مادران خانه بدوشی میکنند ای وای بر ما
خواهران هم خود فروشی میکنند ای وای بر ما
روشن اندیشان همه برگرد منقل روز و شب
خلق تریاکی خموشی میکند ای وای بر ما
آن جوانانی که فرزندان این آب و گلاند
پشت دیوار باده نوشی میکنند ای وای بر ما
دختران را در حجاب تیره پنهان میکنند
با گلوله چهره پوشی میکنند ای وای بر ما
ریش و دستار و عبا، هر گوشهای بانگ عزا
این جماعت دین فروشی میکنند ای وای بر ما
کشوری را بر دم تیغ جهالت بردهاند
ملتی را مغز شویی میکنند ای وای بر ما
مردمان خاموش و آزادی به بند اهرمن
حاکمان هم پرده پوشی میکنند ای وای بر ما
گر چه این قصه دل و جان را به آتش میکشد
پس چرا یاران خموشی میکنند ای وای بر ما
دولت پاکان اگر حاکم نگردد هر چه زود
کیش اهریمن چموشی میکند ای وای بر ما.
اقتصاد کشور بلااثر جنگهای چندین دهه از هم پاشیده بود. تا سالهای ۱۹۹۲ میزان اقتصاد افغانستان تدریجاً در حال نزول بود. تا آنکه از سال ۱۹۹۵ الی ۲۰۰۱ اقتصاد این کشور در زمین فرو رفت. کشور ازین ناحیه شدیداً صدمه دید و سبب فرورفتگی عمیقی در حیات اقتصادی این ملت شد. درنتیجه سرمایه دورانی و ارزش پول کشور به نسبت عدم پشتیبانه بانکی و از بین رفتن اکثر سرمایه ثابت از چرخش باز افتاد. مرگ و میر اطفال بالا تراز ۶۰ فیصد مرگ مادران در حال زایمان از هر چهار نفر به یک نفر کشانده شد. سطح بیکاری به حد نهائی خود رسید، بهجز تولیدات ناچیز زراعتی دیگر همه تولیدات وجود نداشت. امراض فقر مانند عدم تعلیم و تربیه اطفال، شیوع امراض، گرسنگی، عدم احترام به حقوق انسان و صدها مسایل دیگر بروز نمود؛ که هر کدام گوشه از جامعه را رنج میداد.
امروز بوروکراتیزم ریشهدار در کشور مانع هرگونه پیشرفت است، لذا برنامههایی چون خلع سلاح، مبارزه با مواد مخدر و غیره نتوانستهاند به موفقیت برسند. در برابر این نابسامانی بنیادی، سیاستهایی چون تغییر مسؤولین در ولایات، سطحی به نظر میرسد، این سیاستها نه تنها باعث بهبود اوضاع نمیشود بلکه به آشفتگی آن میافزاید. از سوی دیگر درهم ریختگی صلاحیتها و مسئولیتهای دستاندرکاران امور و بخشهای مختلف اداری سبب ناکامی اجراات مثبت و مؤثر میگردد. اصلاحات اداری نیز در صورتی مؤثر است که هیچ کس نتواند بهناحق خواسته خود را به کرسی بنشاند. درهرحال ایجاد یک دولت مقتدر مرکزی با اتکا به اصل شایسته سالاری و مدیریت علمی که بتواند به خواستههای مردم پاسخ مثبت بدهد، تنها راه سیاسی بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی به شمارمیرود.
در غیر آن هر شخصی باتجربهای هم اگر در این حلقه بسته و در سیستم بهم آمیخته قرار گیرد موفقیت چندانی نخواهد داشت. در کشور بسیاری از فرمانداران محلى و ولایتى هم از اردو، پولیس و افسران امنیتی قبلاً فرماندهان جناحهای مختلفى بودهاند كه براى سرنگونى طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱ در تصرف قدرت پیشدستی و خلاف توافق قبلی کابل را اشغال نمودند. آن چه كه این نیروها میتوانند انجام بدهند، استفاده از سمت دولتى خود براى كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر است. آنها هنوز اسلحه در اختیار دارند و نفوذ گذشته خود را بر مردم حفظ کردهاند.
تأمین امنیت و جمع آوری سلاح یکی از همان اصطلاحات و اسمای بیمسمایی است که از زبان مسؤولین دولتی و تریبونها و بلندگوها در داخل و خارج کشور به مود روز و مود سال بدل گردیده، اما واقعیت خلاف آن است که میبینیم، میشنویم و احساس میکنیم. تعدد و تداوم اختطاف ها، سرقتها، قتلها، انفجارات و انواع بی امنیها در کشور واقعیت تلخی است. مردم این پرسش را مطرح میسازند که دولت و مسؤولین امنیتی آن بااینهمه تشکیلات وسیع و هزینههای گزاف در برابر اینهمه بی امنی و جنایت که طی سالهای گذشته در تاریخ کشور ریکارد قایم کرده است، چه استدلالی دارد، مسؤولین دولت با ادعاهای بلند بالا و بهانههای ناهمگون در برابر افکار پرسشگر مردم و جهانیان چه پاسخی دارند؟
آیا همین کفایت میکند که میگویند: بیست و پنج سال جنگ درین کشور جریان داشته و در چند سال بر طرف نمیشود؟.
سالها از سقوط طالبان در کشور میگذرد دهها و حتا صدها میلیارد دالر به افغانستان سرازیر و در زیر ریش جامعه بینالمللی به جیب دزدان ثروتهای ملی افغانستان سرازیر شد و همین دزدان و چپاولگران شهر کابل بعد از سال دو هزار یک مالک دهها تعمیر و بلند منزل، شرکتهای تجارتی، صاحب دهها عراده موتر، صدها جریب زمین و... گردیدند.
اگر واقعاً به کمکهای ارایه شده به افغانستان نگاه كنیم به این موضوع میرسیم كه اکثر این کمکها برای مردم افغانستان نرسیده تعدادی دلال داخلی و خارجی را فربه كرده است! در سایه این کمکها اكثر احزاب قدرتمند و ضعیف داخلی تقویت شده به استحكام مواضع خود پرداختهاند؛ یعنی همان جریانی كه در سالهای قبل رواج داشت. منتها آن زمان بنام جهاد و مقاومت در جیب عده محدود میریخت و امروز بانام بازسازی. ولی در اصل هیچ فرق و تفاوتی در روند رسانیدن این کمکها به مردم نكرده است.
در كنار این موضوع صدها و بلكه هزاران دلال جناحی و حزبی به پر کردن انبارهای خود مشغولاند درحالیکه مردم همچنان نیازمند باقی ماندهاند. از طرف دیگر، ازدیاد و تعدد مؤسسات و نیروهای خارجی و زورمندان تنظیمی را شاهدیم كه هركدام شان ماهانه پنجصد تا پنج هزار دالر حقوق دریافت كرده هزینههای گزاف مخارج شان را نیز در حساب کمکهای بلاعوض و یا قرضالحسنه به افغانستان میگذارند. در حال حاضر در كابل بیش از دو هزار و چهار صد موسسه خارجی و یا بهنوعی وابسته به آنها وجود دارد. كه در هرکدام شان اگر بهطور میانگین ده نفر مشغول به کار باشند، حدود بیست چهار هزار حقوق بگیر در کابل مستقر هستند. این افراد ازیکطرف به ناامنیهای اجتماعی با ارایه طرحهای اکثراً بدون استفاده دامن میزنند و از طرف دیگر بازار گرمی دلالان داخلی را سبب شدهاند.
همچنین اگر نگاهی به وضعیت كرایه خانهها و خریدوفروشها و عواقب ناشی از این مسایل داشته باشیم، نارضایتی مردم را در ایجاد اختلالات روانی اجتماعی مشاهده خواهیم كرد. از منظر دیگر، کمکهایی كه نقدی و یا جنسی مستقیماً به دولت پرداخت شده كه کلاً یك سوم كل كمك به افغانستان را تشكیل میدهد، اکثراً با مبالغههای آماری و عددی همراه بوده واقعیتها به اطلاع همگان نمیرسد.
گزارشها از سوء استفاده چندین میلیارد دالری از بودجه بازسازی افغانستان از سوی محافل و مقامات امریکایی حکایت دارند. نتایج یک بررسی جدید در اردوی آمریکا نشان میدهد که میزان سوءاستفاده از بودجه بازسازی و حیفومیل آن به چندین میلیارد دالر رسیده است. آرنولد فیلدز بازرس ویژه بازسازی افغانستان با تایید این مطلب گفت، میزان سوءاستفاده از بودجه بازسازی افغانستان همچنان در حال افزایش است.
وی با انتقاد از سیاستهای آمریکا در امر بازسازی افزود، هیچ واحد کنترولی مناسبی برای بررسی اینکه پول مالیات دهندگان آمریکایی در کجا هزینه میشود وجود ندارد. مقامات امریکایی ادعا میکنند که از سال دو هزار و دو تا کنون پنجاهوشش میلیارد دالر برای بازسازی افغانستان هزینه شده، اما به گواه واقعیتهای این کشور، نتیجهای نداشته است. از این مبلغ بیست و نو میلیارد دالر صرف بازسازی نیروهای امنیتی و شانزده میلیارد دالر صرف توسعه این کشور شده است. این درحالیکه است که باگذشت حدود یک دهه نه تنها وضعیت نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان بهبود نیافته بلکه مردم و بخصوص زنان و کودکان با مشکلات عدیده روبرو هستند.
بهگونهای که به گزارش صندوق کودکان سازمان ملل، یونیسف بیش از یک چهارم کودکان هفت تا چهارده ساله همچون یک فرد بزرگسال کار میکنند، بهطوریکه وضعیت کودکان کار بهعنوان یکی از معضلات اصلی دولت این کشور بهحساب میآید. بر اساس گزارش وزارت صحت عامه کشور نیز، از سی میلیون افغان دوازده میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند که از این دوازده میلیون فقیر، سه میلیون نفر کودک زیر پنج سال هستند که از سوء تغذیه رنج میبرند. البته بازرس ویژه بازسازی افغانستان به بقیه هزینههای بازسازی که امریکا ادعا میکند از سال دو هزار و دو در این کشور هزینه کرده، اشاره نکرده است. از اینرو گزارش تفتیش ویژه بازسازی از فسادهای گسترده نهادهای غربی فعال بخصوص امریکایی در افغانستان حکایت دارد.
گسترش روزافزون ناتوانی و مهاجرت مردم
وطن امروز اسیر دو سه تا بیوطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
آن یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
آن یکی مرده خور و آن دگری گورکن است
آن شده پیش نماز در چمن و در سرایی
واقعاً قصه او قصه خر در چمن است
این چه بوئیست که از زیر ریش میآید
که چنین باعث دلسردی مشک ختن است
سرزمین گل و بلبل به چه روز افتاده
بلبل و زاغ است و چمن آن لجن است
روزگاری که وطن دست کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ما بی کفن است
داده بودند مژده که سر بکفان میآید
سر بکف آمـد و دیـدیم که پیمانشکن است
حرفهایش همه جز تهمت و فحاشی نیست
واعظ شهر چه باتربیت و خوش سخن است
بر وطن مهر داشتن اگر بی وطنیست
سجده بر خاک وطن دین و آئین من است.
سالها است كه امریكا و متحد ین در افغانستان حضور دارند اما هنوز هیچ نشانی از ثبات و صلح و امنیت در كشور سراغ نداریم، زیرا پس از سقوط طالبان، باید بدون درنگ به جمع آوری اسلحه اقدام میگردید نه تنها اقدامی نشد بلکه دست تفنگداران در نقض حقوق بشر، حقوق زنان، دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی، چوروچپاول باز گذاشته شد. خشونت علیه زنان، حوادث بیشمار تجاوز، تهدید و ازدواج اجباری توسط افراد مسلح ، افزایش بیسابقه خود كشی و خودسوزی زنان، تهدید فامیلها تا دختران خود را به مكتب نفرستند، سوزاندن مكاتب دخترانه، احساس ناامنی زنان در كار بیرون از خانه، ممنوعیت ظاهر شدن آوازخوانان زن در رادیو و تلویزیون، افزایش زنان و بیوههایی كه چارهای جز گدایی و روی آوردن به فحشا ندارند و... همه عملکرد تفنگداران جنگ سالاراند.
درحالیکه در اوضاع کنونی و در طی این سالها این انتظار موجود بود که در عرصههای تأمین امنیت، بازسازی و قانونمداری، طرد فساد اداری و دولتی و سایر نا به سامانیها کارهای بزرگی انجام میشد اما این مأمولها تحقق نیافته باقی مانده و خواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی و نیرومند و پاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت و ادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار و رفاه اجتماعی در حال بدل شدن به یأس تلقی میشود. افغانستان با این همه سلاح و سلاحدار به آتش زیرخاكستر میماند كه هر آن امكان دارد با کوچکترین بیاحتیاطی این آتش زیر خاكستر شعلهور گردد و حضور نیروهای جنگ سالار در ادارات مهم امنیتی و سیاسی به این وضعیت بیشتر دامن زده است، اما آیا با مسامحه كاری و میدان دادن به نیروهای جنگ سالار تحت عنوان نیروهای مقاومت و مبارز میتوان از این واقعه جلوگیری كرد یا نه؟ بلكه میتوان بر دامنه این تهدید نیز افزود. جامعه افغانستان به دلیل دوری از قانون و قانونمداری به یك جنگل تبدیل شده است كه هركس زور بیشتر داشت همان قدرت حاكم به شمار میرود. تفنگداران با تكیه به نیروی نظامی خویش خواستار هرجومرج، چوروچپاول، زورگوی وبی قانونیاند.
توسعه روز افزون ناامنی در كشور، باعث نگرانی مردم شده آنان را از روزنههای امید به آینده دور میکند. درگیریهای متفرقه در ولایات مختلف، غارت و چپاول شبانه خانههای مردم، زور گویی برخی احزاب بهاصطلاح جهادی، بیاحترامی به افراد روشنفكر و آزاد اندیش و دهها مورد دیگر، ازجمله مسایلی است كه برای یكبار دیگر امید رسیدن به صلح و آرامش در کشور را به نقاط كور و مبهم گذشته میبرد.
این موضوع از یك جهت مردم را وادار به مهاجرتهای داخلی و خارجی كرده و از سوی دیگر باعث عدم بازگشت مهاجرین به كشور میگردد. مهمتر از این مسایل، جامعه جهانی را نسبت به افغانستان بد بین ساخته آنان را نیز از روند كمك به بازسازی دور خواهد ساخت. علت اصلی جنایات و درگیریهای اخیر در كشور، حضور تفنگ سالاران در مناصب و پستهای كلیدی كشور است تنها راه حل این مسأله بركناری احزاب و گروههای بهاصطلاح جهادی از صحنه قدرت نظامی و سیاسی در افغانستان میباشد.
امروز بر همگان ثابت شده است كه دیگر جهاد نظامی وجود ندارد و باید جهادگران دیروز، سازندگان امروز باشند! نه مخربین و جنایت كاران آینده! و باید به این مهم برسند كه استقامت و پافشاری اینان بر اریکه قدرت، غیر از تباهی و سیاهی آینده و تخریب چهره جهاد، عاید دیگری نصیب آنان و ملت نخواهد كرد. پس بهتر است كه در یك اقدام شجاعانه و بدون عذر و بهانه، زمینه به قدرت رسیدن واقعی مردم را فراهم ساخته سران جهادی به نفع ملت از پستهای حزبی و دولتی خود كنار بروند و احزاب قبلی را منحل نمایند.
اكنون كه جامعه جهانی عزم جدی بر بازسازی افغانستان دارد، كاری نكنیم كه این عزم به یاس و ناامیدی بدل شود. بیایید همانگونه كه دستهای خارجی در تخریب و چند پارچگی كشور نقش اساسی داشتند، امروز كه میخواهند جبران كنند، زمینه را برای آنان فراهم نموده بهانه اختلافات درونی آنان در کشور خود نباشیم. ناامنیهای موجود در افغانستان، دریك طرف قضیه به سران جهادی برمیگردد و در طرف دیگر به خارجیها و بخصوص آمریكا! سران جهادی كه هركدام شان از خون فرزندان این مرز و بوم به نوایی رسیدهاند، امروز نمیتوانند پستها و مناصب قدرتی را به نفع مردم ترك كنند.
كشورهای خارجی هم كه تقصیر اصلی شروع ناامنیهای كشور به آنان میرسد، نمیتوانند با یكدیگر در تقسیم امتیازات كنار بیایند. آمریكا با روسیه و اروپا مشكلات حل نشدنی دارد كه ما ناخواسته هركدام به نفع یكی از اینها وارد صحنههای امتیازدهیهای آنان شده خود و ملت خود را به سمت تباهی هدایت میکنیم. ما با ایجاد درگیریهای كوچک داخلی و عدم ترك قدرتهای دست داشته، باعث میشویم تا بهانه ناامنی در کشور را بدست بیگانگان داده آنان را از روند بازسازی به درگیریهای جناحی و نظامی بكشانیم، كه در این میان، فقط و فقط بیشترین آسیب را مردم و آینده کشور ما میبیند. بهراستی اگر خارجیها قصد و تصمیم جدی بر بازسازی افغانستان دارند، باید در درجه اول از حمایت احزاب و نیروهای داخلی نظامی سیاسی دست برداشته جامعه مصیبت زده افغانستان را بهسوی امنیت و صلح دایمی رهنمون باشند. شاید خارجیها و در رأس آنان آمریكا نمیخواهند صلح دایمی و امنیت كامل را به این زودی در افغانستان ببینند. زیر حمایتهای بدون دلیل هركدام آنان از جنگجویان داخلی و تفنگ سالاران محلی علت اصلی دامن زدن به ناامنیهای اخیر در كشور بوده است.
بر همه ما کاملاً روشن و واضح است كه بعد از سقوط طالبان و با ورود نیروهای بینالمللی و آمریکا به افغانستان، احزاب سیاسی و تفنگ سالاران محلی جان دوباره گرفته، یكبار دیگر هم از لحاظ تسلیحاتی وهم از جهت مالی تقویت شدند. كه این تقصیر مهم، همچنان بر عهده نیروهای خارجی است؛ زیرا اگر برخی از همسایگان و کشورهای ذیدخل در امور افغانستان، در زمان حضور طالبان و بیرون راندن تمام اینها از کشور، اینها را كمك نمیکردند، امروز شاهد رشد و جان گرفتن دوباره اینها به نفع برخی از خارجیها و به ضرر مردم افغانستان نبودیم.
بنابراین لازم است تا نیروهای بینالمللی در افغانستان از خود جرأت بیشتری نشان داده با خاطیان و تفنگ سالاران و سیاسیون نابخرد، برخورد قاطعانه و جدی نمایند. تا بدین وسیله برای مردم افغانستان ثابت شود كه خارجیها واقعاً قصد بازسازی افغانستان را دارند. بیبند و باریهای اجتماعی كه بهسرعت رو به افزایش است میتواند تا اندازهای مفید باشد. درهرصورت نه روش ایجاد و پیدایش زمینههای آزادی این است كه آزادی خواهان پیش گرفتهاند و نه روش و طریقی كه تفنگ داران مد نظر دارد.
باید به این نكته توجه داشت كه ما امروز در کشور نیاز به یك تعادل عقلانی در حیطههای اجتماعی داریم؛ زیرا این افراط و تفریطها را در دورههای شروع حكومت جهادی و طالبان به مشاهده گرفتهایم و دقیقاً به این نتیجه رسیدیم كه هردو تای آنها به خطا رفتند و با شكست مواجه شدند. امروز آنچه برای مردم ما میتواند اصل باشد توجه به منشهای رفتاری نسل جوان است. نسلی كه آینده مملكت را میسازد و چشم امید همه ما به آنهاست.
اگر امروز بخواهیم با امرونهی و یا بیبندوباری محض به سمت جوانان برویم، یقیناً آینده فرزندان خود را در معرض خطر قرار دادهایم. امرونهی کردنهای بیمورد ما را از جوانان دور میسازد و بیبندوباری، آنان را از خودشان.
پس لازم است تا در این امور اعتدال را پیش گرفته آنگونه عمل نماییم كه بتوانیم سازندگان فردا را در پیشبرد اهداف سازندگی انسانی رهنمون باشیم؛ اما رهبران و قوماندانان و خودخواهان جهادی هنوز معتقدند كه باید با زور به مردم مسایل خود را توجیه كنند.