اهمیت تاریخی کابل
کابل شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار را بسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب و غرب واقع شده است. در کتاب ریگود، نام کیسبها برای کابل استعمال شده و در آثار مورخان عهد اسکندر و در جغرافیای بطلمیوس از آن به نام قابوره و اورتوسپاته یاد گردیده است. در ادبیات پهلوی، نام این شهر کابل قید شده است، که نزدیک به تلفظ امروزی آن است. نام این شهر را کابول و کاوول و کاول نیز گفتهاند. همچنان بعضی مورخین یونان آن را کابورا و کارورا نیز گفتهاند. دیوارهای کابل که امروز نیز بقایای آن به سر کوههای شیردروازه و آسمایی دیده میشود از طرف شاهان کابل بنا شده بود تا در برابر هجومهای بزرگ بتوانند مقاومت کنند.
کابل مسندی شاهان
نام كابل در اوستا به گونه واكرته مىباشد، كه در تفسیر پهلوى اوستا این كلمه به كاپول ترجمه گردیده است. بطلمیوس گفته كه پایتخت سرزمین كابل، كابوره و مردم آن را كابولیتاى مىگفتند و این شهر را اورتسپانه هم گفتهاند. در سانسکریت اوردهستهانه به معنى شهر بلند است و قرائت كلمه اورتسپانه، پورتهسپانه هم است و پورته به معنى بلندیست كه به جاى آورده سانسکریت از طرف مردم بومى استعمال مىشده. پس اوردهستها نه سانسکریت و پورتهسپانه به معنى جاى بلند و بالا حصار است، كه شهر قدیم و تاریخى كابل هم در آنجا بود و اكنون بقایاى آن بر بالاى تپههاى بالا حصار جنوب كابل دیده مىشود. كابل شهركیست و او را حصاریست محكم و معروف باستوارى و اندر وى مسلماناناند و هندواناند، و اندر وى بتخانههاست و راى قنوچ را ملك تمام نگردد تا زیارت این بتخانه نكند و لواى ملكش اینجا بندند. كابل فرضه هندوستان است و قهندزى دارد سخت استوار، و ازیك راه بیش برو نتوان شد. در این شهرنیل فراوان به دست آید و ارزش نیلى كه درقصبه و سواد آن شهر تهیه مىشود جزمقدارى كه در دست بازرگانان مىماند، بنا به گفته بازرگانان ایشان بیش از دو میلیون دینار است...كابل از گرمسیرات است و خرما ندارد و در برخى از نواحى آن برف است. به كابل، كاول و به كابلستان، كاولستان هم گفته مىشود؛ و در شاهنامه آمده است كه پس از پیوند زال و رودابه، كابل به حكومت سیستان مىپیوندند كه فرمانروایى آن با خانواده رستم بود.
کابل دراوستا
در ریگ ویدا کتاب باستانى آریائیان بنام کوبها ذکر شده. کتاب اویستا که به صورت تخمینى در حدود یکهزار سال قبل از میلاد بوجود آمده و به حیثت منبع معتبر تاریخ قدیم افغانستان و منطقه شناخته شده است نیز از کابل یاد آورى نموده است. اوستا از نظر جغرافیائى، تنها افغانستار را باولایات دور و پیش کوه هاى هندوکش در شانزده قطعه زمین میشناسد از قبیل بلخ (بخدى)، بدخشان (راغا)، مرو (مرو)، هرات (هریو)، حوزه هلمند (هراویتى)، ارغداب (هیتومنت)، حوزه سند (هپته هندو) و سغدیان (ماورا ء لنهر) وغیره. اوستا مردم این سر زمین را (آریا) مینامند و کشور آنها را خاک آریا میخواند. هیلو کلس پادشاه یونان و باخترى در سال ١٣٥ ق م از شمال هندوکش و پایتخت قدیمى بلخ په جنوب هندوکش لغزید و کاپیسا مرکز دولت قرار گرفت. دامنه این دولت بجانب شرق تا سند کشیده میشد. جانشینان هیلو کلس تا اواخر قرن اول قبل از میلاد به سلطنت یونان و باخترى دوام دادند.
نام كابل در اوستا به گونه واكرته مىباشد، كه در تفسیر پهلوى اوستا این كلمه به كاپول ترجمه گردیده است. بطلمیوس (در گذشت یکصدوشصت وهفت - م) گفته كه پایتخت سرزمین كابل، كابوره و مردم آن را كابولیتاى مىگفتند و این شهر را اورتسپانه هم گفتهاند. در سانسكریت اوردهستهانه به معنى شهر بلند است. قرائت كلمه اورتسپانه، پورتهسپانه هم است و پورته در پشتو به معنى بلندیست كه به جاى آورده سانسکریت از طرف مردم بومى استعمال مىشده. پس اوردهستها نه سانسکریت و پورتهسپانه به معنى جاى بلند و بالا حصار است، كه شهر قدیم و تاریخى كابل هم در آنجا بود و اكنون بقایاى آن بر بالاى تپههاى بالا حصار جنوب كابل دیده مىشود.
كابل شهركیست و او را حصاریست محكم و معروف باستوارى و اندر وى مسلماناناند و هندواناند، و اندر وى بتخانهاست و راى قنوچ را ملك تمام نگردد تا زیارت این بتخانه نكند و لواى ملكش اینجا بندند. فرضه هندوستان است و قهندزى دارد سخت استوارو از یك راه بیش برو نتوان شد. در این شهر نیل فراوان به دست آید و ارزش نیلى كه در قصبه و سواد آن شهر تهیه مىشود جز مقدارى كه در دست بازرگانان مىماند، بنا به گفته بازرگانان ایشان بیش از دو میلیون دینار است...كابل از گرمسیرات است و خرما ندارد و در برخى از نواحى آن برف است. به كابل، كاول و به كابلستان، كاولستان هم گفته مىشود؛ و در شاهنامه آمده است كه پس از پیوند زال و رودابه، كابل به حكومت سیستان مىپیوندند كه فرمانروایى آن با خانواده رستم بود.
کابل درطول تاریخ
ﺍﺯ تاﺭیخ یوناﻥ چنین برﺩﺍشت میشوﺩ که ﺍﺭتوسپانه یا کابل مرکزی عمده ﻭ ﺍصلی ﺩﺭ منطقه بوﺩﻩ، که پساﻥ ﺩﺭﺩﻭﺭﻩﯼ تسلط یوناﻥ، هرﺍﺕ که سکندﺭیهﯼ ﺍفغان بوﺩ جاﯼ ﺁنرﺍ ﺍشغاﻝ کرﺩ که پسانها (بعده) شاهزﺍﺩه گاﻥ هندﻭساﮎ ﺁنرﺍ باﺭ ﺩیگر ﺍحیا کرﺩند. تا ﺁنکه ﺩﺭ عصر ﺯنبیلکشاﻩ ﻭﺯنبوﺭﮎشاﻩ، لشکر عرﺏ بعد ﺍﺯ فتح برقآساﯼ ترکیه ﻭ ﺍیرﺍﻥ به ﺩﺭﻭﺍﺯﻩهاﯼ ﺍین شهر کوبی، شاهاﻥ ﻭ کابلیاﻥ برﺍﯼ ﺩفاﻉ، ﺩیوﺍﺭ بزﺭگی به ناﻡ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ کوﻩ آسمایی یا آسهماهی بنا کرﺩند که حکایتهاﯼ ﺁﻥ تا ﺍمرﻭﺯ سینهبهسینه حفظ گرﺩیدﻩ. تاﺭیخ مصر به ﻭضاحت مینویسد که لشکر بزﺭﮒ ﺍسلاﻡ بعد ﺍﺯ فتح نیم جهاﻥ ﺩﺭ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩهاﯼ کابلستاﻥ به مرتبه بیستﻭسه باﺭ شکست مطلق ﺩید تا ﺁنکه به مرﻭﺭ ﺯماﻥ کابلیاﻥ خوﺩ به ﺩین ﺍسلاﻡ گرویدند.
کابل ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ تاﺭیخ، ﺩﺭ ﺍحساﺱ چکامهسرﺍیاﻥ، ﺩﺭ چشم تمدﻥ، ﺩﺭ قلب ﺁسی، ﺩﺭ خاﻃرﻩهاﯼ ﺍشغالگرﺍﻥﻭ ﺩﺭ ﺍیماﻥ بسا مرﺩﻡ، شهر باﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﺩﺍﺭندﻩﯼ ﻭیژگیهاﯼ مقدﺱ بوﺩﻩاست. کابل ﺩﺭ ﻃوﻝ تاﺭیخ بارها ﺯیر تهاجم بیگانه قرﺍﺭ گرفت ﻭ به گشتهاﯼ متماﺩﯼ، ﻭیرﺍﻥ ﻭ ﺁباﺩ گرﺩید، تا بلاخرﻩ ﺩﺭ ساﻝ ۱۷۷۶ تسلط خاندﺍﻥ ﺩﺭﺍنی ﺩﺭ قلمرﻭ ﺍفغانستاﻥ جاگیر شد ﻭ تیموﺭشاﻩ پسر احمدشاه ابدالی، مرکز ﺍمپرﺍتوﺭﯼ خوﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ قندهار به کابل ﺍنتقاﻝ ﺩﺍﺩ که پس ﺍﺯﺁﻥ کابل تا ﺍمرﻭﺯ به صفت خانهٔ مشترﮎ ﻭ مرکز یگانهگی تماﻡ ﺍفغانها پابرجا میباشد.
وسعت کابل درتاریخ
شهر کابل یکى از شهر هاى مشهور وباستانى افغانستان بشمار مى رود که در زمانه هاى مختلف تاریخ از حیثیت مرکزى بر خوردار بود، حدود و سرحد ات کابل در زمانه هاى مختلف یکسان نبوده، گاهى سرحدات آن وسعت پیدا مى کرد و گاهى هم محدود میگردید. کابل از قدیم الایام معبر فاتحین و مهاجمین بزرگ و مختلف دنیا واقع بوده است و نفوذ ملل مختلف هند، چین یونان، فارس، مغول را گرفته و از یکى به دیگر تحویل داده است.
کابل در دوره هاى تاریخ: کابل در زمانه هاى باستان: اگر نظرى به کتاب و آثار کهن بیندازیم مى بینیم که سر زمین زیباى کابل در ریگ ویدا کتاب باستانى آریائیان بنام کوبها ذکر شده. کتاب اویستا که به صورت تخمینى در حدود یکهزار سال قبل از میلاد بوجود آمده و به حیثت منبع معتبر تاریخ قدیم افغانستان و منطقه شناخته شده است نیز از کابل یاد آورى نموده است. اوستا از نظر جغرافیائى، تنها افغانستار را باولایات دور و پیش کوه هاى هندوکش در شانزده قطعه زمین میشناسد از قبیل بلخ (بخدى)، بدخشان (راغا)، مرو (مرو)، هرات (هریو)، حوزه هلمند (هراویتى)، ارغداب (هیتومنت)، حوزه سند (هپته هندو) و سغدیان
(ماورا ء لنهر) وغیره. اوستا مردم این سر زمین را (آریا) مینامند و کشور آنها را خاک آریا میخواند. هیلو کلس پادشاه یونان و باخترى در سال ١٣٥ ق م از شمال هندوکش و پایتخت قدیمى بلخ په جنوب هندوکش لغزید و کاپیسا مرکز دولت قرار گرفت. دامنه این دولت بجانب شرق تا سند کشیده میشد. جانشینان هیلو کلس تا اواخر قرن اول قبل از میلاد به سلطنت یونان و باخترى دوام دادند. واقعاً نه تنها کابل بلکه تمام افغانستان در زمان سلطنت یونان و باخترى در منتهاى عروج و ترقى بوده است. میسو فوشه مى گوید شاهد این مطلب مسکوکات (د میتر سن) پادشاه یونانى بلخ در سال ١٩٠ قبل از میلاد است از سر یونانیان در افغانستان این قضیه مسلم میشود که شهر کابل در آن زمان موجود بوده، اما اینکه این شهر کى و از طرف کى ها اعمار شده است تا هنوز معلومات دقیق در دست نیست.
کابل و کابلشاهان
کابل و کابلشاهان: بعد از سال هاى ٥٦٦ میلادى یعنى بعد از سقوط یفتلى ها بر تخارستان مسلط شدند. در این زمان در کابل حکومت کابلشاهان مسلطا بود. کابلشاهان تا حدود فتوحات اسلام در کابل و در مناطق جنوب و شرقى هندوکش مسلط بودند. بالاخره در قرن نهم میلادى حکومت کابلشاهان توسط یعقوب لیث صفارى موسس صفارى ها از بین برده شد و کابل در ضمیمه ممالک اسلامى قرار گرفت.
کابل در زمان پاچاهى ظهیر الدین محمد بابر: ظهیر الدین محمد بابر یکى از شهزاده گان تیمورى پسر عمر شیخ حکمران اندیجان ماوراء النهر و کواسه امیر تیمور است.
او در اندیجان به عمر ١١ سالگى بعد از وفات پدرش در سال ١٤٨٣ میلادى پاچا شد بعد از جنگ هاى متعدد در سال ١٥٠٥ میلادى کابل را متصرف شد و در سال ١٥٢٥ میلادى در دهلى حکومت گورگانى هند را ایجاد نمود. در زمان پاچاهى بابر کابل یکى از صوبه ها یا ولایات مشهور افغانستان بشمار مى رفت که تحت حکمروائى بابر قرار داشت. ظهیر الدین محمد بابر در اوایل قرن شانزدهم میلادى زمانى که کابل را گرفت او در کتاب معروف خود که بنام (توزک بابرى) یا (بابر نامه) یاد مى ګردد، در مورد کابل یا داشت هاى زیادى تحریر نموده است که در مورد حدود جغرافیائى کابل در بابر نامه چنین معلومات میدهد: (کابل را خداوند ج) به فضل خود برایم بخشش نموده است، کابل داراى چهار فصل است که بطرف شرق آن پیشاور و کاشغر و به طرف غرب آن کوهستان و به طرف شمال آن قندوز واندراب و به طرف جنوب آن بنو موقیعت دارد.
بابر در کتاب خود در مورد اقوام و زبان هاى که در کابل مردم صحبت مى کردند معلومات داده چنین مى نویسد: در کابل اقوام زیادى زنده گى دارند، در مناطق کوهستانى و دشت ها مردم ترکمن زنده گى میکنند و در مراکز شهر ها و قریه جات مردم تاجک زنده گى میکنند در بعضى قریه جات افغان ها زنده گى میکنند، در این کشور مردم به زبان هاى عربى، فارسی، ترکى، مغل، هندى، پشتو، پراچى، تکیرى، پشه ئى و لمغانى صحبت مینایند.
کابل در زمان معاصر: تیمور شاه پسر احمد شاه بابا در سال ١٧٧٣ م بعد از مرگ پدرش پادشاه افغانستان شد تا این زمان پایتخت افغانستان شهر قندهار بود، وى پایتخت کشور را از کندهار به کابل انتقال داد، از آن زمان تا امروز شهر کابل پایتخت افغانستان.
کابل درصفحات تاریخ
کابل شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار را بسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب و غرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث قدمت با قدیمیترین شهرهای بلخ و بامیان همسری داشته و در کتاب ریگود، نام «کیسبها» برای کابل استعمال شده. تجارت و شهرت بازرگانی کابل در زمانهای خیلی قدیم معروف است، چنانچه در اثنای حملات اسکندر نیز موقعیت مهم تجارتی خود را داشته و راههای تجارتی از هر طرف به آن وصل است. در آثار مورخان عهد اسکندر و در جغرافیای بطلمیوس از آن به نام «قابوره» و «اورتوسپاته» یاد شده. در ادبیات پهلوی، نام این شهر «کابل» قید شده است، که نزدیک به تلفظ امروزی آن است. نام این شهر را «کابول» و «کاوول» و «کاول» نیز گفتهاند. همچنان بعضی مورخین یونان آن را «کابورا» و «کارورا» نیز گفتهاند. دیوارهای کابل که امروز نیز بقایای آن به سر کوههای شیردروازه و آسمایی دیده میشود از طرف شاهان کابل بنا شده بود تا در برابر هجومهای بزرگ بتوانند مقاومت کنند. در شاهنامه فردوسی مکرر از کابل و کابلستان نام برده شده است. در سال ۸۱ هجری وقتی مسلمانان به شهر حمله کردند شهر را از طرف دهمَزنگ شگافتند، مسلمانان عرب فاتح شدند و شاه کابل به گردیز رفت، اما تشکیل دولتهای صفاری و طاهری نفوذ عربها را از کشور کم کرده رفت و کابل نیز به دست حکمرانان محلی اداره میشد.
مقارن ضعف صفاریان از کوهستان شرقی کابل یک قوم دیگر بنای سلطنت را در کابل گذاشت که سرکردهشان را کالاله میگفتند و تا به عصر غزنویان باقی بودند، تا اینکه در سال ۳۴۴ ه. ق. ضمیمه سلطنت غزنوی شد. کابل در عهد غزنویان، شهر غزنه بتدریج اهمیت یافت و کابل عقب ماند. در لشکرکشیهای چنگیز کابل نیز دستخوش چور و چپاول گردید. همچنین معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرها ی است که با وجود آنکه قدیمی است، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفتهاست.
کابل درعهد معاصر
بعد از آن کابل بدست تیمور و حکمداران او بود تا آنکه دولت تیموری هرات قوت گرفت. بعد از سقوط تیموریان، بابر در این جا مستقر گردید و کابل دوباره رونق یافت و تا سال ۹۲۳ پایتخت بود و به تعمیر و آرایش آن پرداخت. بابر به کمک مردم این شهر، هندوستان را فتح کرد و پایتخت خود را از کابل به آگره نقل داد و کابل مرکز ولایت شد. آرامگاه این پادشاه هم در همین شهر است.
وقتی که سلطنت به احمدشاه درانی رسید، وی توجه به کابل نمود و خواست آن را مرکز دولت خود قرار بدهد. چنان برای همین مطلب در سال ۱۱۴۴ امر احداث یک دیوار بزرگ را در شهر داد. این دیوار در ظرف ۴ ماه آباد گردید. تیمورشاه پس از تنظیم قندهار در سال ۱۱۹۵ ه. ق. رسماً کابل را پایتخت ساخت و از آن تاریخ تا امروز کابل مرکز و پایتخت افغانستان است. کابل یکی ﺍﺯ قدیمیترین شهرهاﯼ ﺩنیاست. ﺩﺭ کتاﺏ مقدﺱ ﻭیدﺍ به ناﻡ کبه Kabha ﻭ ﺩﺭ پاﺭچههاﯼ ﺍﻭستا ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کوبها Kobaha یاﺩ میشوﺩ. نویسندگاﻥ کلاسیک یونانی ﺁﻥ ﺭﺍ کوفن Kophen یا کوفس Kophfs ﻭ کوﻭﺍ ثبت کرﺩﻩ ﻭ همچناﻥ مرﺩﻡ فاﺭﺱ ﻭ ﺍﺭستو ﺍین شهر ﺭﺍ خوسپس Khoaspes خوﺍندﻩﺍند.
ﺩﺭ قرﻥ هفتم میلاﺩﯼ، یک پژﻭهشگر چینی به ناﻡ شونگ چونگ، ﺩﺭ نبشتههاﯼ خویش مشهوﺭ به هیوﺍﻥ سانگ ﺍین شهر ﺭﺍ کاﻭفو Kaofu نوشته ﻭ چنین برداشت میکند که ﺩﺭ حقیقت ﺍین شهر ﺯیبا مسما به ﺩﺭیاﯼ کاﻭفو میباشد که ﺍﺯ قلب ﺁﻥ میگذﺭﺩ، ﻭﯼ میﺍفزﺍید که ﺁﺭیاییاﻥ قدیم ﺍﺯ لحاﻅ ﺩینی ﺍهمیتی ﻭیژﻩ به ﺍین شهر ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁنرﺍ کوبها ﺍﺭﺩهستانه Kobaha Urddhastana یا محل بلند پایه گفتهﺍند. کابل ﺍﺯ ﺩیدگاهی کتاﺏ مهاباراتا هندﻭﺍﻥ، بهشت ﻭ جایگاهی تفکر برﺍﯼ خدﺍﻭندﺍﻥ خوبی بوﺩﻩ ﻭ ﺁنرﺍ ﺩﺭ سانسکریت به ناﻡ ﺍﺭﺩهستانه یا عباﺩتگاهی مقدﺱ حفظ کرﺩﻩﺍند.
تاﺭیخ نویساﻥ ﺩﻭﺭﻩ سکندﺭ، کابل ﺭﺍ به ناﻡ ﺍﺭتوسپانه Artospana که هماﻥ ﺍﺭﺩهستانه Urddhastana سانسکریت ﺍست ﺩﺭ تاﺭیخ یونانی قید نموﺩﻩ که پساﻥها (بعده) ﺩﺭ قرﻥ ﺩﻭم میلاﺩﯼ ﺍین شهر ﺭﺍ به ناﻡ کابوﺭﺍ Kabura یا قلب پاﺭﺍپامیزﺍﺩ نوشتهﺍند. ﺩﺭﺩﻭﺭﺍﻥ کوشانیاﻥ بزﺭﮒ هنوﺯ هم کابل به ناﻡ کاﻭفو شناخته میشدﻩ، که ﺁهسته ﺁهسته به کابوﺭﺍ مسما گرﺩید تا ﺁﻥ ﺯماﻥ که کابل شاهاﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کابلستاﻥ یاﺩ کرﺩند. کابلستاﻥ برﺍﯼ چندین قرﻥ پیش ﻭ پس ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩﯼ مسیح، ﺍﺯ بامیاﻥ ﻭ کندهاﺭ ﺩﺭ ﻏرﺏ تا کوتل بوﻻﻥ ﻭ تماﻡ جنوﺏ ﺭﺍﺩﺭ بر میگرفت، که ﺍین خطه ﻭسیع به ﺩﻩ علاقهداری تقسیم بوﺩﻩ ﻭ شهرهاﯼ کابل، ﻏزنی، بامیاﻥ، ننگرهاﺭ، سوﺍﺕ، پشاﻭﺭ، ﺍپوکین، بنو ﻭ بولر ﺩﺭ بر میگرفتهاست.
دید نو بر کابل
کابل شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار را بسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب و غرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث
قدمت با قدیمیترین شهرهای بلخ و بامیان همسری داشته و در کتاب ریگ ودا، نام «کیسبها» برای کابل استعمال شده. تجارت و شهرت بازرگانی کابل در زمانهای خیلی قدیم معروف است، چنانچه در اثنای حملات
اسکندر نیز موقعیت مهم تجارتی خود را داشته و راههای تجارتی از هر طرف به آن وصل است. در آثار مورخان عهد اسكندر و در جغرافیاى بطلموس از آن به نام «قابوره» و «اورتوسپاته» یاد شده. در ادبیات پهلوی، نام این شهر «کابل» قید شده است، که نزدیک به تلفظ امروزی آن است. نام این شهر را «کابول» و «کاوول» و «کاول» نیز گفتهاند. همچنان بعضی مورخین یونان آن
را «کابورا» و «کارورا» نیز گفتهاند. دیوارهای کابل که امروز نیز بقایای آن به سر کوههای شیر دروازه و آسمائی دیده میشود از طرف شاهان کابل بنا شده بود تا در برابر هجومهای بزرگ بتوانند مقاومت
کنند. درشاهنامه فردوسی مكرر از كابل و کابلستان نام برده شده است. در سال ۸۱ هجری وقتی مسلمانان به شهر حمله کردند شهر را از طرف دهمَزنگ شگافتند، مسلمانان عرب فاتح شدند و شاه کابل به گردیز رفت، اما تشکیل دولتهای صفاری و طاهری نفوذ عربها را
از کشور کم کرده رفت و کابل نیز به دست حکمرانان محلی اداره میشد. مقارن ضعف صفاریان از کوهستان شرقی کابل یک قوم دیگر بنای سلطنت را در کابل گذاشت که سرکردهشان را کالاله میگفتند و تا به عصرغزنویان باقی بودند، تا اینکه در
سال ۳۴۴ ه. ق. ضمیمه سلطنت غزنوی شد. کابل در عهد غزنویان، شهر غزنه بتدریج اهمیت یافت و كابل عقب ماند. در لشکرکشیهای چنگیز کابل نیز دستخوش چور و چپاول گردید.
همچنین معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرهائی است که با وجود آنکه قدیمی است، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفته است.
کابل در زون مرکزی کشورموقعیت دارد، مرکز آن شهر کابل است که پایتخت افغانستان نیز میباشد.
این ولایت در شمال غرب با پروان، در شمال شرق با کاپیسا، در شرق با لغمان، در جنوب شرق با ننگرهار، در جنوب با لوگر و در جنوب غرب باولایت میدان وردگ سرحد مشترک
دارد. ولایت کابل دارای ۴۵۸۵ کیلومتر مربع مساحت بوده و بیشتر از نصف (۵۶.۳٪) آن کوها و دشت های ناهموار تشکیل میدهد در حالیکه یک بر سه حصه آن (۳۷.۷٪) را زمین هموار تشکیل میدهد. ولایت کابل به اساس معلومات اداره احصایه مرکزی سال ۱۳۹۱ خورشیدی در حدود ۳۹۵۰۳۰۰ نفوس دارد. کابل مرکز اقتصادی و فرهنگی افغانستان میباشد و در ۱، ۸۰۰ متری بالای سطح دریا در درهای دراز و باریک بین کوههای هندوکش را شکافته و در طول دریای کابل امتداد یافته است.
این شهر همراه با ولایات کندهار، هرات ومزار توسط بزرگراههای حلقوی که در سرتاسر کشور امتداد یافته وصل شده است. کابل همچنین مسیر اصلی شاهراه جلال آباد که به سوی پشاور
پاکستان می رود میباشد.
مناطق تاریخی و دیدنی و آب و هوای کابل
کابل دارای اماکن تاریخی، مساجد، زیارتگاه ها، باغهای تاریخی و دروازه های مشهور، شاعرای نامی و نویسنده های بلند پایه میباشد. این ولایت که اقوام تاجک، پشتون و هزاره را در خود جا داده است مردم آن اغلبا به زبانهاى دری وپشتو تکلم نموده وسنی مذهب هستند. تعدادی از اهل تشییع، هندو و سیکها نیز در این ولایت بویژه در مرکز آن اقامت دارند. دروازه های مشهور این ولایت عبارت از دروازه سفید، دروازه لاهوری، دروازه گذرگاه، دروازه سردارجانخان میباشد. کوتل های ارغنده و خیر خانه را هم دارا است. ولایت کابل ١٠٥٣ قریه و ۱۴ ولسوالی (ده سبز، چهار آسیاب، پغمان، موسهی، قره باغ، استالف، فرزه، کلکان، گلدره، میربچه کوت، سروبی، بگرامی، خاکجبار و شکردره) دارد، همچنان شهر کابل دارای ۲۲ ناحیه میباشد. ساحه کابل با داشتن چهار فصل اقلیم خشک دارد و سطح سالانه باران در ماهای حمل و ثور ۴۰۰ ملی متر میباشد.
در زمستان درجه حرارت بین -۱۵ و -۲۰ درجه سانتی گراد میباشد در حالیکه در تابستان بین +۱۵ و +۳۸ درجه سانتی گراد میرسد. در جریان سال ماه جدی سردترین ماه به حساب میرود که درجه اوسط حرارت -۱۲ درجه میباشد، همچنان گرمترین آن ماه اسد میباشد که درجه اوسط حرارت به +٣۵ درجه میرسد.
کابل یک دریا دارد که به نام دریای کابل یاد میشود، دریای کابل از کوهای پغمان سرچشمه میگیرد
کابل دارنده سنگ های قیمتی میباشد، مانند لاجورد و یاقوت نیز میباشد. آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتداد کوهها و دوری از دریا همه از
عواملی بشمار میروند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد.
فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز میشود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. این فصل را میتوان، فصل نمو و انبساط خواند. هوا عطرآگین و فضا دلکش میشود و از حیث آب و هوا این سه ماه برازندهترین و نشاطانگیزترین فصلهای کابل میباشند. از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخر سنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرمترین ایام کابل بهشمار میرود، اما گرما نه به اندازهئی است که خستهکننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد. در ماه میزان (سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبر) ادامه دارد.
خزان فصل برداشتن محصول و جمعآوری میوهاست و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع میباشد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری)، دلو (جنوری، فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه مییابد.
معارف ورسانه درکابل
سکتورمعارف در کابل نسبت به سایرولایات دیگر، پیشتاز بوده؛ سیستم تعلیم و تربیۀ دراین ولایت با آنکه درجریان جنگ هاى تحمیلی چند دهۀ اخیرتاحدودى متضررگردیده بود اما درحال حاضر ٤٣٧ باب مکتب شامل ۲۲۵ باب ابتدائیه، ۷۸ باب متوسطه و ١٢٥ باب لیسه، در تمامى ولسوالى های این ولایت فعال بوده ومشکل جدى دراین راستا وجود ندارد. در سطح ولایت کابل ٢٣٥ باب مکاتب فاقد تعمیربوده و تعمیر ٢٤ باب زیرکار میباشد، هنوز هم هزاران دانش آموزان دراینولایت در١٧٠ باب مکتب درزیرخیمه ها و٢٣ باب آن در منازل کرائی تدریس میشوند. دراین ولایت ٢٥٣٧٧٢ شاگرد بشمول ٨٦٥٥٥ تن از دختران توسط ٥٢٩٩ معلم ازجمله ١٦٢٩طبقۀ اناث تدریس میشوند.
به اساس معلومات وزارت تحصیلات عالى ومسلکى درحال حاضر (١٣٩٢) درسطح کشور ٣١ پوهنتون د ولتى و ٨٠ پوهنتون خصوصى وموسسات تحصیلات عالى فعالیت دارد.
منبع همچنان افزوده است که ١٥٠ هزار محصل درپوهنتونهاى دولتى وموسسات تحصیلات عالى وحدود یکصد هزار محصل دیگر درپوهنتون هاى خصوصى که شامل ٢٥ درصد دختران میباشد مصروف تحصیل اند.
فعالیت١٣٤ رسانه گروهى شامل (آژانس خبرى، تلویزیون، رادیو، روزنامه، هفته نامه، دوهفته نامه، ماهنامه ومجله) در ولایت کابل نسبت به سایرولایات کشور خیلى
چشمگیرمیباشد.
درحال حاضر درکابل٣٠ کانال تلویزیونى، ٣٤ دستگاه رادیویی، ١٤ روزنامه ، ٣٧ هفته نامه، ٤ نشریه دو هفته نامه،٤ نشریه ماه نامه، ٤ مجله وهشت
آزانس خبری فعالیت دارد. درحاضر٣٤ تلویزیون در کابل، ٥٢ تلویزیون محلى در ولایات، ٦١ پروگرام رادیویى در کابل و ١٥٦ در ولایات موجود است.
منابع: ویکی پدی، شهرکابل در مراحل مختلف تاریخ- رحیم بختانى خدمتگار، کابل درشکوهمندی تاریخ (رساله ازنویسنده)، وپژوهشهای من دررسانه های بیرون ودرونمرزی.