها و تطبیق دساتیر طالبی در آن مناطق تمام شود.
۷- از آنجایی که داعش در افغانستان قویاً در صدد سربازگیری و سازماندهی پیشبرد جنگ و نفوذ بر کشور های دیگر به قیمت بیثباتی و ادامه جنگ در افغانستان میباشد، قاطعیت موضع دولت (ارگانهای کشفی، استخباراتی، پولیس، اردو و ادارات حراست حقوق) باید پالیسی اختصاصی را روی دست گیرند. نویسنده تصویب یک سند تقنینی مبنی بر پیشبینی تطبیق اشد مجازات برای افغانان را که به صفوف داعش میپیوندند و محکومیت غیابی عاملان جنگ، قتل و بیثباتی افغانستان را یکی از تدابیر ضروری در جلوگیری از وسعت فعالیت های داعش میداند.
خطوط و پلان مشخص برای مذاکرات و برنامه صلح در افغانستان باید قبل از همه در نظرخواهی نهاد های سیاسی منجمله احزاب سیاسی و آرای ملت گذاشته شود.
با احترام