ششم جدی بمثابه بزرگترین رویداد تاریخی در تاریخ معاصر افغانستان میباشد. ششم جدی روز نجات مردم افغانستان از چنگال مستبد ترین ظالم طاغوتی حفیظ اله امین وباند تبهکارش بود که به سر نگونی مرگبار حاکمیت ننگین آن انجامید.
سرنگونی ستمگرانی که استاد میر اکبر خیبر را بشهادت رسانده بودند به این ترتیب حزب را به حادثه مواجه ساخته واز همان آغاز رویداد ثور ۱۳۵۷ محمد داود ریس جمهور کشور واعضای خانواده آنرا بقتل رسانده همچنان خون هزاران انسان های بیگنه را ریخته واز جمله بیشتر از چهار هزار نفر از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان وشخصیتهای ملی وبا اعتبار کشور وحتا رهبر واستاد خود را بشهادت رسانده، هزاران نفر از روشنفکران آزاده، اعضای سازمانهای ترقیخواه وعدالت پسند را راهی زندانها وسر به نیست کرده، سه بار کودتاه وانشعاب را بر حزب ودولت تحمیل نموده، استقلال وتمامیت ارضی را بخطر معامله قرار داده وبلاخره پای قشون سرخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را به افغانستان کشانید ه بود ند.
طوریکه گفته آمدیم این جاسوس معلوم الحال وباند تبهکارش به تضعیف حزب وحاکمیت آن بسنده نکرده بلکه در تبانی با گلبدین زمینه وابستگی افغانستان را با پاکستان وعمال نفوذ کشور های منطقه ولشکر کشی کشور های مقتدر جهان را در کشور ما هموار میساخت چنانچه پس از ده سال جنگ در برابر حزب وحاکمیت دموکراتیک این سناریو از سر گرفته شد.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به اهداف ترقیخواهانه خود بخاطر دفاع از تمامیت ارضی، استقلال وحاکمیت ملی وتمرکز قوای دولتی در دست مردم، در وجود حکومت دموکراتیک و ملی بمنظور نجات جامعه از فقر وبد بختی مبارزه در راه تحقق اهداف دموکراتیک والای مردم، تامین وسیع حقوق و آزادی ها ی دموکراتیک برای خلقها بدون تبعیض وتمایز، توجه بزنده گی کارگران، دهقانان، پیشه وران، روشنفکران، تامین حقوق زنان، تحکیم اتحاد خلقهای کشور بر مبنای اصول دموکراتیک ومساوات کاملاً برادرانه، انکشاف اقتصاد ملی، تقویه سکتور دولتی اقتصاد، ایجاد صنایع اساسی ملی وانحصار تجارت خارجی بدست دولت، انجام اصلاحات ارضی، ملی ساختن منابع طبیعی کشور، رشد فرهنگ وریشه کن ساختن جهل ورض و دفاع از حق خود ارادیت برادران پشتون وبلوچ ومحکوم کردن خط استعماری وتحمیلی دیورند، تعقیب سیاست خارجی مستقلانه وصلحجویانه، بیطرفی مثبت وفعال، قضاوت آزاد در مناقشات بین المللی، همزیستی مسالمت آمیز، مبارزه علیه آمپریالیزم استعمار کهنه ونو، عدم شرکت در بلاک های تجاوزکارانه نظامی سیاسی واقتصادی، تایید وپشتیبانی از جنبشهای آزادیبخش ملی برنامه کاری حزب بود که همه آنها در ضدیت با منافع واهداف ارتجاع و آمپریالیزم قرارداشت.
ازینرو دشمنان افغانستان بخاطر عقیم ساختن اهداف ترقیخواهانه حزب وجلوگیری از بر نامه کاری وپروگرام های عملی آن، جاسوس شناخته شده خود را درمیان حزب نفوذ دادند.
چنانچه بقول تحلیلگران سیاسی حفیظ اله امین پس از تحصیلات وباز گشت از امریکا با دکتور علی احمد پوپل سفیر افغانستان در آلمان دیدار وملاقات داشت. وپس از آمدن بداخل کشور، از غلام سر ور ناشر در هوتل اسپین زر کمک صدها هزار افغانی نقد دریافت کرد؛ که مصرف کمپاین انتخاباتی آن شد.
پس از آن بر اساس سفارشات داخلی وخارجی وپا فشاریهای عوامل خاصی، عضویت ح د خ ا را حاصل کرد وپس از یکنیم سال از تاسیس حزب، انشعاب را بر حزب تحمیل نمود. در بهار سال ۵۷ خورشیدی استاد میر اکبر خیبر را بشهادت رساند وبه این ترتیب پای حزب را بحادثه کشانید. یک ماه بعد از رویداد ثور ۱۳۵۷ خورشیدی انشعاب دوم را بر حزب تحمیل کرد. رهبران راستین حزب را به تبعید مجبور ساخته وهزاران کادر حزبی را راهی زندانها نموده، سربه نیست کرد و بروی روشنفکران وطنپرستان ومردم افغانستان تیغ کشید وبلاخره رهبر وفادار خودشاد روان نورمحمد تره کی را بشهادت رساند وصدها هزاران نفر انسانهای بیگنه را کشت وصدها هزار نفر دیگر را به فرار از وطن مجبور ساخت وبا ایجاد حوادث خونین تحریکات تجاوزکارانه ومداخلات آشکارای دشمنان وطن را بر انگیحت ودر نتیجه ی هفده بار درخواستی دولت بخاطر کمکهای نظامی از اتحاد شوروی وکشانیدن پای لشکر شوروی به افغانستان اسباب عکس العملهای را بوجود آورد که بر بنیاد آن کشور در خون وآتش غوطه ور گردید.
تا آنکه تحول ششم جدی ۱۳۵۸ به قدرت وزنده گی امین نقطه پایانی گذاشت و بنا به فیصله بخش رهبری سالم حزب ودولت، زنده یاد ببرک کارمل بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب وریس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان انتخاب و در راس زعامت کشور قرار گرفت.
ببرک کارمل از همان آغاز جوانی بروند سیاسی ومبارزات ترقی خواهی وعدالت تاثیر گذار بود. او مرد شجاع بود که علیه ظلم وستم حزب را تاسیس کرد موضعگیری در باره اهداف حزب، مبتنی بر دموکراسی و جبهه ملی، تشکیل دولت با پایه های وسیع مردم، مبارزه بر ضد خود کامگی و اپورتونیزم راست وچپ وحرکتهای تند روانه افراطی وگرایشهای قومی از الویت های کاری حزب بود.
زنده یاد کارمل بزرگ همواره حزب را از خطر خود کامگی امین بر حذر میداشت و همچنان پس از رویداد ثور با تند روی ماجراجویانه امین وباند تبهکارش در رابطه به کشتن محمد داود وخاندان آن توسط امین ودارودسته آن وکشتار مردم بیگنه و عدول امین از مقررات واصول انسانی ح د خ ا شدیداً مخالفت میکرد.
ببرک کارمل با اندیشه های ملهم از جهانبینی علمی واندوخته های سیاسی اجتماعی واقتصادی اش از جامعه شناسی علمی عقاید محکم وراسخ داشت وی ارتجاع وآمپریالیزم را دشمن بشریت میدانست با ارتجاع وآمپریالیزم تضاد انتاگونیستی داشت. فریاد وخشم ونفرینش را علیه بیداد گران ظلم واستبداد وارتجاع بلند میکرد.
ببرک کارمل با اعزام قوای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان شدیداً مخالف بود و قبل ازآمدنش بکشور، هم بصورت کتبی وهم بصورت حضوری راجع به پیامد اعزام قوا ی شوروی به افغانستان دوبار برژنف را درین رابطه هوشدار داده بود.
ببرک کارمل پس از رویداد ششم جدی سال ۵۸ خورشیدی زعامت در خون نشسته را بدست گرفت. نخستین اقدام ببرک کارمل احیای مجدد حزب وتامین وحدت آهنین بود و حزب به مثابه پیشآهنگ طبقه کارگر وسایر زحمتکشان افغانستان قرار داشت، زنده یاد کارمل بزرگ امر آزادی بلاقید وشرط تمام محبوسین دوران امین را اعطا نمود و با غمشریکی، دلجویی ومهربانی در مراسم عزای ملی شخصاً حضور بهم رسایند. ببرک کارمل با مشارکت مستقیم مردم در حاکمیت وسرنوشت کشور وتحکیم همبستگی ملی وریشه کن ساختن فقر مرض جهل وبیسوادی بیکاری وبیماری ودموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی اعطای مواد کوپونی رایگان ومواظبت از قوای مسلح کشور کمک به علما وروحانیون پاکنهاد کشور مراقبت از قانون وهمکاری به مامورین ومعلمان، کارگران، دهقانان، پیشه وران ومستخدمان، رشد تعلیم وتربیت واعزام صدها هزار محصل در جهت تحصیل بخارج کشور، ریشه کن ساختن تبعیض واختلافات قومی، زبانی، جنسیتی ومذهبی، تحکیم وحدت واتحاد تمام ساکنین کشور اعم از اقوام وقبایل کشور واقشار زحمتکش از الویتهای کاری حزب و دولت بود.
در عرصه خارجی، دوستی باخلقهای جهان، سیاست بیطرفی فعال ودفاع از جنبشهای آزادیبخش ملی، دفاع از صلح جهانی، خلع سلاح وتحکیم دوستی با ملل آزاده جهان وتحکیم روابط حسن همجواری با همسایگان سیاست جاری حزب و دولت را تشکیل میداد.
همچنان طرح ها وتیزسهای صلح خواهانه بمنظور ختم جنگ وتاکید براه حل سیاسی قضایای جنگ وصلح درافغانستان وبازگشت وجابجایی آواره گان کشور همه وهمه از برنامه های کاری وکاربردی دولت تحت رهبری ح د خ ا وزعامت زنده یاد ببرک کارمل بود.
ولی این همه کآرایی ها ودستاورد های معین، ماییه نگرانی دشمنان افغانستان گردیده بود که برای کناره گیری آن از قدرت در داخل وخارج دست بکار شدند. واما زنده یاد ببرک کارمل بخاطر جلوگیری از نفوذ دشمن وتضعیف حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بشکل صلحآمیز از قدرت رسمی کنار رفت واما با تمام قدرت معنوی وسیاسی در تحکیم وحدت حزب وتقویت صفوف قوای مسلح کشور تاکید می ورزید زیرا که بقول تحلیلگران سیاسی، ببرک کارمل شخصیت چند قرن پس ازعصر و زمانش بود ه و هم عصرانش از تحلیل اندیشه هایش عاجز بودند.
نتیجه اینکه رشد فرهنگ مبارزه وگسترش فهم سیاسی، خیزشهای دادخواهانه، تعمیم مکتبهای سیاسی، مبارزات آزادی خواهانه، جنبشهای حقخواهانه وتشدید تحرکات وطنپرستانه وتجربه حاکمیت دموکراتیک، مترقی وعدالت پسند توده های میلیونی کشور تامین حقوق و آزادی های طبقات واقشار ستمکش وگذاشتن سنگبنای ترقی وتحرک مردمی وشناسایی وتحکیم روابط گسترده کشور درسطح جهان ولو در کوتاه مدت از جمله دستاوردهای زعامت بر حق زنده یاد ببرک کارمل است که با آرزوهای نا تمام دورانش را به پایان رساندند. اندیشمندان حقیقت نگر، کارهاودستاوردهای نیمه تمام دوران زعامت زنده یاد ببرک کارمل بزرگ را بحیث یک واقعیت نیمه پر ومخالفین آن، نیم خالی میخوانند. بهر صورت دوران درخشان زنده یاد کارمل بزرگ یک واقعیت عینی بوده است که قضاوت با آن دید وسیع واکادمیک میطلبد زیرا کارکرد های آن ابر مرد بزرگ اندیش، تجلیگاه تاریخ معاصر کشور ما میباشد که در بحث حاضر نمی گنجد وبا چند بیت خلاصتاً به آن بسنده میکنیم.
واقعیت چیست یک اصل تمام
مستقل از دید گاه خاص وعام
مطلق ونسبیست بحث نا تمام
همچنانکه می بود تا نیم جام
جام نیم خالی بگویند ش بکین
جام نیم پر گویدش هر نیکبین
نیم خالی نیم پر هردو یکیست
شادی وآشفتگی ازبهر چیست
لیک بسیاراست فرق آن واین
این بنیکی بیند آن ازروی کین
کوچیا طرز سخن سنجیده گیر
فرق بسیاراست بین شیر وشیر
از گلیم خویش پابیرون مکن
شعررا با فلسفه موزون مکن