هیچ جنگی غیرانسانیتر، ننگآورتر و بیشرمانهتر از جنگهای متعصبانهی مذهبی و تنفرآور قومی و قبیلهیی كه در داخل یك کشور برافروخته میشود، نیست.
----- ----- -----
از خاک وطن نمانده جز ویرانی
پس کو كجاست، غیرت افغانی؟
برخیز وطن را خون و آتش گرفت
مردم همه در خوناند، نمیدانی؟
در افغانستان غنی و مسؤولین امنیتی و یا پاکستان و شبکه حقانی، کدام فرمان میراند؟
در شهر به خون تر هرروز انتحار، انفجار، ترور و آدم کشی جریان دارد و تروریستان هر منطقهی را که خواسته باشد امواج حملات، بهدلخواه خویش قرار میدهد. دروغ گوی مشهور و معروف ارگ (حسین مرتضوی) و لافوک های دیگر بهمثابه سخنگویان نیروهای مسلح، به اساس هدایت دومین مغز متفکر کره زمین (غنی احمد زی) و (وزیر دفاع، داخله و امنیت ملی) بدون درنگ و با تفکر داعش گونه (همانگونه که داعش بدون مقدمه هر حادثه خونین را کار خویش میدانند) هر حمله انتحاری را به شبکه حقانی و پاکستان نسبت میدهند. اینکه این دو مرجع در حوادث دردناک و ویرانگر کشور ما نقش دارد جای سخنی نیست و اما سؤال اینجاست و باید این چهار نفر مسؤولین و سخنگویان بگویند که زمامدار کشور کیست؟ حکومت افغانستان، پاکستان و یا شبکه تروریستی حقانی؟
وظیفه حکومت و مسؤولین چیست؟ تأمین امنیت مردم، جلوگیری از حملات دشمن، تطبیق کننده قانون و عدالت ملی وظیفه چه کسی است؟
اگر دشمن مطابقی میل و خواستش هر چه که بخواهد انجام میدهد و پس زمامداران بگویند که در کابل و شهرهای دیگر وطن، پاکستان و شبکه تروریستی حقانی حاکم است؟
و ما فقط غرض خوش خدمتی به خارجی و بر اساس لزوم دیدی خارجیها در گوشهی ذلت حضور داریم تا مردم خود در مقابل تروریزم چاره بی اندیشند.
حملات انتحاری و انفجاری و تروریستی شهر کابل و باشندهگان این شهر را در غم فرو برد و در خانهی آنها گلیم غم گسترانید. در کابل در حقیقت خورشید هرروز با رنگ خونین طلوع مینماید.
مردم افغانستان و بخصوص مردم کابل که همواره زخم دیدهاند و رنج کشیدهاند از ادامه چنین وضعی بهشدت ناراضی بوده و به جان آمدهاند. آنان دیگر توان تحمل دادن قربانیهای بیشمار را ندارند. از جانب دیگر وضعیت انفعالی و ناتوانی حکومت در تأمین امنیت شهروندان و حتا عدم احساس مسئولیت لازم از سوی آنان بیش از هر چیزی مردم را خسته و عصبانی ساخته است.
مردم خود شاهد هستند که حکومت بهجای سروسامان دادن به وضعیت کلی کشور فقط به فکر تقسیم چوکی ها و منصبها بر اساس سهمیههای شخصی و جناحی هستند. مردم بهروشنی میبینند که غنی و عبدالله چگونه در پی هم و در کمین هم هستند تا با استفاده از غیبت و سفر یکدیگر امتیازها و موقعیتها را به سود خویش تغییر جهت دهند! به هر روی واکنش خنثی و بیاثر مسؤولین حکومتی در ارتباط با پرسشهای مطرح شده در ذهن مردم و نیز در ارتباط با تأمین امنیت و پیدا کردن عامل یا عاملین آن به رجز خوانیها و شعارهای میان تهی بدل شده است که هیچگونه توجیه عقلانی و مدیریتی ندارد. بلکه بیش از پیش وضعیت آشفته و نگران کننده کنونی را به نمایش میگذارد. زیرا از یک سوی مسئولین وقوع این روی دادها را به مانور جنگی و قدرت نمایی طالبان پس از مرگ ملا عمر نسبت میدهند. در همان حال بخش دیگر از مقامها این کشتارها به کارکرد و دسیسه پاکستانیها نسبت میدهند.
نمیتوان تردید داشت که در این وقایع خونین سازمانهای استخباراتی بیگانه هم دست دارند که از طریق مخالفین مسلح و گروهها و اشخاص ه سعی دارند به هر قیمت ممکن ناامنی و خشونت را در کشور دامن بزنند. دشمنان صلح و ترقی افغانستان هرگز نمیخواهند که مردم ما پس از سالها بحران اینک روی خوش از زندگی خویش ببینند. نهادهای امنیتی در این ارتباط مسئولیت جدی دارند که برای خنثی ساختن دسیسههای آنها مسئولانه و قاطع برخورد نمایند.
آنان نمیتوانند که سرنوشت مردم و کشور را به همین سادگی بدست حوادث سپرده و خود مشغول تقسیم قدرت و منصب باشند. اگر آسمان مردم ما برای همیشه خون گرفت و خورشیدش تار گردید، مسؤولین حکومتی باید بدانند که روزگار آنان هم به تیرگی کشانیده خواهد شد.