سه حادثۀ بزرگ جهانی که در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جهان در قرن هجدهم، نوزده و بیست رخ داد تأثیر بزرگی بر روند تحولات جهانی بجا گذاشت و چهره جهان را از بنیاد تغییر داد.
انقلاب سیاسی در کشور امریکا رخ داده که با شورش آزادی خواهی علیه استعمار انگلستان که منجر به آزادی و تشکیل جمهوری مستقل ایالات متحده امریکا گردید، امروز قدرت و نیروی عظیمی بزرگ و تکیه گاهی نظام لیبرالیستی در جهان گردیده است.
انقلاب صنعتی که چرخ زندگی مردم جهان را با کشف و اختراع نیروی بخار و ماشینهای بزرگی تغییر داد؛ این انقلاب آهستهآهسته بهطور مسالمت آمیز در سرتاسر جهان منبسط و جهان را ازلحاظ حملونقل و بازرگانی باهم وصل و اثرات عمیقی از خود بجای ماند که هیچ نیروی در تاریخ به آن مقایسه شده نمیتواند.
انقلاب اجتماعی بزرگ در فرانسه بود که باعث از میان رفتن طبقات کهنه فیودالی و اشرافی و حاکمیت جدید، به اشتراک نمایندگان همه اقشار و طبقات پیشرو به وجود آمد که با شعارهای برابری، مساوات و آزادی در جهان بعد از یک دوره انقلابی و جنگ داخلی وارد مرحله جدیدی از نظام سرمایهداری گردیده و زمینه پیدایش دو طبقه متضاد یعنی سرمایهدار و طبقه کارگر در جهان گردید و باعث رشد و تغییر در ماهیت و مضمون زندگی مردم در جهان شد که جهان امروزی دستاورد آن میباشد.
نظام سرمایهداری یکجا با رشد و کشف علم و وسایل حملونقل و ماشینهای بزرگی صنعتی و راههای زمینی دریای و هوایی انکشاف یافته و زمینه ایجاد و رشد وسایل تولید با تأمین مناسبات و شیوۀ جدیدی سرمایهداری منازعههای طبقاتی بر اساس استثمار نیروی طبقه کارگر و جمع آوری سود در جیب سرمایهدار و همچنان شرایط ناگوار محیط کارگری، پائین بودن دستمزد و شرایط زندگی آنها و همه زحمتکشان، هرروز فاصله طبقه کارگر و سرمایهدار افزایش یافته و به دشمنان آشتی ناپذیر هم تبدیل میشدند. با رشد نظام سرمایهداری، بهمثابه طبقه پر قدرت در جهان، طبقه کارگر نیز بهمثابه نیروی متحرک و انقلابی با درک مسؤولیتهای تاریخی خود، مجهز با ایدیالهای مترقی اجتماعی برای دفاع از منافع اکثریت زحمتکشان و مبارزه علیه نظام استثمار سرمایهداری قد علم نمود. با ارتقای سطح شعور طبقه کارگر برای حفظ منافع خود و همچنان برای تغییر شرایط کار وزندگی و تقلیل آوردن ساعات کار و ایجاد شرایط انسانی به مبار زه متشکل سازمانی، اتحادیههای کارگری را به وجود آوردند. آغازگر این اقدام کارگران فابریکه های بزرگ تولید و صنعتی انگلستان و بعد فرانسه و المان و گسترش آن در سایر کشورهای اروپایی و نقاط جهان بود. با تظاهرات و اعتصابها و شورشهای انقلابی صدای برابری و آزادی را، در میان مردم بلند کرده و آنها را به دور آرمانهای خود بسیج مینمودند. پیکار طبقاتی در انگلستان نیز با رشد صنعت به وجود آمده است در المان تکامل صنعت بزرگ بعد از سال 1850 ترسایی آغاز گردید و با اوج گیری جنبش سوسیالیستی در جهان رشد یافت. انقلابی شدن جامعه سنتی بر اساس صنعتی شدن کشورها صورت گرفت و اندیشههای مردم نیز تغییر و انقلابی شد و مبارزه سیاسی و اجتماعی رشد و تکامل یافت.
کارگران صنعتی در دهه 1840 تعدادی کوچکی از نفوس اروپا را احتوا میکرد و در انگلستان پیشتر نسبت به سایر نقاط اروپا بود. در سال 1837 سیسموندی کلمه پرولتر را به کارگران اطلاق نمود. کارل مارکس نیز کارگر را با مفهوم " پرولتر " در سال 1843 در اثر خود " درآمدی بهنقد فلسفه حق هگل " به کار برده است. پرولتاریا از لحاظ نظریه مارکس در جامعه سرمایهداری بیانگر " کار جمعی " و منافع اکثریت جامعه است. برای اینکه تمام اقشار زحمتکش در کار مزدی چه در گستره خدمات اجتماعی و توزیع آن مصروفاند و در جایگاهی معینی اقتصادی قرار دارند، در جامعه همه گروهها و طبقات دارای منافع مشترک هستند، بعضی آنها اکثریت هستند، بعضی اقلیت، طبقه کارگر اکثریت بوده که در کنار زحمتکشان و سایر گروهای اجتماعی قرار دارند. گروهی اقلیت آنهای که مناسبات تولیدی را در دست دارند و چرخ آن را برای تأمین منافع طبقاتی خویش تحت کنترول درآورده و از زحمتکشی گروهی اکثریت جامعه استفاده برده ودر تولید مستقیم سهم نداشته اما در کسب درامد و سود در صف اول قرار داشته که سایرین را استثمار مینماید، اینها طبقات سرمایهدار و اشرافیان فیودال هستند.
نخستین جنبش اتحادیه کارگران در انگلستان به وجود آمد که تازه " چارتیستها " به فعالیت سیاسی خود آغاز کرده و متأثر از آرمانهای سوسیالیستی بودند، این ارمان در تشکل نخستین نطفههای اتحادیههای کارگری، از آزادی انسان و عدالت اجتماعی دفاع مینمود. در آن وقت این مفکوره بین کارگران زمزمه میشد و تأکید داشتند که کارگران قادر به دفاع از منافع و دستاوردهای مبارزه خود هستند و میتوانند که خودشان را از قید استثمار آزاد کنند. این نظریهها بعدن در سال 1870 بازهم در میان سوسیالیستها و آنارشیستها بعد از کمون پاریس مطرح شد که کارگران میتوانند با مبارزه طبقاتی خود جامعه را از بند ستم و استثمار آزاد نماید. مارکس در سال 1847 که برای مدت کوتاهی در لندن بسر میبرد، در مقالههای 1849 خود تکرار کرد ": که پرولتاریای انقلابی در کار رها سازی خویش است، و به یاری هیچ کس، جز نیروی خودش نیازمند نیست." همچنان گفته است: "جنبش کارگران همان جنبش خود آگاه و مستقل اکثریت جامعه، به سود اکثریت است."
مارکس از سال 1844 به هستههای اولیه اتحادیههای کارگری انگلستان از زبان انگلس آشنا شد و بعدن در سال 1850 مارکس از نزدیک با اتحادیههای انگلیسی معرفی پیدا کرد و برای آنها رهنمودهای در رابطه به راه اندازی اعتصابها و نقش اتحادیهها و خواست آنها تهیه نمود. مارکس از آن زمان به بعد در تمام نوشتهها و آثار خویش از نقش اتحادیهها و جنبش کارگری در رابطه مبارزههای منظم و سازمانی آنها توضیحهای مفصلی ارایه داشته که سرمشق مبارزات این اتحادیه قرار گرفته است.
جنبشهای انقلابی طبقه کارگر در سالهای 1848 و 1849 ترسایی که از فرانسه آغاز یافت؛ سپس در سایر کشورهای اروپایی و ازجمله المان، اتریش، چک، پولیند، مجارستان و ایتالیا دامنه آن گسترش یافته وجهانی شد. این انقلابها برای از بین بردن نظامهای استبدادی سرمایهداری و فیودالی اشرافی بهپای خیستند و تغییر بزرگی اجتماعی و سیاسی را خواستار بودند. در آن وقت در عده از کشورهای اروپایی هنوز نظام فرسودۀ خان و خان بازی و فیودالی و اشرافی بزرگ مسلط بود و جنبش ملی کارگری برای محو آن قیام نموده بودند. قیام 1848 کارگران فرانسه نخستین انقلاب کارگری و جنگ میان پرولتاریا با بورژوازی بود که متأسفانه با وحشی گیر نظام استبداد سرمایهداری سرکوب گردید. این قیام درس بزرگی برای سایر اقشار زحمتکش کشور فرانسه شد، در ک کردند، یگانه نیروی مدافع راستین آنها طبقه کارگر است که از حق شان دفاع مینمایند وبر شالوده این امر جنبش طبقه کارگر در میان جامعه از اتوریته بالای برخوردار گردید. دوهمین حادثۀ بزرگ که در تاریخ جنبش کارگری جهانی از اهمیت والا برخورداراست، قیام کارگران فرانسه در مارچ 1871 ترسای در فرانسه بود که بنام "کمون پاریس " مشهور است، میباشد؛ کمون پاریس برای 72 روز قدرت در فرانسه بدست داشت و اولین حکومت کارگری در جهان بود؛ بیرق کمون بیرق جهانی همه نیروهای بزرگ کارگران جهان شده بود. کمون پاریس با تغییر عظیم اجتماعی و سیاسی با انحلال تشکیل نظام عسکری، لغو کار اجباری، جدای دین و کلیسا از دولت، از بین بردن بودجه مالی مذهبی از بودجه دولت و مصادره اموال کلیسا، از بین بردن و سوختاندن " کیوتین " که ابزار اعدام و جنایت بود، مبارزه علیه بیروکراسی، از بین بردن جرایم مالی سنگین و آموزش رایگان بود که این تغییر و تحول پایههای نظام استبدادی و استثماری بورژوازی را به لرزه درآورده، در قصد از بین بردن این نظام شد و آن را با وحشیترین عمال ضد بشری سرکوب و نابود ساخت. چنانچه مارکس درین مورد گفته است:" پاریس کارگری و کمونش برای همیشه بهعنوان پیشگام جامعه نوین در خاطرهها خواهد ماند و یاد جان باختگانش با عشق و احترام در قلب بزرگ طبقه کارگر جاودانه خواهد ماند."
پیکار و خیزش طبقه کارگر در اول ماه می 1886 نقطه عطف دیگری، در تاریخ جهانی طبقه کارگر است که در این روز کارگران برای حقوق انسانی خویش برای تنزیل ساعت کار به هشت ساعت در شهر شیکاگو امریکا دست به اعتصاب زدند که در این اعتصاب هزاران کارگر اعم از زن و مرد اشتراک ورزیده بودند که توسط پولیس حاکم این تظاهرات سرکوب و رهبران شان دستگیر و بعد به چوبه دار آویخته و اعدام شدند. سپس در سال 1889 در انجمن بینالملل دوم کارگران جهان اول ماه می بهعنوان روز همبستگی طبقه کارگر که پیکار جهانی کارگران بود اعلام شد. از آن زمان تابهحال 130 سال میشود که همه ساله از طرف اتحادیههای کارگری جهان و احزاب کارگری و مترقی تجلیل به عمل آورده میشود ودر اذهان جهانیان زنده هست.
پدیدۀ مهمی دیگری که در روند مبارزۀ عدالتخواهی تغییراتی را در تحرک جنبش کارگری در جهان وارد نمود، برگزاری نخستین (در سال 1864) و دوهمین کنگره (در سال 1889) انترناسونالیزم کارگری است که تحت ریاست کارل مارکس و انگلس دایر شد؛ این کنگره کارگری در نخستین جلسه خود شعار " کارگران جهان باهم متحد شوید " را سرمشق مبارزه جنبش کارگران جهان قرار داد. همچنان سند باعظمتی دیگری که در حیات سیاسی طبقه کارگر از جایگاهی مهمی تاریخی برخوردار است "مانفیست حزب کارگری " است که در سال 1857 ترسایی توسط مارکس و رفیق هم رزمش انگلس تحریر و به دسترس احزاب کارگری قرار داده شد که در این سند مهم تاکتیک و اهداف استراتژیکی طبقه کارگر بهروشنی تحریر که سرمشق مبارزه بعدی احزاب طبقه کارگر در جهان گردید. تمام ابزار و شیوههای مبارزه طبقه دران درج و انعکاس یافته است. این پدیدهای تاریخی زمینه رشد احزاب و اتحادیههای کارگری را در جهان تکامل بخشیده و مبارزه میان طبقه کارگر و سرمایهداری را داخل تضادهای آشتی ناپذیر نوین اجتماعی ساخته و خواستار تغییرات سیاسی و اجتماعی با سرنگونی نظام سرمایهداری در جهان کردید.
نقش انترناسیونالیزم اول و دوم در جهت بیداری و ارتقای سطح شعور و تشکل جهانی کارگر روز افزون بود. چون سرمایهداری هم با اشغال بازارهای جهانی و گسترش سیاستهای استثمارگرانه خویش در جهان سوم و عقب مانده هرروز یک گوشه جهان را غصب و کشورها را میان هم تقسیم و تحت الحمایه خود قرار میداند، تجارت مشترک و همچنان تشدید تضادها ورقابتهای بازرگانی برای تسلط بالای منابع طبیعی کشورهای کم رشد وروبه انکشاف باعث ان میشد، تا طبقه کارگر به سطح جهانی علیه دشمن مشترک همبستگی خودرا زیر شعار «کارگران جهان متحدشوید» تشدید نماید و آن را رویکردعملکرد روزانه خویش قرار دهید. بارقابت واختلافهای تجاری ومنطقوی وقتل ولیعد امپراطوری اتریش که ازهنگری بود، توسط صرب ها بهانه یی برای آغاز جنگ جهانی اول در جهان گردید؛ در این جنگ ایتالیا فرانسه وانگلستان وسپس امریکا بنام متفقین علیه المان واطریش وترکیه لشکر کشی و جنگ خانمانسوز جهانی رااغاز کردند که ملیاردها دالر و ملیونها انسان قربان اهداف جهان گشایی نظام جهانی امپریالیستی گردید. در این جنگ کارگران اروپا از طرف اتحادیهء انترناسونالیزم کارگری و احزاب سوسیالیستی دعوت کردیدند، تا همه کارگران در جهان به عوض جنگ، متحدانه با همبستگی صدای صلح راعلیه نظامهای دولتی کشورهای خویش با به راه اندازی تطاهرات بلند نمایند، وخواستار توقف جنگ شوند؛ اما بعضی از احزاب سوسیالیستی از جمله حزب سوسیال دموکرات المان به نفع اعتبارات جنگی رای موافق داد وبر ضد صلح قرار گرقتند؛ اما یک تعداد از اعضای فرکسیون پارلمانی این حزب تحت رهبری کارل لیبکنشت ورزا لوکزامبورک در پارلمان علیه اعتبارات جنگی رای منفی داده وضدید خودرا علیه جنگ اعلام کردند؛ سپس فرکسیونی پارلمان را جدا از سوسیال دموکراتها تشکیل و حزب جدا گانه یی را بنام «اسپارتاگوس» با انشعاب ازان حزب تشکیل داد. بعدازان راهپیمای وتظاهرات بزرگی را در اول ماه می سال 1916 ترسایی به اشتراک هزاران کارگرعلیه جنگ سازماندهی کرد ومیگفتن «برچیده باد جنگ». بعد ازاین راه پیماهی های مردم رهبران حزب سپارتاگوس بشمول کارل لیبکنشت زندانی شدند. درجریان جنگ جهانی اول بود که انقلاب کبیر اکتوبر توسط بلشویکها تحت رهبری ولادیمیر ایلچ لین در روسیه تزاری به پیروزی رسید. پیروزی و پیامهای بلشویکها برای کارگران اروپا دراغاز سال 1918 ل نوید بخش بزرگی برای طبقه کارگر اروپا بود واثربزرگی را بالای کارگران المان وارد ساخت... این پیام نیرومندی برای آنها بخشید. اعتصابها وتظاهرات عظیمی سازماندهی شد که ازجمله اعتصابهای کارگران فابریکه اسلحه ومهمات سازی بود که خطری را برای حکومت المان ایجاد کرد که به اثراقدامهای خائینانه سوسیال دموکراتها این اعتصاب ازدرون پراکنده وخاموش گردید. بعد ازان دربند رکیل نیزدر شمال المان شورشی میان نیروهای دریایی آغاز گردید واین شورش درحال گسترش به سایر نقاط المان بود که بازهم توسط رهبران سوسیال دموکرات خاموش وسرکوب شد. این شورشها مانند انقلاب کبیر روسیه بود ودامنه ان انقدر وسیع بود که درایالت «باوریا» درجنوب المان یک حکومت جمهوری اعلان شد که هنوز قیصر المان در برلین بود. با پایان جنگ به نفع متفقین و به زیان المان اعتصابت بزرگی در کشور المان بر ضد دولت به راه افتیدو رهبران دولتی بشمول صدراعظم وقیصر المان ارتش را به رهبر فراکسیون سوسیال دموکراتهابنام " ابرت " تقدیم نمود ه و بعد ازان هردو به هالند گریختند. با تسلیمی دولت بازهم یکی از رهبران دیگری سوسیال دموکرات در پارلمان اعلام جمهوری کرد. دوساعت بعدازان کارل لیبکنشت که اززندان رهاشده بود، در برلین حمهوری سوسیالیستی اعلام کرد ویک هفته دوام کرد که بنام «هفته سرخ» معروف است. شوربختانه سوسیال دموکرات ها خلاف انقلاب بودند ونمی خواستند که نظام سرمایهداری سرنگون گردد و تحولات بنیادی ویک حکومت کارگری به وجود اید. آنها تغییرات اجتماعی را با ریفرمهای تدریجی به نفع کارگران وزحمتکشان با موجودیت نظام سرمایهداری میخواستندوعلیه انقلاب و حزب کمونیست المان بودند.
سوسیال دموکراتها واحد های نظامی را خارج از ارتش پراکنده المان بعد از جنگ بشکل داوطلب ومخصوص برای از بین بردن قیام انقلابیون تشکیل وایجاد کردند، با کمک آنها حکومت کارگران و انقلابی را سرنگون وازبین بردند. بعدازپیروزیها ی بیشتر، همه رهبران انقلابیون را بتاریخ 10 جنوری 1919 ترسایی راه یی زندان کرده و ازجمله لیبکنشت و روزا لوکزامبورگ را به بهانه زندانی کردن درراه توسط سربازان ترور و به قتل رسانیدند.
مجارستان که قبل از جنگ اول جهانی مربوط امپراتوری اتریش بود، در 3 اکتوبر 1918 پنج هفته پیش ازانکه جنگ پایان یابد انقلاب شروع شد. درماه نوامبر حکومت جمهوری مجارستان اعلان شد. چهار ماه بعد درماه مارچ 1919 انقلاب دیگر به پیروزی تحت رهبری "بلاکون "از رفقای همرزم لینن به پیروزی رسید این انقلاب چند ماه ادامه یافت، اما توسط نیروهای ارتجاعی ووطن فروش مجارستان با دعوت سربازان رومانی این حکومت را سقوط وازبین بردند. بعد ازان که مرتجعین با کمک رومانیها به چور وچپاول وغارت سرمایه های مجارستان اقدام نموداند. این عمل باعث شد تا متفقین رومانیهارا از مجارستان بیرون ونیروهای انقلابی و ازادیخواه را توسط نیروهای سازشکار ومرتجع مجاری در سال 1919 ترور و به قتل برسانند که بنام دوران «ترورسفید» درمجارستان یاد میشود.
درجریان جنگ اول در سال 1917 ترسایی انقلاب سوسیالیستی توسط کارگران ودهقانان وسربازان خسته ازجنگ تحت رهبری ولادیمر ایلچ لینن در روسیه تزاری به پیروزی رسید ودولت تزاری را سرنگون کرده وقدرت به کارگران ودهقانان انتقال یافت. با پیروزی انقلاب اکتوبربرای نخستین بار، دولت بزرگ کارگران ودهقانن تحت رهبری حزب کمونیست روسیه در جهان به وجود آمد. با پیروزی انقلاب اکتوبرشکل جهان تغییر نموده وتحولات بنیادی درزندگی کارگران و همه زحمتکشان جهان به وجود آمد. این دولت برعلاوه سبوتاژها و مداخله های مستقیم کشورهای سرمایهداری توانست که تمام چالشهای های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را موافقانه توسط مردم وکارگران پیشتاز خود از میان بردارد و بهمثابه نیروی بزرگ ودژ استوار دردفاع از حقوق کارگران وزحمتکشان که کشورهای شان زیر تسلط حاکمیت نظام امپریالیستی قرار داشتند، در جهان تبارزنمود. با ایجاد جامعه نوین بر شالوده ءاقتصاد سوسیالیستی، رقیب بزرگی نظام استثماری کاپیتالیستی در جهان معرفی شد. نظامهای سرمایهداری برای رقابت واز بین بردن این نظام جدید، چهره واقعی استثماری خویش را تحت نقاب " دموکراسی " وازادیهای فردی پوشانیده و مبارزه سرسختانه راعلیه نظام سوسیالیستی تشدید بخشیدند.
جهان به دو قطب مخالف بنام شرق وغرب تبدیل کردید، برای سرکوب، نابودی و عقب زدن همدیگر در سیاستهای جهانی که بنام "جنگ سرد " مشهوراست، داخل اقدام شدند. بخاطر اینکه، جهان سرمایهداری چهره استثماری خودرا پنهان کرده باشد؛ و از اتحاد شوروی پیشی گیرد و عقب نه ماند، تغییرها وریفورمهای سطحی را زیر نام " رفاه عامه " برنامه های اجتماعی را به نفع کارگران ومردم کشورهای مربوطه خویش عملی، تابرای فریب اذهان جهانیان چهره خودرا انسانی به نمایش بگذارند. تغییر وتحولاتی که به نفع کارگران توسط سیستمهای کاپیتالیسی در قرن نوزده و بیست بوجودامد، همه ناشی از قیامهای انقلابی در اروپا و مبارزه قهرمانانه طبقه کارگرروسیه و احزاب چپ سوسیالیستی در جهان بوده است.
ماخذ:
مارکس وسیاست مدرن، اثر: بابک احمدی
انقلاب وضد انقلاب در المان، اثر: کارل مارکس
مسایل کارگری از ممجموعه آثار کارل مارکس وانگلس، برگردان بیژن.