کوچه علی رضا خان:
علی رضاخان مستوفی عهد احمدشاه ابدالی در قندهار بود. دبیرالملک میرزا محمد نبی واصل شاعر فارسی زبان (۱۲۰۷-۱۲۷۱) کواسۀ علی رضاخان از بزرگان و مشاهیر شهر کابل است.
زمانی که پایتخت به کابل انتقال مییابد، تیمور شاه مستوفی علی رضاخان را با خود به کابل میآورد و همین قسمت شهر را که غیر از چند خانه مسکونی دیگر ساختمانی وجود نداشته بهمنظور رهایش برای علی رضاخان داد که بعداً تعمیراتی برای حرم، عمله و فعلۀ خود که از قندهار با خود آورده بود مطابق نیاز همان زمان اعمار نمود و بنام گذر یا محلۀ علی رضا خان یاد شد؛ که عوام این محل را صرف (ملّه) هم یاد میکردند. مردم این محل یکدیگر را (مله گی–هم محله) میگفتند درحالیکه در گذرهای دیگر همدیگر را (کوچگی) مینامیدند.
گذر (محله) علی رضاخان از وسط شور بازار قدیم جدا میشد و تا گذر بارانه و صندوق سازی و طرف چپ تا قصاب کوچه و چارچته ادامه داشت. خود این محل، گذرهای چوب فروشی، شور بازار، چارچته، باغ علیمردان، ریکاخانه و سراجی را باهم ارتباط میداد و یا در بین این محلات و گذرها قرار گرفته بود که با کشیدن جاده میوند و نادر پشتون قسمت زیاد آن از بین رفت و یک قسمت آن از وسط شور بازار تا سپاهی گمنام به دو طرف سرک باقیمانده که به دو طرف این سرک مارکیت گوشت، سرای لیلامی، دکانهای سیمساری و غیره ساخته شده است. یک کوچه هم موازی به همین سرک در عقب دکانها بنام کوچه علی رضاخان یاد میشود. شیریخ بخصوص شیریخ قالبی و حلیم پزی صوفی برات کوچه علی رضا خان از زمانههای قدیم مشهور بود. در این کوچه خلیفه غلام خراط که علاوه از خراطی، در کاغذپران بازی و تار شیشه هم "نامی" بود، چرخههای چوبی و شیشمی را به شکل مقبول خراطی میکرد که مراجعین زیاد داشت.
در اخیر کوچه دکانهای حلبی سازی بود که به ساختن بخاری آبدان دار، چایجوش، چری آبدان دار، او (آب) دان، دیگهای حلبی و غیره مصروف بودند. مثل هر کوچه دکانهای بقالی، سیمساری، سلمانی (دلاکی)، نانوائی، داش روت و کلچه پزی و سایر ضروریات محل را داشت و همچنان زیارتی بنام «زیارت شهید» در این محل موجود بود.
گذر گلاب کوچه:
این گذر در نزدیکی کوچه علی رضاخان که یک طرف آن به یک میدانی ختم میشد، قرار داشت. در میدانی آنجا یک پایه رادیو (لودسپیکر) نصب شده بود. مردم محل اخبار و موسیقی را که مستقیم پخش میگردید، میشنیدند. قصههای موسفیدان بود که میگفتند پس از جنگ جهانی دوم مردم محل علاقهمند اخبار بودند و هنگامیکه رادیو اخبار را پخش میکرد با گلیمچه و پتوهای خود میآمدند و به اخبار گوش میدادند و تبصرهها میکردند و سماوارچی محل از این موقعیت استفاده نموده و دم به دم برایشان چای تعارف میکرده و صاحب روزی میشده.
قاری عبدالله ملکالشعرا فرزند حافظ قطب الدین (۱۲۴۷ - ۱۳۲۲ ش) در گذر گلاب کوچهی کابل متولد گردیده. از آنجایی که او در کودکی قران را حفظ نموده بود تخلصش را قاری گذاشت. قاری نخستین استاد ادبیات دری لیسه حبیبیه بود و سپس در دارالترجمه و تألیف کتب درسی کار مینمود. قاری در ۱۳۱۴ شمسی به صفت ملکالشعرا برگزیده شد. مزار وی در شهدای صالحین واقع است.
شعری از ملکالشعرا:
تا روی عرق ریز ترا ديد نگاهم
زد غوطه به سرچشمهٔ خورشيد نگاهم
امشب كه رخت پيش نظر جلوهگری داشت
تا صبحدم از روی تو گل چيد نگاهم
خوش صحبت رنگين به چمن داشتم امروز
گاهی گل و گه روی تو، میديد نگاهم
از خود به تماشای سركوی تو رفتهست
بيهوده به هر كوچه نگرديد نگاهم
------------------------------------------------------------
استفاده شده از: " کوچه هاوگذرها... نوشته زین العابدین عثمانی