شهرها، محلات و حتی امپراتوریهای بزرگ به خاطر جلوگیری از نفوذ دشمن به داخل حریم شان و اقامتگاههای مطمئن برای شاهان، حکمروایان و رهبران دینی و مذهبی خود، به ساختن حصار و قلعهها اقدام مینمودند که نمونههای آن در کشورهای فرانسه، اسپانیا، روسیه و غیره کشورها منحیث آثار تاریخی کشورهایشان بهدرستی حفظ شده است. در کنار و اطراف این حصارها و قلعههای مستحکم، محلات و شهرها برای بود و باش مردم، عمله و فعله شاهی و همچنان بازارهای بهمنظور رفع احتیاجات خوراک، پوشاک و سایر ضروریات به وجود میآمد.
تعمیر بالاحصار پایین کابل هم حیثیت شهر را داشته و ساکنین آنجا بخصوص کارکنان قصر شاهی در آنجا بود و باش داشتند. مردم احتیاجات خود را از بازاری که در نزدیک محل بود و باش شان به وجود آمده بود، رفع مینمودند.
به همین اساس برخی بر این عقیدهاند که شور بازار از دو کلمه شهر که همان بالاحصار و گرد و نوای آن باشد، و بازار (محل داد و ستد) ترکیب گردیده است که بعدها نام این محل بر اثر ازدحام، گرمی شور و سر و صدای سود و سودا به (شور بازار) تبدیل گردیده است.
شور بازار یکی از کوچهها و محلات تاریخی شهر کابل است که در بین گذر سنگتراشی و بالاحصار کابل قرار دارد. تخته پل، شور بازار را از طریق جسر (پل) با بالاحصار وصل میکرد که در هنگام ضرورت برداشته میشده و قلعه شاهی بالاحصار را در هنگام خطر که با خندقی محصور بوده از دستبرد و گزند دشمن محفوظ نگه میداشت.
کوچهها و گذرها در این منطقه شهر چنان باهم نزدیک و همجوار است که تفکیک آن برای مردم بیرون از این کوچهها حتی غیرممکن است.
ساکنین محل اعم از هندو و مسلمان که در گذرها و کوچههای نزدیک به این منطقه (شور بازار) سکونت داشتند اکثراً وقتی به سؤال «محل سکونت» مواجه میشدند بدون اینکه اسم کوچه را بگیرند، میگفتند: «از شور بازار هستم» اگر ضرورت به محل دقیق نمیبود. شور بازار، بازار پر جمع و جوشی بود که محلات و گذرهای بارانه، محله علی رضاخان (صندوق سازی)، کوچه هندوها (هندو گذر)، گذر خان علوم، کوچه خرابات، بابای خودی، گذر کرنیل لطیف، تخته پل و بالاحصار و چند کوچه و گذر دیگر را باهم ارتباط داده بود. در شور بازار علاوه از تندیس پهروناتهـ، درمسال منسه سنگهـ، کور و هری رای و زیارتگاه بابا سری چند هم موقعیت دارد.
به روایتی این بازار در زمان امیر شیرعلیخان ساختهشده است ولی موجودیت مسجد علیا که قبلاً بنام مسجد اورنگزیب یاد میشده و علیا خانم مادر شاه امان الله آن را ترمیم و بنام علیا نامگذاری نموده است تاریخ این کوچه برمیگردد به گذشتههای دورتر. در این بازار دکانهای بقالی، بزازی، عطاری، کاغذ پران و چرخه تار فروشی، نانوائی، سموارچی ها، سر ایهای عمدهفروشی و محلات بود و باش برای مسافرین (سرای عزیز و سرای صوبه)، میوهفروشی، ترکاری فروشی، انواع شیرینی و پکوره فروشی، ماهی و جلبی (شیریخ و ژاله در تابستان)، سلمانی، بوت دوزی، خیاطی، گلاباتون دوزی و غیره ضروریات مردم وجود داشت. قابل تذکراست که این دکانها مربوط به هندوها و مسلمانها بود که در پهلوی هم برادرانه کار و زندهگی مینمودند. در آغاز این کوچه (تا جایی که به یادم است) دکان نسوار فروشی صوفی غلام نبی عشقری (۱۲۷۱- ۱۳۵۸) قرار داشت که دکان تنگ و دراز رُخش علاوه از تغاره نسوار با کاغذ پرانها و چرخههای تار شیشه زینت یافته بود و خود با چپن (قاقمه) راهدار سفید و نسواری نشسته بود، بعدها به شغل صحافی پرداخت. عشقری به سن ۸۷ سالگی در کابل وفات و در شهدای صالحین به خاک سپرده شد.
با کشیدن جاده میوند و بعد سرکی که از قلعه هزارهها الی بالاحصار کشیده شد از این بازار و کوچهها بعضاً صرف نام مانده و بس. یوسف آیینه (۱۲۹۹- ۱۳۸۰) که با صوفی عشقری نشستها و بزمهای شاعرانه داشته میگوید:
عشقری آن شور بازارت چه شد؟
غرفۀ خالی زنسوارت چه شد؟
آن دیار عشق و شور و شوق و شعر
آن سرود انداز، گلزارت چه شد؟
در ۱۲ سرطان ۱۲۹۷ هـ ش از همین بازار بود که عبدالرحمن لودین خواست امیر حبیبالله سراج را با فیر تفنگچه از بین ببرد ولی آن تیر به خطا رفت و شور بازار شاهد دهها کشته و زندانی بود.
مرحوم آصف آهنگ، با رديف "چه شد" هم يادی از کابل و کابليان کرده:
کابل آن شيران پيکارت چـه شد
رستم و رتبيل سالارت چـه شد
مشک عالم رفت و محمود بيات
آن محمد جان سپردارت چه شد
قلــــعه مستحکم بــالا حصــــــار
آن دژ و ديوار کهسارت چه شد
گنـــبد کوتوالی و چوک و چــته
چارباغ و ارگ سرکارت چه شد
رونق هـــــــندو گذر باقی نماند
دختر ديوان و دربارت چه شد
عشقری و سالک و باقی نماند
افــضل رسوای بيزارت چه شد
نی برشنا ماند و نی بابا حيات
قصه های دی و از پارت چه شد
گرچه خـالق را نمودی زجرکُش
هاشـم جـــلاد و جبارت چــه شد
کابل ای شهر نـــــيـکورويان مـا
ميله ها و جشن هربارت چه شد
مهدی و لودين محی الدين انيس
و آن امانــستان جسارت چه شد
عشـقری گفت اين سخن آيينه را
گر وطن از ماست آثارت چه شد
هيچ همشهری نمی يابی به شهر
ای وطـــنداران وطندارت چه شد
در نـــــوای کــــابل آهنـــگی دگر
دفــــتر رنگين اشعارت چــه شد
_______________________
در این نوشته از سایت کابل ناتهـ، افغانستان فردا، یادداشتهای آصف آهنگ ویادداشتهای شخصی استفاده شده.